من می خواهم اسلام و مخصوصا شیعه را خوب و کامل بشناسم تا در برخورد با کسانی که مخالف با اسلام هستند جواب هایی داشته باشم و بتونم حقانیت دین مبین اسلام را ثابت کنم. چون من در خارج از ایران درس می خوانم و از وقتی آمدم فهمیدم چه قدر اطلاعاتم در مورد دینم کمه! لطفا کمکم کنید. من اینجا همخونه ایم مسلمونی است که مسیحی شد. من می خواستم اطلاعاتم کامل کنم تا جوابی برای دلائل مسخره و پوچش داشته باشم و من فکر می کنم خدا این کار را کرد تا به من بفمهمونه من چه قدر اطلاعاتم کمه در مورد دینم! در ضمن من عاشق اسلام و حضرت محمد(ص) هستم. درسته کم می دونم در مورد اسلام ولی حقانیتش رو قبول دارم.
من می خواهم اسلام و مخصوصا شیعه را خوب و کامل بشناسم تا در برخورد با کسانی که مخالف با اسلام هستند جواب هایی داشته باشم و بتونم حقانیت دین مبین اسلام را ثابت کنم. چون من در خارج از ایران درس می خوانم و از وقتی آمدم فهمیدم چه قدر اطلاعاتم در مورد دینم کمه! لطفا کمکم کنید. من اینجا همخونه ایم مسلمونی است که مسیحی شد. من می خواستم اطلاعاتم کامل کنم تا جوابی برای دلائل مسخره و پوچش داشته باشم و من فکر می کنم خدا این کار را کرد تا به من بفمهمونه من چه قدر اطلاعاتم کمه در مورد دینم! در ضمن من عاشق اسلام و حضرت محمد(ص) هستم. درسته کم می دونم در مورد اسلام ولی حقانیتش رو قبول دارم. چرا دین؟ حمیدرضا شاکرین اساسی‌ترین پرسش انسان دربارة دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه‌ رابطه‌ای است؟ آیا زندگی بدون دین امکان‌پذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟ پس از روشن شدن چرایی و ضرورت دین این سئوال پدید می‌آید که آیا می‌توان به هر دینی پای‌بند؟ آیا همة ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینی کاملاً شخصی و سلیقه‌ای است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل، نیک و بد یا خوب و خوب‌تر وجود دارد و لاجرم و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟ در گام سوم، برای یک مسلمان یا کسی که به اسلام دعوت می‌شود این سئوال پدید می‌آید که آیا دین برتر همان اسلام است؟ کدامین دلیل پشتیبان این مدعاست و چگونه می‌توان آن را با سنجه‌های عقلی آزمود؟ اکنون بر آنیم که به یاری خداوند با رعایت اختصار به بررسی پرسش‌های یادشده بپردازیم. رابطه انسان و دین گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشه‌دار است. دین نه تنها تأمین کنندة بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. (تا نه گی دو که نه تن) می‌نویسد: (حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است. اصلی‌ترین و ماهوی‌ترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهای دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطری ورای عقلی است که یکی از چشمه‌های آن از ژرفای روان ناخودآگاه فوران می‌کند و نسبت به مفاهیم(زیبایی)‌ مربوط به هنر (و نیکی) مربوط به اخلاق (و راستی) مربوط به علم (مفهوم دینی)، یا به طور صحیح‌تر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمی است که دارای همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است). (آلکسیس کارل) نیز بر آن است که: (احساس عرفانی [دینی] جنبشی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است). وی در جایی دیگر می‌نویسد: (فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعی ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک می‌بیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملی بود. در نگاه (تولستوی) نیز (ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی می‌کند.) استاد مطهری در توضیح این سخن می‌گوید: (یعنی ایمان مهم‌ترین سرمایه زندگی است). به نظر وی مردم به برخی از سرمایه‌های زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات می‌شناسند. در نظر (ویل دورانت) نیز دین روح زندگی است، او می‌گوید: (زندگی بدون، دین ملال‌انگیز و پست است، مانند جسدی است بی‌روح). قریب به این مضمون را در سخن (ویلیام جیمز) می‌توان یافت. او مدعی است: (ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی می‌کند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است). از آنچه گذشت روشن می‌شود که نیاز انسان به دین امری جاودان و زوال‌ناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دین‌ورزی این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهای ذاتی انسان همپای حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمی‌توان و نباید انتظار داشت. (ارنست رنان) در پایندگی و ژرفایی تأثیر دین در نهاد انسان می‌گوید: (ممکن است روزی هر چه را دوست می‌دارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخش‌تر و بهترین نعمت‌های حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقی خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدی صادق و گواهی ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود). همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیبای قرآن می‌توان یافت که رمز دین‌گرایی انسان را چنین ترسیم کرده است: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ پیوسته رو به سوی دین پاک خداوند داشته باش که انسان‌ها را بر آن سرشته است و آفرینش الهی دگرگون نخواهد شد). کارکردهای دین دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است: 1. حوزه معرفت و دانایی؛ 2. حوزه اجتماعی و مناسبات ‌انسانی؛ 3. حوزه روانشناسی. اکنون به اختصار به بررسی کارکردهای روانشناختی، دین پرداخته و دیگر عرصه‌های آن را به ناچار فرو می‌گذاریم. از نظرگاه روانشناختی دین کارکردها و ثمرات بسیاری برای انسان دارد. در میان دانش‌های جدید هیچ یک مانند روانشناسی نقاب از رازهای شگفت‌ دین و دینداری بر نکشیده و لزوم اجتناب‌ناپذیر آن را در همین زندگی دنیایی به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسی در پی تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر (ارزش صدق) دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژه‌های این دانش است. افزون بر آن روانشناسی در این باره نظر به دین خاصی ندارند؛ و چه بسا در برخورد با پاره‌ای از ادیان کارکردهای منفی‌ای نیز برای دین مطرح کنند. مسلماً هر اندازه دینی از حقانیت بیشتری برخوردار باشد کارکردهای مثبت‌تری داشته و فاصله بیشتری با تأثیرات منفی دارد؛ لاجرم می‌توان بهترین کارکرد از بهترین دین انتظار داشت. آنچه این دانش پی می‌گیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهای روانی دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. چه بسا پاره‌ای از کارکردهای روانشناختی دین و دین‌ورزی عبارتند از: 1 معنا بخشیدن به حیات از مهم‌ترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود می‌پرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسش‌ها زندگی‌ساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهت‌گیری رو به خیر و کمال و تعالی آن،‌ در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست می‌دهد. (کارل یوستاویونگ) در اهمیت این مسئله می‌نویسد: (در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بوده‌ام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان می‌توان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری می‌کرده‌اند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه می‌دارند، از دست داده‌اند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.) (ویکتور فرانکل) نیز قدرت دین را عقیده به (اَبَر معنی) می‌داند، یعنی دین بهترین معنی برای زندگی کردن است. برخی از جامعه‌شناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بی‌معنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است. پاره‌ای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از: 1. احساس خوش‌بینی و رضایت 2. مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی 3. ایجاد امیدواری 4. مسئولیت پذیری 5. نشاط و حرکت آموزه‌های دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوش‌بینانه می‌سازد. از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه می‌داند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً‌، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر می‌شود. ثانیاً زمینه‌های ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم می‌بیند و روح (امیدواری) در او پدید می‌آید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقب‌ماندگی او شود آن را جز از ناحیه کم‌کاری و بی‌تجربگی و مسئولیت‌گریزی خود و امثال خود نمی‌داند. او همچنین پاره‌ای از رنج‌ها و دشواری‌ها را زمینه ترقی و تکامل خود می‌داند. این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت می‌آورد و با (خوش‌بینی) و (امیدواری) به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامی‌دارد و از دشواری‌ها استقبال می‌کند. در مقابل، فرد بی‌ایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد می‌داند و از قبول آنها هم چاره‌ای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقده‌ها و کینه‌هاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمی‌افتد، از جهان لذت نمی‌برد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند. با توجه به آنچه گذشت می‌توان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد: خوش بینی، مطبوع‌سازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی. 2 بهداشت، سلامت و آرامش روان یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفت‌های خیره‌کننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس می‌شود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روان‌شناسان قابل توجه است: الف. دینداری و تحمل فشارهای روانی تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد انگاره‌های دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج می‌برند. ب. دینداری و افسردگی بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است. (ویلر) بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره می‌شود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایت‌های اجتماعی متصل می‌شود. (میدور) نیز اظهار می‌دارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل می‌کند و منجر به کاهش شیوع افسردگی می‌شود. ج. دینداری و بزهکاری بررسی‌ها گواه بر آن است که بین دینداری و بزهکاری و جرم و جنایت رابطه منفی وجود دارد و رفتارهای مذهبی می‌تواند بین آنها تمایز افکند. د. دینداری و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر براساس تحقیقات انجام شده توسط (ادلف) ، (اسمارت) ، (اوتار) و (دیویدز) افراد مذهبی از مواد مخدر استفاده نمی‌کنند و یا بسیار کم مصرف می‌کنند. از نظر (لوچ) و (هیوز) به ویژه در میان عناصر مذهبی اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینی فرد قوی‌تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوی با صفر است. ه . دین‌داری و کاهش خودکشی مسأله خودکشی یکی از بحران‌های جدی در تمدن کنونی بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 17/9/47، صفحه (عبور از پنج قاره) می‌نویسد: (سازمان بهداشت جهانی اخیراً آمار جالبی درباره خودکشی در کشورهای مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتی جهان خودکشی در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل می‌دهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربی، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس. کارشناسان سازمان جهانی بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده‌اند همچنین اعلام کرده‌اند که خودکشی در کشورهای در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتی جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشی می‌زنند. آماری که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان می‌دهد که به طور کلی طبقات تحصیل‌کرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشی می‌کنند. مثلاً در انگلستان عده زیادی از پزشکان در سال‌های اخیر خودکشی کرده‌اند. تنها در آلمان غربی همه ساله دوازده هزار نفر خودکشی می‌کنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوی در صدد خودکشی بر می‌آیند. مهم‌ترین علت خودکشی آلمانی‌ها بیماری عصبی است. در حال حاضر در آلمان غربی بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبی رنج می‌برند و ممکن است هر آن دست به خودکشی بزنند. در مقابل، تحقیقات نشان می‌دهد خودکشی در کسانی که در مراسم دینی شرکت می‌کنند نسبتی بسیار کمتر از دیگران دارد. کامستاک و پاتریچ در یک بررسی نشان دادند احتمال خودکشی در افرادی که به عبادتگاه‌ها نمی‌روند چهار برابر بیش از شرکت‌کنندگان در محافل دینی است. همه پژوهش‌ها نشان می‌دهد یکی از علل مهم خودسوزی ضعیف بودن اعتقادات مذهبی بوده است.) یک بررسی که در کشور اردن توسط (داراکه)(1992) انجام شده است نشان می‌دهد تعداد خودکشی در ماه رمضان در مقایسه با ماه‌های دیگر سال کاهش قابل توجهی را نشان می‌دهد. و. دینداری، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق مسأله ناپایداری خانواده و گسست آن یکی از بحران‌های بزرگ دنیای متمدن کنونی و در پی آورنده نتایج ویرانگر روانی و اجتماعی است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهم‌ترین عامل پای‌بندی به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسأله عامل مهمی در بهداشت روانی خانواده‌ها به شمار می‌رود. تحقیقات نشان داده است مردانی که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شده‌اند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماری‌های روانی هستند. 3. سازگارسازی جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها بهره دیگری که از تفسیر دینی حیات بر می‌خیزد (ایجاد سازگاری بین جهان درون و برون) و در نتیجه کاهش رنج‌ها و ناراحتی‌هاست. بدون شک در مواردی بین خواسته‌ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت‌هایی مشاهده می‌شود. گاه این تفاوت‌ها به گونه‌ای است که شرایط خارجی برای انسان رنج‌آفرین و ملال‌انگیز است. این تفاوت‌ها می‌تواند به گونه‌های مختلف باشد مثل: 1. تفاوت بین خواسته‌های ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتی چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیماری و... 2. بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعی، مثل حاکمیت نظام استبدادی و... از طرف دیگر در مواردی واقعیات خارجی به سهولت و در شرایطی که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتی انسان‌ها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود می‌کوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمی‌شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه‌هایی تحمل‌ناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازی درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتی‌دهنده این دو جهان است. دین با تفسیری که از جهان و ناملایمات و رنج‌های آدمی در آن می‌دهد، نه تنها ناسازگاری آن دو را از میان بر می‌دارد؛ بلکه با دادن نقش عبادی به تحمل دشواری‌ها و اینکه بزرگ‌ترین اولیای الهی چشنده تلخ‌ترین رنجهایند شیرین‌ترین رابطه را بین آن دو ایجاد می‌کند؛ به طوری که انسان مؤمن می‌گوید: (زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت)، از همین رو (الیسون) بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبی می‌داند. اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخم‌های بسیار بر جان و توان خویش فرمود: (رضا الله رضانا اهل البیت) و زینب کبری(س) پس از تحمل آن همه دشواری طاقت فرسا می‌فرماید: (ما رأیت الّا جمیلا) عالی‌ترین نمایش شکوه ایمان در سازگاری جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختی در جهت مقاصد و اهداف بلند الهی و انسانی است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش می‌یابد، بلکه در مواردی شیرین و دلپذیر می‌شود و این جز در سایه دین و ایمان دینی امکان‌پذیر نیست. 4. هدف‌بخشی و ایده‌آل‌پروری یکی از مهم‌ترین کارکردهای دین ارائه ایده‌آل و آرمان مطلوب است. ایده‌آل اصل یا موضوعی است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش‌ها و کوشش‌های او باشد. ایده‌آل موجب شکل‌گیری نوع انتخاب آدمی است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده‌ها را با آن می‌سنجد و ارزشداوری می‌کند. ایده‌آل از مختصات زندگی بشری و از عناصر اساسی آن است. انسان زمانی می‌تواند از یک زندگی حقیقی برخوردار باشد که آگاهانه برای خود ایده‌آل و آرمان انتخاب کند. انسان‌ها در طول تاریخ ایده آل‌هایی چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایی، دانش و... انتخاب کرده‌اند لیکن بهترین ایده‌آل آن است که دارای شرایط زیر باشد: 1. منطقی باشد. 2. قابل وصول باشد. 3. تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و (من طبیعی) آدمی را کنترل کند. 4. در انسان چنان کششی ایجاد کند که از درون به سوی هدف اعلای حیات حرکت کند. چنین آرمانی تنها از دین حق و معنای دینی حیات بر می‌خیزد. (میلر بروز) از قول (اینشتین) می‌گوید: (علم، ما را از آنچه هست آگاه می‌کند و دین (وحی) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع می‌کند). 5. پاسخ به احساس تنهایی یکی از رنج‌های بشر که در جهان صنعتی و پیدایش کلان‌شهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایی است. منظور از احساس تنهایی در اینجا تنهایی فیزیکی یعنی جدایی از دیگران نیست؛ بلکه گونه‌های دیگری هم چون ناتوانی دیگران در پاسخ‌دهی به برخی از نیازهای انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمی دیگران به کار خود و جستجوی منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدی، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواسته‌ها و نیازهای شخص است. به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانی می‌یابد که همواره در بند خودخواهی‌های خویشند و حتی اگر اعمالی به ظاهر نیک و مفید به حال دیگری انجام می‌دهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواست‌ها، گرایش‌ها و خودخواهی‌های ظاهر و پنهان است و کسی صد در صد به خاطر (من) کاری برای (من) انجام نمی‌دهد. اما در نگرش دینی، انسان هیچ‌گاه تنها نیست. 6. تقویت قدرت کنترل غرایز از جمله خطراتی که همواره جامعه بشری را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژی خطراتی صد افزون برای بشریت به بار آورده لجام گسیختگی غرایز، خودخواهی‌ها و تمایلات سرکش نفسانی است. این پدیدة شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه‌های بشری مهارشدنی نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژی را نیز در این جهت، استخدام کرده است. آن عامل نیرومندی که انسان را از اسارت هواهای نفسانی آزاد ساخته و قدرت رویارویی با طغیان‌های زندگی‌سوز نفس اماره را می‌بخشد، ایمان استوار دینی است. (داستایوفسکی) می‌گوید: (اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است). یعنی غیر از خداباوری و ایمان مذهبی هیچ عامل دیگری توان بازدارندگی از اعمال ضداخلاقی، بیماری بی‌عدالتی، تجاوز و فساد و تباهی و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمی را ندارد. 7. دیگر کارکردها افزون بر آنچه گذشت کارکردهای روان‌شناختی، فراروانشناختی، روان ‌تنی و جسمانی دیگری برای دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوی بیشتر در این زمینه فرا می‌خوانیم: 1. بهداشت و سلامت جسمانی، طول عمر، پایداری در فعالیت‌های فیزیکی، تقویت سیستم ایمنی و دفاعی بدن، تسریع در بهبودی و کوتاه کردن دوران درمان. 2. ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانی آکنده از سرگردانی و تعارضات فکری. 3. عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادی بشر و ایجاد لذت‌های فراجسمانی، تصفیه غم‌ها و جذب شادی‌ها. 4. کاهش اضطراب، ترس‌ها و وحشت‌ها؛ به ویژه ترس از مرگ. 5. افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک) و تصویرسازی ذهنی. 6. هویت‌بخشی، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگی و هماهنگ‌سازی افکار و احساسات. 7. شجاعت‌آفرینی و افزایش قدرت پایداری در برابر دشمنان و زورمندان. 8. بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمی. 9. ایجاد وقار و سنگینی و دوری از جلفی و سبکی. 10. کاهش و کنترل عملیات جنسی. جمع‌بندی این نوشتار را با سخنی از (میلتون یینگر) به پایان می‌بریم. او در مقاله (دین و نیازهای فرد) می‌نویسد: (در پزشکی روان تنی وقتی نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار می‌شود: 1. دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح می‌کند و به عقل وی روشنگری لازم را می‌بخشد. دین برای یک فرد نقشی را ایفا می‌کند که قطب‌نما برای یک کشتی و در دریای زندگی جهت و راهنمایی در اختیار او می‌نهد. 2. دین بر اراده انسان تأکید می‌نهد، آن را تقویت و فرد را کمک می‌کند تا به فرمان‌های عقل گردن نهد. 3. دین نیازهای اساسی روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگی را، تحقق می‌بخشد.) پی‌نوشت‌ها: تا نِه گی دو که نه تن، حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی، ترجمه مهندس بیاتی، ص14. آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر علی شریعتی، ص55، تهران، تشیع. شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، ص 151. همان. دکتر صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، ص8، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، 1350. همان، ص6. فرید وجدی، دایرة المعارف، به نقل از: شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، تهران، قم، صدرا. روم/ 10. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین؛ دین شناسی(پرسش‌ها و پاسخ‌های دانشجویی) قم ، معارف. این مسئله اساساً مقوله‌ای معرفتی است، از این رو در بحث از کارکردهای معرفتی دین تحت عنوان (پاسخ به پرسش‌های بنیادین) بررسی شد، لیکن به لحاظ کارکردهای مهم روانشناختی آن در اینجا نیز به آن اشاره می‌شود. karl gustave jung, See: Modern Man in searh of Asoul p.284. Also: His Philosophy of Religion. پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن،‌ دین و چشم‌اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 163، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، بوستان کتاب قم، 1376. Victor Frunkle. Superlogo. جهت آگاهی بیشتر بنگرید:‌ مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 164 167. ‌ ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص 179. خوش بینی دارای گونه‌های مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوش‌بینی حقیقت و سازنده است. اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245. see: porseman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and Starnin, j.j (1990) (Religious belief, Depression, and Amlulation Stutus in eldery woman with Borken Hips. American journd .psychatiry, 147-758-766. Willer. Meador. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الف. دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20. ب. دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماری‌های افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-47. see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. )1991(. Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Joural Psychology and Theology, 19,6-26. Adlof. Smart. Autar. Dauids. Loch. Hughes. Adolf, E,M. Smart,R.G )1485( Drug use and Rse and Religious affiliation, Feelings, British journal of Addiction. نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول، 1382. شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 3، ص 389، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم، 1382. Comstock. Partridge Comstock, G.r Partidge, K.B. )1472( Church Abandance and Health. Journal of Chronic Disease. 25.665.672. Darakeh. نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-243. دکتر محمد قهرمانی و...، بررسی تأثیر روزه‌داری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله) نقش دین در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382. see Glenn N.D. Weaver. C.N )1987( Multivariate, Multisurvey study Of Marriage, 40,267-282 see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.)1987( preceriptions for Happy marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly, family coordinator, 27, 321, 327. بنگرید:الف. دکتر باقر غباری بناب، مطالعاتی در قلمرو مشترک دین و روان‌شناسی (مقاله)، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان 80. ب. دکتر محمد قهرمانی، و... بررسی تأثیر روزه داری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382. بنگرید: دکتر علی نقی فقیهی، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص 85، قم، حیات سبز، 1384، چاپ اول. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبدالله نصری، فلسفه آفرینش، ص 49 - 73، قم، معارف، چاپ اول، 1382. الثقافة الاسلامیة، ق: شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم، 1382. ‌ بنگرید: جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 46 - 47، قم، اسراء، چاپ اول، 1380. مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368. بنگرید: الف. همو، حکمت‌ها و اندرزها، ص 3. ب. همو، امدادها و غیبی در زندگی بشر، ص 86. Psychologic. Parapsychologic. Psychosomcetic. بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللی (نقش دین دربهداشت روان)، ج 1، ص 28 و 187 - 153، قم، معارف، چاپ اول، 1382. ب. همان، ج 2، ص 27. ج. پت کوری، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزالله صوفی سیاوش. بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی و... ب. شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382. بنگرید: الف. همان، ص 158 و 159. ب. همان، ج 7، ص 15-19. ج. همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم، 1374. مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص 167، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377. همان. بنگرید: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 122. Psychocyberentic. بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 165، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377. شهید مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص 47. همو، یادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-159. همان، ص 154. بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و ران، ترجمه مهدی قائنی. ب. شهید مطهری، همان، ص 169. ‌ مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167. Milton Yinger. Religion and Individual Needs in Seentific Stady of Religion, p.1777-196. آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشم‌اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 162. چرا یک دین؟ معارف چیستی پلورالیسم دینی پلورالیسم دینی را می‌توان مشتمل بر گمانه‌های زیر دانست: 1 منظور از حقانیت ادیان این است که اولاً اعتقادات همه آنها به طور نسبی صادق است و هیچ دینی از حقانیت مطلق برخوردار نیست. (پلورالیسم نسبی صدق) 2 پذیرش و تعبد به هر دینی جایز بوده و هیچ ترجیحی برای پذیرش دینی نسبت به دین دیگر وجود ندارد. (پلورالیسم اعتبار) 3 همة ادیان از نظر سعادت و رستگاری پیروانشان تأثیر برابر دارند. (پلورالیسم نجات) 4 منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضی و همزمان است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبری در زمان خود بر حق بوده است؛ بلکه ادیان گوناگون در همه زمان‌ها و در عرض یکدیگر بر حقند. 5 حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر براساس این انگاره‌، نمی‌توان (بر حق بودن) را درجه بندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهره‌مندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و یا دیگر ادیان بزرگ نیست. 6 منظور از حقانیت ادیان حقانیت در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان با اختلافاتی که دارند بر حقند. به عبارتی دیگر توحید اسلامی همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحی و ثنویت زرتشتی، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بی‌خدایی بودایی‌گرایی دارد. عقل و پلورالیسم دینی ژرف‌کاوی‌های عقلی بر بطلان پلورالیسم دینی گواهی می‌دهد این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله: 1 استلزام تناقض: ادیان موجود دارای آموزه‌هایی هستند که بعضی از آنها با آموزه‌ها و عقاید دیگر ادیان در تضاد و یا تناقض می‌باشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین و یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند و توحید در همه مراتب آن اعم از توحید ذاتی و صفاتی و توحید در فاعلیت تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به (تثلیث) ‌یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس است!‌ زرتشتی‌گری نیز به (ثنویت) و دوگانه‌انگاری منشأ خلقت گرایش دارد! هر یک از این آموزه‌ها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد،‌ هم دوگانه‌پرستی و هم سه‌گانه‌پرستی. چنین چیزی به تناقض می‌انجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سه انگاری اوست. در حالی که ثنویت و امثال آن، به خدایی بیش از یکی، اقرار دارد. بنابراین حقانیت همه آنها؛ یعنی اینکه خدا هم بیش از یکی است و هم نیست و این تناقض است و محال. 2 خودستیزی: حقانیت همة ادیان، خودستیز است؛ زیرا به طور معمول هر دینی آموزه‌های مخالف در دین‌های دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل می‌انگارد. بنابراین هر یک از این ادیان اگر بر حق باشند باید این ادعایشان نیز بر حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست می‌آید و پلورالیسم دینی؛ حق‌انگاری هر دینی بطلان دیگر ادیان را نتیجه می‌دهد. در نتیجه پلورالیسم دینی، خود برانداز است و همان چیزی را نتیجه می‌دهد که درصدد نفی آن بوده است. 3 استلزام بطلان همه ادیان: پنداره پلورالیسم سرانجامی جز بطلان همه ادیان ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم می‌کند و از دیگر سو، ادیان موجود معمولاً حقانیت عرضی یکدیگر را نفی می‌کنند! نتیجه این تعارض چیزی جز باطل انگاری همه ادیان و شکاکیت و سرگردانی نیست. 4 پیش‌فرض بنیادین و زیرساخت تئوریک انگاره پلورالیسم نسبیت معرفت و یا نسبیت حقیقت است. بر اساس این گمانه هیچ حقیقت مطلق و پایداری وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست. چنین پنداره‌ای از جهاتی چند آسیبمند و ویرانگر بنیادی معرفت می‌باشد. از جمله ایرادات وارد بر آن خودشمولی و بدین وسیله خویش براندازی است، چرا که: الف) اگر هیچ حقیقت مطلقی حتی خدا وجود نداشته باشد سئوال می‌شود که همین گزاره مطلق است یا غیرمطلق؟ اگر مطلق است که خودش را نقض کرده زیرا نقیض سالبة کلیه موجبه جزئیه است. و اگر غیرمطلق است پس همین مدعا خود امری نسبی و زوال‌پذیر است و بازوال آن انگاره رقیبش یعنی وجود واقعیاتی مطلق تحقق خواهد یافت. پس در هر صورت واقعیاتی مطلق و پایدار وجود خواهند داشت. ب) اگر هیچ واقعیت مطلقی شناخت‌پذیر نباشد سئوال می‌شود که همین گزاره چگونه معرفتی است؟ نسبی یا مطلق؟ اگر مطلق است خود را نقض کرده و اگر گزاره‌ای گذرا و نسبی است پس جای خود را به انگاره رقیب یعنی وجود فهم‌های ثابت و پایدار از حقیقت می‌سپارد. اکنون جای آن دارد که از منظر درون دینی نیز مسئله حقانیت ادیان را بکاویم و منطق قرآن مجید را در این باره بررسیم: قرآن و پلورالیسم دینی قرآن حقانیت طولی شرایع انبیای الهی را می‌پذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه می‌داند؛ اما حقانیت عرضی ادیان را نمی‌پذیرد. آیات قرآنی علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفی پلورالیسم و تکثّرگرایی دینی، به صراحت با بعضی از اصول و مبانی پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال می‌کند. آیاتی که در این زمینه وجود دارد، به چند بخش تقسیم می‌شود: 1. امکان رسیدن به حقیقت‌ آیاتی از قرآن با مبنای شکاکیت و نسبیت‌گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت که از مبانی و پیش‌فرض‌های پلورالیسم دینی است در تضاد و تقابل است و نشان می‌دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به (حقیقت) امکان‌پذیر است. برخی از این آیات عبارتند از: 11. آیاتی که شک‌ورزان را مورد سرزنش قرار می‌دهد. 12. آیاتی که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بی‌وجه معرفی می‌کند. برای مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام می‌فرماید : (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست؛ به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید). 13. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و نهی از پیروی ظن و گمان دارد. 2. عدم قبول غیر اسلام‌ این آیات با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفی می‌کند و پیروی از دیگر ادیان را باطل دانسته، به پیروی از اسلام دعوت می‌کند: 21. (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و هر کس جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است). البته اسلام همه پیامبران الهی را راهبر به سوی (حقیقت) دانسته و دین همه را اسلام می‌داند. بنابراین پیروی از پیامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت، پیروی از آیین حضرت محمد(ص) است. 22. (وَ لَنْ تَرْضی‌ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری‌ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‌ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ؛ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو : در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی]است و چنانچه پس از علمی که تو را حاصل شد، از هوس‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت). 23. (وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ ؛ و یهود گفتند : عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح، پسر خدا است! این سخنی است [باطل]که به زبان می‌آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‌اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق‌] بازگردانده می‌شوند؟!) آیات فراوان دیگری از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمّل و تدبّر بیشتر در آنها ارجاع می‌دهیم. 3. دین همه انسان‌ها بسیاری از آیات قرآن، همه انسان‌ها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت نموده و قرآن و پیامبر اسلام را هادی همه انسان‌ها معرفی کرده است. از جمله اینکه می‌فرماید : (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً؛ و ما تو را نفرستادیم، مگر برای همه مردم تا [آنها را به پاداش الهی‌] بشارت‌دهی و [از عذاب او] بترسانی...). در جای دیگر می‌فرماید : (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً؛ بگو : ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم). در رابطه با همگانی بودن قرآن در موارد مختلفی می‌فرماید : (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ؛ آن کتاب (قرآن) نیست، مگر تذکری برای همه جهانیان). 4. فراخوانی اهل کتاب به اسلام‌ قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روی‌گردانی از آن را کفر و حق پوشی تلقی نموده و به شدت از آن توبیخ می‌کند: (ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمد؛ در حالی که بسیاری از حقایق کتاب [ آسمانی‌] را که شما مخفی داشتید، روشن می‌سازد و از بسیاری از آنها صرف نظر می‌کند. آری از جانب خدا به سوی شما نور و کتاب آشکاری آورد. خداوند به برکت آن، کسانی که خشنودی او را پیروی کنند، به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و به فرمان خود، از تاریکی‌ها به سوی روشنایی می‌برد و آنها را به راه راست هدایت می‌کند). قرآن در جای دیگر می‌فرماید : (یا اهل الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ؛ ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‌شوید، در حالی که [بر درستی آن‌] گواهید). در این زمینه آیات فراوان دیگری وجود دارد که بر بطلان پلورالیسم دینی، به گونه‌های مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسی و شناخت اسلام و پیروی از آن فرا می‌خواند. چکیده دیدگاه اسلام پیرامون حقانیت و اعتبار عبارت است از : 1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدی به معنای کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه پیامبران الهی بوده و آنان، همگان را به سوی آن دعوت کرده‌اند. بنابراین آموزه‌هایی چون تثلیث، ثنویت و... هرگز بنیاد و اساس درستی ندارد. 2. از نظر اسلام، شریعت دارای کثرت طولی است ؛ یعنی، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهی بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتی، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعتی کامل‌تر، متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان عرضه کرده است. بنابراین تکثّر طولی نه عرضی شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها دین مقبول، توحید ناب و شریعت محمدی(‌ص) است. اکنون این سئوال رخ می‌نماید که با توجه به انحصار حقانیت در دین توحیدی اسلام و شریعت آسمانی محمدی(ص) یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و پیروان دیگر ادیان چه وضعی خواهند داشت؟ آیا همه آنان به جهت بطلان دینشان اهل دوزخ و شقاوتند یا اهل نجات و رستگاری؟ در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد: 1 انحصارگرایی سخت‌گیرانه بر اساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدی اهل نجات و رستگاری‌اند. به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامیِ پایبند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگاری دارد و دیگران همه نارستگارانند. چنین نگرشی نه مبنای خردپذیری دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد. از نظر عقلی این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینی با غلبه رحمت خدا و هدف اساسی خلقت انسان و ملاک‌ها و معیارهای رستگاری و نارستگاری ناسازگاری دارد. 2 تکثرگرایی نجات براساس این گمانه، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگاری‌اند. به عبارت دیگر شرط نیک فرجامی فقط دینداری است و بس، اما اینکه کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشی در این زمینه ندارد. این گمانه مبتنی بر پلورالیسم دینی است که بطلان و ناراستی آن از نظر عقل و دین مورد بررسی واقع شد. 3 قرآن و نجات‌گرایی اعتدالی قرآن در باب نجات نه سخت‌گیری انحصارگرایانه را بر می‌تابد و نه کثرت‌گراییِ حق و باطل یکسان انگار. را در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حق دو گونه است: 1. کفر عناد و لجاجت(جحود)؛ کسی که دارای چنین کفری است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است. 2. کفر جهالت و نادانی؛ چنین کفری اگر ناشی از تقصیر و کوتاهی عمدی شخص نباشد، بلکه صاحب آن از سویدای دل جویای حقیقت و پیرو آن در حدی که با آن آشناست باشد، و با قلب سلیم و تسلیم قلبی در برابر حق، خدا را ملاقات کند؛ خداوند او را معذب نمی‌سازد؛ چراکه عذاب خدا تابع حجت‌هایی است که بر بندگان تمام کرده و واکنش‌های منفی آگاهانه و حق‌ستیزانه آنها در برابر حجج الهی. قرآن ضمن آنکه تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام می‌داند، به نکات مهمی در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگاری اشاره می‌کند از جمله: الف) درباره قیامت می‌فرماید: ( یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ؛ روزی که مال و پسران سود نبخشد جز اینکه کسی با قلب سلیم نزد خدا بیاید. قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است.) ب) از طرف دیگر قرآن می‌فرماید: (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولا ؛ ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (بدون اتمام حجت) کسی را عذاب کنیم.) ج)‌ در جاهای دیگر قرآن یادآور شده است که (إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ؛ خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد.) از آنچه گذشت روشن می‌شود که سعادت اخروی در گرو عوامل متعددی است از جمله: 1 حسن فعلی یا گزینش راه درست 2 حسن فاعلی یعنی سلامت و پاکی درون و تسلیم امر حق بودن 3 برقراری حجت الهی و چگونگی برخورد و واکنش‌های انسان در برابر آن. انگاره فوق خرد پذیرترین انگاره است؛ در این انگاره از سویی مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانی صرفاً به جهت عدم دستیابی غیر ارادی به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمی‌گیرد. معیارهای دین حق اکنون این سئوال پدید می‌آید که اگر تنها یک دین برحق است و همه انسان‌ها وظیفه دارند تا در حد توان به شناسایی و کشف دین حق پرداخته و از آن پیروی کنند؛ چه راهی برای تشخیص دین حق و تمیز دادن آن از راه‌ها و ادیان باطل وجود دارد و چگونه می‌توان دریافت که در میان همه ادیان موجود تنها آیین اسلام برحق است؟ به یاری خدا این مسئله را در شماره آتی پی می‌گیریم. پی‌نوشت‌ها: Religious Pluralism. Religious Exclusivism. Contradiction. Self Contradiction. Scepticism. Self Conclusion. Self exclusion. نحل/ 66؛ جاثیه/ 32. ابراهیم/ 9 و 10. بقره/ 256. جهت آگاهی بیشتر ر.ک: الف) محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم دینی(تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛ ب) مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، پلورالیسم دینی؛ ج) علی، ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛ د) کتاب نقد، ش 4. اسرا/ 36؛ یونس /36؛ نجم 28. آل عمران/ 85. بنگرید: محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم، ص 117- 136. بقره، 120. توبه/ 30. ر.ک: آل عمران/ 31 (مباهله با مسیحیان)؛‌ توبه/ 31 و 32؛‌ نساء 157و 71 ؛‌ مائده 51 و 473. سبأ/ 28. اعراف/ 158، نساء 79؛ حج 49، فرقان/ 1، انبیا 107. تکویر، 27؛ انعام/ 18؛ ص 87؛ انعام/ 90؛ ابراهیم/ 1و 52؛ آل عمران/ 138؛ انعام 18 ؛ نساء 174؛ فرقان/ 1. مائده / 15 - 16 و 19. آل عمران/ 7؛ بقره/ 41؛ آل عمران/ 71. بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار ج 1، صص 288 285، قم و تهران: صدرا. همان، ص 285 280. شعراء/‌ 88- 89. اسراء/ 15. توبه / 120. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، صص 292-289 و 326-295 ؛‌ ج 5، ص 61-56 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 61-56. چرا اسلام؟ (قسمت اول) سنجه‌های حقانیت‌: شاخص‌های اساسی حقانیت یک دین چهار امر است: 1. بنیاد الهی اصل الهی بودن یک دین از راه‌های زیر قابل بررسی است: 1‌1 آموزه‌های دین با مراجعه به آموزه‌هایی که هر دینی برای خود دارد ‌ چه این آموزه‌ها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای پیامبر آن دین ‌ می‌توان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ‌گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخص‌هایی است که می‌تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود. 2‌1 تأیید دین قبلی یا بعدی از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی
عنوان سوال:

من می خواهم اسلام و مخصوصا شیعه را خوب و کامل بشناسم تا در برخورد با کسانی که مخالف با اسلام هستند جواب هایی داشته باشم و بتونم حقانیت دین مبین اسلام را ثابت کنم. چون من در خارج از ایران درس می خوانم و از وقتی آمدم فهمیدم چه قدر اطلاعاتم در مورد دینم کمه! لطفا کمکم کنید. من اینجا همخونه ایم مسلمونی است که مسیحی شد. من می خواستم اطلاعاتم کامل کنم تا جوابی برای دلائل مسخره و پوچش داشته باشم و من فکر می کنم خدا این کار را کرد تا به من بفمهمونه من چه قدر اطلاعاتم کمه در مورد دینم! در ضمن من عاشق اسلام و حضرت محمد(ص) هستم. درسته کم می دونم در مورد اسلام ولی حقانیتش رو قبول دارم.


پاسخ:

من می خواهم اسلام و مخصوصا شیعه را خوب و کامل بشناسم تا در برخورد با کسانی که مخالف با اسلام هستند جواب هایی داشته باشم و بتونم حقانیت دین مبین اسلام را ثابت کنم. چون من در خارج از ایران درس می خوانم و از وقتی آمدم فهمیدم چه قدر اطلاعاتم در مورد دینم کمه! لطفا کمکم کنید. من اینجا همخونه ایم مسلمونی است که مسیحی شد. من می خواستم اطلاعاتم کامل کنم تا جوابی برای دلائل مسخره و پوچش داشته باشم و من فکر می کنم خدا این کار را کرد تا به من بفمهمونه من چه قدر اطلاعاتم کمه در مورد دینم! در ضمن من عاشق اسلام و حضرت محمد(ص) هستم. درسته کم می دونم در مورد اسلام ولی حقانیتش رو قبول دارم.
چرا دین؟
حمیدرضا شاکرین

اساسی‌ترین پرسش انسان دربارة دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه‌ رابطه‌ای است؟ آیا زندگی بدون دین امکان‌پذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟ پس از روشن شدن چرایی و ضرورت دین این سئوال پدید می‌آید که آیا می‌توان به هر دینی پای‌بند؟ آیا همة ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینی کاملاً شخصی و سلیقه‌ای است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل، نیک و بد یا خوب و خوب‌تر وجود دارد و لاجرم و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟ در گام سوم، برای یک مسلمان یا کسی که به اسلام دعوت می‌شود این سئوال پدید می‌آید که آیا دین برتر همان اسلام است؟ کدامین دلیل پشتیبان این مدعاست و چگونه می‌توان آن را با سنجه‌های عقلی آزمود؟ اکنون بر آنیم که به یاری خداوند با رعایت اختصار به بررسی پرسش‌های یادشده بپردازیم.
رابطه انسان و دین
گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشه‌دار است. دین نه تنها تأمین کنندة بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. (تا نه گی دو که نه تن) می‌نویسد: (حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است. اصلی‌ترین و ماهوی‌ترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهای دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطری ورای عقلی است که یکی از چشمه‌های آن از ژرفای روان ناخودآگاه فوران می‌کند و نسبت به مفاهیم(زیبایی)‌ مربوط به هنر (و نیکی) مربوط به اخلاق (و راستی) مربوط به علم (مفهوم دینی)، یا به طور صحیح‌تر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمی است که دارای همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است).
(آلکسیس کارل) نیز بر آن است که: (احساس عرفانی [دینی] جنبشی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است).
وی در جایی دیگر می‌نویسد: (فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعی ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک می‌بیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملی بود. در نگاه (تولستوی) نیز (ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی می‌کند.) استاد مطهری در توضیح این سخن می‌گوید: (یعنی ایمان مهم‌ترین سرمایه زندگی است). به نظر وی مردم به برخی از سرمایه‌های زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات می‌شناسند. در نظر (ویل دورانت) نیز دین روح زندگی است، او می‌گوید: (زندگی بدون، دین ملال‌انگیز و پست است، مانند جسدی است بی‌روح).
قریب به این مضمون را در سخن (ویلیام جیمز) می‌توان یافت. او مدعی است: (ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی می‌کند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است).
از آنچه گذشت روشن می‌شود که نیاز انسان به دین امری جاودان و زوال‌ناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دین‌ورزی این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهای ذاتی انسان همپای حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمی‌توان و نباید انتظار داشت.
(ارنست رنان) در پایندگی و ژرفایی تأثیر دین در نهاد انسان می‌گوید: (ممکن است روزی هر چه را دوست می‌دارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخش‌تر و بهترین نعمت‌های حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقی خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدی صادق و گواهی ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود).
همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیبای قرآن می‌توان یافت که رمز دین‌گرایی انسان را چنین ترسیم کرده است: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ پیوسته رو به سوی دین پاک خداوند داشته باش که انسان‌ها را بر آن سرشته است و آفرینش الهی دگرگون نخواهد شد).
کارکردهای دین
دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است:
1. حوزه معرفت و دانایی؛
2. حوزه اجتماعی و مناسبات ‌انسانی؛
3. حوزه روانشناسی.
اکنون به اختصار به بررسی کارکردهای روانشناختی، دین پرداخته و دیگر عرصه‌های آن را به ناچار فرو می‌گذاریم. از نظرگاه روانشناختی دین کارکردها و ثمرات بسیاری برای انسان دارد. در میان دانش‌های جدید هیچ یک مانند روانشناسی نقاب از رازهای شگفت‌ دین و دینداری بر نکشیده و لزوم اجتناب‌ناپذیر آن را در همین زندگی دنیایی به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسی در پی تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر (ارزش صدق) دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژه‌های این دانش است. افزون بر آن روانشناسی در این باره نظر به دین خاصی ندارند؛ و چه بسا در برخورد با پاره‌ای از ادیان کارکردهای منفی‌ای نیز برای دین مطرح کنند. مسلماً هر اندازه دینی از حقانیت بیشتری برخوردار باشد کارکردهای مثبت‌تری داشته و فاصله بیشتری با تأثیرات منفی دارد؛ لاجرم می‌توان بهترین کارکرد از بهترین دین انتظار داشت. آنچه این دانش پی می‌گیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهای روانی دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. چه بسا پاره‌ای از کارکردهای روانشناختی دین و دین‌ورزی عبارتند از:
1 معنا بخشیدن به حیات
از مهم‌ترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود می‌پرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسش‌ها زندگی‌ساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهت‌گیری رو به خیر و کمال و تعالی آن،‌ در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست می‌دهد.
(کارل یوستاویونگ) در اهمیت این مسئله می‌نویسد: (در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بوده‌ام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان می‌توان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری می‌کرده‌اند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه می‌دارند، از دست داده‌اند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.)
(ویکتور فرانکل) نیز قدرت دین را عقیده به (اَبَر معنی) می‌داند، یعنی دین بهترین معنی برای زندگی کردن است.
برخی از جامعه‌شناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بی‌معنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است.
پاره‌ای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از:
1. احساس خوش‌بینی و رضایت
2. مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی
3. ایجاد امیدواری
4. مسئولیت پذیری
5. نشاط و حرکت
آموزه‌های دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوش‌بینانه می‌سازد.
از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه می‌داند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً‌، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر می‌شود. ثانیاً زمینه‌های ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم می‌بیند و روح (امیدواری) در او پدید می‌آید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقب‌ماندگی او شود آن را جز از ناحیه کم‌کاری و بی‌تجربگی و مسئولیت‌گریزی خود و امثال خود نمی‌داند. او همچنین پاره‌ای از رنج‌ها و دشواری‌ها را زمینه ترقی و تکامل خود می‌داند. این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت می‌آورد و با (خوش‌بینی) و (امیدواری) به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامی‌دارد و از دشواری‌ها استقبال می‌کند.
در مقابل، فرد بی‌ایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد می‌داند و از قبول آنها هم چاره‌ای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقده‌ها و کینه‌هاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمی‌افتد، از جهان لذت نمی‌برد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند.
با توجه به آنچه گذشت می‌توان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد:
خوش بینی، مطبوع‌سازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی.
2 بهداشت، سلامت و آرامش روان
یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفت‌های خیره‌کننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس می‌شود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روان‌شناسان قابل توجه است:
الف. دینداری و تحمل فشارهای روانی
تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد انگاره‌های دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج می‌برند.
ب. دینداری و افسردگی
بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است.
(ویلر) بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره می‌شود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایت‌های اجتماعی متصل می‌شود. (میدور) نیز اظهار می‌دارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل می‌کند و منجر به کاهش شیوع افسردگی می‌شود.
ج. دینداری و بزهکاری
بررسی‌ها گواه بر آن است که بین دینداری و بزهکاری و جرم و جنایت رابطه منفی وجود دارد و رفتارهای مذهبی می‌تواند بین آنها تمایز افکند.
د. دینداری و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر
براساس تحقیقات انجام شده توسط (ادلف) ، (اسمارت) ، (اوتار) و (دیویدز) افراد مذهبی از مواد مخدر استفاده نمی‌کنند و یا بسیار کم مصرف می‌کنند. از نظر (لوچ) و (هیوز) به ویژه در میان عناصر مذهبی اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینی فرد قوی‌تر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوی با صفر است.
ه . دین‌داری و کاهش خودکشی
مسأله خودکشی یکی از بحران‌های جدی در تمدن کنونی بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 17/9/47، صفحه (عبور از پنج قاره) می‌نویسد: (سازمان بهداشت جهانی اخیراً آمار جالبی درباره خودکشی در کشورهای مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتی جهان خودکشی در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل می‌دهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربی، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس.
کارشناسان سازمان جهانی بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کرده‌اند همچنین اعلام کرده‌اند که خودکشی در کشورهای در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتی جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشی می‌زنند.
آماری که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان می‌دهد که به طور کلی طبقات تحصیل‌کرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشی می‌کنند. مثلاً در انگلستان عده زیادی از پزشکان در سال‌های اخیر خودکشی کرده‌اند. تنها در آلمان غربی همه ساله دوازده هزار نفر خودکشی می‌کنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوی در صدد خودکشی بر می‌آیند. مهم‌ترین علت خودکشی آلمانی‌ها بیماری عصبی است. در حال حاضر در آلمان غربی بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبی رنج می‌برند و ممکن است هر آن دست به خودکشی بزنند.
در مقابل، تحقیقات نشان می‌دهد خودکشی در کسانی که در مراسم دینی شرکت می‌کنند نسبتی بسیار کمتر از دیگران دارد. کامستاک و پاتریچ در یک بررسی نشان دادند احتمال خودکشی در افرادی که به عبادتگاه‌ها نمی‌روند چهار برابر بیش از شرکت‌کنندگان در محافل دینی است. همه پژوهش‌ها نشان می‌دهد یکی از علل مهم خودسوزی ضعیف بودن اعتقادات مذهبی بوده است.)
