با سلام وخسته نباشیدوارزوی قبولی عزاداریهای شما حاج اقا در ابتدااز اینکه میتوانم باشما صحبت کنم بی نهایت خوشحالم ومیخواهم در باره مشکلی که زندگیم را تحت تاثیر قرار داده با من همفکری کنید من خانمی سی وسه ساله هستم ومدت چهارده سال است که ازدواج کرده ام همسرم پسرعموی من است ودر ارتباط با خودمان باهم هیچ مشکلی نداریم اما از انجاکه ما با هم فامیل نزدیک هستیم گذشته ما در زندگی ما تاثیر زیادی گذاشته ودائم زندگی ما را با چالش رو به رو میکند اقای دکتر همسر من با کمک من موفق شد دکترای خود را بگیرد و من هم با کمک او توانستم لیسانسم را بگیرم ما شکر خدا دو فرزند خوب وسالم داریم خدا را شکر وضع مادی خوبی هم داریم همه چیز در زندگی ما خوب است اما فقط تا زمانی که پای خانوادهاش به میان نیامده باشد ان موقع است که نه من طاقت میاورم ونه همسرم ازدواج ما تقریبا یک ازدواج تحمیلی بوده که خدا را شکر از نوع موفق ان است ومن قبل از ازدواج شدیدا با خا نواده همسرم مخالف بودم چون هم عمو وهم همسر وبچه های او در حق ما ظلم کرده بودند ومن هرگز نتوانسته ام انها را ببخشم اما قسمت من به این ازدواج بوده وحالا بعد از سالها نمیتوانم گذشته ها را فراموش کنم وعلیرغم علاقه شدید به همسرم گاهی اوقات به خاطر انها با همسرم می پیچم چه کنم بین دو راهی مانده ام گاهی وقتها به قدری زندگی برایم سخت میشود که مخواهم یا فرار کنم یا از او جدا شوم چه کنم اقای دکتر بدجوری بین دو راهی مانده ام تو را به خدا مثل پدرم مرا نصیحت نکنید که برو خدا را شکر کن که زندگی خوبی دارم چون من همه چیز را پیش خودم سنگین و سبک کرده ام وهمیشه از خدا به خاطر زندگی خوبم تشکر کرده ام اقای دکتر پدر ومادر من افرادی تحصیل کرده اند که مرا به سبک بیسوادها شوهر داده اند اقای دکتر من این زخم کهنه را چه کنم که گاهی وقتها مثل دمل چرکی سر باز میکند وهمه چیز مرا به هم میزند چه کنم
سلام/ مدارا و تعامل با خانواده همسر فقط با موعظه به دست نمی آید حتما نیاز به آموزش دارد ولی فعلا بدانید که باافزایش سطح پذیرش و تعامل(مکارم اخلاق) شما از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
عنوان سوال:

با سلام وخسته نباشیدوارزوی قبولی عزاداریهای شما حاج اقا در ابتدااز اینکه میتوانم باشما صحبت کنم بی نهایت خوشحالم ومیخواهم در باره مشکلی که زندگیم را تحت تاثیر قرار داده با من همفکری کنید من خانمی سی وسه ساله هستم ومدت چهارده سال است که ازدواج کرده ام همسرم پسرعموی من است ودر ارتباط با خودمان باهم هیچ مشکلی نداریم اما از انجاکه ما با هم فامیل نزدیک هستیم گذشته ما در زندگی ما تاثیر زیادی گذاشته ودائم زندگی ما را با چالش رو به رو میکند اقای دکتر همسر من با کمک من موفق شد دکترای خود را بگیرد و من هم با کمک او توانستم لیسانسم را بگیرم ما شکر خدا دو فرزند خوب وسالم داریم خدا را شکر وضع مادی خوبی هم داریم همه چیز در زندگی ما خوب است اما فقط تا زمانی که پای خانوادهاش به میان نیامده باشد ان موقع است که نه من طاقت میاورم ونه همسرم ازدواج ما تقریبا یک ازدواج تحمیلی بوده که خدا را شکر از نوع موفق ان است ومن قبل از ازدواج شدیدا با خا نواده همسرم مخالف بودم چون هم عمو وهم همسر وبچه های او در حق ما ظلم کرده بودند ومن هرگز نتوانسته ام انها را ببخشم اما قسمت من به این ازدواج بوده وحالا بعد از سالها نمیتوانم گذشته ها را فراموش کنم وعلیرغم علاقه شدید به همسرم گاهی اوقات به خاطر انها با همسرم می پیچم چه کنم بین دو راهی مانده ام گاهی وقتها به قدری زندگی برایم سخت میشود که مخواهم یا فرار کنم یا از او جدا شوم چه کنم اقای دکتر بدجوری بین دو راهی مانده ام تو را به خدا مثل پدرم مرا نصیحت نکنید که برو خدا را شکر کن که زندگی خوبی دارم چون من همه چیز را پیش خودم سنگین و سبک کرده ام وهمیشه از خدا به خاطر زندگی خوبم تشکر کرده ام اقای دکتر پدر ومادر من افرادی تحصیل کرده اند که مرا به سبک بیسوادها شوهر داده اند اقای دکتر من این زخم کهنه را چه کنم که گاهی وقتها مثل دمل چرکی سر باز میکند وهمه چیز مرا به هم میزند چه کنم


پاسخ:

سلام/ مدارا و تعامل با خانواده همسر فقط با موعظه به دست نمی آید حتما نیاز به آموزش دارد ولی فعلا بدانید که باافزایش سطح پذیرش و تعامل(مکارم اخلاق) شما از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین