برادران اهل سنت اعتقاد دارند با شیوه اتنخابی خلفای راشدین، مسلمین از شیوه حکومت موروثی که بر اساس خون و اصل و نسب استوار بوده نجات یافتند و به این علت حکومت ائمه شیعه(ع) را رد می نمایند. پاسخ چیست؟ این گمانه در مورد اهل سنت درست نیست و آگاهان از اهل سنت نیز این گونه از اندیشه سیاسی خود دفاع نمی کنند، زیرا نه امامت در اندیشه سیاسی شیعه حکومتی موروثی است و نه حکومت موروثی در تفکر اهل سنت منتفی و ملغی شده است. برای توضیح بیشتر مسأله را از دو سو برمی رسیم: یک. اندیشه سیاسی شیعه در تفکر شیعی امامت و حکومت موروثی نیست؛ بلکه امام دارای شرایطی باید باشد که اساس آن عصمت، مشروعیت الهی و تعیین آن از جانب خداوند و ابلاغ آن به وسیله نص نبوی و امام بر حق قبلی است. امامان معصوم(ع) به امر الهی از طریق نص نبوی معرفی شده اند و ادله آن در منابع شیعه و سنی موجود است. البته این امامان همگی از اهل بیت پیامبر(ص) هستند. ولی این به معنی پذیرش حکومت موروثی نیست بلکه به جهت اجتماع شرایط لازم در آنان است. برخی از نصوص مربوط به این مسأله در منابع اهل سنت از قرار زیر است: 1. ( لایزال امر الناس ماضیا ما ولیهم اثنا عشر رجلا)(صحیح مسلم به شرح نوری، ج12، ص202؛ نیز: الصواعق المحرقه، ص18 و نیز: تاریخ الاسلام، سیوطی، ص10)؛ (کار مردم پیوسته می گذرد تا آنگاه که دوازده مرد بر آنان فرمان برانند.) 2. ( انّ عده الخلفاء بعدی عده نقباء موسی)(کنزالعمال، ح14971)؛ ( شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی(12 نفر) است). 3. ( لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش)(صحیح مسلم، ج6(کتاب الاماره)؛ صحیح بخاری، ج4، ص165؛ سنن ابی داود، ج3، ص106؛ مسند احمدبن حنبل، ج5، ص86-108)؛ ( تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست). 4. ( لاتزال هذه الائمه مستقیما امرها ... حتی یمضی منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش ...)(منتخب کنزل العمال، ج5، ص388 و مستدرک الصحیحین، ج3، ص617)؛ (این امر(دین اسلام) به سر نمی آید تا اینکه تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد). 5. ( بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد به عدد نقبای بنی اسرائیل).(منتخب کنزالعمال) 6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش می فرماید: ( ان الائمه من قریش فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم ...)(نهج البلاغه، خ142)؛ (امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست ...). 7. ( الائمه بعدی اثنی عشر، تسعه من صلب الحسین و التاسع مهدیهم)(کفایه الاثر، ص23(به نقل از موسوعه الامام علی بن ابیطالب، ج2، ص48)، نظیر این روایات را -که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است- می توان در سایر منابع مطالعه کرد.(ر.ک: الف. ینابیع الموده، ص2 .44؛ ب. البدایه و النهایه، ج6، ص3 .247؛ پ. سنن ابن ماجه، ج4، 1367/4085؛ ت. مسند احمدبن حنبل، ج5، ص183/645؛ ث. سنن ابی داود، 4/107) 8. در روایت سفیان بن عینیه به نقل ینابیع الموده از پیامبراکرم(ص) نقل شده است: (همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما دوازده خلیفه حکم رانند که همه آنان از بنی هاشم اند).(ینابیع الموده، ج3، باب 77) 9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل می کند: ( انا سید النبیین و علی ابن ابیطالب سید الوصیین و ان و اوصیایی بعدی اثنا عشر اولهم علی بن ابیطالب و آخرهم المهدی)؛(فرائد المسطین، ج2، ص312)؛ (من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی). 10. ابن عباس از پیامبر(ص): (جانشینان و اوصیای من و حجت های خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است). پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمودند: علی بن ابیطالب. پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمودند: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است ...).(همان؛ روایات متعدد دیگری در این باب وجود دارد، بنگرید: الف. العلامه السید مرتضی العسکری، معالم المدرستین، ج1، ص333-341، تهران، بعثت، چ دوم، 1406ه.ق؛ ب. السید عبدالرحیم الموسوی، فی رحاب اهل البیت، الامامه و النص، المجمع العالمی لاهل البیت، بی جا، 1426، ه.ق الطبعه الثانیه) بنابراین با نصوصی که از پیامبراکرم(ص) در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کرده اند، حقانیت شیعه اثبات می شود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازده گانه- چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد- نصوص وارد شده و هر یک از امامان، امام بعد از خود را معرفی کرده است.(برای آگاهی بیشتر بنگرید: الف. امامان دوازده نفرند؛ ب. منتخب الاثر فی الامام اثنی فی عشر) دو. اندیشه سیاسی اهل سنت اهل سنت امامت را از آسمانی بودن و وابستگی به تعیین و نصب الهی به زمین منتقل کرده و آن را کاملا بشری و به تعبیری دیگر از این جهت سکولار کردند. بنابراین تفاوت بنیادین شیعه و سنی در اینجا در مسأله الهی و بشری بودن حکومت و مسأله شرط بودن و نبودن عصمت امام است. اما این که پس از زمینی شدن حکومت ساز و کار ایجاد و کاربست و حفظ و انتقال قدرت سیاسی چیست، متأسفانه در این زمینه اندیشه سیاسی اهل سنت بسیار آشوبناک و فاقد یک اصل اساسی و ضابطه و نظریه جامعی در جهت تعیین امام و حاکم است و همواره به تناسب تغییر وضع حکومتها در جهت توجیه آنها تغییر کرده و تابع وضع موجود بوده است. این مسأله تا آنجا ادامه یافته که اتفاقا به توجیه و حمایت از نظامهای موروثی بسیار فاسد بنی امیه و بنی عباس نیز کشیده شده است. به عنوان مثال ابوبکر در نبردی که بین مهاجران و انصار در سقیفه پدید آمد غالب شد و به تعبیر خلیفه دوم (فلتةً) برگزیده شد و با بیعت چند تن از مهاجران به حکومت دست یافت و همین مبنای توجیه مشروعیت سیاسی در اهل سنت شد. سپس ابوبکر عمربن خطاب را برای حکومت پس از خود نصب کرد و در پی آن نصب خلیفه پیشین نیز یکی از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت قرار گرفت. عثمان از شورای انتصابی خلیفه دوم بر آمدو این نیز یک توجیه سیاسی شد. تنها امام علی(ع) پس از عثمان توسط مردم به رهبری انتخاب شدند و در نتیجه انتخاب مردم نیز یک مبنا برای حکومت شد. پس از آن حضرت مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند ولی معاویه با غلبه در جنگ به قدرت سیاسی مسلط شد. آن گاه (قهر و غلبه) نیز یکی از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت شد. سپس معاویه خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد و یزید را ولیعهد خود قرار داد و این رویه پس از او در بنی امیه و بنی عباس ادامه یافت و ولایتعهدی نیز یک مبنای مشروعیت شد. هم اکنون نیز در برخی از کشورهای اسلامی مانند اردن، عربستان و ... این روند ادامه دارد. اکنون دیدگاه برخی از اندیشمندان نامدار اهل سنت را تقدیم می کنیم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. قاضی القضات ابویعلی(متوفی 458) معاصر ماوردی در کتاب الاحکام السلطانیه، نظر گروهی از صاحبنظران اهل سنت را درباره انتخاب امام، پیشین مطرح کرده است. امامت، با اعمال زور و قدرت نیز حاصل می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد؛ بنابراین، هر کس که به زور شمشیر، پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست و (امیرالمؤمنین) خوانده شد، هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، جایز نیست که شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود نداند؛ خواه چنین کسی، صالح و نیکوکار باشد و یا فاسق و تبهکار؛ زیرا او امیرالمؤمنین و فرمانش بر همگان، نافذ است.(ابویعلی محمد بن الحسین الفرا الحنبلی، الاحکام السلطانیه، ص20) سپس ابویعلی درباره پیشوای دیگری که برای به دست آوردن قدرت و بیرون آوردن زمان حکومت از دست وی می جنگد و هر کدام سپاه و یاوری برای خود دارند، می نویسد: نماز جمعه و خطبه آن، به نام مرد پیروز خوانده می شود(آن گاه چنین دلیل می آورد) عبدالله بن عمر، هنگام حره با مردم مدینه نماز جماعت می گذاشت و می گفت: ( نحن مع من غلب)؛ یعنی من با کسی هستم که پیروز شود.(همان، ص23) امام الحرمین جوینی(متوفی 478ه.ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره در کتاب الارشاد، مقررات گزینش امام را چنین آورده است: در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نیست بلکه بدون آن نیز امامت شکل می گیرد، زیرا ابوبکر به امامت رسید، آن هم پیش از این که خبر به امامت رسیدنش به گوش دیگر صحابه و اطراف کشور اسلامی برسد. بنابراین در تشکیل امامت فقط هماهنگی و اجماع امت، شرط نیست و چون اجماع امت، شرط صحت امامت نیست، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزینش امام، حدی معین و تعدادی مشخص، به صورت ثابت شده، در دست نیست. بنابراین، امامت با موافقت و صلاح دید حتی یکی از ارباب حل و عقد نیز صورت می گیرد.(امام الحرمین جوینی، کتاب الارشاد، باب الاختیار، ص424) برای تشکیل امامت، موافقت یکی دو نفر از صاحب نظران، کافی است.(ابن عربی، شرح سنن ترمذی، ج13، ص229) علامه محدث، قرطبی(متوفی 671 ه.ق) می نویسد: اگر یک نفر از صاحب نظران و معتمدان مردم هم امام را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است زیرا عمر در سقیفه بنی ساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر بست. سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد گفته است: هر که مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، مالک رقاب مسلمانان گردد، اگر چه فاسق یا جاهل باشد، امامت برای او منعقد می شود ... اطاعت مردم، واجب است، مادام که مخالف حکم شرع نگوید؛ خواه عادل باشد، خواه جایر.(تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص233) این گفتار تفتازانی، بیانگر سه مطلب از دیدگاه ایشان است: ا1. نحوه تعیین امام: یکی از اموری که امامت به وسیله آن ثابت می شود، این است که کسی مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، بر مسلمانان مسلط شود و مالک رقاب آنان گردد. 2. شرایط امام: در امام، عدالت و علم، معتبر نیست بلکه امامت برای جاهل و فاسق نیز منعقد می شود. 3. اطاعت از امام: اطاعت از هر امام، واجب است، مادام که مخالف شرع نگوید، چه عادل و چه جایر و ظلم.(جهت آگاهی بیشتر بنگرید: جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی صص71-76، مشهد، دانشگاه عدم اسلامی رضوی)
برادران اهل سنت اعتقاد دارند با شیوه اتنخابی خلفای راشدین، مسلمین از شیوه حکومت موروثی که بر اساس خون و اصل و نسب استوار بوده نجات یافتند و به این علت حکومت ائمه شیعه(ع) را رد می نمایند. پاسخ چیست؟
برادران اهل سنت اعتقاد دارند با شیوه اتنخابی خلفای راشدین، مسلمین از شیوه حکومت موروثی که بر اساس خون و اصل و نسب استوار بوده نجات یافتند و به این علت حکومت ائمه شیعه(ع) را رد می نمایند. پاسخ چیست؟
این گمانه در مورد اهل سنت درست نیست و آگاهان از اهل سنت نیز این گونه از اندیشه سیاسی خود دفاع نمی کنند، زیرا نه امامت در اندیشه سیاسی شیعه حکومتی موروثی است و نه حکومت موروثی در تفکر اهل سنت منتفی و ملغی شده است. برای توضیح بیشتر مسأله را از دو سو برمی رسیم:
یک. اندیشه سیاسی شیعه
در تفکر شیعی امامت و حکومت موروثی نیست؛ بلکه امام دارای شرایطی باید باشد که اساس آن عصمت، مشروعیت الهی و تعیین آن از جانب خداوند و ابلاغ آن به وسیله نص نبوی و امام بر حق قبلی است. امامان معصوم(ع) به امر الهی از طریق نص نبوی معرفی شده اند و ادله آن در منابع شیعه و سنی موجود است. البته این امامان همگی از اهل بیت پیامبر(ص) هستند. ولی این به معنی پذیرش حکومت موروثی نیست بلکه به جهت اجتماع شرایط لازم در آنان است. برخی از نصوص مربوط به این مسأله در منابع اهل سنت از قرار زیر است:
1. ( لایزال امر الناس ماضیا ما ولیهم اثنا عشر رجلا)(صحیح مسلم به شرح نوری، ج12، ص202؛ نیز: الصواعق المحرقه، ص18 و نیز: تاریخ الاسلام، سیوطی، ص10)؛ (کار مردم پیوسته می گذرد تا آنگاه که دوازده مرد بر آنان فرمان برانند.)
2. ( انّ عده الخلفاء بعدی عده نقباء موسی)(کنزالعمال، ح14971)؛ ( شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی(12 نفر) است).
3. ( لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعه او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش)(صحیح مسلم، ج6(کتاب الاماره)؛ صحیح بخاری، ج4، ص165؛ سنن ابی داود، ج3، ص106؛ مسند احمدبن حنبل، ج5، ص86-108)؛ ( تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست).
4. ( لاتزال هذه الائمه مستقیما امرها ... حتی یمضی منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش ...)(منتخب کنزل العمال، ج5، ص388 و مستدرک الصحیحین، ج3، ص617)؛ (این امر(دین اسلام) به سر نمی آید تا اینکه تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد).
5. ( بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد به عدد نقبای بنی اسرائیل).(منتخب کنزالعمال)
6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش می فرماید: ( ان الائمه من قریش فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم ...)(نهج البلاغه، خ142)؛ (امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست ...).
7. ( الائمه بعدی اثنی عشر، تسعه من صلب الحسین و التاسع مهدیهم)(کفایه الاثر، ص23(به نقل از موسوعه الامام علی بن ابیطالب، ج2، ص48)، نظیر این روایات را -که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است- می توان در سایر منابع مطالعه کرد.(ر.ک: الف. ینابیع الموده، ص2 .44؛ ب. البدایه و النهایه، ج6، ص3 .247؛ پ. سنن ابن ماجه، ج4، 1367/4085؛ ت. مسند احمدبن حنبل، ج5، ص183/645؛ ث. سنن ابی داود، 4/107)
8. در روایت سفیان بن عینیه به نقل ینابیع الموده از پیامبراکرم(ص) نقل شده است: (همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما دوازده خلیفه حکم رانند که همه آنان از بنی هاشم اند).(ینابیع الموده، ج3، باب 77)
9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل می کند: ( انا سید النبیین و علی ابن ابیطالب سید الوصیین و ان و اوصیایی بعدی اثنا عشر اولهم علی بن ابیطالب و آخرهم المهدی)؛(فرائد المسطین، ج2، ص312)؛ (من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی).
10. ابن عباس از پیامبر(ص): (جانشینان و اوصیای من و حجت های خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است).
پرسیده شد: برادرتان کیست؟
فرمودند: علی بن ابیطالب.
پرسیده شد: فرزندتان کیست؟
فرمودند: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است ...).(همان؛ روایات متعدد دیگری در این باب وجود دارد، بنگرید:
الف. العلامه السید مرتضی العسکری، معالم المدرستین، ج1، ص333-341، تهران، بعثت، چ دوم، 1406ه.ق؛ ب. السید عبدالرحیم الموسوی، فی رحاب اهل البیت، الامامه و النص، المجمع العالمی لاهل البیت، بی جا، 1426، ه.ق الطبعه الثانیه)
بنابراین با نصوصی که از پیامبراکرم(ص) در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کرده اند، حقانیت شیعه اثبات می شود. اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازده گانه- چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد- نصوص وارد شده و هر یک از امامان، امام بعد از خود را معرفی کرده است.(برای آگاهی بیشتر بنگرید: الف. امامان دوازده نفرند؛ ب. منتخب الاثر فی الامام اثنی فی عشر)
دو. اندیشه سیاسی اهل سنت
اهل سنت امامت را از آسمانی بودن و وابستگی به تعیین و نصب الهی به زمین منتقل کرده و آن را کاملا بشری و به تعبیری دیگر از این جهت سکولار کردند. بنابراین تفاوت بنیادین شیعه و سنی در اینجا در مسأله الهی و بشری بودن حکومت و مسأله شرط بودن و نبودن عصمت امام است.
اما این که پس از زمینی شدن حکومت ساز و کار ایجاد و کاربست و حفظ و انتقال قدرت سیاسی چیست، متأسفانه در این زمینه اندیشه سیاسی اهل سنت بسیار آشوبناک و فاقد یک اصل اساسی و ضابطه و نظریه جامعی در جهت تعیین امام و حاکم است و همواره به تناسب تغییر وضع حکومتها در جهت توجیه آنها تغییر کرده و تابع وضع موجود بوده است. این مسأله تا آنجا ادامه یافته که اتفاقا به توجیه و حمایت از نظامهای موروثی بسیار فاسد بنی امیه و بنی عباس نیز کشیده شده است. به عنوان مثال ابوبکر در نبردی که بین مهاجران و انصار در سقیفه پدید آمد غالب شد و به تعبیر خلیفه دوم (فلتةً) برگزیده شد و با بیعت چند تن از مهاجران به حکومت دست یافت و همین مبنای توجیه مشروعیت سیاسی در اهل سنت شد. سپس ابوبکر عمربن خطاب را برای حکومت پس از خود نصب کرد و در پی آن نصب خلیفه پیشین نیز یکی از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت قرار گرفت. عثمان از شورای انتصابی خلیفه دوم بر آمدو این نیز یک توجیه سیاسی شد. تنها امام علی(ع) پس از عثمان توسط مردم به رهبری انتخاب شدند و در نتیجه انتخاب مردم نیز یک مبنا برای حکومت شد. پس از آن حضرت مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند ولی معاویه با غلبه در جنگ به قدرت سیاسی مسلط شد. آن گاه (قهر و غلبه) نیز یکی از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت شد. سپس معاویه خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد و یزید را ولیعهد خود قرار داد و این رویه پس از او در بنی امیه و بنی عباس ادامه یافت و ولایتعهدی نیز یک مبنای مشروعیت شد. هم اکنون نیز در برخی از کشورهای اسلامی مانند اردن، عربستان و ... این روند ادامه دارد.
اکنون دیدگاه برخی از اندیشمندان نامدار اهل سنت را تقدیم می کنیم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
قاضی القضات ابویعلی(متوفی 458) معاصر ماوردی در کتاب الاحکام السلطانیه، نظر گروهی از صاحبنظران اهل سنت را درباره انتخاب امام، پیشین مطرح کرده است.
امامت، با اعمال زور و قدرت نیز حاصل می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد؛ بنابراین، هر کس که به زور شمشیر، پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست و (امیرالمؤمنین) خوانده شد، هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، جایز نیست که شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود نداند؛ خواه چنین کسی، صالح و نیکوکار باشد و یا فاسق و تبهکار؛ زیرا او امیرالمؤمنین و فرمانش بر همگان، نافذ است.(ابویعلی محمد بن الحسین الفرا الحنبلی، الاحکام السلطانیه، ص20)
سپس ابویعلی درباره پیشوای دیگری که برای به دست آوردن قدرت و بیرون آوردن زمان حکومت از دست وی می جنگد و هر کدام سپاه و یاوری برای خود دارند، می نویسد:
نماز جمعه و خطبه آن، به نام مرد پیروز خوانده می شود(آن گاه چنین دلیل می آورد) عبدالله بن عمر، هنگام حره با مردم مدینه نماز جماعت می گذاشت و می گفت: ( نحن مع من غلب)؛ یعنی من با کسی هستم که پیروز شود.(همان، ص23)
امام الحرمین جوینی(متوفی 478ه.ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره در کتاب الارشاد، مقررات گزینش امام را چنین آورده است:
در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نیست بلکه بدون آن نیز امامت شکل می گیرد، زیرا ابوبکر به امامت رسید، آن هم پیش از این که خبر به امامت رسیدنش به گوش دیگر صحابه و اطراف کشور اسلامی برسد. بنابراین در تشکیل امامت فقط هماهنگی و اجماع امت، شرط نیست و چون اجماع امت، شرط صحت امامت نیست، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزینش امام، حدی معین و تعدادی مشخص، به صورت ثابت شده، در دست نیست. بنابراین، امامت با موافقت و صلاح دید حتی یکی از ارباب حل و عقد نیز صورت می گیرد.(امام الحرمین جوینی، کتاب الارشاد، باب الاختیار، ص424)
برای تشکیل امامت، موافقت یکی دو نفر از صاحب نظران، کافی است.(ابن عربی، شرح سنن ترمذی، ج13، ص229) علامه محدث، قرطبی(متوفی 671 ه.ق) می نویسد: اگر یک نفر از صاحب نظران و معتمدان مردم هم امام را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است زیرا عمر در سقیفه بنی ساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر بست.
سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد گفته است:
هر که مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، مالک رقاب مسلمانان گردد، اگر چه فاسق یا جاهل باشد، امامت برای او منعقد می شود ... اطاعت مردم، واجب است، مادام که مخالف حکم شرع نگوید؛ خواه عادل باشد، خواه جایر.(تفتازانی، شرح المقاصد، ج5، ص233)
این گفتار تفتازانی، بیانگر سه مطلب از دیدگاه ایشان است:
ا1. نحوه تعیین امام: یکی از اموری که امامت به وسیله آن ثابت می شود، این است که کسی مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، بر مسلمانان مسلط شود و مالک رقاب آنان گردد.
2. شرایط امام: در امام، عدالت و علم، معتبر نیست بلکه امامت برای جاهل و فاسق نیز منعقد می شود.
3. اطاعت از امام: اطاعت از هر امام، واجب است، مادام که مخالف شرع نگوید، چه عادل و چه جایر و ظلم.(جهت آگاهی بیشتر بنگرید: جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی صص71-76، مشهد، دانشگاه عدم اسلامی رضوی)
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] سلام و سال نو مبارک هفته اخر اسفند پیامی برایتان فرستادم و چون مستاصل هستم هر روز پیگیری کردم ولی الان می بینم پاسخ پیامهایی جدید آمده ولی من پاسخ پیام خود را پیدا نکردم خواهش می کنم راهنمایی کنید چون واقعا فکرم را مشغول کرده دختری هستم 37 ساله و مجرد دارای بالاترین مدرک تحصیلی از بهترین دانشگاه کشور یک شغل خیلی خوب دارم و استقلال مالی در زندگی شغلی و درسی آدم موفقی بوده و هستم با پدرو مادر پیرم زندگی میکنم و از نظر خانوادگی زندگی سطح متوسط رو به پایینی داریم خانواده ای مذهبی و مقید دارم هیچگاه در رفتار و گفتار و ظاهر به طریقی عمل نکردم که جلوه گری باشد یا جلب توجه جنس مخالف را بکند از دوران نوجوانی تا اکنون که شاغل و در دهه سی زندگی هستم (اصلا این کارها را بلد نیستم) همیشه با اقوام، همکلاسیهای دانشگاهی و حالا با همکاران و مراجعان مرد خیلی سنگین و جدی و بدون هیچ ترنم زنانه برخورد کرده ام حتی نمونه هایی از همکاران بودند که فکر می کردم آدم مناسبی برای ازدواج هستند و به انها علاقه داشتم اما به خودم اجازه ندادم طوری رفتار کنم که آنها متوجه تمایل و احساس من بشوند ... از زمان دبیرستان خواستگارانی داشتم ولی به دلایل زیر هنوز ازدواج نکردم: - اوایل می گفتم می خوام برم دانشگاه و رد می کردم - کمی بعد تر به دلایل بچه گانه آنها را رد می کردم - چند سال بعد جدی تر به مساله ازدواج فکر کردم اما خیلی از آنها از نظر معیارهای اصلی و مهم با من همخوان نبودند - البته مواردی هم بودند که خودشان دیگر پیگیری نمی کردند - کمی که سنم بالاتر رفت تعداد خواستگارها کم شد بویژه از زمانی که آخرین خواهر کوچکم ازدواج کرد اغلب اطرافیان فکر می کنند من واقعا قصد ازدواج ندارم شاید به دلیل اینکه در دوران نوجوانی می گفتم از مردها خوشم نمی آید استقلال خوب است و .... الان خیلی احساس تنهایی می کنم و واقعا نیاز عاطفی دارم که ازدواج کنم اما نمی توانم از معیارهایم پایین بیایم که مهمترین آنها ایمان، شخصیت، اخلاق، تطابق فرهنگی، تناسب سنی و تا حدودی تحصیلی، مجرد بودن و خانواده خوب داشتن است. در سالهای اخیر مواردی بوده اند اما یا سنشان از من کمتر بوده یا قبلا ازدواج کرده بودند و این مسایل باعث شد انها را نپذیرم. چند سالی است که هیچ پیشنهادی نداشتم در حالیکه خیلی نیاز دارم احساس تنهایی شدید می کنم و فکر می کنم دارم دچار افسردگی می شوم مجبورم از بسیاری از علایق و تفریحات صرف نظر کنم چون بعضی از آنها برای یک دختر تنهای مجرد محجبه با مخاطرات و مشکلاتی همراه است اما کسی به عنوان همراه و همپا و همصحبت و همدل ندارم والدین که پیر و ناتوانند، خواهران و برادران مشغول زندگی و خانواده و همسر خود هستند، دوستان و سایر همسالان هم که همگی ازدواج کرده اند و با همسر و فرزندان خود هستند غرور و عزت نفس و فطرت زنانه اجازه نمی دهد نیاز خود را با کسی مطرح کنم برای آرامش خاطر پدرو مادرم که نگران آینده من هستند (اگر چه هیچگاه اشکارا به رویم نمی آورند) مجبورم در ظاهر اظهار راحتی و خوشنودی از وضع موجود (عدم ازدواج) بکنم شما راهنمایی کنید چه کنم؟ من که به عنوان یک خانم نمی توانم پا پیش بگذارم و خودم دنبال همسر بگردم حتی غرورم اجازه نمی دهد با کسی از اطرافیان مطرح کنم و مثلا بگویم کیس مناسب می شناسند یا خیر، عزت نفسم چه می شود؟ پس چه کنم؟ شما راهنمایی کنید فقط تو را بخدا راهکار عملی بدهید نه توصیه به صبر و توکل چون در تمام این سالها همین کار را کرده ام اعتقاد دارم هیج کاری بدون خواست خدا محقق نمی شود اما با توجه به شرایط فرهنگی جامعه ما می دانید که دختران مجرد در سنین بالا چه مشکلات و ناملایمات اجتماعی زیادی را متحمل می شوند آنقدر زیاد که اغلب از ظرفیت صبر و تحمل یک فرد خارج است بخصوص اگر از قشر مدهبی باشی این ناملایمات و محدودیتها بیشتر هم می شود شاید یک فرد غیر مذهبی لااقل نیاز عاطفی خود را به نحوی برآورده سازد ولی ما به علت تقیداتی که داریم نمی توانیم همسریابی اینترنتی را هم با توجه به پیامدهای احتمالی کار درست و معقولانه ای نمی دانم اگر چه از سر استیصال چند بار این فکر به ذهنم رسیده... نظر شما چیه؟ در هر حال بگویید چه کنم؟ همین و متشکرم ...ممنون