یک بررسی که در کشور اردن توسط (داراکه)(1992) انجام شده است نشان می‌دهد تعداد خودکشی در ماه رمضان در مقایسه با ماه‌های دیگر سال کاهش قابل توجهی را نشان می‌دهد.
و. دینداری، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق
مسأله ناپایداری خانواده و گسست آن یکی از بحران‌های بزرگ دنیای متمدن کنونی و در پی آورنده نتایج ویرانگر روانی و اجتماعی است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهم‌ترین عامل پای‌بندی به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسأله عامل مهمی در بهداشت روانی خانواده‌ها به شمار می‌رود. تحقیقات نشان داده است مردانی که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شده‌اند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماری‌های روانی هستند.
3. سازگارسازی جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها
بهره دیگری که از تفسیر دینی حیات بر می‌خیزد (ایجاد سازگاری بین جهان درون و برون) و در نتیجه کاهش رنج‌ها و ناراحتی‌هاست.
بدون شک در مواردی بین خواسته‌ها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوت‌هایی مشاهده می‌شود. گاه این تفاوت‌ها به گونه‌ای است که شرایط خارجی برای انسان رنج‌آفرین و ملال‌انگیز است. این تفاوت‌ها می‌تواند به گونه‌های مختلف باشد مثل: 1. تفاوت بین خواسته‌های ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتی چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیماری و... 2. بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعی، مثل حاکمیت نظام استبدادی و...
از طرف دیگر در مواردی واقعیات خارجی به سهولت و در شرایطی که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتی انسان‌ها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود می‌کوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمی‌شود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینه‌هایی تحمل‌ناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازی درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتی‌دهنده این دو جهان است. دین با تفسیری که از جهان و ناملایمات و رنج‌های آدمی در آن می‌دهد، نه تنها ناسازگاری آن دو را از میان بر می‌دارد؛ بلکه با دادن نقش عبادی به تحمل دشواری‌ها و اینکه بزرگ‌ترین اولیای الهی چشنده تلخ‌ترین رنجهایند شیرین‌ترین رابطه را بین آن دو ایجاد می‌کند؛ به طوری که انسان مؤمن می‌گوید: (زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت)، از همین رو (الیسون) بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبی می‌داند.
اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخم‌های بسیار بر جان و توان خویش فرمود: (رضا الله رضانا اهل البیت) و زینب کبری(س) پس از تحمل آن همه دشواری طاقت فرسا می‌فرماید: (ما رأیت الّا جمیلا) عالی‌ترین نمایش شکوه ایمان در سازگاری جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختی در جهت مقاصد و اهداف بلند الهی و انسانی است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش می‌یابد، بلکه در مواردی شیرین و دلپذیر می‌شود و این جز در سایه دین و ایمان دینی امکان‌پذیر نیست.
4. هدف‌بخشی و ایده‌آل‌پروری
یکی از مهم‌ترین کارکردهای دین ارائه ایده‌آل و آرمان مطلوب است. ایده‌آل اصل یا موضوعی است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاش‌ها و کوشش‌های او باشد. ایده‌آل موجب شکل‌گیری نوع انتخاب آدمی است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیده‌ها را با آن می‌سنجد و ارزشداوری می‌کند. ایده‌آل از مختصات زندگی بشری و از عناصر اساسی آن است. انسان زمانی می‌تواند از یک زندگی حقیقی برخوردار باشد که آگاهانه برای خود ایده‌آل و آرمان انتخاب کند. انسان‌ها در طول تاریخ ایده آل‌هایی چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایی، دانش و... انتخاب کرده‌اند لیکن بهترین ایده‌آل آن است که دارای شرایط زیر باشد:
1. منطقی باشد.
2. قابل وصول باشد.
3. تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و (من طبیعی) آدمی را کنترل کند.
4. در انسان چنان کششی ایجاد کند که از درون به سوی هدف اعلای حیات حرکت کند.
چنین آرمانی تنها از دین حق و معنای دینی حیات بر می‌خیزد.
(میلر بروز) از قول (اینشتین) می‌گوید: (علم، ما را از آنچه هست آگاه می‌کند و دین (وحی) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع می‌کند).
5. پاسخ به احساس تنهایی
یکی از رنج‌های بشر که در جهان صنعتی و پیدایش کلان‌شهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایی است. منظور از احساس تنهایی در اینجا تنهایی فیزیکی یعنی جدایی از دیگران نیست؛ بلکه گونه‌های دیگری هم چون ناتوانی دیگران در پاسخ‌دهی به برخی از نیازهای انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمی دیگران به کار خود و جستجوی منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدی، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواسته‌ها و نیازهای شخص است.
به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانی می‌یابد که همواره در بند خودخواهی‌های خویشند و حتی اگر اعمالی به ظاهر نیک و مفید به حال دیگری انجام می‌دهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواست‌ها، گرایش‌ها و خودخواهی‌های ظاهر و پنهان است و کسی صد در صد به خاطر (من) کاری برای (من) انجام نمی‌دهد. اما در نگرش دینی، انسان هیچ‌گاه تنها نیست.
6. تقویت قدرت کنترل غرایز
از جمله خطراتی که همواره جامعه بشری را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژی خطراتی صد افزون برای بشریت به بار آورده لجام گسیختگی غرایز، خودخواهی‌ها و تمایلات سرکش نفسانی است. این پدیدة شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفه‌های بشری مهارشدنی نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژی را نیز در این جهت، استخدام کرده است.
آن عامل نیرومندی که انسان را از اسارت هواهای نفسانی آزاد ساخته و قدرت رویارویی با طغیان‌های زندگی‌سوز نفس اماره را می‌بخشد، ایمان استوار دینی است.
(داستایوفسکی) می‌گوید: (اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است). یعنی غیر از خداباوری و ایمان مذهبی هیچ عامل دیگری توان بازدارندگی از اعمال ضداخلاقی، بیماری بی‌عدالتی، تجاوز و فساد و تباهی و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمی را ندارد.
7. دیگر کارکردها
افزون بر آنچه گذشت کارکردهای روان‌شناختی، فراروانشناختی، روان ‌تنی و جسمانی دیگری برای دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوی بیشتر در این زمینه فرا می‌خوانیم:
1. بهداشت و سلامت جسمانی، طول عمر، پایداری در فعالیت‌های فیزیکی، تقویت سیستم ایمنی و دفاعی بدن، تسریع در بهبودی و کوتاه کردن دوران درمان.
2. ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانی آکنده از سرگردانی و تعارضات فکری.
3. عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادی بشر و ایجاد لذت‌های فراجسمانی، تصفیه غم‌ها و جذب شادی‌ها.
4. کاهش اضطراب، ترس‌ها و وحشت‌ها؛ به ویژه ترس از مرگ.
5. افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک) و تصویرسازی ذهنی.
6. هویت‌بخشی، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگی و هماهنگ‌سازی افکار و احساسات.
7. شجاعت‌آفرینی و افزایش قدرت پایداری در برابر دشمنان و زورمندان.
8. بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمی.
9. ایجاد وقار و سنگینی و دوری از جلفی و سبکی.
10. کاهش و کنترل عملیات جنسی.
جمع‌بندی این نوشتار را با سخنی از (میلتون یینگر) به پایان می‌بریم. او در مقاله (دین و نیازهای فرد) می‌نویسد: (در پزشکی روان تنی وقتی نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار می‌شود:
1. دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح می‌کند و به عقل وی روشنگری لازم را می‌بخشد. دین برای یک فرد نقشی را ایفا می‌کند که قطب‌نما برای یک کشتی و در دریای زندگی جهت و راهنمایی در اختیار او می‌نهد.
2. دین بر اراده انسان تأکید می‌نهد، آن را تقویت و فرد را کمک می‌کند تا به فرمان‌های عقل گردن نهد.
3. دین نیازهای اساسی روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگی را، تحقق می‌بخشد.)
پی‌نوشت‌ها:
تا نِه گی دو که نه تن، حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی، ترجمه مهندس بیاتی، ص14.
آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر علی شریعتی، ص55، تهران، تشیع.
شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، ص 151.
همان.
دکتر صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، ص8، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، 1350.
همان، ص6.
فرید وجدی، دایرة المعارف، به نقل از: شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، تهران، قم، صدرا.
روم/ 10.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین؛ دین شناسی(پرسش‌ها و پاسخ‌های دانشجویی) قم ، معارف.
این مسئله اساساً مقوله‌ای معرفتی است، از این رو در بحث از کارکردهای معرفتی دین تحت عنوان (پاسخ به پرسش‌های بنیادین) بررسی شد، لیکن به لحاظ کارکردهای مهم روانشناختی آن در اینجا نیز به آن اشاره می‌شود.
karl gustave jung, See: Modern Man in searh of Asoul p.284. Also: His Philosophy of Religion.
پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن،‌ دین و چشم‌اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 163، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، بوستان کتاب قم، 1376.
Victor Frunkle.
Superlogo.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید:‌ مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 164 167.
‌ ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص 179.
خوش بینی دارای گونه‌های مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوش‌بینی حقیقت و سازنده است.
اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245.
see: porseman .P.Lyons, J.S., Larsin, D.B. and Starnin, j.j (1990) (Religious belief, Depression, and Amlulation Stutus in eldery woman with Borken Hips. American journd .psychatiry, 147-758-766.
Willer.
Meador.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20.
ب. دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماری‌های افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-47.
see: Gartner,J. Larson, D.B., Allen, G. )1991(. Religious commitments and mental Health: A Review of the Empirical Literature, Joural Psychology and Theology, 19,6-26.
Adlof.
Smart.
Autar.
Dauids.
Loch.
Hughes.
Adolf, E,M. Smart,R.G )1485( Drug use and Rse and Religious affiliation, Feelings, British journal of Addiction.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول، 1382.

شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 3، ص 389، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم، 1382.
Comstock.
Partridge
Comstock, G.r Partidge, K.B. )1472( Church Abandance and Health. Journal of Chronic Disease. 25.665.672.
Darakeh.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-243.
دکتر محمد قهرمانی و...، بررسی تأثیر روزه‌داری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله) نقش دین در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
see Glenn N.D. Weaver. C.N )1987( Multivariate, Multisurvey study Of Marriage, 40,267-282
see also: Sporawski. M.j,Houghson M.J.)1987( preceriptions for Happy marriage Adjustment and Satisfaction of Couples married so or more yearly, family coordinator, 27, 321, 327.
بنگرید:الف. دکتر باقر غباری بناب، مطالعاتی در قلمرو مشترک دین و روان‌شناسی (مقاله)، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان 80.
ب. دکتر محمد قهرمانی، و... بررسی تأثیر روزه داری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
بنگرید: دکتر علی نقی فقیهی، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص 85، قم، حیات سبز، 1384، چاپ اول.
جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبدالله نصری، فلسفه آفرینش، ص 49 - 73، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
الثقافة الاسلامیة، ق: شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم، 1382.
‌ بنگرید: جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 46 - 47، قم، اسراء، چاپ اول، 1380.
مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368.
بنگرید: الف. همو، حکمت‌ها و اندرزها، ص 3. ب. همو، امدادها و غیبی در زندگی بشر، ص 86.
Psychologic.
Parapsychologic.
Psychosomcetic.
بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللی (نقش دین دربهداشت روان)، ج 1، ص 28 و 187 - 153، قم، معارف، چاپ اول، 1382. ب. همان، ج 2، ص 27. ج. پت کوری، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزالله صوفی سیاوش.
بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی و... ب. شهید مطهری، یادداشت‌ها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382.
بنگرید: الف. همان، ص 158 و 159. ب. همان، ج 7، ص 15-19. ج. همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم، 1374.
مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص 167، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.
همان.
بنگرید: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 122.
Psychocyberentic.
بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 165، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.
شهید مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص 47.
همو، یادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-159.
همان، ص 154.
بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و ران، ترجمه مهدی قائنی. ب. شهید مطهری، همان، ص 169.
‌ مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167.
Milton Yinger.
Religion and Individual Needs in Seentific Stady of Religion, p.1777-196.
آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشم‌اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 162.




چرا یک دین؟

معارف
چیستی پلورالیسم دینی
پلورالیسم دینی را می‌توان مشتمل بر گمانه‌های زیر دانست:
1 منظور از حقانیت ادیان این است که اولاً اعتقادات همه آنها به طور نسبی صادق است و هیچ دینی از حقانیت مطلق برخوردار نیست. (پلورالیسم نسبی صدق)
2 پذیرش و تعبد به هر دینی جایز بوده و هیچ ترجیحی برای پذیرش دینی نسبت به دین دیگر وجود ندارد. (پلورالیسم اعتبار)
3 همة ادیان از نظر سعادت و رستگاری پیروانشان تأثیر برابر دارند. (پلورالیسم نجات)
4 منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضی و همزمان است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر ادعا این نیست که آیین هر پیامبری در زمان خود بر حق بوده است؛ بلکه ادیان گوناگون در همه زمان‌ها و در عرض یکدیگر بر حقند.
5 حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر براساس این انگاره‌، نمی‌توان (بر حق بودن) را درجه بندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهره‌مندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و یا دیگر ادیان بزرگ نیست.
6 منظور از حقانیت ادیان حقانیت در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان با اختلافاتی که دارند بر حقند. به عبارتی دیگر توحید اسلامی همان اندازه بر حق است که تثلیث مسیحی و ثنویت زرتشتی، و همه آنها همان بهره از حقیقت را دارند که بی‌خدایی بودایی‌گرایی دارد.
عقل و پلورالیسم دینی
ژرف‌کاوی‌های عقلی بر بطلان پلورالیسم دینی گواهی می‌دهد این مسئله دلایل متعددی دارد از جمله:
1 استلزام تناقض: ادیان موجود دارای آموزه‌هایی هستند که بعضی از آنها با آموزه‌ها و عقاید دیگر ادیان در تضاد و یا تناقض می‌باشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین و یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند و توحید در همه مراتب آن اعم از توحید ذاتی و صفاتی و توحید در فاعلیت تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به (تثلیث) ‌یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس است!‌ زرتشتی‌گری نیز به (ثنویت) و دوگانه‌انگاری منشأ خلقت گرایش دارد!
هر یک از این آموزه‌ها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد،‌ هم دوگانه‌پرستی و هم سه‌گانه‌پرستی. چنین چیزی به تناقض می‌انجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سه انگاری اوست. در حالی که ثنویت و امثال آن، به خدایی بیش از یکی، اقرار دارد. بنابراین حقانیت همه آنها؛ یعنی اینکه خدا هم بیش از یکی است و هم نیست و این تناقض است و محال.
2 خودستیزی: حقانیت همة ادیان، خودستیز است؛ زیرا به طور معمول هر دینی آموزه‌های مخالف در دین‌های دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل می‌انگارد. بنابراین هر یک از این ادیان اگر بر حق باشند باید این ادعایشان نیز بر حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست می‌آید و پلورالیسم دینی؛ حق‌انگاری هر دینی بطلان دیگر ادیان را نتیجه می‌دهد. در نتیجه پلورالیسم دینی، خود برانداز است و همان چیزی را نتیجه می‌دهد که درصدد نفی آن بوده است.
3 استلزام بطلان همه ادیان: پنداره پلورالیسم سرانجامی جز بطلان همه ادیان ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم می‌کند و از دیگر سو، ادیان موجود معمولاً حقانیت عرضی یکدیگر را نفی می‌کنند! نتیجه این تعارض چیزی جز باطل انگاری همه ادیان و شکاکیت و سرگردانی نیست.
4 پیش‌فرض بنیادین و زیرساخت تئوریک انگاره پلورالیسم نسبیت معرفت و یا نسبیت حقیقت است. بر اساس این گمانه هیچ حقیقت مطلق و پایداری وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست. چنین پنداره‌ای از جهاتی چند آسیبمند و ویرانگر بنیادی معرفت می‌باشد. از جمله ایرادات وارد بر آن خودشمولی و بدین وسیله خویش براندازی است، چرا که:
الف) اگر هیچ حقیقت مطلقی حتی خدا وجود نداشته باشد سئوال می‌شود که همین گزاره مطلق است یا غیرمطلق؟ اگر مطلق است که خودش را نقض کرده زیرا نقیض سالبة کلیه موجبه جزئیه است. و اگر غیرمطلق است پس همین مدعا خود امری نسبی و زوال‌پذیر است و بازوال آن انگاره رقیبش یعنی وجود واقعیاتی مطلق تحقق خواهد یافت. پس در هر صورت واقعیاتی مطلق و پایدار وجود خواهند داشت.
ب) اگر هیچ واقعیت مطلقی شناخت‌پذیر نباشد سئوال می‌شود که همین گزاره چگونه معرفتی است؟ نسبی یا مطلق؟ اگر مطلق است خود را نقض کرده و اگر گزاره‌ای گذرا و نسبی است پس جای خود را به انگاره رقیب یعنی وجود فهم‌های ثابت و پایدار از حقیقت می‌سپارد.
اکنون جای آن دارد که از منظر درون دینی نیز مسئله حقانیت ادیان را بکاویم و منطق قرآن مجید را در این باره بررسیم:
قرآن و پلورالیسم دینی
قرآن حقانیت طولی شرایع انبیای الهی را می‌پذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه می‌داند؛ اما حقانیت عرضی ادیان را نمی‌پذیرد.
آیات قرآنی علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفی پلورالیسم و تکثّرگرایی دینی، به صراحت با بعضی از اصول و مبانی پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال می‌کند. آیاتی که در این زمینه وجود دارد، به چند بخش تقسیم می‌شود:
1. امکان رسیدن به حقیقت‌
آیاتی از قرآن با مبنای شکاکیت و نسبیت‌گرایی و عدم امکان دستیابی به حقیقت که از مبانی و پیش‌فرض‌های پلورالیسم دینی است در تضاد و تقابل است و نشان می‌دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به (حقیقت) امکان‌پذیر است. برخی از این آیات عبارتند از:
11. آیاتی که شک‌ورزان را مورد سرزنش قرار می‌دهد.
12. آیاتی که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بی‌وجه معرفی می‌کند. برای مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام می‌فرماید : (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ هیچ اکراهی در دین نیست؛ به درستی که راه هدایت از گمراهی، روشن گردید).
13. آیاتی که امر به تبعیت از علم و یقین و نهی از پیروی ظن و گمان دارد.
2. عدم قبول غیر اسلام‌
این آیات با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفی می‌کند و پیروی از دیگر ادیان را باطل دانسته، به پیروی از اسلام دعوت می‌کند:
21. (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ و هر کس جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است). البته اسلام همه پیامبران الهی را راهبر به سوی (حقیقت) دانسته و دین همه را اسلام می‌داند. بنابراین پیروی از پیامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمی مرتبت، پیروی از آیین حضرت محمد(ص) است.
22. (وَ لَنْ تَرْضی‌ عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری‌ حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی‌ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ؛ هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو : در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت [واقعی]است و چنانچه پس از علمی که تو را حاصل شد، از هوس‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت).
23. (وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصاری‌ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ ؛ و یهود گفتند : عُزَیر، پسر خداست و نصارا گفتند : مسیح، پسر خدا است! این سخنی است [باطل]که به زبان می‌آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‌اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [از حق‌] بازگردانده می‌شوند؟!)
آیات فراوان دیگری از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمّل و تدبّر بیشتر در آنها ارجاع می‌دهیم.
3. دین همه انسان‌ها
بسیاری از آیات قرآن، همه انسان‌ها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت نموده و قرآن و پیامبر اسلام را هادی همه انسان‌ها معرفی کرده است. از جمله اینکه می‌فرماید : (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً؛ و ما تو را نفرستادیم، مگر برای همه مردم تا [آنها را به پاداش الهی‌] بشارت‌دهی و [از عذاب او] بترسانی...). در جای دیگر می‌فرماید : (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً؛ بگو : ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم). در رابطه با همگانی بودن قرآن در موارد مختلفی می‌فرماید : (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ ؛ آن کتاب (قرآن) نیست، مگر تذکری برای همه جهانیان).
4. فراخوانی اهل کتاب به اسلام‌
قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روی‌گردانی از آن را کفر و حق پوشی تلقی نموده و به شدت از آن توبیخ می‌کند:
(ای اهل کتاب! پیامبر ما به سوی شما آمد؛ در حالی که بسیاری از حقایق کتاب [ آسمانی‌] را که شما مخفی داشتید، روشن می‌سازد و از بسیاری از آنها صرف نظر می‌کند. آری از جانب خدا به سوی شما نور و کتاب آشکاری آورد. خداوند به برکت آن، کسانی که خشنودی او را پیروی کنند، به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و به فرمان خود، از تاریکی‌ها به سوی روشنایی می‌برد و آنها را به راه راست هدایت می‌کند).
قرآن در جای دیگر می‌فرماید : (یا اهل الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ؛ ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‌شوید، در حالی که [بر درستی آن‌] گواهید).
در این زمینه آیات فراوان دیگری وجود دارد که بر بطلان پلورالیسم دینی، به گونه‌های مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسی و شناخت اسلام و پیروی از آن فرا می‌خواند.
چکیده دیدگاه اسلام پیرامون حقانیت و اعتبار عبارت است از :
1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدی به معنای کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه پیامبران الهی بوده و آنان، همگان را به سوی آن دعوت کرده‌اند. بنابراین آموزه‌هایی چون تثلیث، ثنویت و... هرگز بنیاد و اساس درستی ندارد.
2. از نظر اسلام، شریعت دارای کثرت طولی است ؛ یعنی، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهی بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتی، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعتی کامل‌تر، متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان عرضه کرده است. بنابراین تکثّر طولی نه عرضی شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها دین مقبول، توحید ناب و شریعت محمدی(‌ص) است.
اکنون این سئوال رخ می‌نماید که با توجه به انحصار حقانیت در دین توحیدی اسلام و شریعت آسمانی محمدی(ص) یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و پیروان دیگر ادیان چه وضعی خواهند داشت؟ آیا همه آنان به جهت بطلان دینشان اهل دوزخ و شقاوتند یا اهل نجات و رستگاری؟ در برابر این پرسش سه رویکرد وجود دارد:
1 انحصارگرایی سخت‌گیرانه
بر اساس این گمانه در میان همه اهل زمین تنها پیروان دین و مذهب و فرقه واحدی اهل نجات و رستگاری‌اند. به عنوان مثال تنها مسلمان شیعه دوازده امامیِ پایبند به همه اصول مذهب و احکام شریعت امکان رستگاری دارد و دیگران همه نارستگارانند. چنین نگرشی نه مبنای خردپذیری دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد. از نظر عقلی این گمانه مغایر با اصل غلبه خیر بر شر است و از نظر دینی با غلبه رحمت خدا و هدف اساسی خلقت انسان و ملاک‌ها و معیارهای رستگاری و نارستگاری ناسازگاری دارد.
2 تکثرگرایی نجات
براساس این گمانه، همه پیروان ادیان اهل نجات و رستگاری‌اند. به عبارت دیگر شرط نیک فرجامی فقط دینداری است و بس، اما اینکه کدامین دین را برگزینیم هیچ نقشی در این زمینه ندارد. این گمانه مبتنی بر پلورالیسم دینی است که بطلان و ناراستی آن از نظر عقل و دین مورد بررسی واقع شد.
3 قرآن و نجات‌گرایی اعتدالی
قرآن در باب نجات نه سخت‌گیری انحصارگرایانه را بر می‌تابد و نه کثرت‌گراییِ حق و باطل یکسان انگار. را در نگاه قرآن کفر و انحراف از دین حق دو گونه است:
1. کفر عناد و لجاجت(جحود)؛ کسی که دارای چنین کفری است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.
2. کفر جهالت و نادانی؛ چنین کفری اگر ناشی از تقصیر و کوتاهی عمدی شخص نباشد، بلکه صاحب آن از سویدای دل جویای حقیقت و پیرو آن در حدی که با آن آشناست باشد، و با قلب سلیم و تسلیم قلبی در برابر حق، خدا را ملاقات کند؛ خداوند او را معذب نمی‌سازد؛ چراکه عذاب خدا تابع حجت‌هایی است که بر بندگان تمام کرده و واکنش‌های منفی آگاهانه و حق‌ستیزانه آنها در برابر حجج الهی. قرآن ضمن آنکه تنها دین حق و صراط نجات را آیین اسلام می‌داند، به نکات مهمی در کنار این مسئله پیرامون شرایط نجات و رستگاری اشاره می‌کند از جمله:
الف) درباره قیامت می‌فرماید: ( یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ؛ روزی که مال و پسران سود نبخشد جز اینکه کسی با قلب سلیم نزد خدا بیاید. قلب سلیم نیز قلب تسلیم در برابر خدا و حقیقت است.)
ب) از طرف دیگر قرآن می‌فرماید: (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولا ؛ ما چنین نیستیم که رسول نفرستاده (بدون اتمام حجت) کسی را عذاب کنیم.)
ج)‌ در جاهای دیگر قرآن یادآور شده است که (إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ؛ خدا هرگز پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌سازد.)
از آنچه گذشت روشن می‌شود که سعادت اخروی در گرو عوامل متعددی است از جمله: 1 حسن فعلی یا گزینش راه درست 2 حسن فاعلی یعنی سلامت و پاکی درون و تسلیم امر حق بودن 3 برقراری حجت الهی و چگونگی برخورد و واکنش‌های انسان در برابر آن.
انگاره فوق خرد پذیرترین انگاره است؛ در این انگاره از سویی مسئولیت انسان در جستجو و گزینش راه حق محفوظ است و از دیگر سو هیچ انسانی صرفاً به جهت عدم دستیابی غیر ارادی به راه حق و حقیقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمی‌گیرد.
معیارهای دین حق
اکنون این سئوال پدید می‌آید که اگر تنها یک دین برحق است و همه انسان‌ها وظیفه دارند تا در حد توان به شناسایی و کشف دین حق پرداخته و از آن پیروی کنند؛ چه راهی برای تشخیص دین حق و تمیز دادن آن از راه‌ها و ادیان باطل وجود دارد و چگونه می‌توان دریافت که در میان همه ادیان موجود تنها آیین اسلام برحق است؟ به یاری خدا این مسئله را در شماره آتی پی می‌گیریم.
پی‌نوشت‌ها:
Religious Pluralism.
Religious Exclusivism.
Contradiction.
Self Contradiction.
Scepticism.
Self Conclusion.
Self exclusion.
نحل/ 66؛ جاثیه/ 32.
ابراهیم/ 9 و 10.
بقره/ 256.
جهت آگاهی بیشتر ر.ک:
الف) محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم دینی(تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛
ب) مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، پلورالیسم دینی؛
ج) علی، ربانی گلپایگانی، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی؛
د) کتاب نقد، ش 4.
اسرا/ 36؛ یونس /36؛ نجم 28.
آل عمران/ 85.
بنگرید: محمدحسن، قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم، ص 117- 136.
بقره، 120.
توبه/ 30.
ر.ک: آل عمران/ 31 (مباهله با مسیحیان)؛‌ توبه/ 31 و 32؛‌ نساء 157و 71 ؛‌ مائده 51 و 473.
سبأ/ 28.
اعراف/ 158، نساء 79؛ حج 49، فرقان/ 1، انبیا 107.
تکویر، 27؛ انعام/ 18؛ ص 87؛ انعام/ 90؛ ابراهیم/ 1و 52؛ آل عمران/ 138؛ انعام 18 ؛ نساء 174؛ فرقان/ 1.
مائده / 15 - 16 و 19.
آل عمران/ 7؛ بقره/ 41؛ آل عمران/ 71.
بنگرید: محمدحسن قدردان قراملکی، قرآن و پلورالیزم.
جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار ج 1، صص 288 285، قم و تهران: صدرا.
همان، ص 285 280.
شعراء/‌ 88- 89.
اسراء/ 15.
توبه / 120.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، صص 292-289 و 326-295 ؛‌ ج 5، ص 61-56 ؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 61-56.



چرا اسلام؟ (قسمت اول)

سنجه‌های حقانیت‌:
شاخص‌های اساسی حقانیت یک دین چهار امر است:
1. بنیاد الهی
اصل الهی بودن یک دین از راه‌های زیر قابل بررسی است:
1‌1 آموزه‌های دین
با مراجعه به آموزه‌هایی که هر دینی برای خود دارد ‌ چه این آموزه‌ها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای پیامبر آن دین ‌ می‌توان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ‌گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی، هدفمندی و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، بهترین شاخص‌هایی است که می‌تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود.
2‌1 تأیید دین قبلی یا بعدی
از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین