آیا اینکه ایمان مردم آخر الزمان در نظر پیامبر(ص) عجیب خوانده شده تخفیف یا پاداش ویژه ای برای مردم با ایمان دارد؟ مردم آخر الزمان یعنی ما چه امتیازاتی داریم؟ آیا ارزش با ایمان در سال 1428 قمری با شخص با ایمان در 40 قمری یکسان است؟ حضرت علی(ع) فرموده آنچه با چشم دیده شود در دل نشیند. لطفا بیشتر توضیح بدید. مردم اخر الزمان در شرایطی به سر می برند که اوج فتنه ها و شبه ها آنها را احاطه کرده است. به گونه ای که در روایات داریم، حفظ دین در آخر الزمان، مانند نگه داشتن آتش کف دست است. این در حالی است که آنها همچون نسلهای گذشته خود، امام زمانشان را ندیده اند و از این رو حفظ ایمان در چنین شرایطی، ارزشش بیش از موقعی است که مردم امام زمانشان رادیده اند. از این رو در روایات آمده که مؤمنین آخر الزمان از مؤمنین دیگر زمان بهتر هستند و اجرشان هم بیشتر است. چرا که طبیعی است کههرچه امتحان سخت تر باشد، امتیازش بالاتر است. بنا بر این در روایتی دیگر داریم:( إنّ عظیمَ الأجر لمَعَ عَظیم البَلاء). یعنی بالاترین اجرها با سخت ترین بلاهاست. قال علی بن الحسین سید العابدین : من ثبت علی موالاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه الله عز و جل اجر الف شهیدا من شهداء بدر و احد . ترجمه : امام چهارم حضرت زین العابدین فرمودند : هر کس بر ولایت ما در زمان غیبت قائم ما ثابت قدم بماند ، خداوند عز و جل ثواب هزار شهیدی که در جنگ بدر یا احد ، به شهادت رسیده باشد را به او اعطا می کند . در روایت دیگری می خوانیم : 2 - قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - یا علی ! و اعلم ان اعجب الناس ایمانا و اعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخر الزمان ، لم یلحقوا النبی فحجبت عنهم الحجة فامنوا علی سواد علی بیاض . رسول خدا - که سلام خدا بر او و خاندان پاکش باد - فرمودند : ای علی ! بدان که عجیب ترین مردم و از نظر ایمانی و عظیم ترین ایشان در یقین ( به خداوند و نشانه های او ) گروهی در آخر الزمان هستند که پیامبر را ندیده اند و حجت خدا نیز از ایشان غایب شده است ، اما آنان هم چنان به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند . ( یعنی ایمانشان به واسطه ی نوشته های سیاه بر کاغذ های سفیدی است که از پیشینیانشان به یادگار دارند . ) آری ! آنان که حجت خدا را دیدند و به او ایمان آوردند کجا و آنان که هرگز حجت خدا را ندیده اند و او را از نوشته هایشان شناختند ، به او ایمان آوردند ، حضور سبزش را در کنار خود حس نمودند و عمری دم از محبت و ولایتش زدند کجا ؟ آنان که هر لحظه و ساعت ، صدای آسمانی امامشان را شنیده اند و زلال جانشان را در معارف الهی او شسته اند کجا ، شوریدگانی که هر لحظه در عطش انتظار دیدار مولایشان سوخته اند کجا ؟ قطعا خدا گروه دوم را بیشتر دوست می دارد و ثواب و منزلتی بیش از گروه اول برایشان در نظر خواهد گرفت . حال ای منتظران مهدی ! ای کسانی که مروارید محبت او و پدران پاکش را در دل سفته اید ! ای کسانی که عشق و علاقه ی خود را بر او نثار می کنید ! ای ارادتمندان درگاه پاکش ! قدر خود و محبتتان و علاقه و عشقتان به اهل بیت را بدانید . دست بیعتی دوباره به مولایتان دهید و با او عهد کنید که تا آخرین دم ، بر ولایت و محبتش استوار خواهید ماند و او را یاری خواهید نمود . پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هر یک از آنان (مومنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کنند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند. [10] معلوم می شود آنها با توجه به این قبیل از روایات، علاوه بر افزودن بر تلاش و کوشش، با موانع و مشکلات نیز آشنا می شوند و پیشاپیش آمادگیهای لازم را در خود ایجاد می کنند و درنتیجه در سخت ترین پیشامدها بر ایمان و عقاید خود پای می فشارند و در حد توان به زمینه سازی ظهور کمک می نمایند. امام سجاد(ع) در توصیف مومنان عصر غیبت می فرمایند: مردم زمان غیبت مهدی (ع) که به امامت آن حضرت پای بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر می برند از مردم همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت می بخشد که غیبت نزد آنان همانند زمان ظهور باشد... آنان به حق اخلاص ورزانند... [11] انسان دین دار عصر غیبت که دسترسی عادی به امام زمان (عج) ندارد بر اساس درک عقلی و تهذیب اخلاق و اندیشه به یقین والایی دست می یابد و همواره به دفاع از احکام و عقاید دینی می پردازد و این در شرایطی است که اغلب مردم در زرق و برق و لذات مادی خود را غرق ساخته اند و به احکام و ارزشهای دینی و فضیلت های انسانی بی توجه شده اند. امام صادق (ع) می فرماید: پیامبر (ص) و علی (ع) فرمودند یاعلی ! بزرگترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند ، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امامشان در غیبت به سر می برد، با این همه آنان از روی علوم و معارف و کتابهایی که در اختیار دارند ایمان آورده و در ایمان خود پایداری می ورزند... [12] بنابراین یکی از راههای مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان ،عمل به وظایف دینی و وظایف و مسئولیتهای مربوط به دوران غیبت است که به طور خلاصه این وظایف عبارتند از : 1– تلاش برای شناخت بیشتر امام عصر (ع) 2– خودسازی و تهذیب نفس 3– انتظار فرج امام زمان (ع) 4– سعی در اصلاح وضع جامعه 5– حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (ع) 6– پیروی از نائبان امام زمان (ع) در رابطه با حدیثی که نقل کردید هم می شود همین نتیجه را گرفت که چون مردم قبل از آخر الزمان امام زمانشان را با چشم دیده اند و برای آنها دلنشین تر بوده، پس ارزش ایمان مردم آخر الزمان که چون ندیدند بر حسب ظاهر ممکن است با اکراه مواجه شوند پا روی این حس خود می گذارند، بالا تر است. اگرچه در شناخت امام زمان و دین آنچه بیشتر از چشم ظاهر به آدمی کمک می کند، بصیرت دل هست. از طرفی اگرچه حفظ دین به خاطر شرایطی که آخر الزمان دارد سخت تر است؛ اما در عوض امکانات موجود در آخر الزمان، بسی بیشتر و کامل تر از زمانهای دیگر است. چرا که در هیچ زمانی به اندازه زمان ما، ابزار و وسایلی که بتوان به کمک آنها دین را شناخت فراهم نبوده است. به عنوان مثال، اگر در گذشته شخصی برای استماع حدیثی فرسنگ ها راه بیابان را طی مینمود، امروز با زدن چند کلید رایانه و یا مراجعه ساده به کتابها و نیز امواج رادیویی و تصویری، میتواند به همان اطلاعات دسترسی پیدا کند. این در حالی است که مردم آخر الزمان، ازعقل و هوش بیشتری نیز برخوردارهستند.
آیا اینکه ایمان مردم آخر الزمان در نظر پیامبر(ص) عجیب خوانده شده تخفیف یا پاداش ویژه ای برای مردم با ایمان دارد؟ مردم آخر الزمان یعنی ما چه امتیازاتی داریم؟ آیا ارزش با ایمان در سال 1428 قمری با شخص با ایمان در 40 قمری یکسان است؟ حضرت علی(ع) فرموده آنچه با چشم دیده شود در دل نشیند. لطفا بیشتر توضیح بدید.
آیا اینکه ایمان مردم آخر الزمان در نظر پیامبر(ص) عجیب خوانده شده تخفیف یا پاداش ویژه ای برای مردم با ایمان دارد؟ مردم آخر الزمان یعنی ما چه امتیازاتی داریم؟ آیا ارزش با ایمان در سال 1428 قمری با شخص با ایمان در 40 قمری یکسان است؟ حضرت علی(ع) فرموده آنچه با چشم دیده شود در دل نشیند. لطفا بیشتر توضیح بدید.
مردم اخر الزمان در شرایطی به سر می برند که اوج فتنه ها و شبه ها آنها را احاطه کرده است. به گونه ای که در روایات داریم، حفظ دین در آخر الزمان، مانند نگه داشتن آتش کف دست است. این در حالی است که آنها همچون نسلهای گذشته خود، امام زمانشان را ندیده اند و از این رو حفظ ایمان در چنین شرایطی، ارزشش بیش از موقعی است که مردم امام زمانشان رادیده اند. از این رو در روایات آمده که مؤمنین آخر الزمان از مؤمنین دیگر زمان بهتر هستند و اجرشان هم بیشتر است. چرا که طبیعی است کههرچه امتحان سخت تر باشد، امتیازش بالاتر است. بنا بر این در روایتی دیگر داریم:( إنّ عظیمَ الأجر لمَعَ عَظیم البَلاء). یعنی بالاترین اجرها با سخت ترین بلاهاست.
قال علی بن الحسین سید العابدین : من ثبت علی موالاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه الله عز و جل اجر الف شهیدا من شهداء بدر و احد .
ترجمه : امام چهارم حضرت زین العابدین فرمودند : هر کس بر ولایت ما در زمان غیبت قائم ما ثابت قدم بماند ، خداوند عز و جل ثواب هزار شهیدی که در جنگ بدر یا احد ، به شهادت رسیده باشد را به او اعطا می کند .
در روایت دیگری می خوانیم :
2 - قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - یا علی ! و اعلم ان اعجب الناس ایمانا و اعظمهم یقینا قوم یکونون فی آخر الزمان ، لم یلحقوا النبی فحجبت عنهم الحجة فامنوا علی سواد علی بیاض .
رسول خدا - که سلام خدا بر او و خاندان پاکش باد - فرمودند : ای علی ! بدان که عجیب ترین مردم و از نظر ایمانی و عظیم ترین ایشان در یقین ( به خداوند و نشانه های او ) گروهی در آخر الزمان هستند که پیامبر را ندیده اند و حجت خدا نیز از ایشان غایب شده است ، اما آنان هم چنان به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند .
( یعنی ایمانشان به واسطه ی نوشته های سیاه بر کاغذ های سفیدی است که از پیشینیانشان به یادگار دارند . )
آری ! آنان که حجت خدا را دیدند و به او ایمان آوردند کجا و آنان که هرگز حجت خدا را ندیده اند و او را از نوشته هایشان شناختند ، به او ایمان آوردند ، حضور سبزش را در کنار خود حس نمودند و عمری دم از محبت و ولایتش زدند کجا ؟
آنان که هر لحظه و ساعت ، صدای آسمانی امامشان را شنیده اند و زلال جانشان را در معارف الهی او شسته اند کجا ، شوریدگانی که هر لحظه در عطش انتظار دیدار مولایشان سوخته اند کجا ؟
قطعا خدا گروه دوم را بیشتر دوست می دارد و ثواب و منزلتی بیش از گروه اول برایشان در نظر خواهد گرفت .
حال ای منتظران مهدی ! ای کسانی که مروارید محبت او و پدران پاکش را در دل سفته اید ! ای کسانی که عشق و علاقه ی خود را بر او نثار می کنید ! ای ارادتمندان درگاه پاکش ! قدر خود و محبتتان و علاقه و عشقتان به اهل بیت را بدانید . دست بیعتی دوباره به مولایتان دهید و با او عهد کنید که تا آخرین دم ، بر ولایت و محبتش استوار خواهید ماند و او را یاری خواهید نمود .
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
هر یک از آنان (مومنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کنند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند. [10]
معلوم می شود آنها با توجه به این قبیل از روایات، علاوه بر افزودن بر تلاش و کوشش، با موانع و مشکلات نیز آشنا می شوند و پیشاپیش آمادگیهای لازم را در خود ایجاد می کنند و درنتیجه در سخت ترین پیشامدها بر ایمان و عقاید خود پای می فشارند و در حد توان به زمینه سازی ظهور کمک می نمایند. امام سجاد(ع) در توصیف مومنان عصر غیبت می فرمایند: مردم زمان غیبت مهدی (ع) که به امامت آن حضرت پای بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر می برند از مردم همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت می بخشد که غیبت نزد آنان همانند زمان ظهور باشد... آنان به حق اخلاص ورزانند... [11]
انسان دین دار عصر غیبت که دسترسی عادی به امام زمان (عج) ندارد بر اساس درک عقلی و تهذیب اخلاق و اندیشه به یقین والایی دست می یابد و همواره به دفاع از احکام و عقاید دینی می پردازد و این در شرایطی است که اغلب مردم در زرق و برق و لذات مادی خود را غرق ساخته اند و به احکام و ارزشهای دینی و فضیلت های انسانی بی توجه شده اند.
امام صادق (ع) می فرماید:
پیامبر (ص) و علی (ع) فرمودند یاعلی ! بزرگترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند ، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امامشان در غیبت به سر می برد، با این همه آنان از روی علوم و معارف و کتابهایی که در اختیار دارند ایمان آورده و در ایمان خود پایداری می ورزند... [12] بنابراین یکی از راههای مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان ،عمل به وظایف دینی و وظایف و مسئولیتهای مربوط به دوران غیبت است که به طور خلاصه این وظایف عبارتند از :
1– تلاش برای شناخت بیشتر امام عصر (ع)
2– خودسازی و تهذیب نفس
3– انتظار فرج امام زمان (ع)
4– سعی در اصلاح وضع جامعه
5– حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (ع)
6– پیروی از نائبان امام زمان (ع)
در رابطه با حدیثی که نقل کردید هم می شود همین نتیجه را گرفت که چون مردم قبل از آخر الزمان امام زمانشان را با چشم دیده اند و برای آنها دلنشین تر بوده، پس ارزش ایمان مردم آخر الزمان که چون ندیدند بر حسب ظاهر ممکن است با اکراه مواجه شوند پا روی این حس خود می گذارند، بالا تر است. اگرچه در شناخت امام زمان و دین آنچه بیشتر از چشم ظاهر به آدمی کمک می کند، بصیرت دل هست.
از طرفی اگرچه حفظ دین به خاطر شرایطی که آخر الزمان دارد سخت تر است؛ اما در عوض امکانات موجود در آخر الزمان، بسی بیشتر و کامل تر از زمانهای دیگر است. چرا که در هیچ زمانی به اندازه زمان ما، ابزار و وسایلی که بتوان به کمک آنها دین را شناخت فراهم نبوده است. به عنوان مثال، اگر در گذشته شخصی برای استماع حدیثی فرسنگ ها راه بیابان را طی مینمود، امروز با زدن چند کلید رایانه و یا مراجعه ساده به کتابها و نیز امواج رادیویی و تصویری، میتواند به همان اطلاعات دسترسی پیدا کند. این در حالی است که مردم آخر الزمان، ازعقل و هوش بیشتری نیز برخوردارهستند.
- [سایر] امام علی(ع) فرمود: من از پیامبر(ص) شنیدم که: در آخر الزّمان جوانانی با افکار و عقیده های احمقانه پیدا می شوند، آنها خوب حرف می زنند امّا آنها همانند تیر که از کمان می رود از اسلام خارج می شوند ایمانشان از گلویشان رد نمی شود پس هر جا آنها را یافتید بکشیدشان در روز رستاخیز برای کشندۀ آنها پاداش خواهد بود. آیا این روایت صحّت دارد؟ توضیح دهید.
- [سایر] آیا این روایت تاریخی که امام علی (ع) پس از تولد در آغوش پیامبر اکرم (ص) به ایشان فرموده اند آیا می خواهی برای تو از تورات یا انجیل و... بخوانم و سپس آیاتی از سوره مؤمنون را تلاوت می فرمایند، از نظر روایی و تاریخی معتبر می باشد؟ آیا این واقعه با بحث رسالت پیغمبر و عدم آگاهی ایشان از محتوای قرآن قبل از رسالت و در عین حال تسلط امام علی (ع) بر قرآن و سایر کتب آسمانی قابل جمع است؟
- [سایر] با سلام من در یکی از سایت ها مطلب زیر را راجع به غدیر از دیدگاه اهل سنت خواندم، اگر ممکن است این مطلب را توضیح دهید. دکتر محمد جواد مشکور که یکی از محققان اهلتشیع است، مینویسد: در اواخر ذیالقعده سال دهم هجری، پیامبر خدا (ص) با تعداد زیادی از یارانش برای ادای فریضه حج به مکه رفتند، حضرت علی (ع) که در این زمان از یک مأموریت جنگی از یمن برگشته بود، شخصی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، به رسول خدا پیوست، لشکریانی که از یمن آمده بودند، غیبت او را مغتنم شمرده از مال غنیمت، مقداری لباس برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید، برآشفت و به جانشین خود گفت: چرا ایشان بدون اجازه من این جامهها را پوشیدهاند؟ وی عرض کرد: من این جامهها را برآنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند، حضرت علی (ع) دستور داد تا جامهها را از تن بیرون کنند، لشکریان از حضرت علی سخت رنجیدند و شکایت پیش رسول خدا بردند، پیامبر برای فرونشاندن این فتنه برخاست و خطبهای ایراد فرموده، در آن میان فرمود: (ای مردم از علی شکوه نکنید، به خدا قسم وی در امری که مربوط به خدا و در راه حق باشد سختگیرتر از آن است که بتوان از او گله کرد. پس از ادای مراسم حج، رسول خدا (ص) با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت. در هجدهم ذیالحجه سال دهم هجری در راه، به آبگیری بنام "غدیرخم" که نزدیک محلی بنام "جحفه" بود رسید، مسلمانان در آن جا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسایند.... سپس پیامبر، خطبهای ایراد فرمودند و بعد از خطبه در حق حضرت علی فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه). همه عامه و خاصه (سنی و شیعه) این حدیث را نقل کردهاند، منتها محدثان عامه، آن را مربوط به نارضایتی لشکریان علی از او میدانند و محدثان شیعه، مربوط به جانشینی او. [تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی] همچنین ابوالفتوح رازی از علمای اهلتشیع، علت نارضایتی بعضی از صحابه با حضرت علی را بیان کرده و مینویسد: ایشان - عدهای از حاضران در حجة الوداع - شکایت حضرت علی را با رسول خدا (ص) کردند از آنچه در دلشان بود. رسولالله (ص) فرمودند: علی صواب کرده. و چون آنان از کینه و بد دلی نسبت به علی خودداری نکردند، رسولالله به خبر آمده و طی خطبهای فرمودند: (ارفعوا السنتکم عن علی، فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه). (زبانتان را از علی کوتاه کنید که او مرد درشتی است در ایمان به ذات خدا و در دین خدا مداهنه نمیکند)، مردمان چون خشم رسولالله و مبالغه او بدیدند، زبان کوتاه کردند، چون رسول خدا حج بگذارد و برگشت، در راه به جایی رسید آن را "غدیرخم" گویند، خطبهای بلیغ برای مردم خواند و تمام احکام خدا را که قبلا به مردم رسانیده بود، دوباره بازگو کرد و در آخر خطبه، حدیث (من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) برای رفع کدورت و غرض ایجاد محبت او در قلب مسلمانان بیان فرمود. (تفسیر ابوالفتوح، سوره مائده، ص191).
- [سایر] با سلام. در مورد اسلام مصلحتی و اسلام حقیقی سخنرانی استاد علی شریعتی... بنده یه توضیح بسیار مختصر درباره مصلحت و به کاربردن آن در تاریخ اسلام و اینکه آیا سکوت حضرت علی در هجوم به خانه شان هم به خاطر مصلحت بود یا اجبار اینکه یاری برای یاریشان نبود. و آیا اصلا همین اجبار به مصلحت تعبیر میشه. و دیگر اینکه اگر مثلا شخص بزرگی در مملکت کاری کند که تاوان داشته باشه آیا میشود به عنوان مصلحت از آن چشم پوشی کرد (از نظر اسلام) .با توجه به حدیث پیامبر(ص) : بنی اسرائیل به این دلیل هلاک شدند که حدود الهی را برای زیر دستان اجرا میکردند ولی برای بزرگان و اشراف نه! مستدرک الوسائل - جلد 12 - صفحه 200
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا این نظر فقهی مورد قبول حضرتعالی هست که هر شخص باید به امام زمان خود اقتدا کند به اینگونه که امام حسین (علیه السلام) در زمان مولا علی (علیه السلام) و حضرت امام حسن (علیه السلام) به این دو امام زمان خود اقتدا کرده و مردم دوره هر امام به امام زمان خود به این علت است که مقام حضرت سلمان از ابوذر بالاتر و حضرت مقداد از سلمان بالاتر زیرا به میزان اقتدا و اطاعت از امام زمان خود دارای درجه ای از ایمان می باشند بنابر این ما باید در زمان غیبت مولا صاحب الزمان (عج) به ایشان اقتدا کرده و در پس پرده غیبت سطح فکری فرهنگی مذهبی خود را بالا برده و خود و به طبع مردم و جامعه را آماده ظهور کنیم؟ اگر این نظر را قبول ندارید لطفا دلایل خود را بیان نمایید؟ با توجه به روایتی از امام صادق (علیه السلام) در مقدمه صحیفه سجادیه که هر قیامی تا قبل از قیام قائم آل محمّد(ص) بر اندوه ما و شیعیان ما می افزاید و در طوفان بلا هلاک می شود، نظریه فقهی سوال اول تعمیم داده نمی شود زیرا نمونه بارز آن انقلاب ما می باشد که بسیاری از شیعیان در جریان انقلاب و بعد از ان در 8 سال جنگ به شهادت رسیده و مسلماً قلب مولا صاحب الزّمان (عج) را به درد آورده و حال نیز به حقوق اشخاص منتقد تجاوز و به آنان برچسب بی دینی زده می شود که این عمل بدینجا رسیده که خیل عظیمی از مردم دین گریز و بعضاً منکر امام زمان (عج) شده اند و مطمئناً این نیز قلب امام زمان(ع) را به درد می آورد. آخر این انقلاب چه ثمره ایی داشت برای ما؟ لطفاً منطقاً جواب دهید؟ اگر این نظریه ها را رد می کنید پس حال که مردم به خیابانها آمده اند کار درستی است؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] معنا و منظور امام صادق(ع) در روایت زیر در مورد عایشه و حفصه چیست؟ آیا این روایت از نظر سند اعتبار دارد؟ (مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْکَشِّیُّ فِی کِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله فَقَالَ یَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا قَالَ وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ لِأَنِّی لَا أَعْلَمُ تَطِیبُ مُنَاکَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا فَقَالَ فَکَیْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِی الْإِمَاءَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ نِکَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِی مِنْ أَمْرِهَا شَیْءٌ بِعْتُهَا قَالَ لَمْ أَسْأَلْکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ سَأَلْتُکَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ هَذَا الْکَلَامُ یَنْصَرِفُ عَلَی ضَرْبَیْنِ إِمَّا أَنْ لَا تُبَالِیَ أَنْ أَعْصِیَ الله إِذْ لَمْ تَأْمُرْنِی بِذَلِکَ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ یَکُونَ مُطْلَقاً لِی قَالَ فَقَالَ لِی عَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ قَالَ فَقُلْتُ مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ عَلَی رَأْیِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ وَ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لَا الَّتِی لَا تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ لَا تَنْصِبُ قَدْ زَوَّجَ رَسُولُ الله أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ وَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ وَ تَزَوَّجَ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ غَیْرَهُمَا قُلْتُ لَسْتُ أَنَا بِمَنْزِلَةِ النَّبِیِّ ص الَّذِی کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمُهُ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله فَأَیْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ وَ أَیْنَ الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ وَ أَیْنَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ أَیْنَ الَّذِینَ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ...).
- [سایر] ائمه اطهار گاه متناسب با شرایط زمان و مسئله فقهی خاص احادیث را نقل نموده اند. علاوه بر این نقل احادیث جعلی نیز متأسفانه در کتب دینی ما به چشم می خورد. متأسفانه عده ای از دوستان مذهبی ما می خواستند کار خوبی بکنند؛ مثلا بحث عقد موقت را مطرح کنند اما این عده از روی جهالت اقدام به انتشار احادیثی نموده اند که از نظر بلاغتی و از نظر لحن کلامی باید به آنها شک نمود لطفا این احادیث را بررسی کرده و نظرتان را در مورد تک تک احادیث به ما بفرمایید. 1. ابان بن تغلب از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگر زن زیبایی دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست شوهر دارد یا نه چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست تحقیق کنی حرف او که میگوید شوهر ندارم برای تو کافی است. (کتاب متعه شیخ مفید حدیث 37). 2. رسول خدا (ص): هر کس یک بار متعه کند یک سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس دوبار متعه کند دو سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس سه بار متعه کند تمام بدن او از آتش جهنم آزاد میشود. 3. زراره بن اعین از امام باقر (ع) نقل میکند که: سرگرمی مؤمن در سه کار است: 1- متعه زنان، 2- شوخی با دوستان و برادران، 3- نماز شب.(ازدواج موقت، نیاز امروز نوشته عباس زاده). 4. حمیری به امام زمان حضرت مهدی (عج) نوشت و از آن حضرت سوال کرد: مردی که شیعه است و متعه را حلال میداند و اعتقاد به رجعت دارد و همسر خوبی دارد که در تمام کارها او را کمک کار است و لذا با او عهد کرده است که هرگز بر او همسر دیگری نگیرد و ازدواج موقت نکند و خلاصه با وجود او کس دیگر را نخواهد. او به این عهد نوزده سال پایبند است و به عهد و قولش عمل کرده است و چه بسا مسافرت رفته و مدت زیادی دور از منزل خود بوده است و به قول خود پای بند مانده... البته او متعه را حرام نمی داند بلکه متدین به آن است؛ ولی چون همسر خود را مِیخواهد و دوستش دارد برای حفظ او و خودش متعه نمیگیرد. آیا او برای ترک متعه گناه کرده است؟ از طرف حضرت جواب رسید: برای این که قسم به معصیت خدا خورده است لازم است خدا را اطاعت کند و یک دفعه هم شده متعه بگیرد. (بحار ج100ص298/کتاب متعه شیخ مفید ص48). 5. رسول خدا (ص): هر که از دنیا برود و متعه نکند بد منظر و بدهیبت باشد مانند کسی که بینی او را بریده باشند.
- [سایر] سلام .نمی دونم چی بگم قبل از این که ارسال پیام را باز نمایم خیلی حرف ها برای گفتن داشتم اما وقتی تومار موارد ممنوعه شما را ملاحظه کردم شاید بیشتر برای خودم متأسف شدم برای این که هنوز هم ذره ای خوش بینی در من باقی مانده بود مثل این که همین ذره را هم باید به صفر برسانم . اصلا\" از گفتن حرفهایی که می خواستم بزنم پشیمان شدم . ما زیاران چشم یاری داشتیم!!!شنیدم ائمه خیلی راحت با مردم زمان خودشان ارتباط برقرارمی کردند .شنیدم امام رضا(ع) حتی به بالین مسیحی برای عیادت هم رفتند. اما واقعا\" برای خودم و امثال خودم متأسفم که در اخر الزمان حتی از برقراری تلفن و تماس حضوری هم با کسانی که راه ائمه را می خواهند ادامه دهند ،معذوریم . آقای؟ وقت ندارند آقای؟ سمت جدید گرفتند نمی توانند وقتشان را به مردم عادی بدهند . آقای؟ سفر خارج رفتند برای ارشاد و تبلیغ !! شاید بگویید این همه مشاور دیگه این همه روحانی دیگه!آقای شهاب از بین چند نفری که حرفهاشون روی من اثر می گذارد و قبولشون دارم شما آخرین نفری بودید که با تومار ملاقات و حرف و تلفن ممنوعتان و که این جوابتان را نمی دهم آب پاکی را روی دستم ریختید . به نظر من اگر شما فقط در روز یک ساعت از وقتتان را به پاسخگویی به سئوالات و برقراری ارتباط خصوصا\" با قشر جوانی که به خاطر عدم همین ارتباطات مفید سردرگم شدند اختصاص دهید فکر می کنم ازهزار سال عبادت هم ارزشش بیشتره . آقای شهاب الان همه فقط شعار می دهند که چرا جوانان این طوری شدند چرا حتی اون عده هم که اعتقاد داردند دچار تضاد شدند ؟ ولی هیچ کس حاضرنیست قدمی در این راه بردارد .صحبت های شما صبح درتلویزیون وقتی همه گرفتار کار و در آوردن یک لقمه نون هستند زمان مناسبی نیست . وقت شمارا بیش از این نمی گیرم .ملاقات ما پل صراط اماخدارا شکر اون جا جوابی دارم برای این که به خداوند متعال بدهم !!! موفق و سلامت باشید.
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )