به نام خدا با سلام مختصر عرض می کنم مادرم بیش از حد به مسائل زندگی خانواده مادری اش حساس و توجه دارد یکی از برادرانش یک سالی است که با همسرش در زندگی اش مشکل داره و مادرم با وجود داشتن چند خواهر و برادر تنها این مسئله بر روی او تاثیر بسیار منفی گذاشته و بقیه خواهر و برادرانش نسبت به این مسئله بی اعتنا و حواسشان به زندگی خودشان می باشد و همه بار عصبی این مسئله بر روی دوش اوست و اعصابش بسیار ضعیف شده و نسبت به همه چیز بدبین شده و اعتمادش به ما را هم کاملا از دست داده و مدام از کارهای منطقی و درست ما ایراد می گیرد و هر روز انتقادهای نابه جایی از رفتار و کردار ما می نماید و ما بچه ها به همراه پدرمان همگی خیلی تحمل کرده و به خاطر زحماتی که از بچگی برای ما کشیده گذشت می کنیم اما روز به روز وضعیت رفتارهایش تحت تاثیر این مسئله بدتر می شود ولی ما دوست داریم که آرامش دوباره به زندگی مان برگردد. ممنون می شوم در این مورد راهکاری جهت بهبود اوضاع پیشنهاد دهید. یا علی
سلام/ به نظر می رسد مشکل مادرتان بیشتر به خود او بر می گردد تا به مشکل برادرش . علاقه زیاد به برادر ( در حد وابستگی افراطی ) ، احساس مسئولیت در برابر زندگی او، مسئول دانستن خود در مورد مشکل او ، احساس بی پناهی و ناامنی در خانواده خودش و مواردی از این قبیل می تواند موجب ایجاد چنین رفتارهای نامتعارفی شود . در مرحله اول شما سعی کنید بیشتر با او همدلی کنید . به او ( مادرتان ) بگویید و ثابت کنید که شما هم به خاطر مشکل دایی ناراحت هستید، مادر را اصلا  به خاطر درگیری با این موضوع سرزنش نکنید ، حساسیت او را بر نیانگیزید و او را عصبی نکنید تا آرام تر و منطقی تر با این مسئله برخورد کند . خودتان هم سعی کنید با همفکری یکدیگر راهی برای حل مشکل دایی پیدا کنید (مثل دعوت به صلح و آشتی , راهنمایی برای مراجعه به مشاور, ریشه یابی مشکل از طریق گفتگو و ... )  اگر هیچ کدام از این کارها نتیجه نداد با او گفتگو کنید و صریح و جدی بگویید که از این وضع ناراضی و ناراحتید و بهتر است هر چه زودتر با مراجعه به روانشناس از به وجود آمدن یک مشکل جدید و جدی تر پیشگیری کند.
عنوان سوال:

به نام خدا با سلام مختصر عرض می کنم مادرم بیش از حد به مسائل زندگی خانواده مادری اش حساس و توجه دارد یکی از برادرانش یک سالی است که با همسرش در زندگی اش مشکل داره و مادرم با وجود داشتن چند خواهر و برادر تنها این مسئله بر روی او تاثیر بسیار منفی گذاشته و بقیه خواهر و برادرانش نسبت به این مسئله بی اعتنا و حواسشان به زندگی خودشان می باشد و همه بار عصبی این مسئله بر روی دوش اوست و اعصابش بسیار ضعیف شده و نسبت به همه چیز بدبین شده و اعتمادش به ما را هم کاملا از دست داده و مدام از کارهای منطقی و درست ما ایراد می گیرد و هر روز انتقادهای نابه جایی از رفتار و کردار ما می نماید و ما بچه ها به همراه پدرمان همگی خیلی تحمل کرده و به خاطر زحماتی که از بچگی برای ما کشیده گذشت می کنیم اما روز به روز وضعیت رفتارهایش تحت تاثیر این مسئله بدتر می شود ولی ما دوست داریم که آرامش دوباره به زندگی مان برگردد. ممنون می شوم در این مورد راهکاری جهت بهبود اوضاع پیشنهاد دهید. یا علی


پاسخ:

سلام/ به نظر می رسد مشکل مادرتان بیشتر به خود او بر می گردد تا به مشکل برادرش .
علاقه زیاد به برادر ( در حد وابستگی افراطی ) ، احساس مسئولیت در برابر زندگی او، مسئول دانستن خود در مورد مشکل او ، احساس بی پناهی و ناامنی در خانواده خودش و مواردی از این قبیل می تواند موجب ایجاد چنین رفتارهای نامتعارفی شود .
در مرحله اول شما سعی کنید بیشتر با او همدلی کنید . به او ( مادرتان ) بگویید و ثابت کنید که شما هم به خاطر مشکل دایی ناراحت هستید، مادر را اصلا  به خاطر درگیری با این موضوع سرزنش نکنید ، حساسیت او را بر نیانگیزید و او را عصبی نکنید تا آرام تر و منطقی تر با این مسئله برخورد کند . خودتان هم سعی کنید با همفکری یکدیگر راهی برای حل مشکل دایی پیدا کنید (مثل دعوت به صلح و آشتی , راهنمایی برای مراجعه به مشاور, ریشه یابی مشکل از طریق گفتگو و ... ) 
اگر هیچ کدام از این کارها نتیجه نداد با او گفتگو کنید و صریح و جدی بگویید که از این وضع ناراضی و ناراحتید و بهتر است هر چه زودتر با مراجعه به روانشناس از به وجود آمدن یک مشکل جدید و جدی تر پیشگیری کند.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین