می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید.
می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید. برای اثبات معاد دو راه عمده وجود دارد راه اول این است که شما ابتدا با دلیل عقلی وجود خدا و اصل نبوت را اثبات کنید و آنگاه از راه معجزه و دلایل دیگر اثبات کنید که محمد بن عبدالله(ص) پیامبر خداست و نیز با تواتر اثبات کنید که قرآن کتاب خداست وزبان پیامبر است . و آن گاه می توانید با گفته قرآن و پیامبر به حقانیت معاد و خصوصیات آن پی ببرید. امّا راه دوم این است که مستقیما با برهان عقلی وجود معاد را اثبات کنید. در اینجا به چند برهان برای اثبات وجود عالم آخرت به نحوه اجمال اشاره می شود. 1. انسان فطرتا عشق به راحتی مطلق دارد و تمام تلاشش در دنیا این است که به راحتی مطلق برسد ولی رسیدن به راحتی مطلق در دنیا محال است. از طرفی وجود این میل بدون متعلّق آن مستلزم این است که یک امر اضافی(نسبی و قیاسی ) بدون طرف مقابلش موجود شود و این محال است پس بنابراین باید عالمی باشد که راحتی مطلق در آن موجود باشد تا چنین محالی لازم نیاید ؛ و آن عالم همان عالم آخرت است. توضیح مطلب این که میل به راحتی مطلق یک حقیقت اضافی است و حقایق اضافی همواره دو طرفه هستند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد مثل بالا و پایین پدر و فرزند، چپ و راست عاشق و معشوق عالم و معلوم و .. بنابراین معنی ندارد که عشق به راحتی مطلق باشد ولی راحتی مطلق نباشد چون راحتی مطلق همان معشوق است . و عاشق بدون معشوق معنی ندارد همان طور که عالم بدون معلوم معنی ندارد.اگر عالمی هست پس حتما معلومی نیز هست ؛ اگر عاشقی هست پس حتما معشوقی نیز هست چون عاشق عدم شدن معنی ندارد. 2. انسان عاشق آزادی محض است و آزادی محض در عالم ماده حاصل نمی شود چون ماده محدودیت آور است پس باید عالمی باشد که در آن آزادی محض باشد والا لازم می آید که عاشق باشد بدون معشوق. 3. انسان عاشق زندگی ابدی است پس باید زندگی ابدی موجود باشد والّا لازم می آید که عاشق بدون معشوق موجود شود. 4. خدا بی نیاز محض است ؛ یعنی جمیع کمالات را داراست ؛ وعدالت یکی از کمالات است .پس خدا عادل نیز هست؛ والّا لازم می آید که خدا فاقد یکی از کمالات باشد ؛ وفاقد یکی از کمالات نمی تواند کمال محض باشد ؛ وشرط عدالت این است که خدا هر مجرمی را به اندازه جرمش مجازات کند ؛ لکن چنین امری در دنیا محال است وبسیاری از جرمها بدون مجازات می مانند مثلا اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد باید او را هزاران بار کشت ولی در دنیا بیش از یک بار کشتن ممکن نیست . بنابراین باید عالمی دیگر غیر از دنیا وجود داشته باشد تا عدالت خدا در آن جاری شود؛ وآن عالم همان آخرت است.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه عدالت اوبر معاد استدلال شده است ) 5. حرکت جوهری اشیاء حرکت از نقص به کمال است و عکس آن محال است چون حرکت یعنی خروج تدریجی شی از قوه و استعداد به سوی فعلیت؛ و محال است شیء بالعفل دوباره به قوّه سابق خود بازگردد؛ و غایت حرکت، رسیدن به عالم تجرد است. پس تمام اشیاء به سمت عالم تجرد سیر می کند و آخرت همان عالم تجرد است در قوس صعود. 6. خدا کمال محض است ؛ ولازمه کمال محض بودن حکیم بودن است ؛چون حکمت نیز از صفات کمال است .پس خدا حکیم است؛ و حکیم آفرینش بیهوده نمی کند و اگر عالم آخرت نباشد لازم می آید که خلقت انسان دیگر موجودات بیهوده و عبث باشد پس باید عالمی باشد که انسان در آن به غایت خود برسد تا وجودش عبث نباشد.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه حکمت اوبر معاد استدلال شده است ) ----------------------------- در حکمت متعالیه اثبات می شود که علم با عالم و عمل با عامل متّحد است و انسان سازنده حقیقت خویش است و ثابت می شود که آدمی افزون بر جسم مادی دارای جسم مثالی یا برزخی نیز می باشد.و جسم برزخی جسمی است بدون ماده؛ شبیه اجسامی که در خواب می بینیم یا شبیه اجسامی که در ذهن تصوّر می کنیم. این جسم با عمل انسان ساخته می شود و نتیجه حرکت جوهری خود انسان است لذا محاکمه آخرت مثل محاکمه دنیا نیست که انسان را محاکمه کنند و آنگاه برای او پاداش یا مجازاتی را در نظر بگیرند. جهنم و بهشت ظهور و تجسّم علم ، اعتقاد و عمل انسان است. نامه اعمال نیز وجود خود شخص است خداوند متعال می فرماید: (پس هر کسی به اندازه ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کارشرّ انجام دهد آن را می بیند).(زلزله / 7 و 8 ) در این آیه سخن از جزاء نیست، سخن از تجسّم خود عمل است. بین عمل و عامل رابطه علّی و معلولی برقرار است لذا محال است عمل یکی به پای دیگری نوشته شود. خداوند متعال پسر نوح را که کافر بود (عمل غیرصالح) نامید و فرمود: ( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ ای نوح او از خاندان تو نیست، او عملی غیرصالح است ...). (هود/ 46) یعنی عامل عین عمل است؛ لذا کسی که کار جهنمی می کند خودش عین عذاب جهنم می شود و فرمود: (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم می خورند تنها آتش می خورند و بزودی در شعله های آتش می سوزند). (نساء، 10)و فرمود (...پس بترسید از آتشی که هیزم آن مردم وسنگ است)( بقره /24) وفرمود (... آنها ( کافران ) هیزم آتشند)( آل عمران / 10) یعنی همین آلان هم مال حرام خوردن آتش خوردن است. همین الان هم جسم برزخی کافر شعله ور است لکن پرده عالم ماده مانع از دیدن این حقیقت است؛ مانند کسی که زیر تیغ جراحی است ولی به خاطر بی حسی بدن درد را احساس نمی کند. در روز قیامت کسی که عقائد باطل و ظلمانی دارد تمام وجودش سیاهی و ظلمت است و کسی که عقائد نورانی و پاک دارد تمام وجودش روشنی و نور است. ( آن( عذاب عظیم) روزی خواهد بود که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردد ...). (آل عمران، 106) ( هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می بینند صورت کافران زشت و سیاه می گردد و به آنها گفته می شود:‌این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید ). (ملک، 27) یعنی این اقتضای عمل شماست. و فرمود: (روزی که مردان و زنان منافق به مومنان می گویند نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم به آنها گفته می شود، به پشت سرخود (دنیا) باز گردید و کسب نور کنید ). (حدید، 13) از این قسم آیات در قرآن کریم زیاد است که همگی دلالت بر اتحاد بین عذاب و انسان بدکار و اتحاد بین خیر و خوشی و خوبی با انسان مومن دارند لذا معنی ندارد که عمل یکی در وجود دیگری ظهور کند. ----------------------------------------------------------------------------------- برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید: - معاد از دیدگاه امام خمینی. - منازل الاخره، شیخ عباس قمی. - معاد، محمد شجاعی. -معاد ، آیةا... دستغیب
عنوان سوال:

می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید.


پاسخ:

می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید.


برای اثبات معاد دو راه عمده وجود دارد راه اول این است که شما ابتدا با دلیل عقلی وجود خدا و اصل نبوت را اثبات کنید و آنگاه از راه معجزه و دلایل دیگر اثبات کنید که محمد بن عبدالله(ص) پیامبر خداست و نیز با تواتر اثبات کنید که قرآن کتاب خداست وزبان پیامبر است . و آن گاه می توانید با گفته قرآن و پیامبر به حقانیت معاد و خصوصیات آن پی ببرید. امّا راه دوم این است که مستقیما با برهان عقلی وجود معاد را اثبات کنید. در اینجا به چند برهان برای اثبات وجود عالم آخرت به نحوه اجمال اشاره می شود.
1. انسان فطرتا عشق به راحتی مطلق دارد و تمام تلاشش در دنیا این است که به راحتی مطلق برسد ولی رسیدن به راحتی مطلق در دنیا محال است. از طرفی وجود این میل بدون متعلّق آن مستلزم این است که یک امر اضافی(نسبی و قیاسی ) بدون طرف مقابلش موجود شود و این محال است پس بنابراین باید عالمی باشد که راحتی مطلق در آن موجود باشد تا چنین محالی لازم نیاید ؛ و آن عالم همان عالم آخرت است. توضیح مطلب این که میل به راحتی مطلق یک حقیقت اضافی است و حقایق اضافی همواره دو طرفه هستند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد مثل بالا و پایین پدر و فرزند، چپ و راست عاشق و معشوق عالم و معلوم و .. بنابراین معنی ندارد که عشق به راحتی مطلق باشد ولی راحتی مطلق نباشد چون راحتی مطلق همان معشوق است . و عاشق بدون معشوق معنی ندارد همان طور که عالم بدون معلوم معنی ندارد.اگر عالمی هست پس حتما معلومی نیز هست ؛ اگر عاشقی هست پس حتما معشوقی نیز هست چون عاشق عدم شدن معنی ندارد.
2. انسان عاشق آزادی محض است و آزادی محض در عالم ماده حاصل نمی شود چون ماده محدودیت آور است پس باید عالمی باشد که در آن آزادی محض باشد والا لازم می آید که عاشق باشد بدون معشوق.
3. انسان عاشق زندگی ابدی است پس باید زندگی ابدی موجود باشد والّا لازم می آید که عاشق بدون معشوق موجود شود.


4. خدا بی نیاز محض است ؛ یعنی جمیع کمالات را داراست ؛ وعدالت یکی از کمالات است .پس خدا عادل نیز هست؛ والّا لازم می آید که خدا فاقد یکی از کمالات باشد ؛ وفاقد یکی از کمالات نمی تواند کمال محض باشد ؛ وشرط عدالت این است که خدا هر مجرمی را به اندازه جرمش مجازات کند ؛ لکن چنین امری در دنیا محال است وبسیاری از جرمها بدون مجازات می مانند مثلا اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد باید او را هزاران بار کشت ولی در دنیا بیش از یک بار کشتن ممکن نیست . بنابراین باید عالمی دیگر غیر از دنیا وجود داشته باشد تا عدالت خدا در آن جاری شود؛ وآن عالم همان آخرت است.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه عدالت اوبر معاد استدلال شده است )
5. حرکت جوهری اشیاء حرکت از نقص به کمال است و عکس آن محال است چون حرکت یعنی خروج تدریجی شی از قوه و استعداد به سوی فعلیت؛ و محال است شیء بالعفل دوباره به قوّه سابق خود بازگردد؛ و غایت حرکت، رسیدن به عالم تجرد است. پس تمام اشیاء به سمت عالم تجرد سیر می کند و آخرت همان عالم تجرد است در قوس صعود.

6. خدا کمال محض است ؛ ولازمه کمال محض بودن حکیم بودن است ؛چون حکمت نیز از صفات کمال است .پس خدا حکیم است؛ و حکیم آفرینش بیهوده نمی کند و اگر عالم آخرت نباشد لازم می آید که خلقت انسان دیگر موجودات بیهوده و عبث باشد پس باید عالمی باشد که انسان در آن به غایت خود برسد تا وجودش عبث نباشد.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه حکمت اوبر معاد استدلال شده است )
-----------------------------

در حکمت متعالیه اثبات می شود که علم با عالم و عمل با عامل متّحد است و انسان سازنده حقیقت خویش است و ثابت می شود که آدمی افزون بر جسم مادی دارای جسم مثالی یا برزخی نیز می باشد.و جسم برزخی جسمی است بدون ماده؛ شبیه اجسامی که در خواب می بینیم یا شبیه اجسامی که در ذهن تصوّر می کنیم. این جسم با عمل انسان ساخته می شود و نتیجه حرکت جوهری خود انسان است لذا محاکمه آخرت مثل محاکمه دنیا نیست که انسان را محاکمه کنند و آنگاه برای او پاداش یا مجازاتی را در نظر بگیرند. جهنم و بهشت ظهور و تجسّم علم ، اعتقاد و عمل انسان است. نامه اعمال نیز وجود خود شخص است خداوند متعال می فرماید: (پس هر کسی به اندازه ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کارشرّ انجام دهد آن را می بیند).(زلزله / 7 و 8 ) در این آیه سخن از جزاء نیست، سخن از تجسّم خود عمل است. بین عمل و عامل رابطه علّی و معلولی برقرار است لذا محال است عمل یکی به پای دیگری نوشته شود. خداوند متعال پسر نوح را که کافر بود (عمل غیرصالح) نامید و فرمود: ( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ ای نوح او از خاندان تو نیست، او عملی غیرصالح است ...). (هود/ 46) یعنی عامل عین عمل است؛ لذا کسی که کار جهنمی می کند خودش عین عذاب جهنم می شود و فرمود: (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم می خورند تنها آتش می خورند و بزودی در شعله های آتش می سوزند). (نساء، 10)و فرمود (...پس بترسید از آتشی که هیزم آن مردم وسنگ است)( بقره /24) وفرمود (... آنها ( کافران ) هیزم آتشند)( آل عمران / 10)
یعنی همین آلان هم مال حرام خوردن آتش خوردن است. همین الان هم جسم برزخی کافر شعله ور است لکن پرده عالم ماده مانع از دیدن این حقیقت است؛ مانند کسی که زیر تیغ جراحی است ولی به خاطر بی حسی بدن درد را احساس نمی کند. در روز قیامت کسی که عقائد باطل و ظلمانی دارد تمام وجودش سیاهی و ظلمت است و کسی که عقائد نورانی و پاک دارد تمام وجودش روشنی و نور است. ( آن( عذاب عظیم) روزی خواهد بود که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردد ...). (آل عمران، 106) ( هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می بینند صورت کافران زشت و سیاه می گردد و به آنها گفته می شود:‌این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید ). (ملک، 27) یعنی این اقتضای عمل شماست. و فرمود: (روزی که مردان و زنان منافق به مومنان می گویند نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم به آنها گفته می شود، به پشت سرخود (دنیا) باز گردید و کسب نور کنید ). (حدید، 13) از این قسم آیات در قرآن کریم زیاد است که همگی دلالت بر اتحاد بین عذاب و انسان بدکار و اتحاد بین خیر و خوشی و خوبی با انسان مومن دارند لذا معنی ندارد که عمل یکی در وجود دیگری ظهور کند.
-----------------------------------------------------------------------------------
برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
- معاد از دیدگاه امام خمینی.
- منازل الاخره، شیخ عباس قمی.
- معاد، محمد شجاعی.
-معاد ، آیةا... دستغیب





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین