اگر فضائل اهل بیت (علیهم السلام) خدادادی است، و همانطور که خودتان در پاسخ به یکی از سؤالات، به روایتی از امام رضا(علیه السلام) اشاره نمودید به مضمون اینکه مقام ولایت و امامت اکتسابی نبوده، پس چرا ما باید امتیازی را برای آنان (علیهم السلام) قائل باشیم و فضائل آنها را ذکر کنیم؟ در حالی که خود آنها - به تعبیر خودم - کاری نکردند که به این مقام برسند؟ و چرا باید بر آنها صلوات بفرستیم؟ و همچنین اگر آنان واسطۀ فیض الهی هستند، چرا از آنها تشکر و قدردانی می کنیم در حالی که عنایت در واقع از خداست و آنها فقط وسیله هستند؟ 1. بین مقام امامت و ولایت باید فرق گذاشت؛ امامت یک منصب الهی است که خدا به برخی از اولیاء خدا عطا می کند لذا امامت به هیچ وجه اکتسابی نیست؛ اما چنین نیست که اعطاء مقام امامت از جانب خدا بی علت باشد؛ خداوند متعالی امامت را به کسی عطا می کند که قابلیت و ظرفیت آن را داشته باشد لذا امامت یک شخص بیانگر این است که در او لیاقت و قابلیت ویژه ای وجود دارد. از این رو امامت، علامت و نشانه یک کمال وجودی در شخص امام است و آن کمال وجودی همان ولایت است. پس هر کسی که به امامت، نصب شود یقینا دارای مقام ولایت باشد، امام نیز باشد. ولایت شرط لازم امامت است ولی شرط کافی نیست، حال سوال این است که ولایت، امری اعطایی است یا اکتسابی؟ جواب این است که هم اعطایی است همه اکتسابی؛ بین اعطایی بودن و اکتسابی بودن، تقابلی وجود ندارد که یکی دیگری را نفی کند. اساسا هر کمالی از جانب خداست، بنابراین کمالات اکتسابی هم اعطایی هستند؛ تلاش و کوشش های ما همه علل مُعِدّه و زمینه سازند؛ نه علل ایجاد؛ ما کتاب می خوانیم، سخن استاد را گوش می کنیم و اینها زمینه عالم شدن را فراهم می کنند و خداست که علم عطا می کند؛ و بدون آن کسی عالم نمی شود. در مورد ولایت نیز چنین است؛ خداوند متعال اهل بیت را هم مثل دیگران آفرید و به آنها اختیار داد و استعدادهایی را در مثل دیگران در آنها تعبیه کرد و از جمله این استعدادها، استعداد ولایت و امامت بود. اما استعداد به خودی خود شکوفا نمی شود. این خود امام یا پیغمبر است که با اختیار خود، استعدادهای خود را شکوفا می کند لکن در این بزرگواران، شکوفا نمودن استعدادها بسیار سریع اتفاق می افتد لذا برای ما عجیب جلوه می کند در حالی که برای افراد عادی نیز چنین تکامل آنی ممکن است. کل راه تکامل تنها یک عمل و در یک لحظه قابل طی کردن است؛ کافی است یک عمل را فقط و فقط برای خدا انجام دهد و ذره ای هم خود را نبیند؛ اگر شرح زندگ شیخ رجبعلی خیاط را در کتاب کیمیای محبت مطالعه فرمایید، ملاحظه می فرمایید که یک لحظه اخلاص چه ترقی عظیمی در انسان ایجاد می کند و چگونه انسان ره صد ساله را در یک لحظه با اخلاص طی می کند. البته رتبه وجودی انسانها در خلقت یکی نیست لکن کسب مقام ولایت برای هر کسی به مقدار سعه وجودی خودش امکان پذیر است و استعداد آن در همه انسانها وجود دارد .لذا استعداد آن در همه اعطایی است ولی به فعلیت رساندن آن نیازمند این است که خود انسان نیز نیت و عمل اختیاری خود را به کار گیرد تا ولایت از جانب خدا به او اعطاء شود. کسانی که به مقام ولایت رسیدند چنین زمینه ای را فراهم نمودند لذا به آن رسیدند و بقیه که محروم شدند، خود باعث این محرومیت بوده اند. خلاصه کلام این که استعداد ولایت اعطایی است و آن با تفاوت درجاتی در همه هست ولی به فعلیت رسیدن آن محتاج به نیت و عمل اختیاری است ولی باز اعطاکننده خداست ولی منصب امامت و نبوت اعطایی محض است و خدا به هرکدام از اولیاء که بخواهد آن را عطا می کند و این لطفی است در حق دیگران. لذا با اینکه حضرت فاطمه(س) و دارای مقام ولایت بود ولی امام یا پیامبر نبود. همچنین با اینکه حضرت خضر مراتب بالایی از ولایت را داشت و حضرت موسی(ع) به علم او محتاج بود ولی با این حال خداوند متعال او را پیامبر صاحب شریعت قرار نداد و به مقام امامت برنگزید. 2. اما اینکه ما به آن بزرگواران احترام می کنیم به خاطر اکتسابی یا اعطایی بودن کمال آنها نیست کمال هر جا که باشد محترم است چه اکتسابی باشد و چه اعطایی. کمال مطلوبیت و محبوبیت ذاتی دارد لذا ما از دیدن یک منظره زیبا ذلت می بریم و آن را تحسین می کنیم در حالی که زیبایی آن منظره از خود او نیست؛ ما ملائک را مقدس می شماریم در حالی که اکتساب در آنها راه ندارد. خود ذات حق تعالی را می ستاییم در حالی که اکتساب و اعطا در او راه ندارد. پس کمال اقتضای تکریم دارد از هر که می خواهد باشد. علم با ارزش است زیبایی باارزش است؛ شجاعت باارزش است و ... چه کسی باشند و چه اعطایی؛ احترام به این امور و صاحبان آنها امری فطری است. 3. واسطه فیض بودن اهل بیت(ع) به این معنی است که وجود آنها برای خلق دیگر موجودات لازم است یعنی در سلسله علل و معلولات؛ وجود نورانی آن بزرگواران بعد از خداوند متعال قرار دارد و اگر آنها نبودند چیزی دیگری هم نبود، لذا تمام مخلوقات، با تمام وجودشان وابسته به وجودی نوری اهل بیت(ع) هستند و خود آنها نیز با تمام وجود وابسته به خدایند لذا از خدا وجودی به کسی نمی رسد مگر به واسطه آنها؛ رزقی نمی رسد مگر به واسطه آنها، علمی نمی رسد مگر به واسطه آنها و هدایتی نمی رسد مگر به واسطه آنها و ... و باز عملی از ما به سوی خدا عروج نمی کند مگر به واسطه آنها و دعای ما عروج نمی کند مگر به واسطه آنها و ... بنابراین قدردانی و تشکر ما از آن ذوات مقدس، به زبان وجود است؛ وجود ما از آنها قدردان است چه ما با اختیار خود از آنها قدردانی بکنیم و چه نکنیم لذا به ما امر شد که در اختیار نیز قدردان آنها باشیم یعنی متوجه باشیم که احتیاح ما آنها عین احتیاج ما به خداست و تشکر ما از آنها عین تشکر ما از خداست. نسبت به مخلوقات به وسائط فیض الهی، مثل نسبت یک انسان است به طنابی که با آن طناب از سقفی بلند آویزان است همان گونه که نیاز این شخص به آن طناب عین نیاز او به سقف است. نیاز مخلوقات به انسان کامل نیز عین نیاز آنها به خداست. لذا در آیات و روایات از قرآن کریم و اهل بیت و انبیاء(ع) تعبیر به (حبل الله) طناب خدا شده است. 4. صلوات فرستادن ما به آن بزرگواران نیز در واقع توجه دادن خودمان است به همین رابطه و نیاز ما با صلواتمان از خداوند متعال خواهیم که فیض خود را بر آن بزرگواران نازل کند و روشن است که تا بر آنها چیزی نازل نشود و بر دیگران نازل نمی شود پس هر چه نصیب آنها شود؛ خیر آن به دیگران نیز می رسد. لذا خداوند متعال فرمود: ( ای پیامبر بگو من برای رسالتم از شما چیزی نمی خواهم مگر دوست داشتن اهل بیتم را).(شوری/23) و فرمود: ( ای پیامبربگو، من از شما اجری نمی خواهم مگر آن که آن اجر برای خود شماست، اجر من نیست مگر بر عهده خدا ... .)(سباء/47)
اگر فضائل اهل بیت (علیهم السلام) خدادادی است، و همانطور که خودتان در پاسخ به یکی از سؤالات، به روایتی از امام رضا(علیه السلام) اشاره نمودید به مضمون اینکه مقام ولایت و امامت اکتسابی نبوده، پس چرا ما باید امتیازی را برای آنان (علیهم السلام) قائل باشیم و فضائل آنها را ذکر کنیم؟ در حالی که خود آنها - به تعبیر خودم - کاری نکردند که به این مقام برسند؟ و چرا باید بر آنها صلوات بفرستیم؟ و همچنین اگر آنان واسطۀ فیض الهی هستند، چرا از آنها تشکر و قدردانی می کنیم در حالی که عنایت در واقع از خداست و آنها فقط وسیله هستند؟
اگر فضائل اهل بیت (علیهم السلام) خدادادی است، و همانطور که خودتان در پاسخ به یکی از سؤالات، به روایتی از امام رضا(علیه السلام) اشاره نمودید به مضمون اینکه مقام ولایت و امامت اکتسابی نبوده، پس چرا ما باید امتیازی را برای آنان (علیهم السلام) قائل باشیم و فضائل آنها را ذکر کنیم؟ در حالی که خود آنها - به تعبیر خودم - کاری نکردند که به این مقام برسند؟ و چرا باید بر آنها صلوات بفرستیم؟ و همچنین اگر آنان واسطۀ فیض الهی هستند، چرا از آنها تشکر و قدردانی می کنیم در حالی که عنایت در واقع از خداست و آنها فقط وسیله هستند؟
1. بین مقام امامت و ولایت باید فرق گذاشت؛ امامت یک منصب الهی است که خدا به برخی از اولیاء خدا عطا می کند لذا امامت به هیچ وجه اکتسابی نیست؛ اما چنین نیست که اعطاء مقام امامت از جانب خدا بی علت باشد؛ خداوند متعالی امامت را به کسی عطا می کند که قابلیت و ظرفیت آن را داشته باشد لذا امامت یک شخص بیانگر این است که در او لیاقت و قابلیت ویژه ای وجود دارد. از این رو امامت، علامت و نشانه یک کمال وجودی در شخص امام است و آن کمال وجودی همان ولایت است. پس هر کسی که به امامت، نصب شود یقینا دارای مقام ولایت باشد، امام نیز باشد. ولایت شرط لازم امامت است ولی شرط کافی نیست، حال سوال این است که ولایت، امری اعطایی است یا اکتسابی؟
جواب این است که هم اعطایی است همه اکتسابی؛ بین اعطایی بودن و اکتسابی بودن، تقابلی وجود ندارد که یکی دیگری را نفی کند. اساسا هر کمالی از جانب خداست، بنابراین کمالات اکتسابی هم اعطایی هستند؛ تلاش و کوشش های ما همه علل مُعِدّه و زمینه سازند؛ نه علل ایجاد؛ ما کتاب می خوانیم، سخن استاد را گوش می کنیم و اینها زمینه عالم شدن را فراهم می کنند و خداست که علم عطا می کند؛ و بدون آن کسی عالم نمی شود. در مورد ولایت نیز چنین است؛ خداوند متعال اهل بیت را هم مثل دیگران آفرید و به آنها اختیار داد و استعدادهایی را در مثل دیگران در آنها تعبیه کرد و از جمله این استعدادها، استعداد ولایت و امامت بود. اما استعداد به خودی خود شکوفا نمی شود. این خود امام یا پیغمبر است که با اختیار خود، استعدادهای خود را شکوفا می کند لکن در این بزرگواران، شکوفا نمودن استعدادها بسیار سریع اتفاق می افتد لذا برای ما عجیب جلوه می کند در حالی که برای افراد عادی نیز چنین تکامل آنی ممکن است. کل راه تکامل تنها یک عمل و در یک لحظه قابل طی کردن است؛ کافی است یک عمل را فقط و فقط برای خدا انجام دهد و ذره ای هم خود را نبیند؛ اگر شرح زندگ شیخ رجبعلی خیاط را در کتاب کیمیای محبت مطالعه فرمایید، ملاحظه می فرمایید که یک لحظه اخلاص چه ترقی عظیمی در انسان ایجاد می کند و چگونه انسان ره صد ساله را در یک لحظه با اخلاص طی می کند. البته رتبه وجودی انسانها در خلقت یکی نیست لکن کسب مقام ولایت برای هر کسی به مقدار سعه وجودی خودش امکان پذیر است و استعداد آن در همه انسانها وجود دارد .لذا استعداد آن در همه اعطایی است ولی به فعلیت رساندن آن نیازمند این است که خود انسان نیز نیت و عمل اختیاری خود را به کار گیرد تا ولایت از جانب خدا به او اعطاء شود. کسانی که به مقام ولایت رسیدند چنین زمینه ای را فراهم نمودند لذا به آن رسیدند و بقیه که محروم شدند، خود باعث این محرومیت بوده اند.
خلاصه کلام این که استعداد ولایت اعطایی است و آن با تفاوت درجاتی در همه هست ولی به فعلیت رسیدن آن محتاج به نیت و عمل اختیاری است ولی باز اعطاکننده خداست ولی منصب امامت و نبوت اعطایی محض است و خدا به هرکدام از اولیاء که بخواهد آن را عطا می کند و این لطفی است در حق دیگران. لذا با اینکه حضرت فاطمه(س) و دارای مقام ولایت بود ولی امام یا پیامبر نبود. همچنین با اینکه حضرت خضر مراتب بالایی از ولایت را داشت و حضرت موسی(ع) به علم او محتاج بود ولی با این حال خداوند متعال او را پیامبر صاحب شریعت قرار نداد و به مقام امامت برنگزید.
2. اما اینکه ما به آن بزرگواران احترام می کنیم به خاطر اکتسابی یا اعطایی بودن کمال آنها نیست کمال هر جا که باشد محترم است چه اکتسابی باشد و چه اعطایی. کمال مطلوبیت و محبوبیت ذاتی دارد لذا ما از دیدن یک منظره زیبا ذلت می بریم و آن را تحسین می کنیم در حالی که زیبایی آن منظره از خود او نیست؛ ما ملائک را مقدس می شماریم در حالی که اکتساب در آنها راه ندارد. خود ذات حق تعالی را می ستاییم در حالی که اکتساب و اعطا در او راه ندارد. پس کمال اقتضای تکریم دارد از هر که می خواهد باشد. علم با ارزش است زیبایی باارزش است؛ شجاعت باارزش است و ... چه کسی باشند و چه اعطایی؛ احترام به این امور و صاحبان آنها امری فطری است.
3. واسطه فیض بودن اهل بیت(ع) به این معنی است که وجود آنها برای خلق دیگر موجودات لازم است یعنی در سلسله علل و معلولات؛ وجود نورانی آن بزرگواران بعد از خداوند متعال قرار دارد و اگر آنها نبودند چیزی دیگری هم نبود، لذا تمام مخلوقات، با تمام وجودشان وابسته به وجودی نوری اهل بیت(ع) هستند و خود آنها نیز با تمام وجود وابسته به خدایند لذا از خدا وجودی به کسی نمی رسد مگر به واسطه آنها؛ رزقی نمی رسد مگر به واسطه آنها، علمی نمی رسد مگر به واسطه آنها و هدایتی نمی رسد مگر به واسطه آنها و ... و باز عملی از ما به سوی خدا عروج نمی کند مگر به واسطه آنها و دعای ما عروج نمی کند مگر به واسطه آنها و ... بنابراین قدردانی و تشکر ما از آن ذوات مقدس، به زبان وجود است؛ وجود ما از آنها قدردان است چه ما با اختیار خود از آنها قدردانی بکنیم و چه نکنیم لذا به ما امر شد که در اختیار نیز قدردان آنها باشیم یعنی متوجه باشیم که احتیاح ما آنها عین احتیاج ما به خداست و تشکر ما از آنها عین تشکر ما از خداست. نسبت به مخلوقات به وسائط فیض الهی، مثل نسبت یک انسان است به طنابی که با آن طناب از سقفی بلند آویزان است همان گونه که نیاز این شخص به آن طناب عین نیاز او به سقف است. نیاز مخلوقات به انسان کامل نیز عین نیاز آنها به خداست. لذا در آیات و روایات از قرآن کریم و اهل بیت و انبیاء(ع) تعبیر به (حبل الله) طناب خدا شده است.
4. صلوات فرستادن ما به آن بزرگواران نیز در واقع توجه دادن خودمان است به همین رابطه و نیاز ما با صلواتمان از خداوند متعال خواهیم که فیض خود را بر آن بزرگواران نازل کند و روشن است که تا بر آنها چیزی نازل نشود و بر دیگران نازل نمی شود پس هر چه نصیب آنها شود؛ خیر آن به دیگران نیز می رسد. لذا خداوند متعال فرمود: ( ای پیامبر بگو من برای رسالتم از شما چیزی نمی خواهم مگر دوست داشتن اهل بیتم را).(شوری/23) و فرمود: ( ای پیامبربگو، من از شما اجری نمی خواهم مگر آن که آن اجر برای خود شماست، اجر من نیست مگر بر عهده خدا ... .)(سباء/47)