چگونه ما انسانها به خود اجازه می دهیم که در مورد گروهی از حیوانها ظلم نشان دهیم و به راحتی زندگی آنها را در اختیار گرفته و از خدمات آنها بهره بریم و در مواردی حتی آنان را ذبح کرده و مصرف کنیم، هر چند که خداوند این اختیار را به انسان داده، اما چه حکمتی موجود است که این امکانات بدین طریق به ظاهر ظالمانه و استثمارگرانه به انسان داده شود؟
چگونه ما انسانها به خود اجازه می دهیم که در مورد گروهی از حیوانها ظلم نشان دهیم و به راحتی زندگی آنها را در اختیار گرفته و از خدمات آنها بهره بریم و در مواردی حتی آنان را ذبح کرده و مصرف کنیم، هر چند که خداوند این اختیار را به انسان داده، اما چه حکمتی موجود است که این امکانات بدین طریق به ظاهر ظالمانه و استثمارگرانه به انسان داده شود؟ انسان به عنوان یکی از موجودات این طبیعت تابع قانون طبیعت است ؛ لذا می تواند برای ارتزاق خود مثل دیگر حیوانات شکارچی دست به شکار بزند. شیر آهو را می خورد ، آهو گیاهان را می خورد و گیاه از خاک ارتزاق می کند. آنگاه بدن شیر و آهو دوباره به خاک برمی گردند و دوباره غذای گیاه می شوند ؛ و به این ترتیب خاک محدود کره ی زمین می تواند بدن میلیاردها میلیاردها موجود را تشکیل دهد.پس این جریان ارتزاق موجودات زنده از همدیگر ، اختصاصی به انسان ندارد و یک روند گسترده ی طبیعی است ؛ که برای بقاء حیات بر روی زمین ، امری است الزامی. امّا توجّه شود که هیچ انسانی تاکنون گوسفند نخورده است ؛ یا هیچ پلنگی ، آهو نخورده است. آنچه خورده می شود گوشت است نه گوسفند یا آهو. حیوان تا زنده است که خورده نشده و زمانی که خورده شد ، دیگر حیوان نیست بلکه گوشت می باشد. گوسفند و آهو گوشت نیستند بلکه صورتهایی هستند که بر قامت گوشت پوشانده شده اند. لذا زمانی که حیوانی مرد ، صورت زنده ی او از بدن مادّی جدا گشته و وارد عالم برزخ می شود ؛ همان گونه که انسانها هنگام مردن ، خاک نمی شوند بلکه به عالم برزخ عروج می کنند که عالمی است جسمانی ولی غیر مادّی. توجّه شود که موجودات ، هنگام مرگ تنها روحشان نیست که به برزخ می رود ، بلکه جسم آنها نیز وارد برزخ می شود لکن ، بدون مادّه. یک حیوان یا انسان به طور طبیعی نیز دائماً در حال از دست دادن مادّه ی بدن خود می باشد. چون سلولها دائماً می میرند و سلولهای جدیدی که غذا حاصل شده اند ، جای آنها را می گیرند. لذا در مدّت یک عمر ، چندین بار بدن یک موجود زنده با موادّ دیگر جابجا می شود. امّا در این روند ، چیزی همواره ثابت است ؛ که عبارت است از صورت زنده ی آن موجود. هنگام مرگ ، این صورت زنده از موجود زنده جدا گشته و در برزخ ادامه ی حیات می دهد. امّا روح موجودات زنده ، امری است فوق برزخی که توسّط همین صورت برزخی ، بدن مادّی را تدبیر می کند. پس مردن به معنی نیست شدن نیست تا ظلمی صورت گیرد.موجودات چه خورده شوند ، چه تصادف نمایند و چه توسّط میکروبها بیمار شده و تلف شوند و چه به مرگ طبیعی بمیرند ، فرقی برایشان نخواهد داشت ؛ و در همه حال وارد عالم برزخ خواهند شد ؛ و مادّه ی آنها دوباره به چرخه طبیعت برخواهد گشت تا صور زنده ی دیگری را حمل نماید. پس مردن یعنی کوچ نمودن از عالم مادّه به عالم برزخ. بنا بر این انسان، گوسفند را نمی خورد، بلکه آن هنگام که زمان مرگ گوسفند می رسد، ملائک او را قبض می کنند و در نتیجه، انسان گوشت بدون روح را تناول می کند. تا اجل گوسفند نرسیده باشد هزاران انسان نیز نمی توانند او را بخورند. اکثر مردم در نگاه به مرگ، مانند کودکی هستند که وقتی می بیند قند در آب حلّ شد، دچار حیرت می شود و خیال می کند قند نابود شد. امّا انسان بزرگسال می فهمد که حلّ شدن به معنی نابود شدن نیست. اهل تعقّل نیز می یابند که مرگ نوعی تکامل و راه یابی به عالم بالاتر است. موجود برزخی ، هم روح دارد هم بدن؛ لکن بدن آنها مثل ابدان دنیایی محدود به مادّیّت و زمان و مکان نبوده، بدنی است مجرّد از مادّه ؛ همانند ابدانی که در خواب می بینیم یا در ذهنمان تجسّم می کنیم. پس ظلم به حیوانات و بلکه به همه موجودات ، در جایی صدق پیدا می کند که انسان از حد و مرزی که خداوند قرار داده تجاوز نماید و با افراط در شکار و امثال آن ، نظام طبیعت را به هم بزند. امّا آنجا که خداوند اجازه داده، خوردن گوشت حیوانات ، ظلم محسوب نمی شود. مثلا اگر انسان به اندازه نیاز و برای تهیه خوراک و نیازش از حیوانات حلال گوشت با شرایطی که شرع معین کرده استفاده نماید هیچ اشکالی ندارد. زیرا خدا فرموده همه موجودات را برای انسان و درخدمت او قرار داده ام ؛ یعنی در روابط طبیعی بین موجودات که نظام طبیعت را تشکیل می دهد انسان به خاطر داشتن برترین رتبه ی حیات ، و به خاطر اینکه گذرگاه برترین کمالات می باشد ، در صدر هرم حیات قرار گرفته است ؛ لذا همه ی طبیعت در باطن خویش در تکاپوست تا خود را به این گذرگاه نزدیک نموده از راه صورت انسانی به عالم برزخ راه یابد ؛ چرا که آدمی در برزخ نیز عالی ترین رتبه ی حیات را خواهد داشت. پس اگر کسی بدون جهت و با اینکه نیازی ندارد برای هوسرانی و تفریح ، حیوانی را شکار کند یا بکشد البته ستمکار است و شرعا جایز نیست و اگر توبه نکند مورد مواخذه قرار می گیرد. و چنین نیست که بشر هر چه خواست بتواند با حیوانات بکند و مورد مؤاخذه ی الهی قرار نگیرد. کما اینکه طبق روایات ، حتّی حیوانات نیز حقّ ندارند دست به شکار بی رویه بزنند. لذا اگر شیری در حال سیری شکار نماید در قیامت مورد مؤاخذه خواهد بود. لذا اکثر شیران به هنگام سیری به حیوانی حمله نمی کنند حتّی اگر در نزدیکترین فاصله با آن باشند.
عنوان سوال:

چگونه ما انسانها به خود اجازه می دهیم که در مورد گروهی از حیوانها ظلم نشان دهیم و به راحتی زندگی آنها را در اختیار گرفته و از خدمات آنها بهره بریم و در مواردی حتی آنان را ذبح کرده و مصرف کنیم، هر چند که خداوند این اختیار را به انسان داده، اما چه حکمتی موجود است که این امکانات بدین طریق به ظاهر ظالمانه و استثمارگرانه به انسان داده شود؟


پاسخ:

چگونه ما انسانها به خود اجازه می دهیم که در مورد گروهی از حیوانها ظلم نشان دهیم و به راحتی زندگی آنها را در اختیار گرفته و از خدمات آنها بهره بریم و در مواردی حتی آنان را ذبح کرده و مصرف کنیم، هر چند که خداوند این اختیار را به انسان داده، اما چه حکمتی موجود است که این امکانات بدین طریق به ظاهر ظالمانه و استثمارگرانه به انسان داده شود؟


انسان به عنوان یکی از موجودات این طبیعت تابع قانون طبیعت است ؛ لذا می تواند برای ارتزاق خود مثل دیگر حیوانات شکارچی دست به شکار بزند. شیر آهو را می خورد ، آهو گیاهان را می خورد و گیاه از خاک ارتزاق می کند. آنگاه بدن شیر و آهو دوباره به خاک برمی گردند و دوباره غذای گیاه می شوند ؛ و به این ترتیب خاک محدود کره ی زمین می تواند بدن میلیاردها میلیاردها موجود را تشکیل دهد.پس این جریان ارتزاق موجودات زنده از همدیگر ، اختصاصی به انسان ندارد و یک روند گسترده ی طبیعی است ؛ که برای بقاء حیات بر روی زمین ، امری است الزامی.
امّا توجّه شود که هیچ انسانی تاکنون گوسفند نخورده است ؛ یا هیچ پلنگی ، آهو نخورده است. آنچه خورده می شود گوشت است نه گوسفند یا آهو. حیوان تا زنده است که خورده نشده و زمانی که خورده شد ، دیگر حیوان نیست بلکه گوشت می باشد. گوسفند و آهو گوشت نیستند بلکه صورتهایی هستند که بر قامت گوشت پوشانده شده اند. لذا زمانی که حیوانی مرد ، صورت زنده ی او از بدن مادّی جدا گشته و وارد عالم برزخ می شود ؛ همان گونه که انسانها هنگام مردن ، خاک نمی شوند بلکه به عالم برزخ عروج می کنند که عالمی است جسمانی ولی غیر مادّی. توجّه شود که موجودات ، هنگام مرگ تنها روحشان نیست که به برزخ می رود ، بلکه جسم آنها نیز وارد برزخ می شود لکن ، بدون مادّه.
یک حیوان یا انسان به طور طبیعی نیز دائماً در حال از دست دادن مادّه ی بدن خود می باشد. چون سلولها دائماً می میرند و سلولهای جدیدی که غذا حاصل شده اند ، جای آنها را می گیرند. لذا در مدّت یک عمر ، چندین بار بدن یک موجود زنده با موادّ دیگر جابجا می شود. امّا در این روند ، چیزی همواره ثابت است ؛ که عبارت است از صورت زنده ی آن موجود. هنگام مرگ ، این صورت زنده از موجود زنده جدا گشته و در برزخ ادامه ی حیات می دهد. امّا روح موجودات زنده ، امری است فوق برزخی که توسّط همین صورت برزخی ، بدن مادّی را تدبیر می کند.
پس مردن به معنی نیست شدن نیست تا ظلمی صورت گیرد.موجودات چه خورده شوند ، چه تصادف نمایند و چه توسّط میکروبها بیمار شده و تلف شوند و چه به مرگ طبیعی بمیرند ، فرقی برایشان نخواهد داشت ؛ و در همه حال وارد عالم برزخ خواهند شد ؛ و مادّه ی آنها دوباره به چرخه طبیعت برخواهد گشت تا صور زنده ی دیگری را حمل نماید.
پس مردن یعنی کوچ نمودن از عالم مادّه به عالم برزخ. بنا بر این انسان، گوسفند را نمی خورد، بلکه آن هنگام که زمان مرگ گوسفند می رسد، ملائک او را قبض می کنند و در نتیجه، انسان گوشت بدون روح را تناول می کند. تا اجل گوسفند نرسیده باشد هزاران انسان نیز نمی توانند او را بخورند. اکثر مردم در نگاه به مرگ، مانند کودکی هستند که وقتی می بیند قند در آب حلّ شد، دچار حیرت می شود و خیال می کند قند نابود شد. امّا انسان بزرگسال می فهمد که حلّ شدن به معنی نابود شدن نیست. اهل تعقّل نیز می یابند که مرگ نوعی تکامل و راه یابی به عالم بالاتر است. موجود برزخی ، هم روح دارد هم بدن؛ لکن بدن آنها مثل ابدان دنیایی محدود به مادّیّت و زمان و مکان نبوده، بدنی است مجرّد از مادّه ؛ همانند ابدانی که در خواب می بینیم یا در ذهنمان تجسّم می کنیم.
پس ظلم به حیوانات و بلکه به همه موجودات ، در جایی صدق پیدا می کند که انسان از حد و مرزی که خداوند قرار داده تجاوز نماید و با افراط در شکار و امثال آن ، نظام طبیعت را به هم بزند. امّا آنجا که خداوند اجازه داده، خوردن گوشت حیوانات ، ظلم محسوب نمی شود. مثلا اگر انسان به اندازه نیاز و برای تهیه خوراک و نیازش از حیوانات حلال گوشت با شرایطی که شرع معین کرده استفاده نماید هیچ اشکالی ندارد. زیرا خدا فرموده همه موجودات را برای انسان و درخدمت او قرار داده ام ؛ یعنی در روابط طبیعی بین موجودات که نظام طبیعت را تشکیل می دهد انسان به خاطر داشتن برترین رتبه ی حیات ، و به خاطر اینکه گذرگاه برترین کمالات می باشد ، در صدر هرم حیات قرار گرفته است ؛ لذا همه ی طبیعت در باطن خویش در تکاپوست تا خود را به این گذرگاه نزدیک نموده از راه صورت انسانی به عالم برزخ راه یابد ؛ چرا که آدمی در برزخ نیز عالی ترین رتبه ی حیات را خواهد داشت.
پس اگر کسی بدون جهت و با اینکه نیازی ندارد برای هوسرانی و تفریح ، حیوانی را شکار کند یا بکشد البته ستمکار است و شرعا جایز نیست و اگر توبه نکند مورد مواخذه قرار می گیرد. و چنین نیست که بشر هر چه خواست بتواند با حیوانات بکند و مورد مؤاخذه ی الهی قرار نگیرد. کما اینکه طبق روایات ، حتّی حیوانات نیز حقّ ندارند دست به شکار بی رویه بزنند. لذا اگر شیری در حال سیری شکار نماید در قیامت مورد مؤاخذه خواهد بود. لذا اکثر شیران به هنگام سیری به حیوانی حمله نمی کنند حتّی اگر در نزدیکترین فاصله با آن باشند.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین