من در مورد اخلاق دانشجویی تحقیق می کنم. در همه احادیث فقط از علوم اسلامی صحبت شده و حرفی از سایر علوم نشده. اگر سایر علوم بی فایده هستند پس چرا در دانشگاه های ایران اسلامی تدریس می شوند. اگر این رشته های غیر اسلامی (مثل ریاضی، اقتصاد، حقوق و ...) مفید هستند؟ رابطه آنها با علوم اسلامی چیست و چرا حرفی از آنها زده نمی شود؟
من در مورد اخلاق دانشجویی تحقیق می کنم. در همه احادیث فقط از علوم اسلامی صحبت شده و حرفی از سایر علوم نشده. اگر سایر علوم بی فایده هستند پس چرا در دانشگاه های ایران اسلامی تدریس می شوند. اگر این رشته های غیر اسلامی (مثل ریاضی، اقتصاد، حقوق و ...) مفید هستند؟ رابطه آنها با علوم اسلامی چیست و چرا حرفی از آنها زده نمی شود؟ در ابتدا لازم است نکاتی بیان شود: الف. علم دینی چیست؟ یقینا مراد از علم دینی فقط علوم اختصاصی رایج در حوزه ها نیست بلکه علوم دانشگاهی که برای جامعه بشریت مفید است در بر می گیرد. برای اثبات این مدعا، شواهدی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود: 1- به دنبال علم سودبخش باشید: ازامام هفتم(ع) نقل شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) وارد مسجد شد دید جماعتی گرد مردی جمع شده اند، حضرت فرمود: چه خبر است [و این مرد کیست]؟ گفتند: علامه ای است فرمود: علامه یعنی چه، گفتند: داناترین انسان است نسبت به نسب عرب و حوادث دوران جاهلیت و اشعار آن زمان. حضرت فرمود: این علم سودی ندارد و دانستن آن زیان نمی رساند. سپس فرمود: علم سودمند عبارت است از: آیه محکمه: یعنی اعتقادات و مسائل اعتقادی و معرفتی. فریضه عادله: یعنی فراگیری علم اخلاق (اخلاق فردی و اجتماعی). سنه قائمه: یعنی علم به احکام شریعت و مسائل حلال و حرام.)(اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، علیمه اسلامیه، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 37) نکته ای که از روایت فوق استفاده می شود این است که در اسلام آن علمی مورد نظر است که مفید به حال جامعه و افراد باشد، آن چه هم در روایت ذکر شده مصداق هایی از علم مفید است. در روایت دیگر علم مفید را خداشناسی، انسان شناسی، فرجام شناسی (هدف خلقت هستی و انسان) گناه شناسی شمرده است.(همان، صص 63-64، روایت 11) 2- علم پزشکی علی(ع) فرمود: (العلم ثلاثه: الفقه للأدیان، و الطب للأبدان و النحو للسان؛ علم [مفید و لازم] سه علم است: علم فقه و احکام برای [حفظ دین و عمل نمودن به دستورات] دین و علم پزشکی برای [حفظ جسم و] بدن ها و علم ادبیات [نحو و صرف ... ] برای حفظ زبان [از خطا و اشتباه].) در بعضی نقل ها علم نجوم برای زمان شناسی نیز اضافه شده است.(محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ح 78، ص 45) در روایت دیگر نیز به علم پزشکی برای سلامتی بدن سفارش و توصیه شده است.(اثنا عشریه، سید محمد حسین عاملی، از علمای قرن 11 ه ، چاپ قدیم، ص 27) 3- هندسه و ریاضیات علم دیگری که جزء علوم اسلامی و لازم و ضروری شمرده است در روایات هندسه و ریاضیات و شناخت اوقات (علم نجوم) است. از علی(ع) نقل شده است که فرمود: (هر کس هیئت را (علم نجوم، ریاضی) نشاسد (و فرا نگرفته باشد) در معرفتش لنگ است.)(در منابع اصلی یافت نشد، ر.ک: شهید دستغیب شیرازی، سرای دیگر، صص 4 و 80) 4- علوم سیاست و زمان شناسی علم دیگی که جزء علوم دینی شمرده می شود علم سیاسی و زمان شناسی به معنای وسیع است (دشمن شناسی و ... ) علی(ع) فرمود: (آن کس که زمان را بشناسد از برخورد با رویدادهای آن غافل (و عاجز نمی ماند) بلکه برای رویارویی با آن ها، آمادگی پیدا می کند.)(علی بن شعبه، تحف العقول، ص 98) و فرمود: (کسی که ناآگاهانه [در مسائل سیاسی و زمان] قدم بردارد می لغزد.)(برادران حکیمی، الحیاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ج 1، ص 157) و امام صادق(ع) فرمود: (انسانی ه زمان شناس [و مردم شناس و جامعه شناس] باشد لغزش ها و اشتباهات بر او هجوم نمی آورد.)(همان، ج 1، ص 157) 5- علوم و فنون که قرآن صریحا دستور می دهد از تمام امکانات نظامی و قدرت تسلیحاتی برای مقابله با دشمنان استفاه کنید.(انفال، آیه 60) 6- فیزیک نجومی، ستاره شناسی و ... (علم نجوم): به صورت وسیع حتی در کتب درسی حوزه ها مطرح است درباره بحث تحقیق می شود.(شیخ مرتضی انصاری، کتاب المکاسب، چاپ قدیم، ص 29، بحث نجوم) ب. راز گستردگی علوم دینی در مکتب اسلام این است که اسلامی دینی جامع و همه جانبه است دینی است که تنها به یک سلسله پندها و اندرزها بسنده نکرده است دینی است جامعه ساز آن چه را که یک جامعه بدان نیازمند است از پزشکی، فن سیاسی، تجارت، انواع و اقسام ضایع و تمام علوم بشری باید مسلمانان فرا بگیرند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: (داناترین مردم کسی است که علم مردم را با دانش خرد جمع کند و ارزش مند ترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کم ترین ارزش برای کسی است که دانشش کمتر از دیگران است.)(شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 2، ص 219 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 314) توجه دارید که در حدیث فوق سفارش این است که دانش دیگران، و دانش بشری را بر علم خود بیفزایی و آن را فرا گیرید. با توجه به نکات پیش گفته اولا باید گفت خیلی از علومبشری علم دینی به حساب می آیند تمام علومی که بر طرف کننده نیازهای جامعه بشری است یا مستقیما ریشه در کلام انبیاء و امامان و معصومان دارند و یا مورد سفارش اکید آنها قرار گرفته است. ثانیا: تمامی علوم بشری علوم الهی است یعنی علمی است که یا خداوند مستقیما در نهاد بشر قرار داده و یا ابزار یادگیری آن را در اختیارش نهاده، همه این علوم از همان تعلیم الهی حضرت آدم ریشه می گیرد که خداوند تحت عنوان تعلیم (اسماء) به او آموخت.(بقره، آیات 31-32؛ (سپس علم اسماء (= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید. [فرشتگان] عرض کردند: منزهی تو! ما چیزی به ما تعلیم داده نمی دانیم تو دانا و حکیمی)) شاهد این ادعا سخن امام صادق(ع) اس وقتی از آیه (علم الآدم الاسماء) سؤال شد فرمود: (منظور [علم] زمینها، کوه ها، دره ها و بستر رودخانه (و خلاصه تمامی موجودات) می باشد سپس امام(ع) به فرشی که زیر پایش گسترده بود (اشاره و) نظر افکند فرمود: حتی این فرش هم از اموری بوده است که خدا به آدم تعلیم داد.) از این گذشته تمام علوم بشری به نوعی نمونه در طبیعت و مخلوقات الهی دارد و بشر در واقع در نوعی پیشرفت ها از آن تقلید نموده، رایانه را از مغز انسان و ... موبایل و رادار از شاخک مورچه تقلید کرده است. ثالثا: متن حدیث مورد پرسش گویایی دارد که مراد تمام علوم بشری است و تمام علوم دینی و بشری از ناحیه خداوند، خوب است. متن حدیث را مرور کنیم. اما صادق(ع) فرمود: (العلم سبعه و عشرون حرفا فجمیع ما جائت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین فأذا قام قائمنا اخرج الخمسه و العشرین صرفا فبثها فی الناس و ضم الیها الحرفین حتی یبثها سبعه و عشرین حرفا؛ علم و دانش بیست و هفت حرف (شعبه و شاخه) است. تمام آن چه پیامبران الهی [برای مردم] آوردند دو حرف بیش نبد و مردم تا کنون جز دو حرف را نشناخته اند اما هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه یا شعبه) دیگر را آشکار می سازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر گردد.)(کورانی، موسوعه احادیث الامام المهدی، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411، ج 4، ص 53) دقت در حدیث فوق به همه پرسش های مطرح شده جواب می دهد: 1- مراد از (العلم) تمامعلوم است هم علوم بشری و هم علوم دینی. 2- نقش انبیاء و در ادامه راه انبیاء امامان معصوم این است که علم دینی را مستقیما و علوم بشری را نیز یا مستقیما و یا با اشاره و راهنمایی به بشریت منقل نموده است. به عنوان نمونه امام صادق(ع) علاوه بر فقه و کلام و تفسیر و ... تمامی علوم بشری (از فیزیک و شیمی گرفته تا ریاضیات و ... ) به شاگردانش تعلیم داده و حتی علوم غریبه مثل جفر و ... را نیز به برخی شاگردان آموخت.(ر.ک: اعلام الهدایه، المجمع العالمی لاهل البیت، قم: اول، ج 1، صص 21-25) به همین جهت است که علوم بشری ریشه در تعلیم الهی انبیاء و امامان دارد توسعه حیرت انگیزی در صنایع و تکنولوژی در دوران آن حضرت(عج) به وقوع خواهد پیوست و با وسایل پیشرفته به هفت آسمان و هفت زمین دست خواهد یافت.(بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 52، ص 321، ح 27) رابطه علم و دین: 1. بین دیدگاه های گوناگون میان دین و علم، از جمله"تباین"، "تعارض" و "مکمل" یکدیگر بودن، می توان گفت بهترین گزینه مورد سوم است. در این رویکرد، دیگر سخن از زیر مجموعه بودن یکی از دیگری، بی معناست. 2. درک نوع پیوند میان علم و دین به شناخت جایگاه هر یک و نیز مشخص کردن منظور ما از علم باز می گردد. دین، مجموعه ای از باورها درباره جهان هستی و ارزش های مبتنی بر این باورهاست تا در پرتو آنها، انسان در اندیشه و عمل، در مسیری معقول خود را سامان داده و هدف نهایی از آفریده شدن خود را که دست یابی به کمال حقیقی و سعادت است، محقق سازد. پیداست علم در معنای عام خود که مجموعه ای از آگاهی ها و شناخت ها است نه زیر مجموعه دین، بلکه خود آن بوده و می توان گفت، دین خود علمی است که از سوی خداوند در اختیار انسان گذاشته شده، ولی رسالت آن، هدایت انسان است نه صرفا آگاهی اندوزی. 3. پیوندهای احتمالی تعارض یا تباین میان علم و دین که گاهی عنوان می شود، میان علوم تجربی و دین است. هر چند همان گونه که در ردیف نخست، بیان شد، حتی با فرض این که منظور ما از علم، علوم تجربی باشد، نیز میان آن و دین رابطه تکمیل کنندگی یکدیگر وجود داشته و سخن از تباین و تعارض، جایگاهی ندارد. چرا که در پرتو یافته های علوم تجربی، دریچه های نوی از (هست)های موجود در عالم به روی انسان گشوده می شود. پیداست این یافته ها، با در اختیار گذاردن رمز و رازهای بیشتری از جهان، دست کم در جنبه باورهای دینی که به تحلیل کلیت عالم می پردازد، گرایش دینی او را بارورتر می کند، مشروط بر آن که مطالعه یافته های علمی مزبور با تفکر همراه باشد، همان حقیقتی که قرآن کریم به آن اشاره می کند: (ان فی خلق السموات والارض واختلف اللیل والنهار لایات لاولی الالباب الذین... یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا...؛مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. همان ها که... در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند): بارالها! این ها را بیهوده نیافریده ای) (آل عمران، 191). اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون...؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است)، (زمر، آیه 9) پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد)، (اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35) گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند. مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به (واجب کفایی) تعبیر شده است. اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و (واجب عینی) شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله‌ای که انسان را به کمال می‌رساند و دنیا و آخرت او را آباد می‌کند. گفتنی است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهی و دینی - با توجه به موضوع آن - از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‌معنا نیست که علوم دیگر بی‌اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه کلی قرآن، هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست. در قرآن کریم آمده است: (ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهی آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است)، (نجم، آیه 30). پس علوم غیردینی نیز می‌تواند نقش‌آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختی انسان می‌شود. خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است - البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال. بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم می پردازند، نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصیل در یکی از رشته های تخصصی باشد. از طرف دیگر انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع است و همچنان که از مواهب اجتماعی بهره می برد باید به حال اجتماع نیز سودمند باشد گاهی اوقات تحصیل در رشته ای خاص ممکن است به ظاهر برای فردی به طور مستقیم سودی معنوی در بر نداشته باشد ولی چون باعث پیشرفت جامعه به ویژه جامعه اسلامی می گردد و موجب سربلندی و اقتدار و عزت علمی و اقتصادی آن می گردد، تحصیل آن لازم است وتحصیل با چنین انگیزه ای خود از عبادات مهم است. این از ویژگی های دین مقدس اسلام است که پیروان آن در هر حال و کار و شغلی که هستند می توانند با انگیزه و نیت خدایی و قصد خدمت به مردم در حال عبادت باشند با مطالعه در تاریخ به دست می آید که عده زیادی از مردان حق و بزرگان اهل کمال در علوم مختلف زمان خود استاد و متخصص بوده اند یعنی آنها میان تحصیل علومی مثل ریاضیات و زیست شناسی و فیزیک و شیمی و تحصیل در رشته های معارف دینی هیچ گونه تقابل و منافاتی نمی دیده اند و با آن نیت پاک همه را در راه رسیدن به قرب حق و پیمودن راه بندگی به کار می برده اند. پس تحصیل در علوم جانور شناسی نیز مانند علوم دیگر اگر با انگیزه عالم شدن و آشنایی بیشتر با شگفتی های خلقت و نیز تقویت بنیه علمی کشور و رفع نیازهای علمی و تخصصی آن باشد، کاری عبادی و آخرتی است، چون نیت و انگیزه خدایی و معنوی است. بر عکس اگر کسی در رشته معارف تحصیل کند ولی انگیزه او کسب شهرت یا درآمد و یا به دست آوردن منصب و مقامی باشد، هر چند موضوع تحصیلی اش ارزشمند است ولی چون با انگیزه ای الهی ومعنوی انجام نمی گیرد فاقد ارزش است. برای مطالعه بیشتر ر.ک: - خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری. - مهدی انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات هدف. - کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب. - علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی - دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی - عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.
عنوان سوال:

من در مورد اخلاق دانشجویی تحقیق می کنم. در همه احادیث فقط از علوم اسلامی صحبت شده و حرفی از سایر علوم نشده. اگر سایر علوم بی فایده هستند پس چرا در دانشگاه های ایران اسلامی تدریس می شوند. اگر این رشته های غیر اسلامی (مثل ریاضی، اقتصاد، حقوق و ...) مفید هستند؟ رابطه آنها با علوم اسلامی چیست و چرا حرفی از آنها زده نمی شود؟


پاسخ:

من در مورد اخلاق دانشجویی تحقیق می کنم. در همه احادیث فقط از علوم اسلامی صحبت شده و حرفی از سایر علوم نشده. اگر سایر علوم بی فایده هستند پس چرا در دانشگاه های ایران اسلامی تدریس می شوند. اگر این رشته های غیر اسلامی (مثل ریاضی، اقتصاد، حقوق و ...) مفید هستند؟ رابطه آنها با علوم اسلامی چیست و چرا حرفی از آنها زده نمی شود؟

در ابتدا لازم است نکاتی بیان شود:
الف. علم دینی چیست؟ یقینا مراد از علم دینی فقط علوم اختصاصی رایج در حوزه ها نیست بلکه علوم دانشگاهی که برای جامعه بشریت مفید است در بر می گیرد. برای اثبات این مدعا، شواهدی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- به دنبال علم سودبخش باشید:
ازامام هفتم(ع) نقل شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) وارد مسجد شد دید جماعتی گرد مردی جمع شده اند، حضرت فرمود: چه خبر است [و این مرد کیست]؟ گفتند: علامه ای است فرمود: علامه یعنی چه، گفتند: داناترین انسان است نسبت به نسب عرب و حوادث دوران جاهلیت و اشعار آن زمان. حضرت فرمود: این علم سودی ندارد و دانستن آن زیان نمی رساند. سپس فرمود: علم سودمند عبارت است از:
آیه محکمه: یعنی اعتقادات و مسائل اعتقادی و معرفتی.
فریضه عادله: یعنی فراگیری علم اخلاق (اخلاق فردی و اجتماعی).
سنه قائمه: یعنی علم به احکام شریعت و مسائل حلال و حرام.)(اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، علیمه اسلامیه، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 37)
نکته ای که از روایت فوق استفاده می شود این است که در اسلام آن علمی مورد نظر است که مفید به حال جامعه و افراد باشد، آن چه هم در روایت ذکر شده مصداق هایی از علم مفید است. در روایت دیگر علم مفید را خداشناسی، انسان شناسی، فرجام شناسی (هدف خلقت هستی و انسان) گناه شناسی شمرده است.(همان، صص 63-64، روایت 11)
2- علم پزشکی
علی(ع) فرمود: (العلم ثلاثه: الفقه للأدیان، و الطب للأبدان و النحو للسان؛ علم [مفید و لازم] سه علم است: علم فقه و احکام برای [حفظ دین و عمل نمودن به دستورات] دین و علم پزشکی برای [حفظ جسم و] بدن ها و علم ادبیات [نحو و صرف ... ] برای حفظ زبان [از خطا و اشتباه].)
در بعضی نقل ها علم نجوم برای زمان شناسی نیز اضافه شده است.(محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ح 78، ص 45)
در روایت دیگر نیز به علم پزشکی برای سلامتی بدن سفارش و توصیه شده است.(اثنا عشریه، سید محمد حسین عاملی، از علمای قرن 11 ه ، چاپ قدیم، ص 27)
3- هندسه و ریاضیات
علم دیگری که جزء علوم اسلامی و لازم و ضروری شمرده است در روایات هندسه و ریاضیات و شناخت اوقات (علم نجوم) است.
از علی(ع) نقل شده است که فرمود: (هر کس هیئت را (علم نجوم، ریاضی) نشاسد (و فرا نگرفته باشد) در معرفتش لنگ است.)(در منابع اصلی یافت نشد، ر.ک: شهید دستغیب شیرازی، سرای دیگر، صص 4 و 80)
4- علوم سیاست و زمان شناسی
علم دیگی که جزء علوم دینی شمرده می شود علم سیاسی و زمان شناسی به معنای وسیع است (دشمن شناسی و ... ) علی(ع) فرمود: (آن کس که زمان را بشناسد از برخورد با رویدادهای آن غافل (و عاجز نمی ماند) بلکه برای رویارویی با آن ها، آمادگی پیدا می کند.)(علی بن شعبه، تحف العقول، ص 98)
و فرمود: (کسی که ناآگاهانه [در مسائل سیاسی و زمان] قدم بردارد می لغزد.)(برادران حکیمی، الحیاه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ج 1، ص 157)
و امام صادق(ع) فرمود: (انسانی ه زمان شناس [و مردم شناس و جامعه شناس] باشد لغزش ها و اشتباهات بر او هجوم نمی آورد.)(همان، ج 1، ص 157)
5- علوم و فنون که قرآن صریحا دستور می دهد از تمام امکانات نظامی و قدرت تسلیحاتی برای مقابله با دشمنان استفاه کنید.(انفال، آیه 60)
6- فیزیک نجومی، ستاره شناسی و ... (علم نجوم): به صورت وسیع حتی در کتب درسی حوزه ها مطرح است درباره بحث تحقیق می شود.(شیخ مرتضی انصاری، کتاب المکاسب، چاپ قدیم، ص 29، بحث نجوم)
ب. راز گستردگی علوم دینی در مکتب اسلام این است که اسلامی دینی جامع و همه جانبه است دینی است که تنها به یک سلسله پندها و اندرزها بسنده نکرده است دینی است جامعه ساز آن چه را که یک جامعه بدان نیازمند است از پزشکی، فن سیاسی، تجارت، انواع و اقسام ضایع و تمام علوم بشری باید مسلمانان فرا بگیرند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: (داناترین مردم کسی است که علم مردم را با دانش خرد جمع کند و ارزش مند ترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کم ترین ارزش برای کسی است که دانشش کمتر از دیگران است.)(شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 2، ص 219 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 314)
توجه دارید که در حدیث فوق سفارش این است که دانش دیگران، و دانش بشری را بر علم خود بیفزایی و آن را فرا گیرید.
با توجه به نکات پیش گفته اولا باید گفت خیلی از علومبشری علم دینی به حساب می آیند تمام علومی که بر طرف کننده نیازهای جامعه بشری است یا مستقیما ریشه در کلام انبیاء و امامان و معصومان دارند و یا مورد سفارش اکید آنها قرار گرفته است.
ثانیا: تمامی علوم بشری علوم الهی است یعنی علمی است که یا خداوند مستقیما در نهاد بشر قرار داده و یا ابزار یادگیری آن را در اختیارش نهاده، همه این علوم از همان تعلیم الهی حضرت آدم ریشه می گیرد که خداوند تحت عنوان تعلیم (اسماء) به او آموخت.(بقره، آیات 31-32؛ (سپس علم اسماء (= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید. [فرشتگان] عرض کردند: منزهی تو! ما چیزی به ما تعلیم داده نمی دانیم تو دانا و حکیمی))
شاهد این ادعا سخن امام صادق(ع) اس وقتی از آیه (علم الآدم الاسماء) سؤال شد فرمود: (منظور [علم] زمینها، کوه ها، دره ها و بستر رودخانه (و خلاصه تمامی موجودات) می باشد سپس امام(ع) به فرشی که زیر پایش گسترده بود (اشاره و) نظر افکند فرمود: حتی این فرش هم از اموری بوده است که خدا به آدم تعلیم داد.)
از این گذشته تمام علوم بشری به نوعی نمونه در طبیعت و مخلوقات الهی دارد و بشر در واقع در نوعی پیشرفت ها از آن تقلید نموده، رایانه را از مغز انسان و ... موبایل و رادار از شاخک مورچه تقلید کرده است.
ثالثا: متن حدیث مورد پرسش گویایی دارد که مراد تمام علوم بشری است و تمام علوم دینی و بشری از ناحیه خداوند، خوب است. متن حدیث را مرور کنیم.
اما صادق(ع) فرمود: (العلم سبعه و عشرون حرفا فجمیع ما جائت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین فأذا قام قائمنا اخرج الخمسه و العشرین صرفا فبثها فی الناس و ضم الیها الحرفین حتی یبثها سبعه و عشرین حرفا؛ علم و دانش بیست و هفت حرف (شعبه و شاخه) است. تمام آن چه پیامبران الهی [برای مردم] آوردند دو حرف بیش نبد و مردم تا کنون جز دو حرف را نشناخته اند اما هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه یا شعبه) دیگر را آشکار می سازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر گردد.)(کورانی، موسوعه احادیث الامام المهدی، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411، ج 4، ص 53)
دقت در حدیث فوق به همه پرسش های مطرح شده جواب می دهد:
1- مراد از (العلم) تمامعلوم است هم علوم بشری و هم علوم دینی.
2- نقش انبیاء و در ادامه راه انبیاء امامان معصوم این است که علم دینی را مستقیما و علوم بشری را نیز یا مستقیما و یا با اشاره و راهنمایی به بشریت منقل نموده است. به عنوان نمونه امام صادق(ع) علاوه بر فقه و کلام و تفسیر و ... تمامی علوم بشری (از فیزیک و شیمی گرفته تا ریاضیات و ... ) به شاگردانش تعلیم داده و حتی علوم غریبه مثل جفر و ... را نیز به برخی شاگردان آموخت.(ر.ک: اعلام الهدایه، المجمع العالمی لاهل البیت، قم: اول، ج 1، صص 21-25)
به همین جهت است که علوم بشری ریشه در تعلیم الهی انبیاء و امامان دارد توسعه حیرت انگیزی در صنایع و تکنولوژی در دوران آن حضرت(عج) به وقوع خواهد پیوست و با وسایل پیشرفته به هفت آسمان و هفت زمین دست خواهد یافت.(بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 52، ص 321، ح 27)
رابطه علم و دین:
1. بین دیدگاه های گوناگون میان دین و علم، از جمله"تباین"، "تعارض" و "مکمل" یکدیگر بودن، می توان گفت بهترین گزینه مورد سوم است. در این رویکرد، دیگر سخن از زیر مجموعه بودن یکی از دیگری، بی معناست.
2. درک نوع پیوند میان علم و دین به شناخت جایگاه هر یک و نیز مشخص کردن منظور ما از علم باز می گردد. دین، مجموعه ای از باورها درباره جهان هستی و ارزش های مبتنی بر این باورهاست تا در پرتو آنها، انسان در اندیشه و عمل، در مسیری معقول خود را سامان داده و هدف نهایی از آفریده شدن خود را که دست یابی به کمال حقیقی و سعادت است، محقق سازد. پیداست علم در معنای عام خود که مجموعه ای از آگاهی ها و شناخت ها است نه زیر مجموعه دین، بلکه خود آن بوده و می توان گفت، دین خود علمی است که از سوی خداوند در اختیار انسان گذاشته شده، ولی رسالت آن، هدایت انسان است نه صرفا آگاهی اندوزی.
3. پیوندهای احتمالی تعارض یا تباین میان علم و دین که گاهی عنوان می شود، میان علوم تجربی و دین است. هر چند همان گونه که در ردیف نخست، بیان شد، حتی با فرض این که منظور ما از علم، علوم تجربی باشد، نیز میان آن و دین رابطه تکمیل کنندگی یکدیگر وجود داشته و سخن از تباین و تعارض، جایگاهی ندارد. چرا که در پرتو یافته های علوم تجربی، دریچه های نوی از (هست)های موجود در عالم به روی انسان گشوده می شود. پیداست این یافته ها، با در اختیار گذاردن رمز و رازهای بیشتری از جهان، دست کم در جنبه باورهای دینی که به تحلیل کلیت عالم می پردازد، گرایش دینی او را بارورتر می کند، مشروط بر آن که مطالعه یافته های علمی مزبور با تفکر همراه باشد، همان حقیقتی که قرآن کریم به آن اشاره می کند: (ان فی خلق السموات والارض واختلف اللیل والنهار لایات لاولی الالباب الذین... یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا...؛مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. همان ها که... در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند): بارالها! این ها را بیهوده نیافریده ای) (آل عمران، 191).
اهمیت و عظمت مقام علم؛ در حدی است که خداوند در قرآن به پیامبرش دستور می دهد: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون...؛ [ای پیامبر!] بگو: آیا کسی که عالم است با کسی که نمی داند برابر است)، (زمر، آیه 9)
پیامبر اسلام در مقام ارزش گذاری به علم می فرماید: طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد)، (اصول کافی، ج1، کتاب فضل العلم، ح 1، ص 35)
گرایش به یادگیری علوم به انگیزه های مختلف صورت می گیرد و به طور معمول نیازهای اولیه حیاتی و طبیعی و محسوس جاذبه های بیشتری برای انسان ها دارد. لذا برای فراهم سازی بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش های مختلف علمی و تخصص های فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهای اولیه طبیعی و محسوسات به ارتباط نهانی دانش ها و ارتباط جهان هستی با آفریننده آن فکر می کنند و از هدفمندی این همه جنب و جوش ها سخن به میان می آورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعی در میان انسان ها و جهت دهی صحیح به تلاش های روزانه است به طوری که علاوه بر تأمین نیازهای روزمره زندگی، به هدفمندی و تلاش برای دستیابی به مقصود هستی اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامی تمام دانش های مورد نیاز برای زندگی بشری دارای اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و نیاز جامعه، مردم برای فراگیری آن اقدام کنند و از آن به (واجب کفایی) تعبیر شده است.
اما برای همه انسان ها در هر مرتبه علمی که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندی جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و (واجب عینی) شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشری جای تأسف دارد زیرا حتی از علوم تجربی و مهندسی نیز می توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتی با زندگی روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله‌ای که انسان را به کمال می‌رساند و دنیا و آخرت او را آباد می‌کند. گفتنی است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهی و دینی - با توجه به موضوع آن - از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‌معنا نیست که علوم دیگر بی‌اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلی قرآن، هر علمی که انسان را به دنیاپرستی سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست.
در قرآن کریم آمده است: (ذلک مبلغهم من العلم ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله؛ این آخرین حد آگاهی آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است)، (نجم، آیه 30). پس علوم غیردینی نیز می‌تواند نقش‌آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم کند. این در صورتی است که هدف تلقی نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینی نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختی انسان می‌شود.
خلاصه این که علمی که در روایات و آیات بر آن تأکید شده و از آن تمجید گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب می گردد علم خداشناسی است زیرا معلوم این علم از معلوم سایر علوم برتر و اشرف است و هر علمی به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است که کسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یک رشته نیست.
شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی است - البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه خاص بر می دارد نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه به تحصیل آن علوم می پردازند، نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد بر افراد این تحصیل واجب می شود. مثلا آنجا که حل مشکلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصیل در یکی از رشته های تخصصی باشد.
از طرف دیگر انسان موجودی اجتماعی و وابسته به اجتماع است و همچنان که از مواهب اجتماعی بهره می برد باید به حال اجتماع نیز سودمند باشد گاهی اوقات تحصیل در رشته ای خاص ممکن است به ظاهر برای فردی به طور مستقیم سودی معنوی در بر نداشته باشد ولی چون باعث پیشرفت جامعه به ویژه جامعه اسلامی می گردد و موجب سربلندی و اقتدار و عزت علمی و اقتصادی آن می گردد، تحصیل آن لازم است وتحصیل با چنین انگیزه ای خود از عبادات مهم است. این از ویژگی های دین مقدس اسلام است که پیروان آن در هر حال و کار و شغلی که هستند می توانند با انگیزه و نیت خدایی و قصد خدمت به مردم در حال عبادت باشند با مطالعه در تاریخ به دست می آید که عده زیادی از مردان حق و بزرگان اهل کمال در علوم مختلف زمان خود استاد و متخصص بوده اند یعنی آنها میان تحصیل علومی مثل ریاضیات و زیست شناسی و فیزیک و شیمی و تحصیل در رشته های معارف دینی هیچ گونه تقابل و منافاتی نمی دیده اند و با آن نیت پاک همه را در راه رسیدن به قرب حق و پیمودن راه بندگی به کار می برده اند. پس تحصیل در علوم جانور شناسی نیز مانند علوم دیگر اگر با انگیزه عالم شدن و آشنایی بیشتر با شگفتی های خلقت و نیز تقویت بنیه علمی کشور و رفع نیازهای علمی و تخصصی آن باشد، کاری عبادی و آخرتی است، چون نیت و انگیزه خدایی و معنوی است. بر عکس اگر کسی در رشته معارف تحصیل کند ولی انگیزه او کسب شهرت یا درآمد و یا به دست آوردن منصب و مقامی باشد، هر چند موضوع تحصیلی اش ارزشمند است ولی چون با انگیزه ای الهی ومعنوی انجام نمی گیرد فاقد ارزش است.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
- خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری.
- مهدی انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات هدف.
- کارنامه اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
- علم و دین ایان، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی
- دین و چشم اندازهای نو، نوشته چند نفر از دانشمندان غربی، ترجمه غلامحسین توکلی
- عقل سلیم علم، جیکوب برونوسکی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر نی.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین