ابتدا برای روشن شدن مطلب شایسته است به بعضی از تصورات و برداشت های اشتباه درباره مسائل دینی پرداخته شود. مانند آنچه که در این جا مطرح شده است. اولاً: در کجا و در کدام منبع دینی آمده است که کشتن فرزند به دست پدر جایز است؟! این تصور اشتباه است. هیچ فقیهی فتوا به چنین حکمی نداده است. آنچه را که فقها به آن فتوا داده اند، این است که اگر چنین اتفاقی رخداد و فرزندی به دست پدری کشته شد، آیا پدر به خاطر این کار حرام قصاص می شود یا خیر؟ در این جا فقها گفته اند پدر قصاص نمی شود. این به معنای این نیست که کشتن فرزند به دست پدر جایز است و هر وقت خواست فرزندش را بکشد. ثانیاً: این که نزد بعضی از مردم برخی از علل احکام معقول به نظر نمی رسد و مورد پذیرش عقل نیست، این اشکالی به مسئله وارد نمی کند؛ چرا که عقلی که در اصطلاح فلسفی و کلام اسلامی مورد نظر است آن عقل مشخصات و ویژگی های خاص دارد که در جای خود بحث شده است، نه این که فلسفه احکام حتما باید مورد پذیرش عقل شخصی باشد! بنابراین، منظور از عقل در این جا عقل اصطلاحی عامه نیست. ثالثاً: نپذیرفتن برخی از علل احکام از نظر بعضی مردم، باعث خروج از دین نمی شود. پس از بیان این مقدمه می گوییم: عقل، حجّت درونی انسان‏ها است که آنها را در مسیر کمال راهبری می‏کند و شریعت (دین)، حجت بیرونی است برای نجات انسان‏ها از گرداب آلودگی‏ها و سوق دادن آنها به سوی کمال و سعادت انسانی. بر این اساس ممکن نیست حجت ظاهر و باطن با یکدیگر تعارض داشته باشند. از آن جا که عقل،‌ پدیده‌ای از پدیده‌هاست و هر پدیده‌ای محدود است،‌ طبیعی است که حیطه، و گستره ی کارش نمی‌تواند نامحدود باشد. پس‌ محدوده ی کار و فعالیت عقل در حیطه ی مخلوقات است و توان محدودی در شناخت خدا دارد و به ذات و کنه خدا که نامحدود است، راهی ندارد. عقل می تواند در حوزه قوانین تکوین و تشریع به فعالیت بپردازد و به فهم آنها نائل آید گرچه در هر دو حوزه بی نیاز از وحی نمی تواند باشد و دست عقل از مسائلی همچون جزئیات معاد و مناطات احکام، کوتاه است و به راهنمائی های شرع نیاز دارد. در نتیجه هیچگونه تضاد میان اسلام و عقلانیت روا نیست. البته گاه، جای دادن امری خارج از قلمرو دین در حیطه دین یا برخوردار نبودن استدلال عقلانی از شرایط و مقدمات درست و یا گزینش معنایی خاص از عقل، ما را به سمت این ناسازگاری رهنمون می‌‏شود.
جایگاه عقل و عقلانیت حقیقتاً در اسلام کجاست؟ به نظر میرسد اسلام عقل را تا جایی مشروع میداند که احکام او را تأیید کند. وقتی احکامی همچون مباح دانستن خون فرزند توسط پدر یا حرام دانستن بهره که امروزه دلایل منطقی همچون ترجیح زمانی پول، انتظارات تورمی را دارد و یا دادن حضانت دختر 8 ساله به پدر را اگر عقل تأیید نکند، آن عقل متهم به عدم اعتقاد به توحید و یا عدم ارتباط با وحی میشود!
ابتدا برای روشن شدن مطلب شایسته است به بعضی از تصورات و برداشت های اشتباه درباره مسائل دینی پرداخته شود. مانند آنچه که در این جا مطرح شده است. اولاً: در کجا و در کدام منبع دینی آمده است که کشتن فرزند به دست پدر جایز است؟!
این تصور اشتباه است. هیچ فقیهی فتوا به چنین حکمی نداده است. آنچه را که فقها به آن فتوا داده اند، این است که اگر چنین اتفاقی رخداد و فرزندی به دست پدری کشته شد، آیا پدر به خاطر این کار حرام قصاص می شود یا خیر؟ در این جا فقها گفته اند پدر قصاص نمی شود. این به معنای این نیست که کشتن فرزند به دست پدر جایز است و هر وقت خواست فرزندش را بکشد.
ثانیاً: این که نزد بعضی از مردم برخی از علل احکام معقول به نظر نمی رسد و مورد پذیرش عقل نیست، این اشکالی به مسئله وارد نمی کند؛ چرا که عقلی که در اصطلاح فلسفی و کلام اسلامی مورد نظر است آن عقل مشخصات و ویژگی های خاص دارد که در جای خود بحث شده است، نه این که فلسفه احکام حتما باید مورد پذیرش عقل شخصی باشد! بنابراین، منظور از عقل در این جا عقل اصطلاحی عامه نیست.
ثالثاً: نپذیرفتن برخی از علل احکام از نظر بعضی مردم، باعث خروج از دین نمی شود. پس از بیان این مقدمه می گوییم:
عقل، حجّت درونی انسانها است که آنها را در مسیر کمال راهبری میکند و شریعت (دین)، حجت بیرونی است برای نجات انسانها از گرداب آلودگیها و سوق دادن آنها به سوی کمال و سعادت انسانی. بر این اساس ممکن نیست حجت ظاهر و باطن با یکدیگر تعارض داشته باشند.
از آن جا که عقل، پدیدهای از پدیدههاست و هر پدیدهای محدود است، طبیعی است که حیطه، و گستره ی کارش نمیتواند نامحدود باشد. پس محدوده ی کار و فعالیت عقل در حیطه ی مخلوقات است و توان محدودی در شناخت خدا دارد و به ذات و کنه خدا که نامحدود است، راهی ندارد.
عقل می تواند در حوزه قوانین تکوین و تشریع به فعالیت بپردازد و به فهم آنها نائل آید گرچه در هر دو حوزه بی نیاز از وحی نمی تواند باشد و دست عقل از مسائلی همچون جزئیات معاد و مناطات احکام، کوتاه است و به راهنمائی های شرع نیاز دارد. در نتیجه هیچگونه تضاد میان اسلام و عقلانیت روا نیست. البته گاه، جای دادن امری خارج از قلمرو دین در حیطه دین یا برخوردار نبودن استدلال عقلانی از شرایط و مقدمات درست و یا گزینش معنایی خاص از عقل، ما را به سمت این ناسازگاری رهنمون میشود.