با عرض سلام خدمت آقای مرادی. اعیاد رو بهتون تبریک می گم ... خواهشاً حرفامو تو سایت نذارین... متشکرم. من یه دختر 21 ساله ام خلاصه می گم: حدود یک سال و نیم که با پسری آشنا شدم که علتش هم مشکلی بود که ایشون داشتن. توی این مدت 7 یا 8 باری توی محل کار ایشون خیلی معمولی همدیگرو دیدیم ... ,... خواهر بزرگتر دارم که مجردن و هر دفعه به بهانه های مختلف خواستگاراشونو رد می کنن و الان هم که سن شون بالا رفته احتمال اومدن خواستگار به صفر نزدیک شده و متأسفانه مامانم ممی گن تا اونا ازدواج نکنن من هم نباید ازدواج کنم و اگر کسی هم پیشنهادی برای من به مامانم میده به همین بهانه رد می کنن. تا به حال چند بار با ایشون حرف زدم اما جز بی آبرویی نیتجه ای برام نداشته حالا سؤالام اینه : 1) من چه طوری می تونم نفسمو قوی تر کنم یا احساساتم رو زیر پا بذارم، چون نه می تونم این آقا رو فراموش کنم و نه باهاشون زندگی کنم .یه راهی پیشنهاد کنین .خواهش می کنم. 2) وقتی فکر می کنم برای هر نگاه یا حرف باایشون باید اون دنیا عذاب بکشم نه می تونم آرزوی مرگ کنم و نه تحمل این جوری زندگی کردن رو دارم . راهنماییم کنین. بیشتر دوست دارم بدونم اون دنیا چه بلایی سرم می یاد؟ 3) فکر می کنم به خاطر گناهی که کردم تو زندگی آیندم شکست می خورم و همه می گن ازدواج بعد این رابطه ها نتیجه ای ندارهبه خاطر بی اعتمادی دو طرف این درسته؟ 4) من با خانوادم چی کار کنم؟ ببخشید که طولانی شد فقط خواهش می کنم مفصل جوب بدین البته می دونم حجم کاری تون خیلی زیاده اما... بازم یه دنیا ممنونم حالا که با شما حرف زدم فکر می کنم سبک شدم . بی صبرانه منتظر جوابم. خدا نگه دار
سلام/علت ارتباطتان را شما "مشکلی که ایشون داشتند" ذکر کردید واین اولین خطا. قبلا عرض کرده ام ازدواج درمانگاه نیست! علاقه او را با اقدام رسمی او توسط خانواده اش برای خواستگاری بسنج. اگر به علت کمی سن یا دلایل مشابه نمی تواند به خواستگاری بیاید منصرف شو 1. کم تر به او فکر کنید تا کم کم دیگر به فکر نکنید و خاطراتتان را مرور نکنید. مرور خاطرات مربوط به او را برای خودتان ممنوع کنید. همچنین برای خودتان برنامه های جدیدی طراحی کنید.مثلا: - شرکت در یک کلاس هنری یا ورزشی - یادگیری یک مهارت جدید و دوباره مهارت دیگر و... - ارتباط بیشتر با دوستان - شرکت در میهمانی های سالم و محترمانه - رفتن به گردش، سفر و زیارت - طراحی یک برنامه عبادی مورد علاقه در فضایی جدید(مثلا رفتن یک شب در هفته به یک مسجد جدید و مورد علاقه ،زیارت هفتگی یک امامزاده و...) - و بازگویی و نوشتن خاطرات خوشایند 2. اگر فعل حرامی مرتکب نشده باشی هیچ عذابی در انتظارت نیست! نگران نباش و اگرخدای نکرده گناهی اتفاق افتاده توبه کن می خوام نمی شه 3. در بیشتر موارد همین طوره 4. با خانواده ات حرف بزن و تلاش کنید در هفته یک بار دور هم بنشینید و گفتگو کنید.
عنوان سوال:

با عرض سلام خدمت آقای مرادی. اعیاد رو بهتون تبریک می گم ... خواهشاً حرفامو تو سایت نذارین... متشکرم. من یه دختر 21 ساله ام خلاصه می گم: حدود یک سال و نیم که با پسری آشنا شدم که علتش هم مشکلی بود که ایشون داشتن. توی این مدت 7 یا 8 باری توی محل کار ایشون خیلی معمولی همدیگرو دیدیم ... ,... خواهر بزرگتر دارم که مجردن و هر دفعه به بهانه های مختلف خواستگاراشونو رد می کنن و الان هم که سن شون بالا رفته احتمال اومدن خواستگار به صفر نزدیک شده و متأسفانه مامانم ممی گن تا اونا ازدواج نکنن من هم نباید ازدواج کنم و اگر کسی هم پیشنهادی برای من به مامانم میده به همین بهانه رد می کنن. تا به حال چند بار با ایشون حرف زدم اما جز بی آبرویی نیتجه ای برام نداشته حالا سؤالام اینه : 1) من چه طوری می تونم نفسمو قوی تر کنم یا احساساتم رو زیر پا بذارم، چون نه می تونم این آقا رو فراموش کنم و نه باهاشون زندگی کنم .یه راهی پیشنهاد کنین .خواهش می کنم. 2) وقتی فکر می کنم برای هر نگاه یا حرف باایشون باید اون دنیا عذاب بکشم نه می تونم آرزوی مرگ کنم و نه تحمل این جوری زندگی کردن رو دارم . راهنماییم کنین. بیشتر دوست دارم بدونم اون دنیا چه بلایی سرم می یاد؟ 3) فکر می کنم به خاطر گناهی که کردم تو زندگی آیندم شکست می خورم و همه می گن ازدواج بعد این رابطه ها نتیجه ای ندارهبه خاطر بی اعتمادی دو طرف این درسته؟ 4) من با خانوادم چی کار کنم؟ ببخشید که طولانی شد فقط خواهش می کنم مفصل جوب بدین البته می دونم حجم کاری تون خیلی زیاده اما... بازم یه دنیا ممنونم حالا که با شما حرف زدم فکر می کنم سبک شدم . بی صبرانه منتظر جوابم. خدا نگه دار


پاسخ:

سلام/علت ارتباطتان را شما "مشکلی که ایشون داشتند" ذکر کردید واین اولین خطا. قبلا عرض کرده ام ازدواج درمانگاه نیست!
علاقه او را با اقدام رسمی او توسط خانواده اش برای خواستگاری بسنج.
اگر به علت کمی سن یا دلایل مشابه نمی تواند به خواستگاری بیاید منصرف شو

1. کم تر به او فکر کنید تا کم کم دیگر به فکر نکنید و خاطراتتان را مرور نکنید.
مرور خاطرات مربوط به او را برای خودتان ممنوع کنید.
همچنین برای خودتان برنامه های جدیدی طراحی کنید.مثلا:
- شرکت در یک کلاس هنری یا ورزشی
- یادگیری یک مهارت جدید و دوباره مهارت دیگر و...
- ارتباط بیشتر با دوستان
- شرکت در میهمانی های سالم و محترمانه
- رفتن به گردش، سفر و زیارت
- طراحی یک برنامه عبادی مورد علاقه در فضایی جدید(مثلا رفتن یک شب در هفته به یک مسجد جدید و مورد علاقه ،زیارت هفتگی یک امامزاده و...)
- و بازگویی و نوشتن خاطرات خوشایند

2. اگر فعل حرامی مرتکب نشده باشی هیچ عذابی در انتظارت نیست! نگران نباش و اگرخدای نکرده گناهی اتفاق افتاده توبه کن می خوام نمی شه

3. در بیشتر موارد همین طوره

4. با خانواده ات حرف بزن و تلاش کنید در هفته یک بار دور هم بنشینید و گفتگو کنید.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین