می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید. برای اثبات معاد دو راه عمده وجود دارد راه اول این است که شما ابتدا با دلیل عقلی وجود خدا و اصل نبوت را اثبات کنید و آنگاه از راه معجزه و دلایل دیگر اثبات کنید که محمد بن عبدالله(ص) پیامبر خداست و نیز با تواتر اثبات کنید که قرآن کتاب خداست وزبان پیامبر است . و آن گاه می توانید با گفته قرآن و پیامبر به حقانیت معاد و خصوصیات آن پی ببرید. امّا راه دوم این است که مستقیما با برهان عقلی وجود معاد را اثبات کنید. در اینجا به چند برهان برای اثبات وجود عالم آخرت به نحوه اجمال اشاره می شود. 1. انسان فطرتا عشق به راحتی مطلق دارد و تمام تلاشش در دنیا این است که به راحتی مطلق برسد ولی رسیدن به راحتی مطلق در دنیا محال است. از طرفی وجود این میل بدون متعلّق آن مستلزم این است که یک امر اضافی(نسبی و قیاسی ) بدون طرف مقابلش موجود شود و این محال است پس بنابراین باید عالمی باشد که راحتی مطلق در آن موجود باشد تا چنین محالی لازم نیاید ؛ و آن عالم همان عالم آخرت است. توضیح مطلب این که میل به راحتی مطلق یک حقیقت اضافی است و حقایق اضافی همواره دو طرفه هستند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد مثل بالا و پایین پدر و فرزند، چپ و راست عاشق و معشوق عالم و معلوم و .. بنابراین معنی ندارد که عشق به راحتی مطلق باشد ولی راحتی مطلق نباشد چون راحتی مطلق همان معشوق است . و عاشق بدون معشوق معنی ندارد همان طور که عالم بدون معلوم معنی ندارد.اگر عالمی هست پس حتما معلومی نیز هست ؛ اگر عاشقی هست پس حتما معشوقی نیز هست چون عاشق عدم شدن معنی ندارد. 2. انسان عاشق آزادی محض است و آزادی محض در عالم ماده حاصل نمی شود چون ماده محدودیت آور است پس باید عالمی باشد که در آن آزادی محض باشد والا لازم می آید که عاشق باشد بدون معشوق. 3. انسان عاشق زندگی ابدی است پس باید زندگی ابدی موجود باشد والّا لازم می آید که عاشق بدون معشوق موجود شود. 4. خدا بی نیاز محض است ؛ یعنی جمیع کمالات را داراست ؛ وعدالت یکی از کمالات است .پس خدا عادل نیز هست؛ والّا لازم می آید که خدا فاقد یکی از کمالات باشد ؛ وفاقد یکی از کمالات نمی تواند کمال محض باشد ؛ وشرط عدالت این است که خدا هر مجرمی را به اندازه جرمش مجازات کند ؛ لکن چنین امری در دنیا محال است وبسیاری از جرمها بدون مجازات می مانند مثلا اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد باید او را هزاران بار کشت ولی در دنیا بیش از یک بار کشتن ممکن نیست . بنابراین باید عالمی دیگر غیر از دنیا وجود داشته باشد تا عدالت خدا در آن جاری شود؛ وآن عالم همان آخرت است.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه عدالت اوبر معاد استدلال شده است ) 5. حرکت جوهری اشیاء حرکت از نقص به کمال است و عکس آن محال است چون حرکت یعنی خروج تدریجی شی از قوه و استعداد به سوی فعلیت؛ و محال است شیء بالعفل دوباره به قوّه سابق خود بازگردد؛ و غایت حرکت، رسیدن به عالم تجرد است. پس تمام اشیاء به سمت عالم تجرد سیر می کند و آخرت همان عالم تجرد است در قوس صعود. 6. خدا کمال محض است ؛ ولازمه کمال محض بودن حکیم بودن است ؛چون حکمت نیز از صفات کمال است .پس خدا حکیم است؛ و حکیم آفرینش بیهوده نمی کند و اگر عالم آخرت نباشد لازم می آید که خلقت انسان دیگر موجودات بیهوده و عبث باشد پس باید عالمی باشد که انسان در آن به غایت خود برسد تا وجودش عبث نباشد.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه حکمت اوبر معاد استدلال شده است ) ----------------------------- در حکمت متعالیه اثبات می شود که علم با عالم و عمل با عامل متّحد است و انسان سازنده حقیقت خویش است و ثابت می شود که آدمی افزون بر جسم مادی دارای جسم مثالی یا برزخی نیز می باشد.و جسم برزخی جسمی است بدون ماده؛ شبیه اجسامی که در خواب می بینیم یا شبیه اجسامی که در ذهن تصوّر می کنیم. این جسم با عمل انسان ساخته می شود و نتیجه حرکت جوهری خود انسان است لذا محاکمه آخرت مثل محاکمه دنیا نیست که انسان را محاکمه کنند و آنگاه برای او پاداش یا مجازاتی را در نظر بگیرند. جهنم و بهشت ظهور و تجسّم علم ، اعتقاد و عمل انسان است. نامه اعمال نیز وجود خود شخص است خداوند متعال می فرماید: (پس هر کسی به اندازه ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کارشرّ انجام دهد آن را می بیند).(زلزله / 7 و 8 ) در این آیه سخن از جزاء نیست، سخن از تجسّم خود عمل است. بین عمل و عامل رابطه علّی و معلولی برقرار است لذا محال است عمل یکی به پای دیگری نوشته شود. خداوند متعال پسر نوح را که کافر بود (عمل غیرصالح) نامید و فرمود: ( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ ای نوح او از خاندان تو نیست، او عملی غیرصالح است ...). (هود/ 46) یعنی عامل عین عمل است؛ لذا کسی که کار جهنمی می کند خودش عین عذاب جهنم می شود و فرمود: (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم می خورند تنها آتش می خورند و بزودی در شعله های آتش می سوزند). (نساء، 10)و فرمود (...پس بترسید از آتشی که هیزم آن مردم وسنگ است)( بقره /24) وفرمود (... آنها ( کافران ) هیزم آتشند)( آل عمران / 10) یعنی همین آلان هم مال حرام خوردن آتش خوردن است. همین الان هم جسم برزخی کافر شعله ور است لکن پرده عالم ماده مانع از دیدن این حقیقت است؛ مانند کسی که زیر تیغ جراحی است ولی به خاطر بی حسی بدن درد را احساس نمی کند. در روز قیامت کسی که عقائد باطل و ظلمانی دارد تمام وجودش سیاهی و ظلمت است و کسی که عقائد نورانی و پاک دارد تمام وجودش روشنی و نور است. ( آن( عذاب عظیم) روزی خواهد بود که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردد ...). (آل عمران، 106) ( هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می بینند صورت کافران زشت و سیاه می گردد و به آنها گفته می شود:این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید ). (ملک، 27) یعنی این اقتضای عمل شماست. و فرمود: (روزی که مردان و زنان منافق به مومنان می گویند نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم به آنها گفته می شود، به پشت سرخود (دنیا) باز گردید و کسب نور کنید ). (حدید، 13) از این قسم آیات در قرآن کریم زیاد است که همگی دلالت بر اتحاد بین عذاب و انسان بدکار و اتحاد بین خیر و خوشی و خوبی با انسان مومن دارند لذا معنی ندارد که عمل یکی در وجود دیگری ظهور کند. ----------------------------------------------------------------------------------- برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید: - معاد از دیدگاه امام خمینی. - منازل الاخره، شیخ عباس قمی. - معاد، محمد شجاعی. -معاد ، آیةا... دستغیب
می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید.
می خواستم بپرسم از چه راهی می توان به حقیقت بودن معاد و اینکه بدکاران به دوزخ و نیکان به بهشت می روند پی ببریم. از کجا بفهمیم که عکس این رخ نخواهد داد. اگر ممکن است از راه بی نیاز بودن خداوند به این پرسش پاسخ دهید.
برای اثبات معاد دو راه عمده وجود دارد راه اول این است که شما ابتدا با دلیل عقلی وجود خدا و اصل نبوت را اثبات کنید و آنگاه از راه معجزه و دلایل دیگر اثبات کنید که محمد بن عبدالله(ص) پیامبر خداست و نیز با تواتر اثبات کنید که قرآن کتاب خداست وزبان پیامبر است . و آن گاه می توانید با گفته قرآن و پیامبر به حقانیت معاد و خصوصیات آن پی ببرید. امّا راه دوم این است که مستقیما با برهان عقلی وجود معاد را اثبات کنید. در اینجا به چند برهان برای اثبات وجود عالم آخرت به نحوه اجمال اشاره می شود.
1. انسان فطرتا عشق به راحتی مطلق دارد و تمام تلاشش در دنیا این است که به راحتی مطلق برسد ولی رسیدن به راحتی مطلق در دنیا محال است. از طرفی وجود این میل بدون متعلّق آن مستلزم این است که یک امر اضافی(نسبی و قیاسی ) بدون طرف مقابلش موجود شود و این محال است پس بنابراین باید عالمی باشد که راحتی مطلق در آن موجود باشد تا چنین محالی لازم نیاید ؛ و آن عالم همان عالم آخرت است. توضیح مطلب این که میل به راحتی مطلق یک حقیقت اضافی است و حقایق اضافی همواره دو طرفه هستند و یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد مثل بالا و پایین پدر و فرزند، چپ و راست عاشق و معشوق عالم و معلوم و .. بنابراین معنی ندارد که عشق به راحتی مطلق باشد ولی راحتی مطلق نباشد چون راحتی مطلق همان معشوق است . و عاشق بدون معشوق معنی ندارد همان طور که عالم بدون معلوم معنی ندارد.اگر عالمی هست پس حتما معلومی نیز هست ؛ اگر عاشقی هست پس حتما معشوقی نیز هست چون عاشق عدم شدن معنی ندارد.
2. انسان عاشق آزادی محض است و آزادی محض در عالم ماده حاصل نمی شود چون ماده محدودیت آور است پس باید عالمی باشد که در آن آزادی محض باشد والا لازم می آید که عاشق باشد بدون معشوق.
3. انسان عاشق زندگی ابدی است پس باید زندگی ابدی موجود باشد والّا لازم می آید که عاشق بدون معشوق موجود شود.
4. خدا بی نیاز محض است ؛ یعنی جمیع کمالات را داراست ؛ وعدالت یکی از کمالات است .پس خدا عادل نیز هست؛ والّا لازم می آید که خدا فاقد یکی از کمالات باشد ؛ وفاقد یکی از کمالات نمی تواند کمال محض باشد ؛ وشرط عدالت این است که خدا هر مجرمی را به اندازه جرمش مجازات کند ؛ لکن چنین امری در دنیا محال است وبسیاری از جرمها بدون مجازات می مانند مثلا اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد باید او را هزاران بار کشت ولی در دنیا بیش از یک بار کشتن ممکن نیست . بنابراین باید عالمی دیگر غیر از دنیا وجود داشته باشد تا عدالت خدا در آن جاری شود؛ وآن عالم همان آخرت است.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه عدالت اوبر معاد استدلال شده است )
5. حرکت جوهری اشیاء حرکت از نقص به کمال است و عکس آن محال است چون حرکت یعنی خروج تدریجی شی از قوه و استعداد به سوی فعلیت؛ و محال است شیء بالعفل دوباره به قوّه سابق خود بازگردد؛ و غایت حرکت، رسیدن به عالم تجرد است. پس تمام اشیاء به سمت عالم تجرد سیر می کند و آخرت همان عالم تجرد است در قوس صعود.
6. خدا کمال محض است ؛ ولازمه کمال محض بودن حکیم بودن است ؛چون حکمت نیز از صفات کمال است .پس خدا حکیم است؛ و حکیم آفرینش بیهوده نمی کند و اگر عالم آخرت نباشد لازم می آید که خلقت انسان دیگر موجودات بیهوده و عبث باشد پس باید عالمی باشد که انسان در آن به غایت خود برسد تا وجودش عبث نباشد.( در این دلیل از راه واجب الوجود بودن خدا واز راه حکمت اوبر معاد استدلال شده است )
-----------------------------
در حکمت متعالیه اثبات می شود که علم با عالم و عمل با عامل متّحد است و انسان سازنده حقیقت خویش است و ثابت می شود که آدمی افزون بر جسم مادی دارای جسم مثالی یا برزخی نیز می باشد.و جسم برزخی جسمی است بدون ماده؛ شبیه اجسامی که در خواب می بینیم یا شبیه اجسامی که در ذهن تصوّر می کنیم. این جسم با عمل انسان ساخته می شود و نتیجه حرکت جوهری خود انسان است لذا محاکمه آخرت مثل محاکمه دنیا نیست که انسان را محاکمه کنند و آنگاه برای او پاداش یا مجازاتی را در نظر بگیرند. جهنم و بهشت ظهور و تجسّم علم ، اعتقاد و عمل انسان است. نامه اعمال نیز وجود خود شخص است خداوند متعال می فرماید: (پس هر کسی به اندازه ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کارشرّ انجام دهد آن را می بیند).(زلزله / 7 و 8 ) در این آیه سخن از جزاء نیست، سخن از تجسّم خود عمل است. بین عمل و عامل رابطه علّی و معلولی برقرار است لذا محال است عمل یکی به پای دیگری نوشته شود. خداوند متعال پسر نوح را که کافر بود (عمل غیرصالح) نامید و فرمود: ( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ ای نوح او از خاندان تو نیست، او عملی غیرصالح است ...). (هود/ 46) یعنی عامل عین عمل است؛ لذا کسی که کار جهنمی می کند خودش عین عذاب جهنم می شود و فرمود: (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم می خورند تنها آتش می خورند و بزودی در شعله های آتش می سوزند). (نساء، 10)و فرمود (...پس بترسید از آتشی که هیزم آن مردم وسنگ است)( بقره /24) وفرمود (... آنها ( کافران ) هیزم آتشند)( آل عمران / 10)
یعنی همین آلان هم مال حرام خوردن آتش خوردن است. همین الان هم جسم برزخی کافر شعله ور است لکن پرده عالم ماده مانع از دیدن این حقیقت است؛ مانند کسی که زیر تیغ جراحی است ولی به خاطر بی حسی بدن درد را احساس نمی کند. در روز قیامت کسی که عقائد باطل و ظلمانی دارد تمام وجودش سیاهی و ظلمت است و کسی که عقائد نورانی و پاک دارد تمام وجودش روشنی و نور است. ( آن( عذاب عظیم) روزی خواهد بود که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردد ...). (آل عمران، 106) ( هنگامی که آن (وعده الهی) را از نزدیک می بینند صورت کافران زشت و سیاه می گردد و به آنها گفته می شود:این همان چیزی است که تقاضای آن را داشتید ). (ملک، 27) یعنی این اقتضای عمل شماست. و فرمود: (روزی که مردان و زنان منافق به مومنان می گویند نظری به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوی برگیریم به آنها گفته می شود، به پشت سرخود (دنیا) باز گردید و کسب نور کنید ). (حدید، 13) از این قسم آیات در قرآن کریم زیاد است که همگی دلالت بر اتحاد بین عذاب و انسان بدکار و اتحاد بین خیر و خوشی و خوبی با انسان مومن دارند لذا معنی ندارد که عمل یکی در وجود دیگری ظهور کند.
-----------------------------------------------------------------------------------
برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
- معاد از دیدگاه امام خمینی.
- منازل الاخره، شیخ عباس قمی.
- معاد، محمد شجاعی.
-معاد ، آیةا... دستغیب
- [سایر] با عرض سلام و ارادت خدمت برادر و دوست بزرگوارم جناب حاج آقای مرادی. غرض از مزاحمت، عرض ادب و بیشتر از آن تشکر از شما به خاطر تلاش و کوشش های خالصانه و بی شائبه شما در راه ارتباط با مردم و مخصوصاً جوانان عزیز این مرز و بوم و توجه به مشکلات و دغدغه های آنها و پاسخ به پرسش های مختلف آنها بود. توفیق پیدا کردم، تمام سخنرانی های شما را در هامبورگ و وین به دقت تمام و با عشق و علاقه گوش دادم و بسیار استفاده کردم. همچنین سخنرانی های شما در حرم امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام را هم پی گیری کردم و از کم و کیف آنها مطلع شدم. این حقیر که به اندازه بضاعت اندک خود تجربه سخنرانی و روضه خواندن را دارم به دلایل ذیل، گوش دادن به این سخنرانی ها را به کاربران عزیز و مراجعه کنندگاه این سایت وزین و تأثیرگذار توسیعه می کنم: 1. انگیزه قوی برای انتقال مفاهیم به شنونده. 2. دوری از حرف های کلیشه ای و منبر پر کن 3.ارتباط بسیار خوب با مخاطبین و شنوندگان 4.دغدغه توجه به نیازها و پرسش های مخاطبین و پاسخ به آنها 5. وادار کردن مخاطبین به تفکر و اندیشه و نه صرفاً گوش دادن 6.حرف های کاربردی و عینی و واقعی و مورد نیاز نه حرف های پر طمطراق اما کم فایده و حتی بی فایده 7. توجه به این نکته که اگر مخاطبی فقط همین یک منبر راگوش می دهد حتی المقدور نکته های اساسی در دین داری و اخلاق نیکو در امور فردی و روابط خانوادگی و اجتماعی را بشنود. 8. صراحت بیان و انتفادهای سازنده و دوری از تعارف ها و خوش بینی های غیرسازنده. 10. جمع بین تبشیر و انذار، و در عین حال پررنگ کردن رحمت و مهربانی خداوند. 11. توجه دائمی و همیشگی به بحث های مهمی همچون، توبه، دعا، تقوا، اخلاق نیکو، مهربانی، میانه روی و دوری از افراط و تفریط... 12. تأکید بر روضه و عرض ارادت به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام. بحمدالله، درک محضر اساتید بزرگواری همچون مقام معظم رهبری، آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی( استاد معقول و منقول و شاگرد علامه طباطبائی) و آیت الله مجتهدی و دیگران در دو محیط حوزه و دانشگاه، به بار نشسته و شخصتی روحانی و متفکر و متخلق و دوست داشتنی و جذاب مخصوصاً برای قشر جوان جامعه ما شکل گرفته است. سربلندی و عزت مستدام شما دوست بزرگوارم که توفیق آشنائی بیست و پنج ساله با شما دارم آرزوی قلبی بنده است.
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند