می خواستم از شما بپرسم که مغلطه چیست؟ من پاسخ هائی رو پیدا کردم ولی خیلی کوتاه بودن می خوام ازتون خواهش کنم که به این سوال به طور کامل پاسخ بدین و اگه کتابی در این زمینه است به من معرفی کنید تا بتونم ازش استفاده کنم.
می خواستم از شما بپرسم که مغلطه چیست؟ من پاسخ هائی رو پیدا کردم ولی خیلی کوتاه بودن می خوام ازتون خواهش کنم که به این سوال به طور کامل پاسخ بدین و اگه کتابی در این زمینه است به من معرفی کنید تا بتونم ازش استفاده کنم. مغالطه در لغت یعنی کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. (از دهخدا) اما در اصطلاح اهل منطق در بیان مغالطه (مغلطه کردن) در کوتاه سخن باید گفت:‌ قیاسی است مرکب از وهمیات یا مشتبهات (محمد رضا مظفر، منطق ص 10) و یا به بیانی دیگر، قیاس فاسدی است که منتج به نتیجه صحیح نباشد و فساد آن یا از جهت ماده است و یا صورت یا هر دو (قطب الدین شیرازی، شرح کلمه الاشراق ص 136) و یا قیاس به ظاهر معتبری است که به منظور حق نشان دادن یک مدعای باطل یا باطل نشان دادن عقیده ای حق تشکیل می شود( منطق کاربردی ، سید علی اصغر خندان ، ص 171). نکته مهم این است که در مغالطه آگاهانه، عمدی یا سهوی بودن تاثیری در بیان و تعریف مغالطه جایی ندارد اما اگر عمدی و آگاهانه بود سفسطه است که فرد سعی در مجاب و معتبر ساختن کلام و فریب مخاطب را دارد. سفسطه و مغالطه تقریباً هم معنا هستند. می‌دانیم که هر استدلالی صحیح نیست. چه بسیار دلایلی که به ظاهر دلیل اند؛ ولی اگر با دقت و روش منطقی به آن نگریسته شود دلیل نبوده؛ بلکه صرفاً با لفاظی طرف را به غلط افکنده‌اند؛ مثلاً اگر کسی بگوید در باز است - باز پرنده است پس در پرنده است. ظاهر استدلال تمام است، ولی مغالطه‌ای بیش نیست. به هر حال به کارگیری مقدمات وهمی در استدلال (قیاس) را که به نتیجه اشتباهی می انجامد، سفسطه و مغالطه گفته می شود. این امر از آن روست که قیاس (استدلال منطقی) بر مقدماتی با ویژگی های خاصی استوار می باشد که بی توجهی به خصوصیات مزبور در مقدمات فرایند نتیجه گیری را با چالش روبه رو می سازد. بررسی شرایط یاد شده ضمن فنی و تخصصی بودن، دارای گستره زیادی است که در این پاسخ نمی گنجد از این رو شایسته است برای آگاهی از آنها به کتاب های منطق بازگشت نمایید. )جعفر سبحانی، فرهنگ معارف اسلامی، زیر عنوان های سفسطه و مغالطه) خاستگاه این رویکرد فلسفی که پیشینه آن به قرن پنجم قبل از میلاد در یونان باز می گردد، دو چیز بود؛ یکی آشکار شدن دیدگاه های فلسفی گوناگون و ناسازگار با یکدیگر و دیگری روایی فراوان فنی خطابه. این گروه، به دنبال دو رویداد یاد شده تلاش می کردند برای هر ادعایی، خواه درست و خواه نادرست، برهانی بر پای داشته و اندک اندک کار را به جایی رساندند که، بیان داشتند حق و باطلی وجود نداشته و اساسا حقیقت دنباله رو فهم و درک انسان می باشد. به دیگر سخن، هر کسی هر چه از امور عالم ادراک می کند، درست است؛ حتی اگر برخلاف یکدیگر باشد بدین سان، هر چند سفسطه بر پایه پس زدن واقعیت استوار گردید، ولی به سوی