"اسلام" در لغت به معنای تسلیم محض و بی چون و چرا بودن در مقابل خدا است. و "دین" بیانگر انتظارات خداوند از بشر در زمینه افکار و حالات و کردار فردی و اجتماعی او و نیز نحوه ارتباط او با خود و دیگران و خدا است. از این رو لازمه پذیرش هر دینی - در هر عصری به پیامبر همان عصر - تسلیم محض بودن در مقابل همان دین است، که با آمدن دین جدید (که به مثابه بخشنامه جدید است) بندگان موظفند که بنا به همان دین قبلی و لازمه‏اش، به دین جدید روی آورده و تسلیم آن باشند. پس می‏توان گفت که، در طول تاریخ بشریت، همه انبیا عظام‏علیهم السلام مبلغ یک دین (اسلام) بوده‏اند که تفاوت شرایع در اتمام و کاستی انبیا سابق و لاحق بر او نیز می‏باشد، بدون این که از این جهت بین ایشان تفاوتی باشد، گرچه در فضیلت و مقام عنداللَّه یکسان نیستند،[i] و نمی‏توان با آمدن شریعت جدید بر شریعت قبل باقی ماند. با توجه به مطالب فوق وقتی انبیا و شرایع آنها به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و "دین اسلام" ختم شده‏اند و این دین، دینی جهانی و جاودانی است، اگر کسی واقعاً خود را دیندار و مطیع و تسلیم محض خدا می‏داند، اعم از یهود و نصاری و مشرکان او... باید پذیرای "دین ناب محمدی صلی الله علیه وآله" گردد تا دینش مرضی حق باشد و از او پذیرفته شود و در مقابل افکار و حالات و کردار حَسنش، مثاب گردد و به درجات بهشت نایل شود! از این رو پس از بعثت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و کمال دین اسلام، هیچ دین دیگری مقبول حق و مأجور نمی‏باشد. [i] اسراء، 55؛ بقره، 253.
(الاسلام) در آیه (انّ الذین عنداللَّه الاسلام) (آل عمران، 19) گاهی به معنای (تسلیم در برابر خداوند) تأویل میشود و آنرا اسم مصدر قلمداد میکنند، لطفاً در این رابطه توضیح بفرمایید.
"اسلام" در لغت به معنای تسلیم محض و بی چون و چرا بودن در مقابل خدا است. و "دین" بیانگر انتظارات خداوند از بشر در زمینه افکار و حالات و کردار فردی و اجتماعی او و نیز نحوه ارتباط او با خود و دیگران و خدا است. از این رو لازمه پذیرش هر دینی - در هر عصری به پیامبر همان عصر - تسلیم محض بودن در مقابل همان دین است، که با آمدن دین جدید (که به مثابه بخشنامه جدید است) بندگان موظفند که بنا به همان دین قبلی و لازمهاش، به دین جدید روی آورده و تسلیم آن باشند. پس میتوان گفت که، در طول تاریخ بشریت، همه انبیا عظامعلیهم السلام مبلغ یک دین (اسلام) بودهاند که تفاوت شرایع در اتمام و کاستی انبیا سابق و لاحق بر او نیز میباشد، بدون این که از این جهت بین ایشان تفاوتی باشد، گرچه در فضیلت و مقام عنداللَّه یکسان نیستند،[i] و نمیتوان با آمدن شریعت جدید بر شریعت قبل باقی ماند. با توجه به مطالب فوق وقتی انبیا و شرایع آنها به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و "دین اسلام" ختم شدهاند و این دین، دینی جهانی و جاودانی است، اگر کسی واقعاً خود را دیندار و مطیع و تسلیم محض خدا میداند، اعم از یهود و نصاری و مشرکان او... باید پذیرای "دین ناب محمدی صلی الله علیه وآله" گردد تا دینش مرضی حق باشد و از او پذیرفته شود و در مقابل افکار و حالات و کردار حَسنش، مثاب گردد و به درجات بهشت نایل شود! از این رو پس از بعثت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و کمال دین اسلام، هیچ دین دیگری مقبول حق و مأجور نمیباشد. [i] اسراء، 55؛ بقره، 253.
- [سایر] خداوند در سوره آل عمران می فرماید: وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتیَّ إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فیِ الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَئکُم مَّا تُحِبُّونَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الاَْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنهُْمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلیَ الْمُؤْمِنِین (در نبرد احد قطعا خدا وعده خود را با شما راست گردانید، آنگاه که به فرمان او آنان را می کشتید تا آنکه سست شدید و در کار (جنگ و بر سر تقسیم غنایم) با یکدیگر به نزاع پرداختید و پس از آنکه آنچه را دوست داشتید (یعنی غنایم را) به شما نشان داد نافرمانی نمودید برخی از شما دنیا را و برخی از شما آخرت را می خواهد، سپس برای آنکه شما را بیازماید از (تعقیب) آنان منصرفتان کرد و از شما درگذشت و خدا نسبت به مؤمنان با تفضل است. (152) إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ(155) (روزی که دو گروه (در احد) با هم رویاروی شدند کسانی که از میان شما (به دشمن) پشت کردند در حقیقت جز این نبود که به سبب پاره ای از آنچه (از گناه) حاصل کرده بودند شیطان آنان را بلغزانید و قطعاً خدا از ایشان درگذشت، زیرا خدا آمرزگار بردبار است. (155) فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فیِ الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلیَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّینَ(159) (پس به (برکت) رحمت الهی با آنان نرمخو (و پرمهر) شدی و اگر تندخود و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار (ها) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد. (159) خداوند متعال در دو آیه نخست تأکید می فرماید که اصحاب را بخشیده است و در آیه سوم از رسول خود نیز می خواهد که او نیز از تقصیرات آنان درگذرد و از خداوند برای آنان استغفار نماید و حتی درکارها با آنان مشورت نماید. خوب، اگر خداوند نه تنها از آنان درگذشته بلکه مشورت با آنان را توصیه می نماید، ببینید چه گناه بزرگی متوجه شما شیعیان است که صحابه را برای امری که خدا و رسولش از آن درگذشته اند، ملامت می کنید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا تشخیص اینکه مثلاً شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده یا خارج نشده است یا فلان موضوع از آلت لهو خارج شده یا نه، از وظایف مقلّد است خداوند و به امید اجر و ثواب الهی انجام می دهد، لذا به آنها امور حسبیه اطلاق فرموده اند. (به جلد دوم کتاب بیع حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، ص 497 مراجعه شود). ضمناً مرحوم شیخ انصاری (در مکاسب، ج 1، ص 270) امور حسبیه را چنین تعریف کرده است: (الامور التی یکون مشروعیة ایجادها فی الخارج مفروغا عنها بحیث لو فرض عدم الفقیه کان علی الناس القیام بالکفایة). و در مجمع البحرین در رابطه با امور حسبیّه و حسبه فرموده است: (فی الحدیث: من صام شهر رمضان ایماناً و احتساباً، ای طلبا لوجه الله و ثوابه، و مثله: من اذن ایمانا و احتساباً ای تصدیقاً بوعده و احتساباً بالأجر و الثواب بالصبر علی المأمور به یقال احتسب فلان عمله طلبا لوجه الله و ثوابه و منه الحِسبة (بالکسر) و هی الاجر... و الحسبة الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر...). و در مهذب الاحکام (ج 24، ص 255) در این رابطه چنین فرموده است: (... والبحث فیها من جهات: الأولی فی معنی لفظ الحسبة و هو بمعنی الأجرة أی ما یرجی من اتیانه الأجر و الثواب عندالله تعالی و منه الحدیث (من أذّن ایماناً و احتساباً غفرله) (الوسائل، باب 2، من ابواب الاذان و الاقامة ح 17) ای طلباً للثواب من اللّه تبارک و تعالی و کذا (من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباً) (الوسائل باب 26، من ابواب الاذان و الاقامة، ح 17) ای طلباً للثواب من الله تبارک و تعالی و کذا (من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباً) الوسائل باب 26 من أبواب الصوم المندوب ح 11 فالأمور الحسبیة هی: ما یصح ان یطلب فی اتیانها الأجر و الثواب من الله تبارک و تعالی سواء کانت من الامور النوعیة کالقضاوة و الحکومة بین الناس مثلاً او من الأمور الشخصیة کتجهیز جنازة مسلم لاولیّ له او تطهیر مسجد او مصحف او المقدسات الدینیة او المذهبیة، و منه یعلم أن موضوعها لابد و أن یکون ما فیه رضاء الشارع و الأذن فیه فما هو المرجوح، سواء کان مکروهاً او محرّماً لایعدّ بنفسه من موارد الحسبة، فموردها یکون من موارد الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و القیام بما فیه مرضاة اللّه تعالی ایجاباً و ندباً. الی ان قال الثالثة: مورد الحسبة یمکن أن یکون واجباً کفائیاً کتجهیزات المیت مثلاً و الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر و إقامة جمیع الواجبات النظامیة، أو عیناً کنفس ما تقدم من الأمثلة مع الانحصار، أو مندوباً کإقامة جمیع قضاء الحوائج مع عدم الاقتران بالنهی، أو مباحاً کجملة من المباحات النظامیة مع عدم منع شرعی فی البین. و لایصح أن یکون مکروهاً فضلاً عن کونه محرماً، لأن موضوعها متقوِّم بما یحتسب فیه الأجر للّه تبارک و تعالی. الرابعة: یکفی فی الدلیل علی الحسبة عموم مثل قوله تعالی: (فاستبقوا الخیرات) (سوره بقره: 148) و قوله تعالی: (و سارعوا إلی مغفرة من ربکم) (آل عمران: 133) فضلاً عن السنة المقدسة المتواترة مثل قوله(ع): (عونک الضعیف من أفضل الصدقة)، (الوسائل باب: 59 من أبواب جهاد العدو الحدیث: 2، و قوله(ع) (الله فی عون العبد مادام العبد فی عون أخیه)، (الوسائل باب: 29 من أبواب فعل المعروف الحدیث: 2) و کل ذلک اذن فی التصدّی). الخ یا باید مجتهد تعیین کند؟