توجه به نکاتی می تواند شما را در دستیابی به جواب یاری رساند: 1- اگر کسی با مردی لواط کند و لو اینکه مقداری از حشفه[1] داخل شود، مادر لواط داده و مادر بزرگش و هر چه بالاتر رود‏، و دختر لواط داده و دختر دخترش و هر چه پائین تر رود و خواهرش، بر فاعل حرام می شوند اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند[2] اما مادر و دختر و خواهر فاعل بر مفعول حرام نمی شود[3] . بله اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمی‏شوند. آنچه بیان شد در صورتی است که لواط قبل از عقد با مادر و خواهر و دختر لواط داده، انجام شده باشد[4] اما اگر لواط با مردی بعد از عقد با دختر یا خواهر یا مادر او انجام گرفته باشد بنابر فتوای مراجع معظم، مادر و خواهر و یا دختر مفعول برای فاعل حرام نمی شود.[5] حال اگر این روابط حرام جا به جا شود یعنی مفعول، فاعل هم واقع شود همین حکم نسبت به مفعول دومی هم صدق می کند. 2- داشتن روابط نا مشروع جنسی با مادر و خواهر همسر، هم در دو فرض محتمل است: الف- قبل از عقد نکاح. ب- بعد از عقد نکاح با زنی. امام خمینی (ره) می فرماید:" اگر با زنی (غیر از عمه و خاله ی خود) زنا کند احتیاط واجب[6] آن است که با دختر او ازدواج نکند ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند بعد با مادر او زنا کند آن زن بر او حرام نمی شود و همچنین است اگر پیش از آن که با او نزدیکی کند با مادر او زنا کند ولی در این صورت اخیر احتیاط مستحب است که از آن زن جدا شود."[7] اما اگر (نعوذ بالله) انسان با عمه و خاله ی خود زنا کند پیش از آنکه دختر عمه و یا دختر خاله ی خود را بگیرد، دیگر نمی تواند با آن (دختر عمه یا دختر خاله) ازدواج نماید."[8] 3- در مورد اینکه آیا زنا با دخول در دبر (پشت) هم تحقق پیدا کند یا نه؟ باید گفت: بر طبق تعریفی که از زنا شده است، به دخول در دبر هم زنا اطلاق می شود و در این اطلاق شرط است که تا ختنه گاه دخول شود و با ملاعبه و این طور موارد زنا تحقق نمی یابد[9] . بعبارت دیگر این عمل از جهات متعدد موضوع حکم است. از آن جهت که یک عمل جنسی است و موجب جنابت و غسل می شود، دخول تا ختنه گاه شرط است[10] و کمتر از آن غسل جنابت ندارد و از آن جهت که بر زنا حد شرعی جاری است و زانی تازیانه زده یا سنگسار می شود و یا با دختر زانیه اگر زانیه عمه یا خاله باشد نمی تواند ازدواج کند و...، دخول به مقدار حشفه و ختنه گاه، شرط است و با دخول به مقدار کمتر، احکام زنا بار نمی شود، اما حکم حرمت ازدواج با مادر، دختر و خواهر لواط داده، با دخول کمتر از ختنه گاه هم، می آید. [1] ختنه گاه. [2] آنچه نقل کرده ایم نظر امام خمینی (ره) بود اما بعضی از مراجع دیگر می فرمایند: مکارم: اگر لواط کننده نابالغ باشد حرام نمی‏شود. صافی، تبریزی: بنا بر احتیاط بر لواط کننده در صورتی که بالغ بوده حرام است. فاضل: اگر شخص بالغی با پسر نابالغی لواط کند، با احراز تحقّق دخول؛ مادر، خواهر و دختر پسر بر او حرام می‏شود ولی اگر فاعل نابالغ باشد یا شک کند که بالغ بوده بر او حرام نمی‏شود و چنانچه هر دو بالغ باشند، بنا بر احتیاط بر او حرام می‏شود. سیستانی: مسأله مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده، بر لواط کننده در صورتی که بالغ بوده حرام می‏شود، هر چند کمتر از ختنه‏گاه داخل شود؛ و همچنین است بنا بر احتیاط لازم اگر لواط دهنده مرد باشد و یا آن که لواط کننده بالغ نباشد، ولی اگر گمان کند که دخول شده یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمی‏شود؛ و همچنین مادر و خواهر و دختر لواط کننده بر لواط دهنده حرام نیست. [3] تحریر الوسیلة، ج‏2، مسألة 24، ص 282. [4] توضیح المسائل، ج 2، صفحه 473، مسئله 2405 [5] توضیح المسائل، ج 2، صفحه 473، مسئله 1406 [6] البته عده ی دیگری از مراجع در اینجا قائل به احتیاط مستحب در عدم ازدواج با زن مورد نظر هستند. [7] توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 2396 [8] توضیح المسائل مراجع ، ج 2، مسئله 2394 [9] المعة الدمشقیه، باب حدود، صفحه 239، چاپ اسماعیلیان [10] توضیح المسائل مراجع ، ج‏1، ص 211 ، مسأله 349 و 350.
شنیده ام مجامعت با هر یک از خانواده زن اعم از لواط با برادر زن و پدر زن ، مقاربت با مادر زن و خواهر زن باعث حرام شدن زن به شوهر می شود. با توجه به این مطلب سؤالاتی برای من مطرح شده است:
1. آیا مقاربت با مادر زن و خواهر زن از دبر هم باعث حرام شدن زن به شوهر می شود ؟ حتی اگر تا قبل از ختنه گاه فرو شود یا حتی فقط در حد ملاعبه باشد و مرد به درجه انزال برسد و یا حتی از دیگر نقاط آنها جهت لذت و انزال استفاده کند؟
2. اگر در لواط مرد مفعول هم مفعول و هم فاعل واقع شود، باز همان حکم می آید؟
توجه به نکاتی می تواند شما را در دستیابی به جواب یاری رساند: 1- اگر کسی با مردی لواط کند و لو اینکه مقداری از حشفه[1] داخل شود، مادر لواط داده و مادر بزرگش و هر چه بالاتر رود، و دختر لواط داده و دختر دخترش و هر چه پائین تر رود و خواهرش، بر فاعل حرام می شوند اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند[2] اما مادر و دختر و خواهر فاعل بر مفعول حرام نمی شود[3] . بله اگر گمان کند که دخول شده، یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمیشوند. آنچه بیان شد در صورتی است که لواط قبل از عقد با مادر و خواهر و دختر لواط داده، انجام شده باشد[4] اما اگر لواط با مردی بعد از عقد با دختر یا خواهر یا مادر او انجام گرفته باشد بنابر فتوای مراجع معظم، مادر و خواهر و یا دختر مفعول برای فاعل حرام نمی شود.[5] حال اگر این روابط حرام جا به جا شود یعنی مفعول، فاعل هم واقع شود همین حکم نسبت به مفعول دومی هم صدق می کند. 2- داشتن روابط نا مشروع جنسی با مادر و خواهر همسر، هم در دو فرض محتمل است: الف- قبل از عقد نکاح. ب- بعد از عقد نکاح با زنی. امام خمینی (ره) می فرماید:" اگر با زنی (غیر از عمه و خاله ی خود) زنا کند احتیاط واجب[6] آن است که با دختر او ازدواج نکند ولی اگر زنی را عقد نماید و با او نزدیکی کند بعد با مادر او زنا کند آن زن بر او حرام نمی شود و همچنین است اگر پیش از آن که با او نزدیکی کند با مادر او زنا کند ولی در این صورت اخیر احتیاط مستحب است که از آن زن جدا شود."[7] اما اگر (نعوذ بالله) انسان با عمه و خاله ی خود زنا کند پیش از آنکه دختر عمه و یا دختر خاله ی خود را بگیرد، دیگر نمی تواند با آن (دختر عمه یا دختر خاله) ازدواج نماید."[8] 3- در مورد اینکه آیا زنا با دخول در دبر (پشت) هم تحقق پیدا کند یا نه؟ باید گفت: بر طبق تعریفی که از زنا شده است، به دخول در دبر هم زنا اطلاق می شود و در این اطلاق شرط است که تا ختنه گاه دخول شود و با ملاعبه و این طور موارد زنا تحقق نمی یابد[9] . بعبارت دیگر این عمل از جهات متعدد موضوع حکم است. از آن جهت که یک عمل جنسی است و موجب جنابت و غسل می شود، دخول تا ختنه گاه شرط است[10] و کمتر از آن غسل جنابت ندارد و از آن جهت که بر زنا حد شرعی جاری است و زانی تازیانه زده یا سنگسار می شود و یا با دختر زانیه اگر زانیه عمه یا خاله باشد نمی تواند ازدواج کند و...، دخول به مقدار حشفه و ختنه گاه، شرط است و با دخول به مقدار کمتر، احکام زنا بار نمی شود، اما حکم حرمت ازدواج با مادر، دختر و خواهر لواط داده، با دخول کمتر از ختنه گاه هم، می آید. [1] ختنه گاه. [2] آنچه نقل کرده ایم نظر امام خمینی (ره) بود اما بعضی از مراجع دیگر می فرمایند: مکارم: اگر لواط کننده نابالغ باشد حرام نمیشود. صافی، تبریزی: بنا بر احتیاط بر لواط کننده در صورتی که بالغ بوده حرام است. فاضل: اگر شخص بالغی با پسر نابالغی لواط کند، با احراز تحقّق دخول؛ مادر، خواهر و دختر پسر بر او حرام میشود ولی اگر فاعل نابالغ باشد یا شک کند که بالغ بوده بر او حرام نمیشود و چنانچه هر دو بالغ باشند، بنا بر احتیاط بر او حرام میشود. سیستانی: مسأله مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده، بر لواط کننده در صورتی که بالغ بوده حرام میشود، هر چند کمتر از ختنهگاه داخل شود؛ و همچنین است بنا بر احتیاط لازم اگر لواط دهنده مرد باشد و یا آن که لواط کننده بالغ نباشد، ولی اگر گمان کند که دخول شده یا شک کند که دخول شده یا نه، بر او حرام نمیشود؛ و همچنین مادر و خواهر و دختر لواط کننده بر لواط دهنده حرام نیست. [3] تحریر الوسیلة، ج2، مسألة 24، ص 282. [4] توضیح المسائل، ج 2، صفحه 473، مسئله 2405 [5] توضیح المسائل، ج 2، صفحه 473، مسئله 1406 [6] البته عده ی دیگری از مراجع در اینجا قائل به احتیاط مستحب در عدم ازدواج با زن مورد نظر هستند. [7] توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 2396 [8] توضیح المسائل مراجع ، ج 2، مسئله 2394 [9] المعة الدمشقیه، باب حدود، صفحه 239، چاپ اسماعیلیان [10] توضیح المسائل مراجع ، ج1، ص 211 ، مسأله 349 و 350.
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )