سلام/ به این آخرین تلاشهای شیطان هم توجه نکنی نجات پیدا می کنی ان شاءالله وسوسه و فریب همین است! شما چه تصوری از نیرنگ شیطان دارید؟! اشتباه نکن شیطان مکرهای بسیار و فریب های رنگارنگ دارد. موضوع را یک بار دیگر بررسی کن: 1. به هر علتی اشتباه کردی و مرتکب گناه شدی 2. گناه را ترک کردی 3. از خدا طلب مغفرت کردی ))) توبه. 4. باز آرام نبودی و شیطان مدام تو را به "سرزنش خودت" و "اتیکت و برچسب زدن به خودت" تشویق کرد؛ که تو گناه کاری و بدی و لایق این زندگی و نعمات و... نیستی. 5. از یک طلبه(من) سوال کردی و این مراحل را گفتی و او به تو گفت:خدا حتما بخشیده و موضوع تمام شده است و ( ان الله یغفر الذنوب جمیعا، انه هو الغفور الرحیم) 6. و الان شیطان دوباره از این در وارد شده که تو بدی و نا لایقی و... فلانی از تو بدش آمد!!! برادر دوباره این مراحل را چک کن و ببین جایی برای ناامیدی و فرار هست؟؟؟ التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛یعنی گناه ، بی گناه. یعنی شتر دیدی ندیدی. بعنی خدا با توبه گناهان را در پرونده ات تبدیل به حسنه کرده! جداً خوشحال نیستی که خدای مهربان و کریم و بخشنده ای داری؟؟؟؟؟؟ جداً شاد و مسرور نیستی که خدایی داری که اصلا لجبازی و سخت گیری و کینه نسبت به توبه کننده ندارد؟ و اصلا او را خجالت نخواهد داد؟؟؟ همه باید از شر شیطان رجیم به خدای مهربان پناه ببریم.
سلام، این آخرین پیامی است که من برای شما ارسال میکنم و برای همیشه با شما و سایتتان خداحافظی میکنم،خیلی چیزها این مدت از شما یاد گرفتم.مرا حلال کنید .من آدم خیلی بدی هستم و لیاقت هیچ چیز را ندارم... ... امیدوارم از اینکه فکر میکردید من معصومتر هستم و بعد دیدید آدم کثیفی هستم... من را حلال کنید.خداحافظ آقای مرادی.
سلام/ به این آخرین تلاشهای شیطان هم توجه نکنی نجات پیدا می کنی ان شاءالله وسوسه و فریب همین است! شما چه تصوری از نیرنگ شیطان دارید؟! اشتباه نکن شیطان مکرهای بسیار و فریب های رنگارنگ دارد. موضوع را یک بار دیگر بررسی کن:
1. به هر علتی اشتباه کردی و مرتکب گناه شدی
2. گناه را ترک کردی
3. از خدا طلب مغفرت کردی ))) توبه.
4. باز آرام نبودی و شیطان مدام تو را به "سرزنش خودت" و "اتیکت و برچسب زدن به خودت" تشویق کرد؛ که تو گناه کاری و بدی و لایق این زندگی و نعمات و... نیستی.
5. از یک طلبه(من) سوال کردی و این مراحل را گفتی و او به تو گفت:خدا حتما بخشیده و موضوع تمام شده است و ( ان الله یغفر الذنوب جمیعا، انه هو الغفور الرحیم) 6. و الان شیطان دوباره از این در وارد شده که تو بدی و نا لایقی و... فلانی از تو بدش آمد!!!
برادر دوباره این مراحل را چک کن و ببین جایی برای ناامیدی و فرار هست؟؟؟
التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛یعنی گناه ، بی گناه. یعنی شتر دیدی ندیدی. بعنی خدا با توبه گناهان را در پرونده ات تبدیل به حسنه کرده! جداً خوشحال نیستی که خدای مهربان و کریم و بخشنده ای داری؟؟؟؟؟؟ جداً شاد و مسرور نیستی که خدایی داری که اصلا لجبازی و سخت گیری و کینه نسبت به توبه کننده ندارد؟ و اصلا او را خجالت نخواهد داد؟؟؟ همه باید از شر شیطان رجیم به خدای مهربان پناه ببریم.
- [سایر] سلام آقای مرادی. من یک مشکلی داشتم، 19 سالمه با یک پسری از سن 14 سالگی تو اوج بچگی و از روی کنجکاوی دوست شدم این دوستی تا الآن ادامه داشت که تصمیم گرفتم دیگه تا قبل از ازدواج با هیچ کس دوست نشم و کلا از لحاظ مذهبی اصلا\" مقید نبودم و الآن تقریبا 6ماهه از این رو به اون رو شدم مشکلم فقط احساس گناهه نمی دونم باید چیکار کنم.همه اش حس می کنم خیلی آدم بدی و گناهکاری ام.
- [سایر] سلام اقای مرادی تا حالا شده برید خونه کسی اما پشت در بمونین ؟؟؟؟؟؟ چه حس بدی به ادم دست میده دقیقا از 13 دی تا به الان این حس به من دست داده و متاسفانه برطرف نشده خاطرم هست شما قبلا برای نیامدنتون یه پیام میذاشتید و ما هم از چشم انتظاری در می اومدیم. آقای مرادی بعضی اوقات ادم تو چند راه زندگی میمونه و نمیدونه کدوم راه برای رسیدن به موفقیت درسته الان من دقیقا تو چنین وضعی قرار دارم وصداهای گوناگون تو ذهنم هست که نمیدونم کدوم راه درسته دوست داشتم که با شما مشورت کنم اما متاسفانه قسمت نشد به امید روزی که شما رو ملاقات کنم والبته از طرف بچه های عمار یاسر (ملاقات کنیم)
- [سایر] سلام آقای مرادی ، یک پیام براتون فرستادم ولی تا حالا هیچ جوابی از شما برام داده نشده نمیدونم من اشتباه می کنم یا اصلا نیست . هر بار که پیاممو ارسال می کنم یک پیغام مبنی بر ذخیره شدن پیامم بر روی صفحه ظاهر میشه اما بعد هر چی جستجو می کنم هیچکدام از پیام هامو پیدا نمیکنم . واقعا موندم نکنه شما هم پیام ها رو دستچین میکنید . اگر واقعا جوابی برای سوالی که در اولین پیامم مطرح کردم ندارین حداقل جرئتشو داشته باشین و بگین نمیدونین نه اینکه اینطوری [... توهین] که هر روز با یه عالمه امید و آرزو سر به سایت شما بزنه و هیچ وقت هیچ چیز پیدا نکنه . امیدوارم پیاممو پیدا کنین و اگر هم نکردین حداقل ازم بخواین دوباره براتون بفرستمش . من احترام زیادی برای شما قائلم و دلم نمیخواد به شما و سایت شما هم مثل خیلی از سایت های فیلتری نگاه کنم. باز هم از صحبت ها و راهنمایی های زیباتون ممنونم . امیدوارم همیشه موفق باشین .
- [سایر] جناب حجةالاسلام آقای مرادی با سلام و احترام 1- حقیقتا از روی شما شرمنده هستم. تاکنون پیامهایی برایتان ارسال کرده ام که هم بی احترامی به شما بوده و هم بی نوجهی به ضوابط (با این که فکر می کردم دارم ضوابط را رعایت می کنم!) 2- اکنون فقط شرمسارم و عذرخواه. و امیدوارم مرا ببخشید 3- در این مدت 40 صفحه از پیامهای پربازدید + همه ی پیامهای ارسالی را خواندم و هر لحظه بیشتر خجالت کشیدم به خاطر پیامهایم. 4- می توانم از شما تقاضا کنم اگر مرا لایق بخشش میدانید و از خطایم می گذرید، همه ی پیامهایی را که با این ایمیل برایتان ارسال کرده ام پاک کنید و این سوء سابقه ی مرا از یاد ببرید؟ 5- باز هم معذرت می خواهم و امیدوارم مرا ببخشید. 6- از شما بی نهایت ممنونم. سلامتی و توفیق هر چه بیشتر شما را از خدای مهربان خواستارم و التماس دعا دارم. ببخشید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 18بهمن90 - تهران
- [سایر] سلام.مارو میشناسید .ما همونایی هستیم که بعد از تموم شدن همایش اومدیم باهاتون حرف زدیم . اولا ما نیومدیم به شما بگیم عاشقیم تا همه بفهمن ما اومدیم از مقام عشق دفاع کنیم.امروز شما با حرفاتون مارو دیوونه و داغون کردید.کاش وقتی امدیم باهاتون حرف زدیم صبر میکردید به حرفامون گوش میدادید بعدا به این سادگی اسم عشق مارو میزاشتید علاقه. اقای مرادی شما منو تو شرایط خیلی بدی گذاشتید.من دوست دارم باهاتون حرف بزنم از عشقم بگم انوقت شما تصمیم بگیرید.ازتون خواهش میکنم منو از این چاهی که انداختید توش بیارید بیرون. خیلی اذیتتون کردن ولی بازم خواهش میکنم بذارید ما باهاتون حرف بزنیم. تا نگردیم اشنا زین پرده رمزی نشنویم گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش بی صبرانه منتظر جوابتان هستیم. والسلام به نام او که امیر ماست. سلام علیکم چرا جوابمونو نمیدید .نمیخواید مارو از توی جهنمی که برامون درست کردید در بیارید.من 2 روز فقط دارم به حرفهای شما فکر میکنم. هر کس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا میشکند بی صبرانه منتظرتان هستم. یا علی مددنا. سلام این سومین پیامی است که براتون مییزارم .هر روزم دارم داغونتر میشم از حرفای اون روزتون. یادتون که هست اومدیم پیشتون اخر همایش حالمونو گرفتید. من باز هم منتظر جوابتون می مونم. خدا میگه و بشر الصابرین. یا علی مددنا
- [سایر] سلام آقای مرادی. منو می بخشین که انشای درستی ندارم . متاسفانه در شرایط بسیار بسیار بدی گیر کردم . من مادری دارم که دارای مشکل سرطان بوده و در اثر داروهای شیمیایی موهای سر خودش رو از دست داده . پدرم به همین دلیل ( خودش انکار می کنه ) هیچ گونه رابطه ای با او نداره . اینها حتی سلام هم به هم نمی کنن . پدرم آدم خوبیه ولی متاسفانه از مواد مخدر ( تریاک) استفاده می کنه . البته نه جلوی ما . برادری دارم که 27 سالس و ما پول نداریم که اون رو زن بدیم . همه جا جواب رد بهمون می دن . ایشون توسط همین کامپیوتری که من دارم باهاش برای شما می نویسم به طور علنی در خونه به عمل استمنا می پردازه . من هیچ گونه ارتباطی با برادرم ندارم . ایشون دچار وسواس شدیدی شده و بسیار بد دهن و فحاشه و هیچ راهی وجود نداره که من با ایشون ارتباط بر قرار کنم . بسیار مظطرب هستم . ولی توکل بر خدا دارم و از آیندم خیلی می ترسم . از این که کسی به خاطر خانوادم با من ازدواج نکنه . در ضمن مادرم هم با وجود این که متعلق به یک خانواده ی مذهبی هستن ولی چنان فحش هایی می دهن و خیلی بد دهن هستن . من از مادرم خیلی می ترسم . ایشون مکرر آبروی منو پیش دوستام بردن و من اعتماد به نفسم رو به شدت در مقابل دوستانم از دست دادم . در ضمن من در یکی از بهترین مدارس تهران تحصیل می کنم و همه می گن که آدم باهوشی هستم . ( خودم دقیقا نمی دونم ) ولی به علت مشکلاتی که دارم و دعواها و استرس ایی که در منزل وجود داره اصلا قادر به خوب درس خوندن نیستم . آقای مرادی من اصلا حالم خوب نیست و شدیدا احتیاج به کمک و دعای شما دارم . امیدوارم که هر چه سریع تر من رو راهنمایی بفرمایین . متشکرم .
- [سایر] سلام آقای مرادی. ابتدا از صحبتهای زیبا ودلنشینتان در برنامه پارک ملت تشکر میکنم، برای من که بسیار آموزنده بوده است. چیزی که باعث شده مزاحم وقتتون بشوم اینست که من وقتی صحبتهاتون رو میشنوم حال خوبی دارم.مرتب به خودم میگویم که من عامل هستم ووو اما این حال فقط یکی دو روز با من هست و دوباره همه چیز یادم میرود!از کارهای خوبی که باید انجام بدهم و کارهای بدی که نباید انجام بدهم لیست تهیه کردم، اما آن هم برای مدتی خوب هست ولی باز هم دچار روزمرگی میشوم. چطور میشود همیشه در یاد خدا بود و به خدایی بودن عامل؟! **ببخشید من در سوالهایی که قبلا پرسیده شده، جستجو کردم و مشابه سوالم را ندیدم،اگر سوالم تکراری هست شرمنده شما هستم!!
- [سایر] شهاب عزیز ! سلام خوب به خاطر دارم که استاد دوانی، تا چه پایه به تو علاقه مند بود. شاید که آخرین دوست او بودی وهمراه آخرین سفر عمر، دوستی - هم لباس ، اما جوان و شاداب. محبتهایت در مرکز اسناد، فقط بهانه ی آشنایی بود،چون به راحتی میشد فهمید که در-با تو بودن–احساس آرامش و التیام زخمهای کهنه ی روزگار را پیدا میکند. همواره ازسفری یاد میکرد که تو موجب اش بودی، سفری که هیچکدام ازاهالی آن، فراموش اش نخواهندکرد. شب ها و روزهایی بس شیرین در خانه ای سنتی و قدیمی با نخل های سبز –در اواسط خیابانی که انتهایش– حرم آقایمان را قاب گرفته بود. حتی در کتاب نقد عمر ( چاپ جدید ) هم، بر آن اشارتها دارد و از آن حکایت ها. و تنها از آن روزها خاطره ای را مرور میکنیم ... خدا خیرت دهد که دو بار دیگر اهالی آن سفرعجیب را دور هم جمع کردی –یک نوبت در منزل سیدِ ثابت قلم و دیگر در بیت العلم آقای دوانی . و باز هم نشستی آنچنانی که بوی سفر می داد و باز، خنده های شیرین استاد –دستی که موقع خندیدن بالا می آورد و گفتنی هایی که از دل تاریخ – در دل داشت . فقدان او را به شما-اهالی آن سفر- خانواده ی آن مرحوم و خصوصاً آقای محمدعلی رجبی(دوانی) که در سفر کربلا، زحمات بی دریغ او را برای پدر می دیدیم – با تمام وجود تسلیت می گویم . رفیقان قدر یکدیگر بدانید اجل سنگ است و آدم مثل شیشه ! مهدی ریاحی
- [سایر] این دفعه ششم هست که این پیام رو براتون میفرستم و نهضت همچنان ادامه دارد. سلام آقای مرادی من میلاد هستم 23 سال دارم... خیلی دوستتون دارم. مخصوصا\" از وقتی که اومدین زاهدان و توی اون جلسه شما رو دیدم.خیلی احساس خوبی نسبت بهتون دارم و از معدود آخوندهایی هستین که به دل آدم میشینه .هر وقت هم که شما رو توی تلویزیون می بینم، یاد اون شب جلسه و صحبت های شیرین اون شب میوفتم و واقعا\" شاد می شم و احساس سرور می کنم. خیلی دوست دارم یک بار دیگه هم منت بر سر ما بزارید و به زاهدان تشریف بیارید. مطمئن هستم که شما همیشه خدا رو به خاطر اینکه اینقدر در دل مردم جای دارید شکرگزار هستید و به نظر من این نعمتی هست که هرکس لیاقت داشتنش رو نداره. آقای مرادی (شب عید غدیر،شبکه یک)داشتین از شادی و عید و اینجور چیزها صحبت می کردید.و اما مشکل من.... من فردی هستم که با دوستان و خانواده ام رابطه ی خوبی دارم و همیشه خنده و شوخی همراهم هست ولی توی خودم خیلی احساس تنهایی می کنم.دوستام همه پسر هستند و دوست دختر هم ندارم، از این بابت که از روابط سطحی و زودگذر بین دختر و پسرها اصلا\" خوشم نمیاد و دوستان اطرافم هم مثل خودم هستند. واقعا\" نمیدونم چرا توی دل خودم احساس تنهایی می کنم،بعضی وقتها فکر میکنم شاید با ازدواج کردن مشکلم حل بشه ولی من الان دانشجو هستم و اصلا\" شرایط ازدواج رو ندارم،و می دونم یکی از انگیزه های غلط ازدواج فرار از تنهایی است ، نمیدونم چکار کنم؟ در ضمن رابطه ام با خدای خودم هم خیلی خوبه
- [سایر] سلام آقای مرادی...من اومدم ثواب کنم کباب شدم.ماجرا از اون جایی شروع شد که من در یک کافی نت آی دی مو فراموش کردم ببندم.بعد از یک روز که دوباره به اینترنت مراجعه کردم پیامی از طرف یک آقابرام گذاشته شده بود که خانم خیلی مواظب باش که دیگه آی دیتو جایی جا نذاری .من تشکر کردم و گفتم دیگه تموم شد .اما اون هر روز از من درخواست می کرد باهاش چت کنم.می گفت میخواد با یکی درد دل کنه بعد از کلی اصرار او و انکار من گفتم حالا به جایی بر نمی خوره.خدا شاهده آقای مرادی با لفظ داداش باهاش چت میکردم و او هم منو خواهر بزرگتر خطاب می کرد.یادم رفت بگم من بیست ساله هستم و او هجده ساله.تعریف از خود نباشه ولی به کمک خدا او رو از یک خمود و افسردگی و بد بینی به دنیا و آدم هاش نجات دادم.حتی از من برای سستیش در نماز کمک خواست و من با حرف و حدیث های مختلف نظرش رو عوض کردم و او قول داد که دیگه نمازش ترک نشه.بعد از سه ماه گفتم دیگه به من نیازی نداره و ادامه ی این مسئله جایز نیست باهاش خداحافظی کردم و او هم عاقلانه پذیرفت.شش ماه گذشت و برای سال نو برام پیام گذاشت با همون لفظ خواهر من هم جوابشو دادم.این رو هم بگم ما اصلا همدیگر رو ندیدیم.تا این که یه روز پیام گذاشت می خواد یه چیزی بگه من هم گفتم باشه و در اون موقع دنیا رو سرم خراب شد به من گفت تصممیمشو گرفته و از من نه به خاطر قیافم که ندیده یا هر چیز دیگه که به خاطر شعور و فهم و درک ونجابتم و اینکه با من ازدواج کنه هرگز به طرف خطا نمی ره خواستگاری کرد البته نه برای الان گفت هنوز رسمیش نکرده و با عجله به من اینو گفته.من خیلی باهاش حرف زدم گفتم من بزرگترم وخیلی چیزهای دیگه و اینها همه اقتضای سن تو و زود گذره ولی او می گفت با عقلش تصمیم گرفته و منو از خدا خواسته.این رو هم بگم تنها چیزی که از من می دونه اسم منه و دانشگاهی که در اون درس می خونم.حالا تو رو خدا آقای مرادی شما بگید من باید چه کار کنم که نظرشو عوض کنم.خواهش می کنم جوابمو حتما بدید به عنوان یک مورد اورژانسی رسیدگی کنید.من جز شما به کس دیگه ای نمی تونستم بگه کمکم کنید لطفا. ممنون