آیا به نظر ملا صدرا در قیامت انسان با همین بدن خاکی محشور می شود یا بدنی دیگر؟ اگر با بدنی دیگر باشد چگونه با مواردی از قرآن مثل داستان عُزیر و حضرت ابراهیم(ع) و مشابه آن قابل جمع است؟ اگه همین بدن باشه اگر یه نفر اون یکی رو بخوره تکلیف بدن طرف مقابل چی می شه؟ عقیده صحیح در مورد معاد آن است که آن هم روحانی و هم جسمانی است .در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد .هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم علامه مجلسی میگوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب میشود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمیباشد.(1) اینان میگویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی ما می دانیم که روح، بسیاری از لذّتها و آلام را از طریق چسم دریافت میکند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتی از قبیل: 1- (أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان میپندارد که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم).(2) 2- بگو همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است).(3) 3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده میکند.(4) 4-در صور دمیده میشود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان میروند.(5) مراد از جسمانی بودن معاد: بعضیها جسمانی بودن معاد را به معنای این میدانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادی که برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش میشکند، دیوانه میشود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما میخورد، گرمازده میشود، خسته میشود، پیر میشود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است. اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمیشوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمیگردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طوری که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد. صدرالمتألهین می گوید: آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته میشوند به طوری که اگر کسی تک تک آنها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6) علامه تهرانی(ره) مینویسد: جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شدهاند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمی که در بن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون. جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شدهاند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم میشود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی میماند . بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار میداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. و هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود میکند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول مینمایند. در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟ ایشان میفرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد .بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است. آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق میگیرد و محشور میشود. از جمله: (علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثلهای شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمیدانید ایجاد نماییم). آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و کیان آنها استوار نمودیم و زمانی که بخواهیم مثلهای آنان را تبدیل مینماییم).(8) مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدنهای آنان را به احوالات و اطوار مختلف در میآوریم. البته با اطوار عالیه محشور میشود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9) بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمتهای آن جا استفاده خواهد کرد. و نیازهای انسان در بهشت هم برآورده میشود، (ما تشتهیه الانفس).(10) در بهشت هست شخصی بهشتی هر چه را اراده کند نزدش حاضر میشود. پی نوشتها: 1. همان، پاورقی به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47. 2. قیامت (75) آیه 3 و 4. 3. یس (36) آیه 79. 4. حج (22) آیه 7. 5. یس (36) آیه 51. 6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37. 7. واقعه (56) آیه 61. 8. انسان (76) آیه 28. 9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف. 10. زخرف (43) آیه 71. http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspx شبهه آکل و مأکول این شبهه یکی از عمده ترین شبهات در باب معاد جسمانی است که از دیرباز مطرح بوده و در اصطلاح متأخران شبهه آکل و مأکول نام گرفته و بیشتر مفسران در ذیل آیه 260 سوره بقره وجود همین شبهه را برای حضرت ابراهیم(ع) نقل می کنند که دید بدن مرداری کنار دریا افتاده مقداری در آب و مقداری در خشکی و پرندگان آن را طعمه خود قرار داده اند. این حادثه حضرت ابراهیم را به فکر انداخت که اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد چگونه خواهد شد؟ و امروزه تقریرات جدیدتر و علمی تری از این شبهه شده مثل این که گفته می شود امکان دارد جزئی از بدن انسان مؤمنی از طریق تغذیه به بدن کافر منتقل شود یا بالعکس که در صورت اول لازم می آید که با عذاب کردن کافر دست کم بخشی از بدن شخص مؤمن مورد تعذیب قرار گیرد که این امر مصداق ظلم است و جدیدترین تقریر این شبهه تقریری است که بعضی براساس قانون لاوازیه بیان کرده اند که در این زمینه می توانید به کتاب معاد در نگاه وحی و فلسفه از محمد باقر شریعتی مراجعه فرمایید. از این شبهه پاسخ های متعددی توسط فلاسفه و متکلمان اسلامی داده شده که ما به یکی از این جواب ها که به نظر کاملتر است اشاره می کنیم اصل این جواب از فیلسوف بزرگ ملاصدرا است که بعدا شاگردان او به تفصیل و شرح این جواب پرداخته اند که اگر مایل هستید تفصیل کامل این جواب و جواب های دیگر را مطالعه بفرمایید. می توانید به کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی و معادشناسی علامه سید محمد حسین طهرانی، ج 6، مراجعه بفرمایید. حضرت امام به تبعیت از ملاصدرا این جواب را مبتنی بر ده اصل مسلم در فلسفه ملاصدرا کرده که به اختصار به بعضی مقدمات که لازم است اشاره می کنیم: الف) این شبهه بر کسانی وارد است که قائل به معاد جسمانی باشند. حال یا جسمانی فقط - یا جسمانی و روحانی - اما اگر کسی قائل به معاد روحانی فقط شود این اشکال وارد نیست و علمای شیعه با استناد به آیات و روایات متواتر قائل به معاد جسمانی و روحانی هستند و می گویند همین شخص در دنیا محشور می شود. ب ) حال وقتی گفتیم همین شخص است که محشور می شود باید روشن شود که هویت و شیئیت شیء به چیست؟ به ماده یا به صورت. در حکمت متعالیه به ثبوت رسیده که شیئیت اشیاء به صورت آنها است نه به ماده آنها، لهذا اگر چیزی ماده خود را از دست بدهد و ماده دیگری جایگزین شود شیء باقی است. حضرت امام می فرمایند از توضیح این اصل معلوم می شود که اگر صورت اخیر ماده منضمه را از دست بدهد و جز صورت چیزی باقی نماند شیئیت شیء (با برهان قاطع) محفوظ است. برای روشن شدن این مقدمه به این مثال دقت فرمایید که اگر کسی ده سال قبل به شما سیلی زده الان شما می خواهید تقاص کنید سیلی بزنید و یا دزدی کرده می خواهیم دستش را قطع کنیم. حال آن که امروزه در علم ثابت شده که تمام سلول های بدن در مدت حدود 7 سال به کلی عوض می شوند لکن شما می گویید همین شخص و همین دست بود که به من سیلی زد و یا دزدی کرد و در استحقاق کیفر هیچ شکی ندارید. ج ) صورت که بقاء شیئیت شیء به آن است هرگز منقلب نمی شود چون مستلزم انقلاب در ماهیت است که محال است. به قول حکیم سبزواری: (و شبهه الآکل و المأکول یدفعها من کان من فحول، اذ صوره بصوره لا تنقلب علی الهیولی الانحفاظ و منسحب ؛ شبه اکل و مأکول را کسی دفع می کند که از فحول علما باشد چون صورتی به صورت دیگر منقلب نمی شود بلکه صور مختلفه بر روی ماده محفوظ هستند) (منظومه سبزواری، ص 345). د ) طبق مبنای ملا صدرا که وجود دارای مراتب طولیه است و طبق مبنای حرکت جوهری و این که تمام موجودات تکوینا به سمت کمال [به معنای فلسفی] در حرکت هستند انسان هم به عنوان بخشی از این جهان در حرکت به سمت کمال از عالم طبیعت به عالم برزخ و به عالم قیامت است که در هر مرحله ای از مراحل این حرکت جسمی متناسب با همان عالم دارد که تکامل یافته مرحله قبل است. حال با توجه به این مقدمات و با عنایت به مثالی که قبل زدیم مطلب روشن می شود که با اعتقاد به جسمانی و روحانی بودن معاد و این که بدن انسان غذای انسان های دیگر شده باشد هیچ اشکالی متوجه ما نخواهد شد چون آنچه در بناء شخصیت شخص در قیامت مطرح است صورت آن است در ضمن هر ماده و هیولایی که می خواهد باشد. چنانچه در مثال قبل وقتی که شما مثلا شخصی را که در 20 سالگی گناه دزدی انجام داده دستش را در 80 سالگی قطع می کنید و او را کیفر می دهید حال آن که گوشت های بدن حین ارتکاب جرمش خاک و تبدیل به گیاه شده معلوم می شود که بقاء شخصیت نسبت به بقاء ماده لابشرط است اشکال نشود که این دیگر معاد جسمانی نخواهد بود، چون می گوید بقاء جسم به صورت جسمیه است که عینا متناسب با عالم قیامت باقی است. برای کامل شدن مطلب جواب حضرت امام را به عینه ذکر می کنیم، می فرمایند: (یک هویت انسانی داریم که صورتش نفس ناطقه [فصل و صورت انسان] و ماده اش بدن است. اگر فقط بدن انسانی را ملاحظه کنیم [نه خود انسان که صورتش نفس ناطقه بود] صورت بدن صورت جسمیه است و مراد آخوند [ملا صدرا] این است که صورت بدن یعنی صورت جسمیه در روز حشر عینا خواهد آمد و باقی است... البته هیچ مانعی ندارد که صورت جسمیه باقی باشد و هیولا و [ماده] از بین برود و با وجود باقی نماندن هیولا صورت جسمیه همان باشد که با هیولا همراه بوده چرا که هیولا در حقیقت صورت جسمیه دخالت ندارد... و شیئیت شی به صورتش است نه به ماده اش... و [جسم در آن عالم] همان جسمی است که در این عالم بوده و عینا دارای همان هویت است به طوری که اگر آدم دارای چشم بصیر باشد و بتواند مراتب و نهایت عالم طبیعت و افق ورای عالم طبیعت را ببیند می بیند که همان جسم که در طبیعت بوده به تدریج کامل می شود و هم سنخ با اجسام آنجا می شود که دیگر ماده ندارد [و گفتیم که ماده در حقیقت شیء دخیل نیست] (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 241). و ملاصدرا در جواب این شبهه می گوید: (... و لازم نمی آید از این که مثلا بدن زید محشور می شود آن جسمی که مأکول حیوان درنده یا انسان دیگری واقع شده است محشور گردد... آنچه در اعتقاد به حشر بدن ها در روز قیامت لازم است آن است که بدن هایی که از قبر برانگیخته می شوند به طوری باشد که اگر کسی یکی از آنها را ببیند بگوید این فلان کس است و لازم نمی آید کسی که دستش بریده یا کسی کور و پیر باشد با همان نقصانها محشور گردد (اسفار اربعه، ج 9، بحث معاد، ص 200). خلاصه کلام این که این پندار که بدن انسان در قیامت باید دقیقا از همین مواد این عالم باشد پندار باطلی است و شاهد هم چنانچه گفته شد در این دنیا در کمتر از حدود هفت سال کل سلول های بدن عوض می شود بنابراین اگر قرار باشد با همان ماده بدن دنیایی که حین ارتکاب جرائم یا اطاعت داشته محشور شود باید یک انسان هشتاد ساله با بدنی حدود یازده برابر بدن معمولی محشور شود و کوهی ازگوشت ها و سلول ها روی هم انباشته باشند و آیاتی هم که تصریح به زنده شدن مردگان دارند هیچ یک تصریح نکرده اند که حتما بدن از همان اجزاء دنیای ساخته می شود بلکه همگی دلالت دارند که خداوند مانند همین را می تواند بار دیگر بسازد و ما گفتیم که صورت محفوظ و به نسبت ماده لابشرط است و آیه شریفه ای هم که به آن تمسک فرموده اید. (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛ آری قادریم که حتی (خطوط سر) انگشتان او را مرتب و موزون کنیم) (قیامت، آیه 4) و نمی گوید همان ماده و جرم هم بر می گردد. جهت مطالعه جواب های دیگر علاوه بر منابع مذکور می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید: 1. الهیات، آیت الله سبحانی، ج 4 2. معاد و جهان پس از مرگ، آیت الله مکارم شیرازی 3. و آثار دیگر در معاد شناسی
آیا به نظر ملا صدرا در قیامت انسان با همین بدن خاکی محشور می شود یا بدنی دیگر؟ اگر با بدنی دیگر باشد چگونه با مواردی از قرآن مثل داستان عُزیر و حضرت ابراهیم(ع) و مشابه آن قابل جمع است؟ اگه همین بدن باشه اگر یه نفر اون یکی رو بخوره تکلیف بدن طرف مقابل چی می شه؟
آیا به نظر ملا صدرا در قیامت انسان با همین بدن خاکی محشور می شود یا بدنی دیگر؟ اگر با بدنی دیگر باشد چگونه با مواردی از قرآن مثل داستان عُزیر و حضرت ابراهیم(ع) و مشابه آن قابل جمع است؟ اگه همین بدن باشه اگر یه نفر اون یکی رو بخوره تکلیف بدن طرف مقابل چی می شه؟
عقیده صحیح در مورد معاد آن است که آن هم روحانی و هم جسمانی است .در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد .هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسی میگوید: معاد جسمانی از اموری است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروریات دین محسوب میشود و منکران آن از زمره مسلمین خارجند، آیات کریمه قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست و اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمیباشد.(1)
اینان میگویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولی ما می دانیم که روح، بسیاری از لذّتها و آلام را از طریق چسم دریافت میکند. بنابراین، باید معاد جسمانی باشد همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد آیاتی از قبیل:
1- (أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه؛ آیا انسان میپندارد که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری قادریم که حتی خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم).(2)
2- بگو همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است).(3)
3-خداوند کسانی که در قبرها هستند را زنده میکند.(4)
4-در صور دمیده میشود پس همه از قبرها به سوی پروردگارش شتابان میروند.(5)
مراد از جسمانی بودن معاد:
بعضیها جسمانی بودن معاد را به معنای این میدانند که جسم انسان با همین خصوصیات مادی که برای این دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهی استخوانش میشکند، دیوانه میشود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما میخورد، گرمازده میشود، خسته میشود، پیر میشود و... در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروی عین بدن دنیوی است.
اما جسمانی بودن به این معنا که قابلیت برای بقا و جاودانگی ندارد بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانی ملتزم نمیشوند، جسمی که در دنیا بود با همان وضعیت بر نمیگردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود به طوری که از جهت شباهت عین جسد اول باشد و از جهتی مثل آن است. به طوری که هر کس این قالب را ببیند بگوید این، فلانی است، آن فلان شخص دیگر است. به تعبیر دیگر مادی بودن در قیامت و آخرت مادیتی خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوی که قابلیت جاودانگی داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگی و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایی از قبرها برانگیخته میشوند به طوری که اگر کسی تک تک آنها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است.(6)
علامه تهرانی(ره) مینویسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حدیث قائل شدهاند که معاد فقط جسمانی است. بنابراین، روح در نزد آنان عبارت است از جسمی که در بن ساری و جاری است همانند آب در گل و روغن در زیتون.
جمهور فلاسفه و پیروان مشایین، قائل شدهاند که معاد فقط روحانی است؛ یعنی فقط عقلی است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم میشود و اعاده معدوم امری محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقی میماند .
بسیاری از اکابر حکما و مشایخ عرفا و جمعی از متکلمین مانند حجة الاسلام غزالی و کعبی و حلیمی و راغب اصفهانی و بسیاری از اصحاب امامیه ماند شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و علاّمه حلّی و خواجه نصیر الدین طوسی قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواری هم همین قول را متین و استوار میداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبیر دیگر، از عقل و نفس ترکیب یافته است، بنابراین، برای بدن کمالی است و برای نفس هم کمالی. و هم چنین اکثر نصاری و تناسخیه نیز به همین قول معتقدند فقط فرق در این است که محققین از مسلمین و پیروان آنان معتقدند، که ارواح حادث اند و به بدن عود میکند، ولی تناسخیه معتقدند که ارواح قدیم اند و هر کدام به جسم خاص حلول مینمایند.
در گفتار کسانی که معتقد به معاد روحانی و جسمانی هستند، نیز اختلاف است که آیا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عین این بدن است؛ یا مثل آن است؟
ایشان میفرماید: بر افراد صاحب بصیرت پوشیده نیست که نشئه دوم که نشئه آخر است، شرایط دیگری دارد .بدنی ثابت و لا یتغیر و مناسب با ابدیت است.
آیات وارد در قران کریم هم دلالت بر این دارند که روح به بدنی مثل این بدن تعلق میگیرد و محشور میشود. از جمله: (علی ان نبدّلکم امثالکم و ننشئکم فیما لا تعلمون؛(7) ما در میان شما مرگ را مقدّر کردیم تا آن که مثلهای شما را تبدیل کنیم و شما را در آن چیزهایی که نمیدانید ایجاد نماییم).
آیه دیگر: ما ایشان را آفریدیم و بنیان وجودی و کیان آنها استوار نمودیم و زمانی که بخواهیم مثلهای آنان را تبدیل مینماییم).(8)
مراد از امثال در این آیات همان بدن است و به معنای احوال و اطوار است، یعنی ما بدنهای آنان را به احوالات و اطوار مختلف در میآوریم. البته با اطوار عالیه محشور میشود و نه با آن مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت.(9)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتی که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمتهای آن جا استفاده خواهد کرد.
و نیازهای انسان در بهشت هم برآورده میشود، (ما تشتهیه الانفس).(10) در بهشت هست شخصی بهشتی هر چه را اراده کند نزدش حاضر میشود.
پی نوشتها:
1. همان، پاورقی به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس (36) آیه 51.
6. علامه تهرانی، معادشناسی، ج 6، مجلس 37.
7. واقعه (56) آیه 61.
8. انسان (76) آیه 28.
9. معادشناسی، علامه تهرانی، ج 6، ص 158 تا 166 با تغییر و تصرّف.
10. زخرف (43) آیه 71.
http://eteghady.mihanblog.com/Cat/3.aspx
شبهه آکل و مأکول
این شبهه یکی از عمده ترین شبهات در باب معاد جسمانی است که از دیرباز مطرح بوده و در اصطلاح متأخران شبهه آکل و مأکول نام گرفته و بیشتر مفسران در ذیل آیه 260 سوره بقره وجود همین شبهه را برای حضرت ابراهیم(ع) نقل می کنند که دید بدن مرداری کنار دریا افتاده مقداری در آب و مقداری در خشکی و پرندگان آن را طعمه خود قرار داده اند. این حادثه حضرت ابراهیم را به فکر انداخت که اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد چگونه خواهد شد؟
و امروزه تقریرات جدیدتر و علمی تری از این شبهه شده مثل این که گفته می شود امکان دارد جزئی از بدن انسان مؤمنی از طریق تغذیه به بدن کافر منتقل شود یا بالعکس که در صورت اول لازم می آید که با عذاب کردن کافر دست کم بخشی از بدن شخص مؤمن مورد تعذیب قرار گیرد که این امر مصداق ظلم است و جدیدترین تقریر این شبهه تقریری است که بعضی براساس قانون لاوازیه بیان کرده اند که در این زمینه می توانید به کتاب معاد در نگاه وحی و فلسفه از محمد باقر شریعتی مراجعه فرمایید.
از این شبهه پاسخ های متعددی توسط فلاسفه و متکلمان اسلامی داده شده که ما به یکی از این جواب ها که به نظر کاملتر است اشاره می کنیم اصل این جواب از فیلسوف بزرگ ملاصدرا است که بعدا شاگردان او به تفصیل و شرح این جواب پرداخته اند که اگر مایل هستید تفصیل کامل این جواب و جواب های دیگر را مطالعه بفرمایید. می توانید به کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی و معادشناسی علامه سید محمد حسین طهرانی، ج 6، مراجعه بفرمایید.
حضرت امام به تبعیت از ملاصدرا این جواب را مبتنی بر ده اصل مسلم در فلسفه ملاصدرا کرده که به اختصار به بعضی مقدمات که لازم است اشاره می کنیم:
الف) این شبهه بر کسانی وارد است که قائل به معاد جسمانی باشند. حال یا جسمانی فقط - یا جسمانی و روحانی - اما اگر کسی قائل به معاد روحانی فقط شود این اشکال وارد نیست و علمای شیعه با استناد به آیات و روایات متواتر قائل به معاد جسمانی و روحانی هستند و می گویند همین شخص در دنیا محشور می شود.
ب ) حال وقتی گفتیم همین شخص است که محشور می شود باید روشن شود که هویت و شیئیت شیء به چیست؟ به ماده یا به صورت. در حکمت متعالیه به ثبوت رسیده که شیئیت اشیاء به صورت آنها است نه به ماده آنها، لهذا اگر چیزی ماده خود را از دست بدهد و ماده دیگری جایگزین شود شیء باقی است.
حضرت امام می فرمایند از توضیح این اصل معلوم می شود که اگر صورت اخیر ماده منضمه را از دست بدهد و جز صورت چیزی باقی نماند شیئیت شیء (با برهان قاطع) محفوظ است. برای روشن شدن این مقدمه به این مثال دقت فرمایید که اگر کسی ده سال قبل به شما سیلی زده الان شما می خواهید تقاص کنید سیلی بزنید و یا دزدی کرده می خواهیم دستش را قطع کنیم. حال آن که امروزه در علم ثابت شده که تمام سلول های بدن در مدت حدود 7 سال به کلی عوض می شوند لکن شما می گویید همین شخص و همین دست بود که به من سیلی زد و یا دزدی کرد و در استحقاق کیفر هیچ شکی ندارید.
ج ) صورت که بقاء شیئیت شیء به آن است هرگز منقلب نمی شود چون مستلزم انقلاب در ماهیت است که محال است. به قول حکیم سبزواری: (و شبهه الآکل و المأکول یدفعها من کان من فحول، اذ صوره بصوره لا تنقلب علی الهیولی الانحفاظ و منسحب ؛ شبه اکل و مأکول را کسی دفع می کند که از فحول علما باشد چون صورتی به صورت دیگر منقلب نمی شود بلکه صور مختلفه بر روی ماده محفوظ هستند) (منظومه سبزواری، ص 345).
د ) طبق مبنای ملا صدرا که وجود دارای مراتب طولیه است و طبق مبنای حرکت جوهری و این که تمام موجودات تکوینا به سمت کمال [به معنای فلسفی] در حرکت هستند انسان هم به عنوان بخشی از این جهان در حرکت به سمت کمال از عالم طبیعت به عالم برزخ و به عالم قیامت است که در هر مرحله ای از مراحل این حرکت جسمی متناسب با همان عالم دارد که تکامل یافته مرحله قبل است.
حال با توجه به این مقدمات و با عنایت به مثالی که قبل زدیم مطلب روشن می شود که با اعتقاد به جسمانی و روحانی بودن معاد و این که بدن انسان غذای انسان های دیگر شده باشد هیچ اشکالی متوجه ما نخواهد شد چون آنچه در بناء شخصیت شخص در قیامت مطرح است صورت آن است در ضمن هر ماده و هیولایی که می خواهد باشد. چنانچه در مثال قبل وقتی که شما مثلا شخصی را که در 20 سالگی گناه دزدی انجام داده دستش را در 80 سالگی قطع می کنید و او را کیفر می دهید حال آن که گوشت های بدن حین ارتکاب جرمش خاک و تبدیل به گیاه شده معلوم می شود که بقاء شخصیت نسبت به بقاء ماده لابشرط است اشکال نشود که این دیگر معاد جسمانی نخواهد بود، چون می گوید بقاء جسم به صورت جسمیه است که عینا متناسب با عالم قیامت باقی است.
برای کامل شدن مطلب جواب حضرت امام را به عینه ذکر می کنیم، می فرمایند: (یک هویت انسانی داریم که صورتش نفس ناطقه [فصل و صورت انسان] و ماده اش بدن است. اگر فقط بدن انسانی را ملاحظه کنیم [نه خود انسان که صورتش نفس ناطقه بود] صورت بدن صورت جسمیه است و مراد آخوند [ملا صدرا] این است که صورت بدن یعنی صورت جسمیه در روز حشر عینا خواهد آمد و باقی است... البته هیچ مانعی ندارد که صورت جسمیه باقی باشد و هیولا و [ماده] از بین برود و با وجود باقی نماندن هیولا صورت جسمیه همان باشد که با هیولا همراه بوده چرا که هیولا در حقیقت صورت جسمیه دخالت ندارد... و شیئیت شی به صورتش است نه به ماده اش... و [جسم در آن عالم] همان جسمی است که در این عالم بوده و عینا دارای همان هویت است به طوری که اگر آدم دارای چشم بصیر باشد و بتواند مراتب و نهایت عالم طبیعت و افق ورای عالم طبیعت را ببیند می بیند که همان جسم که در طبیعت بوده به تدریج کامل می شود و هم سنخ با اجسام آنجا می شود که دیگر ماده ندارد [و گفتیم که ماده در حقیقت شیء دخیل نیست] (معاد از دیدگاه امام خمینی، ص 241).
و ملاصدرا در جواب این شبهه می گوید: (... و لازم نمی آید از این که مثلا بدن زید محشور می شود آن جسمی که مأکول حیوان درنده یا انسان دیگری واقع شده است محشور گردد... آنچه در اعتقاد به حشر بدن ها در روز قیامت لازم است آن است که بدن هایی که از قبر برانگیخته می شوند به طوری باشد که اگر کسی یکی از آنها را ببیند بگوید این فلان کس است و لازم نمی آید کسی که دستش بریده یا کسی کور و پیر باشد با همان نقصانها محشور گردد (اسفار اربعه، ج 9، بحث معاد، ص 200).
خلاصه کلام این که این پندار که بدن انسان در قیامت باید دقیقا از همین مواد این عالم باشد پندار باطلی است و شاهد هم چنانچه گفته شد در این دنیا در کمتر از حدود هفت سال کل سلول های بدن عوض می شود بنابراین اگر قرار باشد با همان ماده بدن دنیایی که حین ارتکاب جرائم یا اطاعت داشته محشور شود باید یک انسان هشتاد ساله با بدنی حدود یازده برابر بدن معمولی محشور شود و کوهی ازگوشت ها و سلول ها روی هم انباشته باشند و آیاتی هم که تصریح به زنده شدن مردگان دارند هیچ یک تصریح نکرده اند که حتما بدن از همان اجزاء دنیای ساخته می شود بلکه همگی دلالت دارند که خداوند مانند همین را می تواند بار دیگر بسازد و ما گفتیم که صورت محفوظ و به نسبت ماده لابشرط است و آیه شریفه ای هم که به آن تمسک فرموده اید. (بلی قادرین علی ان نسوی بنانه؛ آری قادریم که حتی (خطوط سر) انگشتان او را مرتب و موزون کنیم) (قیامت، آیه 4) و نمی گوید همان ماده و جرم هم بر می گردد.
جهت مطالعه جواب های دیگر علاوه بر منابع مذکور می توانید به کتاب های زیر مراجعه نمایید:
1. الهیات، آیت الله سبحانی، ج 4
2. معاد و جهان پس از مرگ، آیت الله مکارم شیرازی
3. و آثار دیگر در معاد شناسی
- [سایر] سلام خدمت حاج آقای مرادی واقعا خسته نباشین ... یه مدته با سایتتون آشنا شدم ... خیلی ازش چیزی یاد گرفتم ... ولی واقعا به قول دکتر خراسانی میترسیم ازین که روزی این دلخوری کاربران از جواب ندادن های شما و گلایه کردنهای نابجا شما رو دلسرد کنه، از طرفی هم ناراحتیم که چرا واقعا این همه سوال تکراری هست و وقت شما رو میگرند تا شما واقعا سوالا و پیامایی که حقشونه خونده بشند و جواب بهشون داده بشه رو نداشته باشین ... و این که درحالی که میشه مشکلاتی حل بشه با این رعایت نکردن های کاربران این امکان از دست بره ... چند پیشنهاد دارم ... 1- میشه امکان ارسال پیام رو محدود کرد ... مثلا فقط هر جمعه از ساعت 8 تا 10 بخش ارسال پیام باز باشه ... و شما در طول هفته به پیامها جواب بدین ... اینجوری بیشتر درک میکنند که وقت شما محدود هست ... و اینکه چون مجبور میشند صبر کنند تا زمان مقرر، مطمئنا به جوابها و یادداشتهای شما برای دیگران مراجعه میکنند و جستجو میکنند و مسلما با این کار تعداد سوالای تکراری خیلی کمتر میشه و خیلی ها جوابشون رو میگیرند و یا متوجه میشن که سوالی که میخوان بپرسن بیهوده یا غیر منطقی هست ... و اونایی که سوالای بیهوده میخوان بپرسند یا هی پیام بدند که چی شد جواب ما و به قول آمارهایی که خودتون میدین به 200 تا 300 پیام هم برسه پیامهاشون فقط صبر کردن رو یاد میگیرند ... و مسلما آرامش شما حفظ خواهد شد ... و در هنگام مراجعه به سایت لذت میبرید تا این که هی حسرت بخورید که چرا اینا اینجوری رفتار میکنند و بازم ...... 2- میشه که شما از بین همین کاربرانی که هی میان سر میزنند به سایتتون چند تا رو انتخاب کنین تا تو اداره سایت به شما کمک کنند، درسته که سایت شخصیه ولی مدیریت با شما باشه ... مثلا سوالاتی که از شما میشه رو دسته بندی کنند و تکراری ها رو خودشون لینک بدند به جوابای مشابه، و گلایه ها رو جواب بدند و جواب سوالای مهمتر و اصلی تر رو به خودتون بسپارند و اینجوری تک تک دقایقی که شما به سایت میاین دیده خواهد شد، و میبینیم که هر دفعه شما پیامی جدید و سوالات نو رو جواب میدید ... این میتونه برای استمرار مراجعه به سایتتون توسط کاربران رو به همراه داشته باشه و اینکه میزان رضایت به حداکثر برسه ... البته که نمیشه همه رو راضی کرد و لازم هم نیست ولی چه خوب میشه که اکثریت که خواسته های منطقی دارند، کاملا راضی باشند 3- چه خوب میشد اگه سایت بخش بندی میشد و هرکس بنا به ابهاماتی که تو اون لحظه تو ذهنش داره به قسمت مورد نظر بره ... در حالی که این میتونه پرداختن به موضوعات مختلف رو برای خودتون هم راحت تر کنه جوری که بین مسائل اصلی بنا به درخواست کاربران و بازدیدها و استقبال مساوات رعایت بشه ... مثلا بخش بندی سایت به این گونه باشه که دینی – فرهنگی – ازدواج – گناه و توبه و خیلی ها که خودتون بیشتر میدونین تقسیم بشه ... شما میتونین با جایگاهی که دارین برای مثال از کلاسهایی که با طلبه های جوان دارید اونایی که بهتر و منطقی تر هستند و از لحاظ علمی پر بارترند و با نت آشنا هستند و علاقه دارند رو برای قسمت دینی خودتون معرفی کنید و اونا سوالات سطحی رو پاسخ بدند و سوالات عمقی رو خودتون پاسخ بدین ... میشه که مثلا در بخش فرهنگی شما بعضی مسائل رو بیان کنین البته به عنوان سوال مثلا همین بنرهای سطح شهر که راجع بهش صحبت کردید یا پیامک یا امثال آن و چند روزی کاربران راجع بهش نظراتشون رو بدند و در پایان یه نفر جمع بندی کلی از نظرات مخالف و موافق رو تیتر وار به شما ارائه بده و شما باتوجه به صحبت بچه ها و طبق تیتر بندی ها بگین کجاها رو دارند اشتباه میکنند و کجاها رو دارند درست میرند ... این کار میتونه به لحاظ فرهنگی هم روی کاربرانتون یک تاثیر فوق العاده بذاره ... مگه خودتون نمیگین به لحاظ فرهنگی کمبود حس میشه، خوب این کمبود میتونه از همین راه ها جبران بشه ... 4- مطمئن باشین خیلی ها اگه شما بخواین دوست دارند که به بهتر شدن سایت شخصی شما و البته کمک به بقیه هموطنان قدمی بردارند، البته اگه شما مایل باشین و با تجاربی که دارین این راه رو موثر بدونین ... مثلا همون کسی که اومده بود کل مطالب سایت و نوشته ها رو تو چند تیتر خلاصه کرده بود ... 5- ثبت نام از کاربران خوب هست ولی تو این سایت برنامه ای نداره، جز این که خودتون آماری از کاربران داشته باشین ... کاش میشد ثبت نام کرد و هر کس با نام کاربری خودش پیام بذاره ... بعد از اون توسط کسانی که خودتون انتخاب کردین تا پیامها رو دسته بندی کنند پیامها خونده بشه و اگه تکراری یا سوال بیهودست تذکر داده بشه ... و اگه سوال مهمی هست نگاه به ارسال پیام بشه که آیا پیام با رعایت کلیه ضوابط فرستاده شده یا نه؟ مثلا مثل من اینقدر طولانی نوشته و ضوابط رو رعایت نکرده، یا اسمش رو بد انتخاب کرده، درمانده، بیچاره، بدبخت، یا از جهنم، از گورستان، و امثال این یا این که فینگیلیش نوشته شده باشه، میشه تمام موارد رو زیر پیامشون ذکر بشه و تحویل شما بشه و شما پاسخ بدین و به رویت کاربران برسه ... بعد به جز امتیاز دادن امتیاز فرهنگی دادن هم باشه، و این امتیازها در مجموع زیر نام کاربری کاربران و همیشه باهاشون باشه ... اینجوری همه تشویق میشند که رعایت کنند و از امتیاز فرهنگی خوبی برخوردار باشند ... بهر حال اینا میتونه انگیزه ای برای کاربران باشه ... البته همه اینها فقط نظر یک کاربر ساده بود ... خودتون بیشتر صلاح میدونین که کدوم به صلاح هست یا نه، بعنوان کسی که یه مدت خیلی کوتاه تجربه وب نویسی رو داشتم اینا به نظرم اومد، و یک سوال چرا نباید وقتی این قدر محبوبیت دارین و استقبال میشه از سایتتون خیلی ها سرخورده برگردند؟ چرا نمیشه که شما حتی یک شرکت کوچک رو راه اندازی کنین و کارمند برای سایتتون استخدام کنین؟ چرا نباید سایت های دینی و اسلامی و فرهنگی و نمونه از هر نظر جزو دسته سایتهایی باشند که توسط یک شرکت 100 نفره و با مدیریت شما مدیریت نشند؟ البته درسته که هنوز واسه همچین حرفایی زوده ولی خودتون هم میدونین که میشه ... خیلی ببخشید که این قدر طولانی شد ... در ضمن خودمم قبلا سوال پرسیده بودم، ولی چون میدونم اصلا وقتش رو ندارین انتظاری واسه جوابش ندارم، ولی کاش میشد که اونایی که سوالای مهمتر دارند جرات سوال پرسیدن داشته باشند و مطمئن باشند که خیلی زود توسط شما جواب داده میشه ... البته یه موضوع رو هم در نظر داشته باشیم، بعضی ها از دوست داشتن زیاد هست که میگردند یه سوالی پیدا میکنند تا بالاخره باشما یه ارتباط کوچیک هم اگه شده با داشته باشند، که البته تعداد زیادیشون به هدفشون نمیرسند و سرخورده میشند و اون قضاوتهای عجولانه رو میکنند، شاید با اون سوالاتی که خودتون مطرح میکنین و میگین که دوستان نظرشون رو بگن و در پایان حرفشون رو تصدیق یا رد میکنین میتونه این نیازشون رو برآورده کنه ... هرجا هستین موفق و پیروز باشین ... اگه سایت به همین منوال باشه، قول میدم دیگه به جز پیگیری برای این مطلبم پیام دیگه ای ندم و فقط خواننده سایت باشم ... خدایی در همین نزدیکیست که نیت خیر شما رو داره میبینه! بازم ممنون ... راستی از خیر سوالای قبلمم گذشتم ... فقط این پیاممو میخوام بخونین ... جواب هم نمیخواد فقط بخونینش ... به هر حال سلیقه و تدبیر و هدف خودتون اصله! خدانگهدار ...
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .
- [سایر] سلام \"\"کاملا خصوصی\"\" آقای مرادی اینم هشتمی ! اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید. گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم گفتید..... گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم گفتید..... گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم گفتید..... گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟ گفتید.... گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟ گفتید.... گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟ گفتید ..... گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟ گفتید.... وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم. اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو . به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون. ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن. صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک. و کلی حرف زدم. گذشت.... فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!! گفتم یعنی چی، شما ... گفت آره.. آقای مرادی به من بگید این چیه؟ شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست کردم ؟!؟! آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید. دیشب توی فکر بودم. من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/ دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم . گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ... من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟ خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !! ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ... آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و .... خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و... قرار شد بیشتر مشورت کنیم. آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم خیلی ممنونم. الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحت ما می داری شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\" حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم. آقای مرادی ممنون بفرمائید . من آماده شنیدنم.
- [سایر] عرض سلام و ادب خدمت شما.امید وارم همیشه موفق و موید باشید و در راه حق فعال و ثابت قدم.شما رو هم در تلویزیون زیارت کردم و هم حضورا.خاطرم هست که ماه رمضان چند سال قبل در مراسم افطاری منزل حاج حسین اقای میر محمدی شما رو دیدم.همون مراسمی که حاج اقا منصور هم بودند شب وفات حضرت خدیجه(س).البته شما رو در نیمه شبهای مسجد ارک هم از دور زیارت کردم.شاید فامیلی من براتون اشنا باشه.چون منزل ما همون حسینیه چمنیه که حاج منصور درش برنامه داره.عموی بنده هم همون مرحوم چمنی هستند که وسس هیئت حسین جان(ع) بودند و مداح بودند و رفیق و دوست قدیمی حاج اقا.بهمین جهت هم حاج اقا برای ما حکم عمو رو دارن.از طرفی مرحوم بدر بزرگ مادری من هم همون حاج اقا حسینی هستند که گاهی حاج منصور ازشون یاد میکنه.فرزند ایشون هم که دایی بنده باشن اقای مهندس سید مجتبی حسینی هستند که تا درجه اجتهاد هم تحصیلات حوزوی دارند و در برنامه های سیما صحبت می کنند...بنده هم خودم الان دانشجوی مهندسی معماری هستم.اینکه اینطور مفصل شجره ناممو رو کردم هم برای این بود که شما منو بشناسید.یعنی در واقع خانواده و فضای زندگی و رشد بنده رو بشناسید و هم اینکه مقدمه باشه برای ادامه ی مطلبم.اینکه من در این سنی که هستم.یعنی حدود بیست سال احساس می کنم باید بارمو همین الان ببندم.تا مشغولیتم کمتره و قوای ذهنی و بدنیم بیشتره.منظورم اینه که اگه بخوام به حفظ قران و مطالعات مذهبی و بالا بردن سطح علمی و یاد گیری کامل زبان و ورزش و...بپردازم بهترین موقش الانه. این موارد برای اینده بسیار لازمه و اگر کسی بخواد در اینده به درد جامعه و خودش بخوره اید بره دنبال غنی کردن ذهنش.علی الخصوص که عضو یک خانواده با خصوصیات ذکر شده باشه.حالا راهنماییی که من از شما می خوام اینه که با توجه به اینکه بنده علاقه ی زیادی به یاد گیری دروس دینی و اعتقادی دارم و نمی تونم به شیوه ی طلاب و روحانیون به صورت مستمر و با اقامت در حوزه به مطالعه ی این دروس در کنار درس دانشگاه بپردازم.شما بنده رو راهنمایی کنید که اولا به چه شیوه ای وثانیا چه کتبی رو مطالعه کنم؟البته این سوال رو از جناب داییم کردم اما ایشون به دلیل مشغله ی زیاد خیلی نمی تونن کمکم کنن.ضمن اینکه من رو به خوندن کتب شهید مطهری و خصوصا مقدمه ی جهان بینی توصیه کردن که بنده به این توصیه عمل کرده ومی کنم.اما توی این کار به اصطلاح ادم نیاز به یه اوستا داره.من با توجه به نگاه باز و امروزی شما خیلی دوست دارم شما اوستای ما بشین.البته کاملا بستگی به نظر شما داره.نمی دونم شایدم درخواستم خیلی زیاد و نا بجا باشه.اما من دوست دارم حتما به طور مستمر از راهنمایی و ارتباط با شما استفاده کنم.هر چی باشه گفتن که:زکات العلم نشره.البته مثل من افراد زیادی هستن که شما خودتون میدونید.می دونم که مشغله ی شما بسیار زیاده.اما چون شما رو خیلی خودمونی میدونم لازم دونستم از شما درخواست کنم.اگر فرصت کردید جوابمو به ایمیلم بفرستید.عجله ای نیست.... خیلی حرف زدم.شرمنده. امید وارم بتونم شما رو زیارت کنم. التماس دعا. ...یاعلی...
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق