سلام و ممنون که خوندید.من در مورد شیفتگی میخواستم بنویسم.به نظر من آدمها در سطح عاطفی هم باید همدیگر رو بشناسند.اگر تعهدی و اخلاقیات نباشه چه فرقی با دوستی دختر و پسر 18-19 ساله داره که زود فراموش میشه.چطور میشه با کسی زندگی کرد که نمیتونه ویا بلد نیست محبتش رو اظهار کنه(قابل توجه خودم!!!!!!). چطور فقط با چند جلسه صحبت رسمی میشه فهمید با یک کوه یخ طرفید(بازم خودم!! ) یا یک ادم نرمال با همه دغدغه هایش و با همه احساساتش و نگرانیهایش.من فکر میکنم هر کسی که بدونه هدفش چیه و برای چی میخواد ازدواج کنه واز زندگی چه انتظاری داره بیخود شیفته نمیشه.منظورم اینه که یک دختر و پسر نرمال که هدفشون از اشنایی زندگی مشترکه دلیلی نداره که در ابتدا عاشق و واله هم بشند ولی میشه یک علاقه مبتنی بر عقل و فکر داشت نه در اول کار بلکه وقتی که ادم بفهمه این اشنایی میتونه به جای دلخواه برسه. ولی باز هم اعتقاد دارم ادمها در سطح عاطفی هم باید از هم چنددرصدی مطمئن بشند(بد فکر نکنید).امیدوارم مهارت شنیدنم خوب باشه!!!مرسی که باز هم میخونید.اگر جوابی بود باز هم مینویسم.
سلام/ شما در کنار ذکر اهمیت هوش هیجانی و عاطفی به یک اصل مهم در این گفتگو ها اشاره دارید: هدف گفتگوهای ابتدایی دو نفر پس از جلسه خواستگاری؛ هدف: شناخت درست و دقیق از هم با خودداری از شیفته سازی خود و دیگری است ، تا هر یک ببینند آیا با همین وضعیت و شرایط طرف مقابل می تواند به عنوان همسر با او زندگی کند یا نه؟ معمولا هیجان و عواطف و احساسات تمایل طرفین را به گپ زدن بی ثمر و صرفا لذت بخش بیشتر می کنند تا گفتگوی هوش مندانه ،محترمانه و هدفمند. هوش هیجانی مهم است. با توجه به متن شما نباید به خودتان نسبت هایی چون کوه یخ و... را بدهید. شما به انعطاف نزدیکترید تا صفت دیگر.
عنوان سوال:

سلام و ممنون که خوندید.من در مورد شیفتگی میخواستم بنویسم.به نظر من آدمها در سطح عاطفی هم باید همدیگر رو بشناسند.اگر تعهدی و اخلاقیات نباشه چه فرقی با دوستی دختر و پسر 18-19 ساله داره که زود فراموش میشه.چطور میشه با کسی زندگی کرد که نمیتونه ویا بلد نیست محبتش رو اظهار کنه(قابل توجه خودم!!!!!!). چطور فقط با چند جلسه صحبت رسمی میشه فهمید با یک کوه یخ طرفید(بازم خودم!! ) یا یک ادم نرمال با همه دغدغه هایش و با همه احساساتش و نگرانیهایش.من فکر میکنم هر کسی که بدونه هدفش چیه و برای چی میخواد ازدواج کنه واز زندگی چه انتظاری داره بیخود شیفته نمیشه.منظورم اینه که یک دختر و پسر نرمال که هدفشون از اشنایی زندگی مشترکه دلیلی نداره که در ابتدا عاشق و واله هم بشند ولی میشه یک علاقه مبتنی بر عقل و فکر داشت نه در اول کار بلکه وقتی که ادم بفهمه این اشنایی میتونه به جای دلخواه برسه. ولی باز هم اعتقاد دارم ادمها در سطح عاطفی هم باید از هم چنددرصدی مطمئن بشند(بد فکر نکنید).امیدوارم مهارت شنیدنم خوب باشه!!!مرسی که باز هم میخونید.اگر جوابی بود باز هم مینویسم.


پاسخ:

سلام/ شما در کنار ذکر اهمیت هوش هیجانی و عاطفی به یک اصل مهم در این گفتگو ها اشاره دارید: هدف گفتگوهای ابتدایی دو نفر پس از جلسه خواستگاری؛
هدف: شناخت درست و دقیق از هم با خودداری از شیفته سازی خود و دیگری است ، تا هر یک ببینند آیا با همین وضعیت و شرایط طرف مقابل می تواند به عنوان همسر با او زندگی کند یا نه؟
معمولا هیجان و عواطف و احساسات تمایل طرفین را به گپ زدن بی ثمر و صرفا لذت بخش بیشتر می کنند تا گفتگوی هوش مندانه ،محترمانه و هدفمند.
هوش هیجانی مهم است. با توجه به متن شما نباید به خودتان نسبت هایی چون کوه یخ و... را بدهید. شما به انعطاف نزدیکترید تا صفت دیگر.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین