در احادیث مختلف داریم و من شنیده ام که خداوند هر کس را در بهترین شکل و بهترین حالت ممکنه اش خلق کرده است و همه را در زیبایی مطلق خودش آفریده است. اگر چنین است پس چرا کسانی که جراحی پلاستیک و زیبایی انجام می دهند اکثرا زیباتر می شوند؟ به استثنای یک در هزار همه شان بهتر از قبل می شوند در این صورت مثلا اگر حضرت یوسف(ع) نیز جراحی و ترمیم انجام می دادند بهتر از قبل می شدند؟ حکمت این کار چیست؟ زیبایی خدادادی است یا با پول؟ باید توجّه داشت که زشتی و زیبایی اقسامی دارد که عبارتند از زشتی و زیبایی محسوس ، زشتی و زیبایی خیالی ، زشتی و زیبایی وهمی ، زشتی و زیبایی عقلی و زشتی و زیبایی قلبی. حسن و قبح محسوس همان است که حواسّ انسان آن را ادراک می کند و اکثر مردم قادر به درک آن هستند. این قسم از حسن و قبح ، پایین ترین و ناپایدارترین قسم زیبایی و زشتی است . گل زیباست ، قیافه ی برخی افراد زیباست امّا اینها چند روزی بیش دوام ندارد. امّا حسن و قبح خیالی ، آن قسم از زیبایی و زشتی است که محسوس نیست ولی قوّه ی خیال انسان ، قادر به ادراک آن و بلکه قادر به ایجاد آن است. مثل زیبایی یک تصویر خیالی ، زیبایی یک آرزوی دنیوی و ... این قسم از حسن و قبح ، چنان قدرتمند است که حتّی می تواند زیبایی و زشتی محسوس را تحت تأثیر قرار داده ، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دهد. شیطان نیز از همین ترفند برای فریفتن انسانها سود می جوید. ( قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین : (ابلیس) گفت:پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من(نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم (امور گذارا و کم ارزش را زیبا جلوه می دهم) ، و همگی را گمراه خواهم ساخت.)(الحجر:39) . حسن و قبح وهمی نیز از جهاتی شبیه حسن و قبح خیالی است با این تفاوت که فارغ از صور و اشکال است. مثل زیبایی یا زشتی محبّت یا بغض حاکم بین دو نفر ، که نه محسوس است و نه خیالی بلکه با قوّه ی وهم ادراک می شود که قویتر از خیال و ضعیفتر از عقل است ؛ لذا آن را اوج خیال و دامنه ی عقل گویند. اینگونه حسن و قبحها هم به شدّت مورد سوء استفاده ی شیاطین قرار می گیرد. چنین بود که برادران یوسف (ع) ، محبّت حضرت یعقوب نسبت به یوسف را زشت و دشمنی خود با یوسف را نیک پنداشته اقدام به قتل او کردند. ( إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبین : هنگامی که(برادران) گفتند:(یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند؛ در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهی آشکاری است.) (یوسف:8) اینها در حالی پدر خود را گمراه می انگاشتند که آن حضرت ، پیامبر خدا و معصوم بود. لذا توطئه کرده یوسف را به چاه انداختند ( وَ جاؤُ عَلی قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ : و پیراهن او را با خونی دروغین(آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند؛ (حضرت یعقوب) گفت: بلکه نفس شما این امر را برایتان زیبا جلوه داد. پس بر من باد صبر زیبا ؛ و در برابر آنچه میگویید، از خداوند یاری میطلبم.) (یوسف:18). قسم دیگر حسن و قبح ، حسن و قبح عقلی است که ادراک کننده ی آن قوّه ی عقل است. مثل زیبایی یک رابطه ی ریاضی یا زیبایی یک قاعده ی فلسفی یا زیبایی یک اعتقاد مبتنی بر برهان عقلی که متأسفانه اکثر مردم به خاطر ضعف عقل و نداشتن تعقّل از ادراک اینگونه از حسن و قبحها بی بهره اند. اکثر مردم نسبت به زیبایی ها و زشتی های عقلی ، مثل افراد نابینا یا کم بینا هستند نسبت به زیبایی و زشتی های محسوس. از اینروست که خداوند متعال می فرماید:( ... وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ. و اکثرشان تعقّل نمی کنند. ) (المائدة:103) امّا برترین و بالاترین زیبایی ها ، زیبایی قلبی است که مخصوص اولیای الهی و عارفان حقیقی است. اینها عالم را سراسر ظهور اسماء خدا می بینند و ذرّه ای کجی و زشتی در عالم مشاهده نمی کنند و تمام هستی را ظهور جمال بی مثال حضرت حق جمیل می یابند. لذا سعدی گفت:( به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.) عارف دیگری گفته است:( جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست.) در نظر چنین انسانهایی ، حتّی زشت ترین موجودات در نظر افراد عادی نیز در جایگاه وجودی خویش زیباست ؛ و زشتی ظاهری و حسّی او عین زیبایی است چنان که اگر او به ظاهر زشت نبود ، عالم زیبا نبود. لذا گفته اند:( ابرو اگر راست بودی کج بودی.) یعنی همانگونه که زیبایی ابرو به این است که کج باشد ، زیبایی برخی موجودات نیز به این است که به ظاهر زشت باشند. امّا این حقیقت را نه اهل حسّ می فهمند نه اهل خیال و وهم . اهل عقل نیز اگرچه آن را تصدیق می کنند ولی به عمق آن راه نمی برند. تنها اهل دل اند که با چشم خدایی نظر می کنند و تمام به ظاهر زشتها را هم زیبا می بینند. این مقام کسانی چون حضرت زینب سلام الله علیها است که در بطن زشت ترین جنایت تاریخ ، یعنی جنایت یزیدیان در کربلا و در زیر خرد کننده ترین مصیبتها که زبان اکثر مردم را به کفر گویی و اعتراض به قضای الهی می گشاید ، می فرماید: ( مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا : من جز زیبایی ندیدم.)(اللهوف ،ص160) در چنین فضای ادراکی است که گفته شده: خداوند هر کس را در بهترین شکل و بهترین حالت ممکنه اش خلق کرده است و همه را در زیبایی مطلق خودش آفریده است. حتّی اگر کسی دست به ساختار بدنی خود زده آن را تغییر داد باز از این نگاه زیباست. چون این کار نیز باید می شد که شد. در این نگاه هر آنچه رخ می دهد از خوب و بد ، از حیث وجودی نه از حیث ماهوی و در مقام انتساب فعل خدا بوده عین زیبایی است. لذا وقتی ابن زیاد لعنه الله خطاب به زینب کبری گفت : ٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ : چگونه دیدی کار خود را در حقّ برادر و اهل بیت خود. (آن خبیث این سخن را طبق تفکّر جبری گفت. یعنی ما او را نکشتیم بلکه خدا او را کشت.). فَقَالَتْ: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا ، هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلی مَضاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ یَکُونُ الْفَلْجُ یَوْمَئِذٍ هَبَلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَةَ : حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: جز زیبا ندیدم، آنان (حسین و یارانش) گروهی بودند که خدا بر آنان شهادت را مقرّر داشته، و آنان به سوی قتلگاه خود شتافتند و زود باشد که خدا بین تو و آنان جمع فرموده، بعد تو محاجّه و مخاصمه و محاکمه شوی، بنگر پیروزی از آن چه کسی خواهد بود، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه.) (اللهوف ،ص160) آن عالمه ی غیر معلّمه با این کلام شگفت آور نشان داد که حوادث دو رویه دارند. یک رویه منتسب به خدا و قضای اوست که عین زیبایی است و رویه ی دیگر مربوط به خلق است که نقص متوجّه این رویه است. ( بعد ابن زیاد علیه اللّعنة به علیّ بن الحسین (ع) توجّه کرد و گفت: این کیست؟ گفته شد: علیّ بن الحسین. گفت: مگر علیّ بن الحسین را خدا نکشت؟! زین العابدین علیه السّلام فرمود: برادری به نام علی بن الحسین داشتم که مردم او را کشتند. ابن زیاد لعنة اللَّه علیه گفت: بلکه خدا او را کشت. امام سجّاد علیه السّلام فرمودند: (خداوند به گاه مرگ جانها را میگیرد) در این کلام امام سجاد (ع) نیز دقیقاً دو رویه ی امور تبیین شده است. امام با این کلام بیان داشتن که قتل و کشتن کار مردم است و قبض روح و توفّی کار خداست. کشتن زشت است امّا قبض روح زیباست. با توجّه به مقدّمه ی پیش گفته ، حال چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید. باید از خود پرسید: آیا آنچه به ظاهر زشت می نماید ، از دیدگاه عقل و قلب هم زشت است؟ و آیا آنچه به ظاهر زیبا می نماید حقیقتاً هم زیباست؟ باید از خود پرسید که چه کسی حقّ قضاوت دارد ، حسّ ، خیال و وهم یا عقل و قلب؟ آنجا که حسّ چیزی را زیبا می یابد ولی عقل آن را زشت می شمارد تشخیص کدامیک ترجیح دارد؟ برای قضاوت در مورد زشتی و زیبایی یک موجود ، باید تمام ابعاد آن را نظاره نمود ، انسان فقط قیافه و شکل نیست که بر اساس زیبایی و زشتی آن ، بتوان در مورد کلّ آن اظهار نظر نمود. از طرفی انسان قابل تجزیه هم نیست که بتوان فقط در مورد یک جزء او اظهار نظر کرد. وقتی انسان تجزیه شد دیگر انسان نیست. لذا حکم قیافه را منطقاً نمی توان به انسان سرایت داد. انسان یک مجموعه با صدها و هزاران ابعاد پیچیده است که تمام ابعاد آن در ارتباط با همدیگر ، انسان را می سازند. لذا در قضاوت نسبت به یک بعد از وجود انسان باید ارتباط آن را با تمام ابعاد دیگر لحاظ نموده آنگاه قضاوت نمود. برخی افراد خیال می کنند بینی بزرگی دارند لذا آن را با عمل جرّاحی کوچک می کنند تا زیباتر شوند غافل از آن که در سایه ی این زیبایی حسّی و جزئی که کسب می کنند ، دهها و صدها زیبایی دیگر را نابود کرده اند. آن بینی که خداوند متعال آفریده بود متناسب با جایگاه چشمها ، اندازه ی حفره های سینوسی ، اندازه ی دریچه ی نای حلق ، اندازه ی ریه ها و ... بود. حال این شخص با کوچک نمودن بینی ، تمام آن تناسبات را به هم ریخته است. بلی از نظر اهل حسّ ، قیافه ی این شخص زیباتر شده است امّا از نظر یک دانشمند کالبد شناس که دید عمیقتری به زیبایی بدن دارد ، زیبایی و تعادل بدن چنین شخصی به هم ریخته است ؛ و در دراز مدّت چشمهای او آسیب خواهد دید ؛ چون بینی ، وظیفه ی تقسیم نور برای چشمها را بر عهده دارد و این وظیفه با کوچک شدن بینی تا حدودی مختلّ می شود. همینطور سینوسهای شخص و ریه های او و به تبع آنها تمام بدن او آسیب خواهد دید. لذا از نظر عقل ، وجود آن بینی اوّلی زیباترین بینی ممکن برای آن شخص است. از اینرو پزشکان متعهّد و پایبند به سوگند پزشکی خود ، حاضر نمی شوند چنین بینی عقلاً زیبایی را دستکاری کنند. اینگونه پزشکان فقط در مواردی دست به جرّاحی پلاستیک می زنند که بینی یا چهره ی شخص حقیقتاً دچار مشکل فیزیولوژِکی بوده با نیازهای بدن متناسب نباشد. وقتی قوّه ی حسّ انسان در مسند قضاوت نشسته و یک سویه در باره ی زشتی و زیبایی امور قضاوت می کند باید از او پرسید: آیا یک مجسمه ی زیبا از انسان ، قابل مقایسه با یک انسان به ظاهر زشت هست؟ آیا مردی حاضر است به جای ازدواج با دختری به ظاهر زشت با مجسمه ای بسیار زیبا ازدواج کند؟ اگر آدمی در همین قیافه و ظاهر خلاصه می شد قاعدتاً باید مجسمه ی زیبا بر انسان زشت برتری می داشت ولی چنین نیست. آیا مردی حاضر است دختری زیبا ولی عقب مانده ی ذهنی را بر دختری زشت ولی باهوش ترجیح داده به همسری انتخاب نماید؟ آیا انسانی زیبا ولی بداخلاق ، برتر از انسانی با قیافه ی نازیبا ولی خوش اخلاق است؟ آیا دختر خانمی حاضر است با مردی خوش تیپ ولی معتاد و هرزه ازدواج نماید؟ و ... اگر جواب منفی است پس معلوم می شود که انسان را باید جامع دید و با لحاظ تمام ابعاد وجودی او در موردش قضاوت نمود. زیبایی های فراوانی برای انسان وجود دارد. یکی قیافه ی زیباتری دارد . آن یکی عقل پربارتری دارد ؛ دیگری عطوفت فراوانتری دارد. چهارمی عفّت پر رنگی دارد. بعضی غمخوار خوبی هستند. برخی خوش سخن اند و... . لذا ، چه بسا افرادی که خوش قیافه ولی غیر قابل تحمّلند و بر عکس ، برخی افراد به ظاهر نازیبا ولی دوست داشتنی و تو دل برو هستند. برخی زیبا ولی بی مزّه و چِندِش آورند ولی برخی دیگر نازیبا امّا بانمک و جذّابند. و ... . اینجا تنها حسّ نیست که در مورد زیبایی و زشتی قضاوت می کند بلکه عقل و قلب نیز دست به سنجش می زنند. لذا حتماً مشاهده فرموده اید دختران نازیبایی را که با مردان ایده آلی ازدواج نموده اند و دختران زیبایی را که در به در دنبال شوهر می گردند یا با مردانی کم ارزش ازدواج نموده اند. همینطور حتماً مشاهده نموده اید زنان نازیبایی را که زندگی شیرینی دارند و در مقابل زنان زیبایی که به جای کانون پر مهر خانواده ، گرفتار کانون گرم جنگ و جدال خانوادگی شده اند. کافی است سری به دادگاه خانواده بزنیم تا معلوم شود که زیبایی حقیقی در چیست. اکثر آن زوجهایی که کارشان به طلاق می کشد زیبا رویانند ؛ چون ملاک ازدواج همسران اینها تنها قیافه بوده و بس. به قول سهراب سپهری : ( ... من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست؟ و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟ گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید. واژه ها را باید شست. واژه باید خودِ باد ، واژه باید خود باران باشد.) اهل ظاهر بر این پندارند که قیافه ی زیبا ، ثروت ، قدرت و امثال این امور همواره نعمت بوده و خوبند و در مقابل ، نازیبا بودن ، فقر و ضعف و امثال آنها همواره نقمت بوده بد هستند. امّا عاقلان و اهل دل بر این باورند که هرچه از دوست رسد نیکوست. اینها به برهان و عرفان دریافته اند که خداوند متعال حکیم بوده هیچ کارش بی حکمت نیست. همچنین یافته اند که خداوند متعال بندگانش را بیش از خودشان دوست دارد ، لذا محال است بد بندگانش را بخواهد ؛ بلکه آنچه او برای بنده اش خواسته بهترین خواسته است ؛ امّا اکثر بندگان مانند کودکانی هستند که محبّت را به شکلات و پفک و امثال آنها می شناسند. خداوند متعال می فرماید: (عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون : چه بسا شما چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید.)(البقرة: 216) باز می فرماید: ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً : ای کسانی که ایمان آوردهاید! برای شما حلال نیست که از روی اکراه(و ایجاد ناراحتی برای زنان) از آنها ، ارث ببرید . و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها دادهاید(از مهر) ، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان ، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها ، (به جهتی) کراهت داشتید ، (فوراً تصمیم به جدایی نگیرید!) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد ، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد.)(النساء:19) آری چه بسا کسی چنین بپندارد که اگر زیباتر بود به نفعش بود ؛ حال آنکه معلوم نیست چنین باشد. کافی است کمی عمیقتر و دقیقتر به اطراف خود نظر کنیم و مقایسه ای کنیم بین زیبارویان و افراد عادی تا ببینیم مفاسد اخلاقی بین کدام قشر افزونتر است. تمایل کدام گروه به بی عفّتی و خودنمایی و تکبّر و خودبینی و تحقیر دیگران و امثال این امور شدیتر است؟ همینطور در ثروت و قدرت امثال آنها هم اگر دقّت کنیم می بینیم همواره میل ثروتمندان و قدرتمندان به مفاسد اخلاقی بیش از فقراء و ضعفاست. پس چنین نپنداریم که اینگونه از امور همواره خیرند. زیبایی و زشتی ، ثروت و فقر ، قدرت و ضعف و ... همگی وسائل امتحانند. نه زیبا و ثروتمند و قدرتمند مالک زیبایی و ثروت و قدرت خود است نه زشت و فقیر و ضعیف مالک زشتی و فقر و ضعف خود. بلکه همه ی اینها به بشر داده شده تا انسانها امتحان شوند ؛ و امتحان برای این است که استعدادهای انسانی و الهی بشر شکوفا شود. خداوند متعال در این دار امتحان ، به هر کسی آن چیزی را داده که با آن می تواند رشد کند. اگر زیبا را زشت می نمود حتماً مردود می شد و اگر برعکس زشت را زیبا می نمود او نیز یقیناً به کمال لایق خود نمی رسید. امّا با وضع موجود برای همه ، هم امکان رشد و تکامل وجود دارد هم امکان سقوط. چون امکانات داده شده به هر کسی دقیقاً متناسب با نیاز وجود او برای تکامل است و این لازمه ی حکیم بودن خداست. اهل دنیا همه چیزی را در مقایسه با غایات دنیوی آن می سنجند. برای مثال می گویند: آنکه به ظاهر نازیباست چه گناهی کرده که نمی تواند همسر مناسبی برای خود بیابد؟ امّا خداوند حکیم سعادت حقیقی انسانها را در نظر گرفته و امکاناتی در اختیار آنها گذاشته که تأمین کننده ی سعادت ابدی آنان است. در نگاه عمیق الهی اساساً هر چیزی که به کسی داده شده یا از او دریغ شده برای آخرت و ابدیّت اوست نه برای دنیایش ؛ امّا بشر جاهل چنین می پندارد که اینها برای دنیاست. هدف اصلی از هر چیزی که به انسان داده شده یا از او دریغ شده ، شکوفا نمودن استعدادهای انسانی و رساندن او به سعادت ابدی است. لذا آنچه در این دنیا داده شده یا دریغ شده همگی موقّتی بوده چند دهه بیش دوام ندارد ، در حالی که سعادت یا شقاوت اخروی برای ابد است. با این وصف ، اگر کسی در این چند روزه ی دنیا به نازیبایی موقّت خود راضی بوده بر عدل و حکمت خدا یقین داشته بر او خرده نگیرد و به این وسیله زیبایی ابدی را به دست آورد ، ارزش نخواهد داشت؟ اگر این نازیبایی چند روزه ، زمینه را فراهم سازد تا انسان به مقامی برسد که در آخرت قیافه ی خود را خودش تعیین نماید ، نعمت بزرگی نخواهد بود؟ خداوند متعال خطاب به اهل رضا و تسلیم می فرماید:( ... وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُون : ... و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده میشود. )(فصلت:31) طبق برخی روایات ، از جمله چیزهایی که اهل بهشت طلب می کنند و به آنها داده می شود قیافه ی دلخواه است. بلکه آنها هر لحظه هر قیافه ای را که دلخواهشان باشد می تواند به آن صورت در آیند ، بدون اینکه مانع از شناخته شدنشان شود. ( قَالَ النَّبِیُّ (ص): إِنَّ فِی الْجَنَّةِ سُوقاً مَا فِیهَا شِرًی وَ لَا بَیْعٌ إِلَّا الصُّوَرُ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مَنِ اشْتَهَی صُورَةً دَخَلَ فِیهَا وَ إِنَّ فِیهَا مَجْمَعُ حُورِ الْعِینِ یَرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِصَوْتٍ لَمْ یَسْمَعِ الْخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الطَّاعِمَاتُ فَلَا نَجُوعُ أَبَداً وَ نَحْنُ الْکَاسِیَاتُ فَلَا نَعْرَی أَبَداً وَ نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِیَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً وَ نَحْنُ الْمُقِیمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ أَبَداً فَطُوبَی لِمَنْ کُنَّا لَهُ وَ کَانَ لَنَا نَحْنُ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ أَزْوَاجُنَا أَقْوَامٌ کِرَامٌ : نبی اکرم(ص) فرمودند: در بهشت بازاری است که در آن جز صورت مردان و زنان ، خرید و فروش نمی شود. پس هر که طالب صورتی باشد داخل آن بازار می شود. و همانا محل تجمّع و نمایشگاه حور العین در آن بازار است. آن حور العین ها با صوتی که خلایق مثلش را نشنیده اند صدای خود را بلند کرده می گویند:ما بی نیاز از غذا هستیم که ابداً گرسنه نمی شویم ؛ لباس پوشندگانی هستیم که هرگز برهنه نمی مانیم ؛ ماندگارانی هستیم که هرگز نمی میریم ؛ خشنودانی هستیم که هیچگاه غضب نمی کنیم ؛ مقیمانی هستیم که هرگز به سفر نمی رویم. پس خوشا به حال آنکه ما از آن او باشیم و او از آن ما. ما زیبارویان نیکوخصالیم و همسران ما اقوامی کریمند.)( بحارالأنوار ؛ج8 ،ص148 ).
در احادیث مختلف داریم و من شنیده ام که خداوند هر کس را در بهترین شکل و بهترین حالت ممکنه اش خلق کرده است و همه را در زیبایی مطلق خودش آفریده است. اگر چنین است پس چرا کسانی که جراحی پلاستیک و زیبایی انجام می دهند اکثرا زیباتر می شوند؟ به استثنای یک در هزار همه شان بهتر از قبل می شوند در این صورت مثلا اگر حضرت یوسف(ع) نیز جراحی و ترمیم انجام می دادند بهتر از قبل می شدند؟ حکمت این کار چیست؟ زیبایی خدادادی است یا با پول؟
در احادیث مختلف داریم و من شنیده ام که خداوند هر کس را در بهترین شکل و بهترین حالت ممکنه اش خلق کرده است و همه را در زیبایی مطلق خودش آفریده است. اگر چنین است پس چرا کسانی که جراحی پلاستیک و زیبایی انجام می دهند اکثرا زیباتر می شوند؟ به استثنای یک در هزار همه شان بهتر از قبل می شوند در این صورت مثلا اگر حضرت یوسف(ع) نیز جراحی و ترمیم انجام می دادند بهتر از قبل می شدند؟ حکمت این کار چیست؟ زیبایی خدادادی است یا با پول؟
باید توجّه داشت که زشتی و زیبایی اقسامی دارد که عبارتند از زشتی و زیبایی محسوس ، زشتی و زیبایی خیالی ، زشتی و زیبایی وهمی ، زشتی و زیبایی عقلی و زشتی و زیبایی قلبی. حسن و قبح محسوس همان است که حواسّ انسان آن را ادراک می کند و اکثر مردم قادر به درک آن هستند. این قسم از حسن و قبح ، پایین ترین و ناپایدارترین قسم زیبایی و زشتی است . گل زیباست ، قیافه ی برخی افراد زیباست امّا اینها چند روزی بیش دوام ندارد. امّا حسن و قبح خیالی ، آن قسم از زیبایی و زشتی است که محسوس نیست ولی قوّه ی خیال انسان ، قادر به ادراک آن و بلکه قادر به ایجاد آن است. مثل زیبایی یک تصویر خیالی ، زیبایی یک آرزوی دنیوی و ... این قسم از حسن و قبح ، چنان قدرتمند است که حتّی می تواند زیبایی و زشتی محسوس را تحت تأثیر قرار داده ، زشت را زیبا و زیبا را زشت جلوه دهد. شیطان نیز از همین ترفند برای فریفتن انسانها سود می جوید. ( قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین : (ابلیس) گفت:پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من(نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم (امور گذارا و کم ارزش را زیبا جلوه می دهم) ، و همگی را گمراه خواهم ساخت.)(الحجر:39) . حسن و قبح وهمی نیز از جهاتی شبیه حسن و قبح خیالی است با این تفاوت که فارغ از صور و اشکال است. مثل زیبایی یا زشتی محبّت یا بغض حاکم بین دو نفر ، که نه محسوس است و نه خیالی بلکه با قوّه ی وهم ادراک می شود که قویتر از خیال و ضعیفتر از عقل است ؛ لذا آن را اوج خیال و دامنه ی عقل گویند. اینگونه حسن و قبحها هم به شدّت مورد سوء استفاده ی شیاطین قرار می گیرد. چنین بود که برادران یوسف (ع) ، محبّت حضرت یعقوب نسبت به یوسف را زشت و دشمنی خود با یوسف را نیک پنداشته اقدام به قتل او کردند. ( إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی ضَلالٍ مُبین : هنگامی که(برادران) گفتند:(یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند؛ در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهی آشکاری است.) (یوسف:8) اینها در حالی پدر خود را گمراه می انگاشتند که آن حضرت ، پیامبر خدا و معصوم بود. لذا توطئه کرده یوسف را به چاه انداختند ( وَ جاؤُ عَلی قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ : و پیراهن او را با خونی دروغین(آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند؛ (حضرت یعقوب) گفت: بلکه نفس شما این امر را برایتان زیبا جلوه داد. پس بر من باد صبر زیبا ؛ و در برابر آنچه میگویید، از خداوند یاری میطلبم.) (یوسف:18). قسم دیگر حسن و قبح ، حسن و قبح عقلی است که ادراک کننده ی آن قوّه ی عقل است. مثل زیبایی یک رابطه ی ریاضی یا زیبایی یک قاعده ی فلسفی یا زیبایی یک اعتقاد مبتنی بر برهان عقلی که متأسفانه اکثر مردم به خاطر ضعف عقل و نداشتن تعقّل از ادراک اینگونه از حسن و قبحها بی بهره اند. اکثر مردم نسبت به زیبایی ها و زشتی های عقلی ، مثل افراد نابینا یا کم بینا هستند نسبت به زیبایی و زشتی های محسوس. از اینروست که خداوند متعال می فرماید:( ... وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ. و اکثرشان تعقّل نمی کنند. ) (المائدة:103) امّا برترین و بالاترین زیبایی ها ، زیبایی قلبی است که مخصوص اولیای الهی و عارفان حقیقی است. اینها عالم را سراسر ظهور اسماء خدا می بینند و ذرّه ای کجی و زشتی در عالم مشاهده نمی کنند و تمام هستی را ظهور جمال بی مثال حضرت حق جمیل می یابند. لذا سعدی گفت:( به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.) عارف دیگری گفته است:( جهان چون چشم و خطّ و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست.)
در نظر چنین انسانهایی ، حتّی زشت ترین موجودات در نظر افراد عادی نیز در جایگاه وجودی خویش زیباست ؛ و زشتی ظاهری و حسّی او عین زیبایی است چنان که اگر او به ظاهر زشت نبود ، عالم زیبا نبود. لذا گفته اند:( ابرو اگر راست بودی کج بودی.) یعنی همانگونه که زیبایی ابرو به این است که کج باشد ، زیبایی برخی موجودات نیز به این است که به ظاهر زشت باشند. امّا این حقیقت را نه اهل حسّ می فهمند نه اهل خیال و وهم . اهل عقل نیز اگرچه آن را تصدیق می کنند ولی به عمق آن راه نمی برند. تنها اهل دل اند که با چشم خدایی نظر می کنند و تمام به ظاهر زشتها را هم زیبا می بینند. این مقام کسانی چون حضرت زینب سلام الله علیها است که در بطن زشت ترین جنایت تاریخ ، یعنی جنایت یزیدیان در کربلا و در زیر خرد کننده ترین مصیبتها که زبان اکثر مردم را به کفر گویی و اعتراض به قضای الهی می گشاید ، می فرماید: ( مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا : من جز زیبایی ندیدم.)(اللهوف ،ص160) در چنین فضای ادراکی است که گفته شده: خداوند هر کس را در بهترین شکل و بهترین حالت ممکنه اش خلق کرده است و همه را در زیبایی مطلق خودش آفریده است. حتّی اگر کسی دست به ساختار بدنی خود زده آن را تغییر داد باز از این نگاه زیباست. چون این کار نیز باید می شد که شد. در این نگاه هر آنچه رخ می دهد از خوب و بد ، از حیث وجودی نه از حیث ماهوی و در مقام انتساب فعل خدا بوده عین زیبایی است. لذا وقتی ابن زیاد لعنه الله خطاب به زینب کبری گفت : ٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ : چگونه دیدی کار خود را در حقّ برادر و اهل بیت خود. (آن خبیث این سخن را طبق تفکّر جبری گفت. یعنی ما او را نکشتیم بلکه خدا او را کشت.). فَقَالَتْ: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا ، هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلی مَضاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ یَکُونُ الْفَلْجُ یَوْمَئِذٍ هَبَلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَةَ : حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: جز زیبا ندیدم، آنان (حسین و یارانش) گروهی بودند که خدا بر آنان شهادت را مقرّر داشته، و آنان به سوی قتلگاه خود شتافتند و زود باشد که خدا بین تو و آنان جمع فرموده، بعد تو محاجّه و مخاصمه و محاکمه شوی، بنگر پیروزی از آن چه کسی خواهد بود، مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه.) (اللهوف ،ص160)
آن عالمه ی غیر معلّمه با این کلام شگفت آور نشان داد که حوادث دو رویه دارند. یک رویه منتسب به خدا و قضای اوست که عین زیبایی است و رویه ی دیگر مربوط به خلق است که نقص متوجّه این رویه است.
( بعد ابن زیاد علیه اللّعنة به علیّ بن الحسین (ع) توجّه کرد و گفت: این کیست؟ گفته شد: علیّ بن الحسین. گفت: مگر علیّ بن الحسین را خدا نکشت؟! زین العابدین علیه السّلام فرمود: برادری به نام علی بن الحسین داشتم که مردم او را کشتند. ابن زیاد لعنة اللَّه علیه گفت: بلکه خدا او را کشت. امام سجّاد علیه السّلام فرمودند: (خداوند به گاه مرگ جانها را میگیرد)
در این کلام امام سجاد (ع) نیز دقیقاً دو رویه ی امور تبیین شده است. امام با این کلام بیان داشتن که قتل و کشتن کار مردم است و قبض روح و توفّی کار خداست. کشتن زشت است امّا قبض روح زیباست.
با توجّه به مقدّمه ی پیش گفته ، حال چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید. باید از خود پرسید: آیا آنچه به ظاهر زشت می نماید ، از دیدگاه عقل و قلب هم زشت است؟ و آیا آنچه به ظاهر زیبا می نماید حقیقتاً هم زیباست؟ باید از خود پرسید که چه کسی حقّ قضاوت دارد ، حسّ ، خیال و وهم یا عقل و قلب؟ آنجا که حسّ چیزی را زیبا می یابد ولی عقل آن را زشت می شمارد تشخیص کدامیک ترجیح دارد؟ برای قضاوت در مورد زشتی و زیبایی یک موجود ، باید تمام ابعاد آن را نظاره نمود ، انسان فقط قیافه و شکل نیست که بر اساس زیبایی و زشتی آن ، بتوان در مورد کلّ آن اظهار نظر نمود. از طرفی انسان قابل تجزیه هم نیست که بتوان فقط در مورد یک جزء او اظهار نظر کرد. وقتی انسان تجزیه شد دیگر انسان نیست. لذا حکم قیافه را منطقاً نمی توان به انسان سرایت داد. انسان یک مجموعه با صدها و هزاران ابعاد پیچیده است که تمام ابعاد آن در ارتباط با همدیگر ، انسان را می سازند. لذا در قضاوت نسبت به یک بعد از وجود انسان باید ارتباط آن را با تمام ابعاد دیگر لحاظ نموده آنگاه قضاوت نمود. برخی افراد خیال می کنند بینی بزرگی دارند لذا آن را با عمل جرّاحی کوچک می کنند تا زیباتر شوند غافل از آن که در سایه ی این زیبایی حسّی و جزئی که کسب می کنند ، دهها و صدها زیبایی دیگر را نابود کرده اند. آن بینی که خداوند متعال آفریده بود متناسب با جایگاه چشمها ، اندازه ی حفره های سینوسی ، اندازه ی دریچه ی نای حلق ، اندازه ی ریه ها و ... بود. حال این شخص با کوچک نمودن بینی ، تمام آن تناسبات را به هم ریخته است. بلی از نظر اهل حسّ ، قیافه ی این شخص زیباتر شده است امّا از نظر یک دانشمند کالبد شناس که دید عمیقتری به زیبایی بدن دارد ، زیبایی و تعادل بدن چنین شخصی به هم ریخته است ؛ و در دراز مدّت چشمهای او آسیب خواهد دید ؛ چون بینی ، وظیفه ی تقسیم نور برای چشمها را بر عهده دارد و این وظیفه با کوچک شدن بینی تا حدودی مختلّ می شود. همینطور سینوسهای شخص و ریه های او و به تبع آنها تمام بدن او آسیب خواهد دید. لذا از نظر عقل ، وجود آن بینی اوّلی زیباترین بینی ممکن برای آن شخص است. از اینرو پزشکان متعهّد و پایبند به سوگند پزشکی خود ، حاضر نمی شوند چنین بینی عقلاً زیبایی را دستکاری کنند. اینگونه پزشکان فقط در مواردی دست به جرّاحی پلاستیک می زنند که بینی یا چهره ی شخص حقیقتاً دچار مشکل فیزیولوژِکی بوده با نیازهای بدن متناسب نباشد.
وقتی قوّه ی حسّ انسان در مسند قضاوت نشسته و یک سویه در باره ی زشتی و زیبایی امور قضاوت می کند باید از او پرسید: آیا یک مجسمه ی زیبا از انسان ، قابل مقایسه با یک انسان به ظاهر زشت هست؟ آیا مردی حاضر است به جای ازدواج با دختری به ظاهر زشت با مجسمه ای بسیار زیبا ازدواج کند؟ اگر آدمی در همین قیافه و ظاهر خلاصه می شد قاعدتاً باید مجسمه ی زیبا بر انسان زشت برتری می داشت ولی چنین نیست. آیا مردی حاضر است دختری زیبا ولی عقب مانده ی ذهنی را بر دختری زشت ولی باهوش ترجیح داده به همسری انتخاب نماید؟ آیا انسانی زیبا ولی بداخلاق ، برتر از انسانی با قیافه ی نازیبا ولی خوش اخلاق است؟ آیا دختر خانمی حاضر است با مردی خوش تیپ ولی معتاد و هرزه ازدواج نماید؟ و ... اگر جواب منفی است پس معلوم می شود که انسان را باید جامع دید و با لحاظ تمام ابعاد وجودی او در موردش قضاوت نمود. زیبایی های فراوانی برای انسان وجود دارد. یکی قیافه ی زیباتری دارد . آن یکی عقل پربارتری دارد ؛ دیگری عطوفت فراوانتری دارد. چهارمی عفّت پر رنگی دارد. بعضی غمخوار خوبی هستند. برخی خوش سخن اند و... . لذا ، چه بسا افرادی که خوش قیافه ولی غیر قابل تحمّلند و بر عکس ، برخی افراد به ظاهر نازیبا ولی دوست داشتنی و تو دل برو هستند. برخی زیبا ولی بی مزّه و چِندِش آورند ولی برخی دیگر نازیبا امّا بانمک و جذّابند. و ... . اینجا تنها حسّ نیست که در مورد زیبایی و زشتی قضاوت می کند بلکه عقل و قلب نیز دست به سنجش می زنند. لذا حتماً مشاهده فرموده اید دختران نازیبایی را که با مردان ایده آلی ازدواج نموده اند و دختران زیبایی را که در به در دنبال شوهر می گردند یا با مردانی کم ارزش ازدواج نموده اند. همینطور حتماً مشاهده نموده اید زنان نازیبایی را که زندگی شیرینی دارند و در مقابل زنان زیبایی که به جای کانون پر مهر خانواده ، گرفتار کانون گرم جنگ و جدال خانوادگی شده اند. کافی است سری به دادگاه خانواده بزنیم تا معلوم شود که زیبایی حقیقی در چیست. اکثر آن زوجهایی که کارشان به طلاق می کشد زیبا رویانند ؛ چون ملاک ازدواج همسران اینها تنها قیافه بوده و بس.
به قول سهراب سپهری : ( ... من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست؟ و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست؟ گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید. واژه ها را باید شست. واژه باید خودِ باد ، واژه باید خود باران باشد.)
اهل ظاهر بر این پندارند که قیافه ی زیبا ، ثروت ، قدرت و امثال این امور همواره نعمت بوده و خوبند و در مقابل ، نازیبا بودن ، فقر و ضعف و امثال آنها همواره نقمت بوده بد هستند. امّا عاقلان و اهل دل بر این باورند که هرچه از دوست رسد نیکوست. اینها به برهان و عرفان دریافته اند که خداوند متعال حکیم بوده هیچ کارش بی حکمت نیست. همچنین یافته اند که خداوند متعال بندگانش را بیش از خودشان دوست دارد ، لذا محال است بد بندگانش را بخواهد ؛ بلکه آنچه او برای بنده اش خواسته بهترین خواسته است ؛ امّا اکثر بندگان مانند کودکانی هستند که محبّت را به شکلات و پفک و امثال آنها می شناسند. خداوند متعال می فرماید: (عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون : چه بسا شما چیزی را خوش نداشته باشید ، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا میداند، و شما نمیدانید.)(البقرة: 216)
باز می فرماید: ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً : ای کسانی که ایمان آوردهاید! برای شما حلال نیست که از روی اکراه(و ایجاد ناراحتی برای زنان) از آنها ، ارث ببرید . و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها دادهاید(از مهر) ، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان ، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها ، (به جهتی) کراهت داشتید ، (فوراً تصمیم به جدایی نگیرید!) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد ، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار میدهد.)(النساء:19)
آری چه بسا کسی چنین بپندارد که اگر زیباتر بود به نفعش بود ؛ حال آنکه معلوم نیست چنین باشد. کافی است کمی عمیقتر و دقیقتر به اطراف خود نظر کنیم و مقایسه ای کنیم بین زیبارویان و افراد عادی تا ببینیم مفاسد اخلاقی بین کدام قشر افزونتر است. تمایل کدام گروه به بی عفّتی و خودنمایی و تکبّر و خودبینی و تحقیر دیگران و امثال این امور شدیتر است؟ همینطور در ثروت و قدرت امثال آنها هم اگر دقّت کنیم می بینیم همواره میل ثروتمندان و قدرتمندان به مفاسد اخلاقی بیش از فقراء و ضعفاست. پس چنین نپنداریم که اینگونه از امور همواره خیرند. زیبایی و زشتی ، ثروت و فقر ، قدرت و ضعف و ... همگی وسائل امتحانند. نه زیبا و ثروتمند و قدرتمند مالک زیبایی و ثروت و قدرت خود است نه زشت و فقیر و ضعیف مالک زشتی و فقر و ضعف خود. بلکه همه ی اینها به بشر داده شده تا انسانها امتحان شوند ؛ و امتحان برای این است که استعدادهای انسانی و الهی بشر شکوفا شود. خداوند متعال در این دار امتحان ، به هر کسی آن چیزی را داده که با آن می تواند رشد کند. اگر زیبا را زشت می نمود حتماً مردود می شد و اگر برعکس زشت را زیبا می نمود او نیز یقیناً به کمال لایق خود نمی رسید. امّا با وضع موجود برای همه ، هم امکان رشد و تکامل وجود دارد هم امکان سقوط. چون امکانات داده شده به هر کسی دقیقاً متناسب با نیاز وجود او برای تکامل است و این لازمه ی حکیم بودن خداست.
اهل دنیا همه چیزی را در مقایسه با غایات دنیوی آن می سنجند. برای مثال می گویند: آنکه به ظاهر نازیباست چه گناهی کرده که نمی تواند همسر مناسبی برای خود بیابد؟ امّا خداوند حکیم سعادت حقیقی انسانها را در نظر گرفته و امکاناتی در اختیار آنها گذاشته که تأمین کننده ی سعادت ابدی آنان است. در نگاه عمیق الهی اساساً هر چیزی که به کسی داده شده یا از او دریغ شده برای آخرت و ابدیّت اوست نه برای دنیایش ؛ امّا بشر جاهل چنین می پندارد که اینها برای دنیاست. هدف اصلی از هر چیزی که به انسان داده شده یا از او دریغ شده ، شکوفا نمودن استعدادهای انسانی و رساندن او به سعادت ابدی است. لذا آنچه در این دنیا داده شده یا دریغ شده همگی موقّتی بوده چند دهه بیش دوام ندارد ، در حالی که سعادت یا شقاوت اخروی برای ابد است. با این وصف ، اگر کسی در این چند روزه ی دنیا به نازیبایی موقّت خود راضی بوده بر عدل و حکمت خدا یقین داشته بر او خرده نگیرد و به این وسیله زیبایی ابدی را به دست آورد ، ارزش نخواهد داشت؟ اگر این نازیبایی چند روزه ، زمینه را فراهم سازد تا انسان به مقامی برسد که در آخرت قیافه ی خود را خودش تعیین نماید ، نعمت بزرگی نخواهد بود؟ خداوند متعال خطاب به اهل رضا و تسلیم می فرماید:( ... وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُون : ... و برای شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده میشود. )(فصلت:31) طبق برخی روایات ، از جمله چیزهایی که اهل بهشت طلب می کنند و به آنها داده می شود قیافه ی دلخواه است. بلکه آنها هر لحظه هر قیافه ای را که دلخواهشان باشد می تواند به آن صورت در آیند ، بدون اینکه مانع از شناخته شدنشان شود. ( قَالَ النَّبِیُّ (ص): إِنَّ فِی الْجَنَّةِ سُوقاً مَا فِیهَا شِرًی وَ لَا بَیْعٌ إِلَّا الصُّوَرُ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ مَنِ اشْتَهَی صُورَةً دَخَلَ فِیهَا وَ إِنَّ فِیهَا مَجْمَعُ حُورِ الْعِینِ یَرْفَعْنَ أَصْوَاتَهُنَّ بِصَوْتٍ لَمْ یَسْمَعِ الْخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ نَحْنُ النَّاعِمَاتُ فَلَا نَبْأَسُ أَبَداً وَ نَحْنُ الطَّاعِمَاتُ فَلَا نَجُوعُ أَبَداً وَ نَحْنُ الْکَاسِیَاتُ فَلَا نَعْرَی أَبَداً وَ نَحْنُ الْخَالِدَاتُ فَلَا نَمُوتُ أَبَداً وَ نَحْنُ الرَّاضِیَاتُ فَلَا نَسْخَطُ أَبَداً وَ نَحْنُ الْمُقِیمَاتُ فَلَا نَظْعَنُ أَبَداً فَطُوبَی لِمَنْ کُنَّا لَهُ وَ کَانَ لَنَا نَحْنُ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ أَزْوَاجُنَا أَقْوَامٌ کِرَامٌ : نبی اکرم(ص) فرمودند: در بهشت بازاری است که در آن جز صورت مردان و زنان ، خرید و فروش نمی شود. پس هر که طالب صورتی باشد داخل آن بازار می شود. و همانا محل تجمّع و نمایشگاه حور العین در آن بازار است. آن حور العین ها با صوتی که خلایق مثلش را نشنیده اند صدای خود را بلند کرده می گویند:ما بی نیاز از غذا هستیم که ابداً گرسنه نمی شویم ؛ لباس پوشندگانی هستیم که هرگز برهنه نمی مانیم ؛ ماندگارانی هستیم که هرگز نمی میریم ؛ خشنودانی هستیم که هیچگاه غضب نمی کنیم ؛ مقیمانی هستیم که هرگز به سفر نمی رویم. پس خوشا به حال آنکه ما از آن او باشیم و او از آن ما. ما زیبارویان نیکوخصالیم و همسران ما اقوامی کریمند.)( بحارالأنوار ؛ج8 ،ص148 ).