انکار وجود علم؛ یعنی ادراک قطعی برابر با واقع کشیده شد. سقراط، افلاطون و ارسطو با پایه ریزی قواعد درست اندیشی(منطق) با تندی به رویارویی با نگرش یاد شده پرداخته و نمایان ساختند که جدا از ادراک ما، اشیاء واقعیت داشته و دارای چگونگی ویژه ای می باشند. رویکرد فلسفی که پایه رویارویی یاد شده را تشکیل می داد همه ادراکات و مفاهیم ذهنی را در سه دسته جای داد: الف - حقایق؛ یعنی مفاهیمی که در بیرون مصداق واقعی دارند. ب - اعتباریات؛ یعنی مفاهیمی که در بیرون مصداق واقعی نداشته ولی عقل برای آنها مصداق اعتبار می کند. مانند اعتبار گروه برای شمار صد نفری از افراد . پیداست آن چه در بیرون واقعیت دارد، همین صد نفر می باشند، نه گروه. در این نمونه، ادراک ما درباره مجموع اعتباری است، زیرا مجموع مصداق واقعی غیر از افراد ندارد. ج - وهمیات؛ یعنی ادراکاتی که باطل محض بوده و در بیرون، هیچ گونه مصداقی ندارد مانند تصور غول، شانس. به نظر می رسد سفسطه پایه خود را بر مفهوم ذهنی سوم استوار کرده و تلاش فلسفه نیز آن می باشد که با میزان های دقیق خود امور حقیقی را از دو دسته دیگر جدا کرده و به سوفسطی خاطرنشان سازد که چیستی عالم تنها در دسته دوم یا سوم نمی گنجد)علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، مقاله نخست و دوم، ص 37 - 88 ، صدرا، چاپ چهارم، (1374 منابعی برای مطالعه : مغالطات / سید علی اصغر خندان منطق کاربردی / سید علی اصغر خندان این دو کتاب با دیدی کاربردی و با استفاده از مثالهای روزمره و پر کاربرد به معرفی مباحث منطقی پرداخته اند و همین روش کاری آنها موجب جذابیت دوچندان آنها گشته است.
عنوان سوال:

می خواستم از شما بپرسم که مغلطه چیست؟ من پاسخ هائی رو پیدا کردم ولی خیلی کوتاه بودن می خوام ازتون خواهش کنم که به این سوال به طور کامل پاسخ بدین و اگه کتابی در این زمینه است به من معرفی کنید تا بتونم ازش استفاده کنم.


پاسخ:

می خواستم از شما بپرسم که مغلطه چیست؟ من پاسخ هائی رو پیدا کردم ولی خیلی کوتاه بودن می خوام ازتون خواهش کنم که به این سوال به طور کامل پاسخ بدین و اگه کتابی در این زمینه است به من معرفی کنید تا بتونم ازش استفاده کنم.

مغالطه در لغت یعنی کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. (از دهخدا) اما در اصطلاح اهل منطق در بیان مغالطه (مغلطه کردن) در کوتاه سخن باید گفت:‌ قیاسی است مرکب از وهمیات یا مشتبهات (محمد رضا مظفر، منطق ص 10) و یا به بیانی دیگر، قیاس فاسدی است که منتج به نتیجه صحیح نباشد و فساد آن یا از جهت ماده است و یا صورت یا هر دو (قطب الدین شیرازی، شرح کلمه الاشراق ص 136) و یا قیاس به ظاهر معتبری است که به منظور حق نشان دادن یک مدعای باطل یا باطل نشان دادن عقیده ای حق تشکیل می شود( منطق کاربردی ، سید علی اصغر خندان ، ص 171). نکته مهم این است که در مغالطه آگاهانه، عمدی یا سهوی بودن تاثیری در بیان و تعریف مغالطه جایی ندارد اما اگر عمدی و آگاهانه بود سفسطه است که فرد سعی در مجاب و معتبر ساختن کلام و فریب مخاطب را دارد.
سفسطه و مغالطه تقریباً هم معنا هستند. می‌دانیم که هر استدلالی صحیح نیست. چه بسیار دلایلی که به ظاهر دلیل اند؛ ولی اگر با دقت و روش منطقی به آن نگریسته شود دلیل نبوده؛ بلکه صرفاً با لفاظی طرف را به غلط افکنده‌اند؛ مثلاً اگر کسی بگوید در باز است - باز پرنده است پس در پرنده است. ظاهر استدلال تمام است، ولی مغالطه‌ای بیش نیست.
به هر حال به کارگیری مقدمات وهمی در استدلال (قیاس) را که به نتیجه اشتباهی می انجامد، سفسطه و مغالطه گفته می شود. این امر از آن روست که قیاس (استدلال منطقی) بر مقدماتی با ویژگی های خاصی استوار می باشد که بی توجهی به خصوصیات مزبور در مقدمات فرایند نتیجه گیری را با چالش روبه رو می سازد.
بررسی شرایط یاد شده ضمن فنی و تخصصی بودن، دارای گستره زیادی است که در این پاسخ نمی گنجد از این رو شایسته است برای آگاهی از آنها به کتاب های منطق بازگشت نمایید. )جعفر سبحانی، فرهنگ معارف اسلامی، زیر عنوان های سفسطه و مغالطه)
خاستگاه این رویکرد فلسفی که پیشینه آن به قرن پنجم قبل از میلاد در یونان باز می گردد، دو چیز بود؛ یکی آشکار شدن دیدگاه های فلسفی گوناگون و ناسازگار با یکدیگر و دیگری روایی فراوان فنی خطابه. این گروه، به دنبال دو رویداد یاد شده تلاش می کردند برای هر ادعایی، خواه درست و خواه نادرست، برهانی بر پای داشته و اندک اندک کار را به جایی رساندند که، بیان داشتند حق و باطلی وجود نداشته و اساسا حقیقت دنباله رو فهم و درک انسان می باشد. به دیگر سخن، هر کسی هر چه از امور عالم ادراک می کند، درست است؛ حتی اگر برخلاف یکدیگر باشد بدین سان، هر چند سفسطه بر پایه پس زدن واقعیت استوار گردید، ولی به سوی انکار وجود علم؛ یعنی ادراک قطعی برابر با واقع کشیده شد.
سقراط، افلاطون و ارسطو با پایه ریزی قواعد درست اندیشی(منطق) با تندی به رویارویی با نگرش یاد شده پرداخته و نمایان ساختند که جدا از ادراک ما، اشیاء واقعیت داشته و دارای چگونگی ویژه ای می باشند.
رویکرد فلسفی که پایه رویارویی یاد شده را تشکیل می داد همه ادراکات و مفاهیم ذهنی را در سه دسته جای داد:
الف - حقایق؛ یعنی مفاهیمی که در بیرون مصداق واقعی دارند.
ب - اعتباریات؛ یعنی مفاهیمی که در بیرون مصداق واقعی نداشته ولی عقل برای آنها مصداق اعتبار می کند. مانند اعتبار گروه برای شمار صد نفری از افراد . پیداست آن چه در بیرون واقعیت دارد، همین صد نفر می باشند، نه گروه. در این نمونه، ادراک ما درباره مجموع اعتباری است، زیرا مجموع مصداق واقعی غیر از افراد ندارد.
ج - وهمیات؛ یعنی ادراکاتی که باطل محض بوده و در بیرون، هیچ گونه مصداقی ندارد مانند تصور غول، شانس.
به نظر می رسد سفسطه پایه خود را بر مفهوم ذهنی سوم استوار کرده و تلاش فلسفه نیز آن می باشد که با میزان های دقیق خود امور حقیقی را از دو دسته دیگر جدا کرده و به سوفسطی خاطرنشان سازد که چیستی عالم تنها در دسته دوم یا سوم نمی گنجد)علامه طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، مقاله نخست و دوم، ص 37 - 88 ، صدرا، چاپ چهارم، (1374
منابعی برای مطالعه :
مغالطات / سید علی اصغر خندان
منطق کاربردی / سید علی اصغر خندان
این دو کتاب با دیدی کاربردی و با استفاده از مثالهای روزمره و پر کاربرد به معرفی مباحث منطقی پرداخته اند و همین روش کاری آنها موجب جذابیت دوچندان آنها گشته است.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین