چون اعتقاد به معاد جسمانی از اصول اعتقادات هست، آیا این جسم؛ جسم مثالی و برزخی است و یا همین جسم مادی؟ خواهشمند هستیم فی الجمله بفرمایید به کدام معتقد باشیم؟ 1. این که معاد ، جسمانی است از نظر اکثریّت قاطع مسلمین شکّی در آن نیست. و همین مقدار اعتقاد برای مسلمان بودن کافی است. یعنی مقدار ضروری اعتقاد برای مسلمان بودن در باب معاد ، باور داشتن اصل این مطلب است که انسان در روز قیامت با بدن محشور خواهد شد. امّا جزئیّات این مطلب و اعتقاد به سنخ وجودی بدن اخروی ، که بین علما به شدّت اختلافی است ، از اصول نیست ؛ بلکه از فروع اصول است که رسیدن به نتیجه ی قطعی در این باره برای اهل علم مشکل است کجا رسد برای توده ی مردم. 2. در باب معاد جسمانی بین مسلمین دو نظر عمده وجود دارد. نگره ی اوّل این است که معاد صرفاً روحانی است. در مقابل ، انگاره ی دیگری بر این است که معاد هم جسمانی است هم روحانی. طرفداران معاد صرفاً روحانی ، که برخی از حکمای مشاء و نیز برخی از حکمای اشراقی اند ، بر این اعتقادند که معاد جسمانی مورد نظر متکلّمین ، که جسم را جسم مادّی می دانند ، طبق براهین فلسفی محال بوده شبهات آن غیر قابل پاسخگویی است. لذا اینان آیات ناظر به معاد جسمانی را حمل بر مجاز و از باب تشویق مردم به آخرت دانسته اند. (ر.ک: مبداء و معاد ،علی اللهوردیخانی ، ص100) امّا قائلین به هر دو معاد خود دو طایفه اند. گروهی از آنان ، که عمدتاً متکلّمند ، جسم اخروی را از سنخ جسم مادّی می دانند ؛ ولی گروه دیگر که ملاصدرا و پیروان اویند جسم اخروی را جسمی غیر مادّی می شناسند. البته باید توجّه داشت که منظور اینان از جسم غیر مادّی آنگونه که به غلط مشهور شده جسم مثالی نیست. در حکمت متعالیه برتر از جسم مثالی جسم دیگری نیز اثبات شده که آن را جسم عقلی گفته اند. این جسم به اعتباری عین جسم مثالی و به اعتباری دیگر غیر آن است ؛ همان گونه که جسم مثالی نیز به اعتباری عین جسم طبیعی و به اعتبار دیگری غیر آن است. لذا برخی از منتقدینِ نگره ی صدرایی که متوجّه سخن وی بوده اند بر او اشکال نموده اند که جسم مورد نظر شما در حقیقت همان روح است ؛ لذا شما نیز در حقیقت قائل به معاد روحانی صرف هستید. امّا حکمای صدرایی بر این اعتقادند که این منتقدین از درک جسم اخروی مورد نظر آنها عاجزند ؛ لذا گاه آن را با جسم مثالی و گاه دیگر با روح اشتباه می کنند. حکمای صدرایی براهینی نیز برای معاد مورد نظر خود اقامه نموده اند. لکن ایشان معمولاً از علنی نمودن معاد مورد نظر خود ابا داشته آن را در کلاسهای عمومی فلسفه نیز مطرح نمی کنند کجا رسد در محیطهای غیر فلسفی. حکمای طراز اوّل صدرایی همواره بخش معاد اسفار را برای خواصّ تدریس می کنند ؛ و تنها سیمای رقیق شده ای از آن را در مجامع علمی مطرح می کنند. قائلین به مادّی بودن جسم اخروی نیز دو دسته اند. برخی بر آنند که بدن محشور در آخرت ، عیناً از همین موادّ بدن دنیایی تشکیل خواهد شد. یعنی خداوند متعال دوباره ذرّات پخش شده ی بدن دنیوی را گرد آورده و به صورت اوّل خود بازسازی خواهد نمود. بارزترین شبهه ای که بر این نگره وارد شده شبهه آکل و مأکول است. امّا عدّه ای دیگر معتقدند که بدن اخروی بدن مادّی است ؛ ولی لزومی ندارد که موادّ تشکیل دهنده ی آن ، عین ذرّات پخش شده ی بدن دنیوی باشند ؛ بلکه بدن اخروی از هر خاکی درست شود بدن خود شخص خواهد بود. چون تشخّص فرد به روح اوست نه به موادّ بدن او . لذا با اینکه در طول یک عمر بارها موادّ بدن انسان در اثر استهلاک سلولی عوض می شود ولی باز انسان همان انسان است. لذا طبق این بیان ، که مقبولترین نگرش کلامی در میان متکلّمین عقل گراست ، شبهاتی چون شبهه ی آکل و مأکول منتفی خواهند بود.
چون اعتقاد به معاد جسمانی از اصول اعتقادات هست، آیا این جسم؛ جسم مثالی و برزخی است و یا همین جسم مادی؟ خواهشمند هستیم فی الجمله بفرمایید به کدام معتقد باشیم؟
چون اعتقاد به معاد جسمانی از اصول اعتقادات هست، آیا این جسم؛ جسم مثالی و برزخی است و یا همین جسم مادی؟ خواهشمند هستیم فی الجمله بفرمایید به کدام معتقد باشیم؟
1. این که معاد ، جسمانی است از نظر اکثریّت قاطع مسلمین شکّی در آن نیست. و همین مقدار اعتقاد برای مسلمان بودن کافی است. یعنی مقدار ضروری اعتقاد برای مسلمان بودن در باب معاد ، باور داشتن اصل این مطلب است که انسان در روز قیامت با بدن محشور خواهد شد. امّا جزئیّات این مطلب و اعتقاد به سنخ وجودی بدن اخروی ، که بین علما به شدّت اختلافی است ، از اصول نیست ؛ بلکه از فروع اصول است که رسیدن به نتیجه ی قطعی در این باره برای اهل علم مشکل است کجا رسد برای توده ی مردم.
2. در باب معاد جسمانی بین مسلمین دو نظر عمده وجود دارد. نگره ی اوّل این است که معاد صرفاً روحانی است. در مقابل ، انگاره ی دیگری بر این است که معاد هم جسمانی است هم روحانی.
طرفداران معاد صرفاً روحانی ، که برخی از حکمای مشاء و نیز برخی از حکمای اشراقی اند ، بر این اعتقادند که معاد جسمانی مورد نظر متکلّمین ، که جسم را جسم مادّی می دانند ، طبق براهین فلسفی محال بوده شبهات آن غیر قابل پاسخگویی است. لذا اینان آیات ناظر به معاد جسمانی را حمل بر مجاز و از باب تشویق مردم به آخرت دانسته اند. (ر.ک: مبداء و معاد ،علی اللهوردیخانی ، ص100)
امّا قائلین به هر دو معاد خود دو طایفه اند. گروهی از آنان ، که عمدتاً متکلّمند ، جسم اخروی را از سنخ جسم مادّی می دانند ؛ ولی گروه دیگر که ملاصدرا و پیروان اویند جسم اخروی را جسمی غیر مادّی می شناسند. البته باید توجّه داشت که منظور اینان از جسم غیر مادّی آنگونه که به غلط مشهور شده جسم مثالی نیست.
در حکمت متعالیه برتر از جسم مثالی جسم دیگری نیز اثبات شده که آن را جسم عقلی گفته اند. این جسم به اعتباری عین جسم مثالی و به اعتباری دیگر غیر آن است ؛ همان گونه که جسم مثالی نیز به اعتباری عین جسم طبیعی و به اعتبار دیگری غیر آن است. لذا برخی از منتقدینِ نگره ی صدرایی که متوجّه سخن وی بوده اند بر او اشکال نموده اند که جسم مورد نظر شما در حقیقت همان روح است ؛ لذا شما نیز در حقیقت قائل به معاد روحانی صرف هستید.
امّا حکمای صدرایی بر این اعتقادند که این منتقدین از درک جسم اخروی مورد نظر آنها عاجزند ؛ لذا گاه آن را با جسم مثالی و گاه دیگر با روح اشتباه می کنند. حکمای صدرایی براهینی نیز برای معاد مورد نظر خود اقامه نموده اند. لکن ایشان معمولاً از علنی نمودن معاد مورد نظر خود ابا داشته آن را در کلاسهای عمومی فلسفه نیز مطرح نمی کنند کجا رسد در محیطهای غیر فلسفی. حکمای طراز اوّل صدرایی همواره بخش معاد اسفار را برای خواصّ تدریس می کنند ؛ و تنها سیمای رقیق شده ای از آن را در مجامع علمی مطرح می کنند.
قائلین به مادّی بودن جسم اخروی نیز دو دسته اند.
برخی بر آنند که بدن محشور در آخرت ، عیناً از همین موادّ بدن دنیایی تشکیل خواهد شد. یعنی خداوند متعال دوباره ذرّات پخش شده ی بدن دنیوی را گرد آورده و به صورت اوّل خود بازسازی خواهد نمود.
بارزترین شبهه ای که بر این نگره وارد شده شبهه آکل و مأکول است. امّا عدّه ای دیگر معتقدند که بدن اخروی بدن مادّی است ؛ ولی لزومی ندارد که موادّ تشکیل دهنده ی آن ، عین ذرّات پخش شده ی بدن دنیوی باشند ؛ بلکه بدن اخروی از هر خاکی درست شود بدن خود شخص خواهد بود.
چون تشخّص فرد به روح اوست نه به موادّ بدن او . لذا با اینکه در طول یک عمر بارها موادّ بدن انسان در اثر استهلاک سلولی عوض می شود ولی باز انسان همان انسان است. لذا طبق این بیان ، که مقبولترین نگرش کلامی در میان متکلّمین عقل گراست ، شبهاتی چون شبهه ی آکل و مأکول منتفی خواهند بود.
- [آیت الله خوئی] مؤمنی هست که معتقد به تمام اعتقادات اصولی و فروعی و صفات کمال و جمال است، ولکن اعتقاد ناشی از تقلید شده نه از روی علم و درایت، آیا کافی است این اعتقاد در ایمان او، و عمل او مورد قبول است، و اکثر مردم این چنین هستند؟
- [سایر] اعتقاد به معاد جزء اصول دین ما بوده که شامل اشارات مکرر قرآنی می باشد ، که در آن روز لازم خواهد بود که روح به جسم پیوسته و در محضر پروردگار حاضر گردد، حضرتعالی استحضار دارید که امروزه امر فضا و فضانوردی که تا چند دهه قبل امری عجیب به شمار می رفت ، صورت متداولی به خود گرفته است و حتی در میان فضانوردان اعزامی به فضا هم فضانوردان مسلمان به چشم می خورند . سوال این است که اگر در حین ماموریت فضایی بعنوان مثال اگر فضانوردی مسلمان و معتقد در کره ماه یا یکی از کرات آسمانی فرود آمده و بر اثر بروز حادثه در آنجا فوت نماید ، مساله حشر او در روز قیامت چگونه خواهد بود؟
- [سایر] با توجه به پاورقی استاد مطهری در جلد چهارم کتاب اصول فلسفه:" صورت های نوعیه جوهرهایی هستند که عامل تنوع و اختلاف اشیاء هستند". حال خود صور نوعیه یا مجردند یا مادی اما مجرد نمی توانند باشند زیرا علت مجرد نمی تواند مبدا بدون واسطه آثار مختلف باشد؛ و اگر صور نوعیه مادی باشند باید خصوصیات اساسی ماده مثل(امتداد طول-عرض-عمق) را داشته باشند و اگر چنین باشد صور نوعیه نیز مثل خود جسم در همه اشیاء مشترک خواهند بود. پس چگونه می توانند باعث اختلاف اشیاء شوند؟
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی، خیلی سریع و صریح سوالم را می پرسم که مصدع اوقات نشوم. من و همسرم بعد از 5 سال صاحب دختری شدیم، خانواده همسرم اصلا مذهبی نیستند ولی من اعتقاد مذهبی دارم و اصول اولیه را به جا می آورم لذا می ترسم در آینده برای فرزندم دچار دوگانگی بشوم که آیا در انجام فرائض تشویق کنم یا اینکه تحت تربیت مادرش قرار دهم و خیلی در این امور به او توضیح ندهم. چون اگر بخواهم زیاد تاکید کنم ممکن است دچار چالش بشویم و دوست ندارم کدورتی بینمون پیش بیاد با اینکه اعتقادات فرزندم برام خیلی مهمه، لطفا راهنماییم بفرمایید. با سپاس شاد زی مهر افزون
- [آیت الله مظاهری] برخی افراد مسن و مخصوصاً پیرزن ها، از قدیم به یک موارد خرافی معتقد بوده و هستند. نظیر اینکه زنی که اولین بچه او سقط شده است، نباید در جلسه ختم انعام شرکت کند. و اگر کسی خلاف اعتقاد آنان عمل کند، با او برخورد می کنند و جالب اینکه به روش خرافی خود هم برخورد می کنند. مثلاً گوشه چادر او را می سوزانند تا رفع نحوست شود. خواهشمند است بفرمایید نظر اسلام در مورد اینگونه کارها چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اینجانبان جمعی از سهامداران یکی از بانک¬های قانونی کشور هستیم که این سهام را از محل داراییهای قانونی و شرعی و پساندازهای خانوادگی خود خریداری نمودهایم. متاسفانه به دلیل برخی مشکلات به وجود آمده به رغم صدور مجوزهای لازم، در حال حاضر الزام کرده اند که این بانک در موسسات و بانک های دیگر ادغام شود و در واقع بدون جلب رضایت قانونی مالکان سهام، در حال ادغام و تغییر ماهیت مجموعهها هستند. با توجه به این که قرارداد خرید سهام ما دارای اصولی مشخص بوده و با این ادغام عقد مورد توافق دچار خدشه میشود، خواهشمند است نظر مبارک خود را در خصوص این ادغام بدون جلب رضایت قانونی مالکان اعلام بفرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در بعضی از نقاط کشور، درختهایی از قبیل درخت گز و انگور مشاهده می شود، که عدّه ای از عوام نخ هایی به آنها گره می زنند، و اعتقاد به تقدّس، یا شفا گرفتن، یا روا شدن حاجت، و بعضاً شفاعت توسّط آن درختان دارند! و می گویند: (در صورت کج اعتقادی و شک نسبت به درخت، حادثه ناگواری برای شخص پیش می آید!) عدّه ای درختان مزبور را متعلّق به امام علی(علیه السلام)، یا حضرت ابوالفضل(علیه السلام)، یا دیگر اولیای الهی دانسته، و می گویند: (ما به این درخت ها معتقد بوده، و توسّل جسته، و حاجت گرفته ایم. و کسانی که درختان مزبور را سوزانده اند، مصیبتی به آنها، یا فرزندان، یا بستگانشان رسیده، یا بیمار شده اند.) خواهشمند است بفرمایید: اوّلا: عقیده به تقدّس این گونه درختها صحیح است، یا باطل؟ ثانیاً: گره زدن نخ، یا بستن پارچه به این درختها، و گرفتن حاجت از آنها جایز است؟ ثالثاً: آیا سوزاندن، یا از بین بردن چنین درختانی به عنوان مبارزه با خرافات، باعث گرفتاری و مصیبتی برای سوزاننده، یا بستگان او، خواهد شد؟