در قران گفته شده موسی در کوه طور خدا را به صورت نور دید.در تورات هم گفته شده موسی نشیمنگاه خدا را دید.و خدا به صورت رو در رو با صوت خود با موسی سخن گفت.آیا نور از خواص ماده نیست.آیا صوت برای بوجود آمدن و انتقال نیاز به محیط مادی ندارد
در قران گفته شده موسی در کوه طور خدا را به صورت نور دید.در تورات هم گفته شده موسی نشیمنگاه خدا را دید.و خدا به صورت رو در رو با صوت خود با موسی سخن گفت.آیا نور از خواص ماده نیست.آیا صوت برای بوجود آمدن و انتقال نیاز به محیط مادی ندارد اینکه در توارت فعلی چه گفته برای ما مهمّ نیست ؛ چون ما تورات را کتابی تحریف شده می دانیم و برای آن حجّیّتی قائل نیستیم. 2 امّا هیچ جای قرآن نیست که موسی خدا را به صورت نور دید ؛ آیه ی شریفه چنین است: ( وَ لَمَّا جاءَ مُوسی‌ لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی‌ أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی‌ وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی‌ فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی‌ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنین‌ و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: (پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!) گفت: (هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!) امّا هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: (خداوندا! منزهی تو! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!)) (الأعراف:143) در این آیه تصریح شده که خدا با موسی سخن گفت ولی هیچ سخنی از اینکه موسی خدا را به صورت نور دیده باشد نیست ؛ بلکه بر عکس ، آیه دلالت صریح دارد که موسی نه تنها خدا را ندید بلکه حتّی تاب تحمّل تجلّی او را هم نداشت. البته در آیه ی دیگری داریم که (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ ... الله نور آسمانها و زمین است ؛ مثل نور او همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد ... )(النور:35) 3 امّا نحوه ی سخن گفتن خدا با موسی در آیات دیگر چنین آمده است: ( فَلَمَّا قَضی‌ مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ؛ فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی‌ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ هنگامی که موسی مدّت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده‌اش(از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید ؛ به خانواده‌اش گفت: ( درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید خبری از آن برای شما بیاورم ، یا شعله‌ای از آتش ، تا با آن گرم شوید.) هنگامی که به سراغ آتش آمد ، از کرانه راست درّه ، در آن سرزمین پر برکت ، از میان یک درخت ندا داده شد که: ( ای موسی! منم خداوند ، پروردگار جهانیان.) (قصص:29 ،30) این آیه به وضوح بیان می کند که خداوند صدایی از وجود درخت برآورد و به واسطه صدایی که خلق می کرد با موسی سخن گفت. پس چنین نیست که معاذ الله خدا دهان داشته باشد و مثل موجودات سخن بگوید بلکه او صدا خلق نمود و موسی آن صدا را شنید. امّا این هم که فرموده اید صوت برای برای بوجود آمدن و انتقال نیاز به محیط مادی دارد ، به نحو مطلق درست نیست. بلی صوت مادّی جز در محیط مادّی منتقل نمی شود ؛ چون صوت مادّی چیزی جز امواج مادّه ی سیّال نیست. امّا همه ی اصوات مادّی نیستند بلکه صوت غیر مادّی هم وجود دارد که برای انتقال نیازی به محیط مادّی ندارد. آیا آن هنگام که حضرت عالی خواب می بینید و در خواب فضای خواب با کسی صحبت می کنید ، صدای او از راه هوا به گوش شما می رسد؟ یا آن هنگام که در درون خود با خودتان تکلّم می کنید و به تعبیری کلام نفسی دارید آیا از امواج هوا کمک می گیرید؟ در مورد نور نیز همین مطلب صادق است ، ما به هنگام خواب دیدن ، اشیاء را می بینیم ولی به وسیله انعکاس نور مادّی بلکه نور موجود در فضای خواب ، نور مجرّد بوده از سنخ موجودات عالم ملکوت است ؛ البته در مراتب بسیار پایین. همچنین ما وقتی اموری را در ذهن خود تصوّر می کنیم همه را روشن و واضح می بینیم ، آیا این اشیاء با نور حسّی روشن شده اند ، یا نور نفس است که آنها را روشن نموده است؟ 4 بلی خدا نور است ، یعنی یکی اسماء خداوند متعال نور است ، لکن منظور از نور ، همین نور حسّی شناخته شده نیست ؛ لذا در برخی روایات و ادعیّه برای جلوگیری از این پندار که خدا همان نور حسّی است آمده است: ( ... یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ ای نورِ نور ، ای روشن کننده ی نور ، ای خالق نور ، ای تدبیر کننده ی نور ، ای تقدیر کننده ی نور ، ای نور هر نوری ، ای نوری که قبل از هر نوری است ، ای نوری که بعد از هر نوری است ، ای نوری که فوق هر نوری است ، ای نوری که همانند او نوری نیست.) (بحارالأنوار ، ج91 ، ص390) 5 نور اسمی است برای هر حقیقتی که خود به خود ظاهر بوده موجب ظهور دیگر امور نیز می شود. نور حسّی را نور می گویند چون به خودی خود ظاهر است و ظاهر شدن دیگر اشیاء مادّی نیز به واسطه ی آن می باشد. خدا را هم نور می گویند چون وجود او قائم به ذات خود بوده برای ظهور محتاج هیچ موجودی نیست و هر چه غیر اوست برای ظاهر شدن در عرصه ی وجود محتاج او هستند ؛ حتّی خود نور حسّی نیز برای موجود شدن و خروج از ظلمت عدم نیازمند اوست ؛ لذا او نور نور و منوّر نور ، مدبّر نور و مقدّر نور است. 6 از حقیقت وجود نیز تعبیر به نور می شود چون وجود عین ظهور و بودن است و تمام موجودات به واسطه ی وجود موجود می شوند ؛ و حقیقت وجود ، که همان وجودِ صرف ، محض و خالص باشد ، همانا خداوند متعال است. لذا نمی توان گفت خدا را چه کسی به وجود آورده است؟ چون موجودی که عین وجود باشد بی نیاز از وجود دهنده است ؛ چرا که معنی ندارد پرسیده شود: چه کسی به وجود ، وجود داد؟ امّا چون انسان بودن و درخت بودن و فرشته بودن و ... عین وجود بودن نیستند لذا محتاج به وجود دهنده اند. اگر این امور عین وجود بودن بودند در آن صورت همانند خدا همواره باید می بودند ؛ چون وجود محض در مقابل عدم بوده ، عدم را بر نمی تابد.
عنوان سوال:

در قران گفته شده موسی در کوه طور خدا را به صورت نور دید.در تورات هم گفته شده موسی نشیمنگاه خدا را دید.و خدا به صورت رو در رو با صوت خود با موسی سخن گفت.آیا نور از خواص ماده نیست.آیا صوت برای بوجود آمدن و انتقال نیاز به محیط مادی ندارد


پاسخ:

در قران گفته شده موسی در کوه طور خدا را به صورت نور دید.در تورات هم گفته شده موسی نشیمنگاه خدا را دید.و خدا به صورت رو در رو با صوت خود با موسی سخن گفت.آیا نور از خواص ماده نیست.آیا صوت برای بوجود آمدن و انتقال نیاز به محیط مادی ندارد

اینکه در توارت فعلی چه گفته برای ما مهمّ نیست ؛ چون ما تورات را کتابی تحریف شده می دانیم و برای آن حجّیّتی قائل نیستیم.
2 امّا هیچ جای قرآن نیست که موسی خدا را به صورت نور دید ؛ آیه ی شریفه چنین است: ( وَ لَمَّا جاءَ مُوسی‌ لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی‌ أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی‌ وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی‌ فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسی‌ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنین‌ و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: (پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!) گفت: (هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!) امّا هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: (خداوندا! منزهی تو! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!)) (الأعراف:143)
در این آیه تصریح شده که خدا با موسی سخن گفت ولی هیچ سخنی از اینکه موسی خدا را به صورت نور دیده باشد نیست ؛ بلکه بر عکس ، آیه دلالت صریح دارد که موسی نه تنها خدا را ندید بلکه حتّی تاب تحمّل تجلّی او را هم نداشت.
البته در آیه ی دیگری داریم که (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ ... الله نور آسمانها و زمین است ؛ مثل نور او همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد ... )(النور:35)
3 امّا نحوه ی سخن گفتن خدا با موسی در آیات دیگر چنین آمده است: ( فَلَمَّا قَضی‌ مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ؛ فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ یا مُوسی‌ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ هنگامی که موسی مدّت خود را به پایان رسانید و همراه خانواده‌اش(از مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید ؛ به خانواده‌اش گفت: ( درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید خبری از آن برای شما بیاورم ، یا شعله‌ای از آتش ، تا با آن گرم شوید.) هنگامی که به سراغ آتش آمد ، از کرانه راست درّه ، در آن سرزمین پر برکت ، از میان یک درخت ندا داده شد که: ( ای موسی! منم خداوند ، پروردگار جهانیان.) (قصص:29 ،30)
این آیه به وضوح بیان می کند که خداوند صدایی از وجود درخت برآورد و به واسطه صدایی که خلق می کرد با موسی سخن گفت. پس چنین نیست که معاذ الله خدا دهان داشته باشد و مثل موجودات سخن بگوید بلکه او صدا خلق نمود و موسی آن صدا را شنید.
امّا این هم که فرموده اید صوت برای برای بوجود آمدن و انتقال نیاز به محیط مادی دارد ، به نحو مطلق درست نیست. بلی صوت مادّی جز در محیط مادّی منتقل نمی شود ؛ چون صوت مادّی چیزی جز امواج مادّه ی سیّال نیست. امّا همه ی اصوات مادّی نیستند بلکه صوت غیر مادّی هم وجود دارد که برای انتقال نیازی به محیط مادّی ندارد. آیا آن هنگام که حضرت عالی خواب می بینید و در خواب فضای خواب با کسی صحبت می کنید ، صدای او از راه هوا به گوش شما می رسد؟ یا آن هنگام که در درون خود با خودتان تکلّم می کنید و به تعبیری کلام نفسی دارید آیا از امواج هوا کمک می گیرید؟
در مورد نور نیز همین مطلب صادق است ، ما به هنگام خواب دیدن ، اشیاء را می بینیم ولی به وسیله انعکاس نور مادّی بلکه نور موجود در فضای خواب ، نور مجرّد بوده از سنخ موجودات عالم ملکوت است ؛ البته در مراتب بسیار پایین. همچنین ما وقتی اموری را در ذهن خود تصوّر می کنیم همه را روشن و واضح می بینیم ، آیا این اشیاء با نور حسّی روشن شده اند ، یا نور نفس است که آنها را روشن نموده است؟
4 بلی خدا نور است ، یعنی یکی اسماء خداوند متعال نور است ، لکن منظور از نور ، همین نور حسّی شناخته شده نیست ؛ لذا در برخی روایات و ادعیّه برای جلوگیری از این پندار که خدا همان نور حسّی است آمده است: ( ... یَا نُورَ النُّورِ یَا مُنَوِّرَ النُّورِ یَا خَالِقَ النُّورِ یَا مُدَبِّرَ النُّورِ یَا مُقَدِّرَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یَا نُوراً لَیْسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ ای نورِ نور ، ای روشن کننده ی نور ، ای خالق نور ، ای تدبیر کننده ی نور ، ای تقدیر کننده ی نور ، ای نور هر نوری ، ای نوری که قبل از هر نوری است ، ای نوری که بعد از هر نوری است ، ای نوری که فوق هر نوری است ، ای نوری که همانند او نوری نیست.) (بحارالأنوار ، ج91 ، ص390)
5 نور اسمی است برای هر حقیقتی که خود به خود ظاهر بوده موجب ظهور دیگر امور نیز می شود.
نور حسّی را نور می گویند چون به خودی خود ظاهر است و ظاهر شدن دیگر اشیاء مادّی نیز به واسطه ی آن می باشد. خدا را هم نور می گویند چون وجود او قائم به ذات خود بوده برای ظهور محتاج هیچ موجودی نیست و هر چه غیر اوست برای ظاهر شدن در عرصه ی وجود محتاج او هستند ؛ حتّی خود نور حسّی نیز برای موجود شدن و خروج از ظلمت عدم نیازمند اوست ؛ لذا او نور نور و منوّر نور ، مدبّر نور و مقدّر نور است.
6 از حقیقت وجود نیز تعبیر به نور می شود چون وجود عین ظهور و بودن است و تمام موجودات به واسطه ی وجود موجود می شوند ؛ و حقیقت وجود ، که همان وجودِ صرف ، محض و خالص باشد ، همانا خداوند متعال است.
لذا نمی توان گفت خدا را چه کسی به وجود آورده است؟ چون موجودی که عین وجود باشد بی نیاز از وجود دهنده است ؛ چرا که معنی ندارد پرسیده شود: چه کسی به وجود ، وجود داد؟ امّا چون انسان بودن و درخت بودن و فرشته بودن و ... عین وجود بودن نیستند لذا محتاج به وجود دهنده اند.
اگر این امور عین وجود بودن بودند در آن صورت همانند خدا همواره باید می بودند ؛ چون وجود محض در مقابل عدم بوده ، عدم را بر نمی تابد.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین