سلام. اول اینکه زیارتتان قبول. کاش ما را هم دعا کرده باشید. دوم خسته نباشید. سوم: بعد از مدت‌ها فیلمی دیدم که آنقدر به دل و روحم نشست که نتوانستم برای شما نگویم. "به همین سادگی" که به لفظ زیبای آنونس فیلم: "فیلم تحسین‌شده‌ی سال" است. وقتی اول فیلم شما را دیدم که توی تلویزیون خانه‌ی طاهره (شخصیت اصلی فیلم) روبروی آقای شهیدی‌فر نشسته‌ایدو در حال صحبت ، هم هیجانزده شدم و هم بهت‌زده. داشتید می‌گفتید مشکل جوان‌های ما این است که گاهی خودشان نمی‌دانند چه می‌خواهند. وارد زندگی‌ای می‌شوند که اصلا با آن هم‌خوانی ندارند... و طاهره خیره مانده بود به حرف‌های شما... معطل مانده بود ذهنم که آیا این حضور و تصویر با شما هماهنگ شده؟ و اگر شده باید چه فیلم و مضمونی باشد که شما موافقت کرده باشید. هرچه فیلم جلوتر رفت، هرقدر فیلم‌نامه‌ی دلنشین آن مرا یاد داستان‌های بلند و ساده‌ی ایرانی با زن‌های ایرانی انداخت، بیشتر متوجه منظورتان شدم. آنقدر در طاهره غرق شده بودم که هنگام باز کردن قرآن تنم داشت می‌لرزید. بعد از مدت‌ها یک فیلم خوب دیدم. با بازی خوب، فیلم‌برداری خوب، فیلم‌نامه‌ی خوب، تصاویر ناب و فکر تحسین‌برانگیزی که در پشت این فیلم پنهان شده بود. یادم ماند که باید بدانم چه می‌خواهم از ازدواج و زندگی مشترک، یادم ماند استخاره را باید دلت بگیرد، یادم ماند درست وقتی که مثل جوجه‌ای گمشده در تاریکی خانه هستیم، خدا پیدایمان می‌کند... یا علی
سلام/  نه با من هماهنگ نشده بود وجهی هم نداشت تلویزیون بخشی از زندگی مردم است (که البته فیلم به ظرافت نقدی هم بر همیشه روشن بودن آن دارد!) آقای میر کریمی در اوایل پاییز سال گذشته به من گفتند که بخشی از گفتگوی من و آقای شهیدی فرد در فیلمشان استفاده کرده اند... در ایام فجر و جشنواره سرم شلوغ بود و از گوشه و کنار تعریف فیلم را زیاد می شنیدم تا بالاخره در فروردین امسال فیلم را در سینما فرهنگ دیدم و تلفنی به آقای میر کریمی تبریک گفتم ... به نظرم اگر مردی «به همین سادگی» را در سینما به تنهایی ببیند دلش برای همسرش تنگ می شود و این یعنی خوب
عنوان سوال:

سلام. اول اینکه زیارتتان قبول. کاش ما را هم دعا کرده باشید. دوم خسته نباشید. سوم: بعد از مدت‌ها فیلمی دیدم که آنقدر به دل و روحم نشست که نتوانستم برای شما نگویم. "به همین سادگی" که به لفظ زیبای آنونس فیلم: "فیلم تحسین‌شده‌ی سال" است. وقتی اول فیلم شما را دیدم که توی تلویزیون خانه‌ی طاهره (شخصیت اصلی فیلم) روبروی آقای شهیدی‌فر نشسته‌ایدو در حال صحبت ، هم هیجانزده شدم و هم بهت‌زده. داشتید می‌گفتید مشکل جوان‌های ما این است که گاهی خودشان نمی‌دانند چه می‌خواهند. وارد زندگی‌ای می‌شوند که اصلا با آن هم‌خوانی ندارند... و طاهره خیره مانده بود به حرف‌های شما... معطل مانده بود ذهنم که آیا این حضور و تصویر با شما هماهنگ شده؟ و اگر شده باید چه فیلم و مضمونی باشد که شما موافقت کرده باشید. هرچه فیلم جلوتر رفت، هرقدر فیلم‌نامه‌ی دلنشین آن مرا یاد داستان‌های بلند و ساده‌ی ایرانی با زن‌های ایرانی انداخت، بیشتر متوجه منظورتان شدم. آنقدر در طاهره غرق شده بودم که هنگام باز کردن قرآن تنم داشت می‌لرزید. بعد از مدت‌ها یک فیلم خوب دیدم. با بازی خوب، فیلم‌برداری خوب، فیلم‌نامه‌ی خوب، تصاویر ناب و فکر تحسین‌برانگیزی که در پشت این فیلم پنهان شده بود. یادم ماند که باید بدانم چه می‌خواهم از ازدواج و زندگی مشترک، یادم ماند استخاره را باید دلت بگیرد، یادم ماند درست وقتی که مثل جوجه‌ای گمشده در تاریکی خانه هستیم، خدا پیدایمان می‌کند... یا علی


پاسخ:

سلام/  نه با من هماهنگ نشده بود وجهی هم نداشت
تلویزیون بخشی از زندگی مردم است (که البته فیلم به ظرافت نقدی هم بر همیشه روشن بودن آن دارد!)
آقای میر کریمی در اوایل پاییز سال گذشته به من گفتند که بخشی از گفتگوی من و آقای شهیدی فرد در فیلمشان استفاده کرده اند...
در ایام فجر و جشنواره سرم شلوغ بود و از گوشه و کنار تعریف فیلم را زیاد می شنیدم تا بالاخره در فروردین امسال فیلم را در سینما فرهنگ دیدم
و تلفنی به آقای میر کریمی تبریک گفتم ...
به نظرم اگر مردی «به همین سادگی» را در سینما به تنهایی ببیند دلش برای همسرش تنگ می شود و این یعنی خوب





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین