سلام/ چند نکته را عرض می کنم لطفا دقیق بخوانید: 1. گفتگوی موثر و فعال و قاعده مند و عاقلانه را جایگزین بگومگوهای بی ثمر کنید که خداوند "قیل و قال" را دوست ندارد! پس بحث نکنید. 2. چت و امثال آن خطرناک است و معمولا موجب ساخته شدن علاقه های وَهمی و غیر واقعی و عاشقی های خیالی!(جناب سروان؛ +اینجا) می شود و زمینهی مساعد برای رفتارهای پرخطر است و دام شیادان و ... 3. بهتر است به ابراز علاقمندی پسرهای زیر 20 سال اعتماد نکنید. 4. هر ابراز علاقمندی ای اگر با انجام نسبتا فوری و عملیاتیِ(خواستگاری رسمی از سوی پسر و خانواده اش) تست و تایید نشود، قابل اعتماد نیست. یعنی عاقلانه و به جاست که علاقهی بدون خواستگاری فوری و رسمی، را تقلبی بدانیم؛ و بهانه ای برای ارتباط و ارضای نیاز آقا پسر اما بدون مسئولیت پذیری و...! 5. این آقا پسر بر خلاف دخترخانم های هم سن و سال خود، آماده ازدواج نیست و به مصلحتش هم نیست؛ و ازدواج برای او زوده! غیر از جنبه های شخصیتی و هیجانی، سربازی، تحصیل و شغل و... همه موضوعات مهمی هستند. در حالی که 19-18 سالگی، پیک آمدن خواستگار برای دخترهاست که عموما با "ناشی گری" خانواده ها این فرصت های واقعی ازدواج دختر خانم ها از بین می رود و خطر کاهش تدریجی شانس ازدواج دخترها کلید می خورد. (در این باره مکرر گفتم و نوشتم، همین جا سرچ کنید و بخوانید.) 6. نظر پدرش در مورد این آشنایی و مراحل تکمیلی آن چیست؟ اگر در جریان نیست و نمی داند، چرا؟ و یا اگر نظری ندارد، چرا؟؟؟ و... و نکته آخر: 8. ظاهرا نقش و جایگاه مادر بودن خودتان را در حد یک دوست همسن و یک همکلاسی پایین آورده اید که رفتار دور از تدبیر و دور از وقار و عفاف او را نتوانستید هدایت کنید و مراقب جایگاه خودتان باشید. منظورم به هیچ وجه خشم و دعوا و تنبیه نیست! چون نتیجهی مطلوبی هم ندارد. بلکه فراگیری مهارت مادری و کسب تخصص والد بودن منظورم است تا با مدل "درشتی و نرمی به هم در، به است" در یک کلام مادری کنید تا با رفتارتان که باید آمیزه ای از "مهربانی و رافت و عقل و تدبیر" باشد، بتوانید فرزندپروری کنید و آنها را باربیاورید و رشد بدهید؛ نه کنترلِ محض ، هرچند بسیاری از والدین علی رغم تلاششان در همین کنترل هم ناتوانند! کنترل، به مراتب سخت تر از تربیت کردن است و انرژی بیشتری می طلبد و مکرر و تکراری است و ... این خوب است که مادر با فرزندش رفیق باشد ولی رفاقت با بچه ها به مفهوم از دست دادن جایگاه نیست! شما بدون اقتدار و نفوذ و بدون قدرت معنوی و مادی و اتوریتهی لازم (فرانسوی: Autorité) حتی نمی توانید برای سعادت فرزندانتان به وظایف و تکالیف ساده شرعی خود عمل کنید یعنی حداقل های تربیت دینی ، چه رسد به رشد و تعالی فرزند و حتما عندالله -سبحانه و تعالی- مسئول خواهید بود و خدای نکرده شرمسار.
با سلام دختر 18ساله ای دارم که یک پسر همسن خود ازطریق چت روم وبعد تماس تلفنی عاشق شده ومیگوید میخواهم بااوبیرون بروم تا بیشتر بشناسمش در ضمن مااز خانواده مذهبی هستیم من چه برخوردی باید کنم سر این مسئله مرتب بحث داریم لطفا راهنمایی کنید
سلام/ چند نکته را عرض می کنم لطفا دقیق بخوانید:
1. گفتگوی موثر و فعال و قاعده مند و عاقلانه را جایگزین بگومگوهای بی ثمر کنید که خداوند "قیل و قال" را دوست ندارد! پس بحث نکنید.
2. چت و امثال آن خطرناک است و معمولا موجب ساخته شدن علاقه های وَهمی و غیر واقعی و عاشقی های خیالی!(جناب سروان؛ +اینجا) می شود و زمینهی مساعد برای رفتارهای پرخطر است و دام شیادان و ...
3. بهتر است به ابراز علاقمندی پسرهای زیر 20 سال اعتماد نکنید.
4. هر ابراز علاقمندی ای اگر با انجام نسبتا فوری و عملیاتیِ(خواستگاری رسمی از سوی پسر و خانواده اش) تست و تایید نشود، قابل اعتماد نیست. یعنی عاقلانه و به جاست که علاقهی بدون خواستگاری فوری و رسمی، را تقلبی بدانیم؛ و بهانه ای برای ارتباط و ارضای نیاز آقا پسر اما بدون مسئولیت پذیری و...!
5. این آقا پسر بر خلاف دخترخانم های هم سن و سال خود، آماده ازدواج نیست و به مصلحتش هم نیست؛ و ازدواج برای او زوده! غیر از جنبه های شخصیتی و هیجانی، سربازی، تحصیل و شغل و... همه موضوعات مهمی هستند. در حالی که 19-18 سالگی، پیک آمدن خواستگار برای دخترهاست که عموما با "ناشی گری" خانواده ها این فرصت های واقعی ازدواج دختر خانم ها از بین می رود و خطر کاهش تدریجی شانس ازدواج دخترها کلید می خورد. (در این باره مکرر گفتم و نوشتم، همین جا سرچ کنید و بخوانید.)
6. نظر پدرش در مورد این آشنایی و مراحل تکمیلی آن چیست؟ اگر در جریان نیست و نمی داند، چرا؟ و یا اگر نظری ندارد، چرا؟؟؟ و...
و نکته آخر:
8. ظاهرا نقش و جایگاه مادر بودن خودتان را در حد یک دوست همسن و یک همکلاسی پایین آورده اید که رفتار دور از تدبیر و دور از وقار و عفاف او را نتوانستید هدایت کنید و مراقب جایگاه خودتان باشید. منظورم به هیچ وجه خشم و دعوا و تنبیه نیست! چون نتیجهی مطلوبی هم ندارد.
بلکه فراگیری مهارت مادری و کسب تخصص والد بودن منظورم است تا با مدل "درشتی و نرمی به هم در، به است" در یک کلام مادری کنید تا با رفتارتان که باید آمیزه ای از "مهربانی و رافت و عقل و تدبیر" باشد، بتوانید فرزندپروری کنید و آنها را باربیاورید و رشد بدهید؛ نه کنترلِ محض ، هرچند بسیاری از والدین علی رغم تلاششان در همین کنترل هم ناتوانند! کنترل، به مراتب سخت تر از تربیت کردن است و انرژی بیشتری می طلبد و مکرر و تکراری است و ...
این خوب است که مادر با فرزندش رفیق باشد ولی رفاقت با بچه ها به مفهوم از دست دادن جایگاه نیست!
شما بدون اقتدار و نفوذ و بدون قدرت معنوی و مادی و اتوریتهی لازم (فرانسوی: Autorité) حتی نمی توانید برای سعادت فرزندانتان به وظایف و تکالیف ساده شرعی خود عمل کنید یعنی حداقل های تربیت دینی ، چه رسد به رشد و تعالی فرزند و حتما عندالله -سبحانه و تعالی- مسئول خواهید بود و خدای نکرده شرمسار.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید من 1 سال پیش با پسری اشنا شدم که یکی از دوستانم معرفی کرده بود من شیراز و پسری که با او اشنا شدم در تهران زندگی میکند من 6 ماه پیش در مورد این موضوع به مادرم گفتم و ایشان با شرایط او موافق بودند خانواده ما مذهبی نیستند ولی خانواده او مذهبی هستند ولی از این نظر مشکلی نداشتیم اودانشگاه میرود و من میخواهم به تهران بروم برای ادامه تحصیل و پشت کنکوری هستم او 4 دفعه برای دیدن من به شیراز امده او هنوز به مادر خود در این مورد نگفته ومیگوید 80 درصد امکان دارد که خانواده اش مرا قبول نکنند و انها نیز شمالی هستند و میگوید خانواده اش میخواهند همسری برای او انتخاب کنند که هم رشته خودش و از شهر خودشان باشد و ما مشکلمان بر سر این است که چگونه خانواده اش را راضی کنیم فکر میکنم خیلی سر سخت باشند. با تشکر
- [سایر] با سلام 1.من دختری 14 ساله هستم در خانواده ای مذهبی 2.دوست و همکلاسی دارم که او نیز در خانواده ای نسبتا مذهبی بزرگ شده 3.شاگرد ممتاز کلاس است ودر بین همکلاسی ها محبوبیت دارد 4.اخیرا به مدت 6ماه است که با پسری 21 ساله اشنا شده و این رابطه کم کم به وابستگی تبدیل شده 5.شروع این رابطه با یک مزاحمت تلفنی بوده و الان 3مرتبه دیدار حضوری و مخفیانه داشته اند 6.من به عنوان یک دوست سعی در راهنمایی او داشتم اما او هر بار با گفتن اینکه \"من تلفنی مرتکب گناه نمیشوم یا در زندگی و درس من تاثیر نخواهد گذاشت ویا او قصد سواستفاده از من را ندارد\"قصد توجیه دارد 7.من از طریق پدرم پدر او را مطلع کردیم اما تاثیری در این رابطه نداشت 8. این پسر با وعده ی ازدواج و مذهبی جلوه دادن خود بسیار روی دوستم تاثیر گذاشته و او را مجذوب کرده 9. اخیرن به طور غیر مستقیم خواستار روابطی نزدکتر شده مثل دست دادن و... 10.حاج اقا حال وظیفه ی من چیست؟ایا ادامه ی دوستی با این دختر برای من خطر ناک است؟ لطفا مرا راهنمایی کنید متشکرم
- [سایر] سلام بی مقدمه من همسر پسری شدم که فکر می کردم بسیجی هیئتی و از خانواده مذهبی است اما بعدا فهمیدم که هیئت را قبل از ازدواج به خاطر من می آمده ئ الان که 1 سال از ازدواجم می گذرد اصلا نمی فهمم که چه زمانی دهه فاطمیه شد و او هم با من نمی آید هیات . سوال: 1.آیا بدون او بروم؟ 2.آیا انقدر این مسئله مهم است که هر دفعه سر هیات رفتن با او بحث کنم؟ 3.همش این فکر به ذهنم خطور می کند که او به من دروغ گفته و این در روابطم با شوهرم تاثیر دارد چه کار کنم؟ 4.همچنین برای تقویت زبانم می خواهم ماهواره بخرم آیا اشکال شرعی دارد یا خیر؟
- [سایر] سلام.از طرف مادرم می نویسم: سلام جوانی با تفاوت سنی 12 سال تقاضای خواستگاری از دخترم را دارد.ایشان پزشکی است که در سال 81 فارغ التحصیل شده و دختر من دانشجوی سال سوم دندانپزشکی است.این آقای پزشک مطب ندارد و آنطور که خودش به دختر ما گفته است علاقه ای به گرفتن تخصص در ایران ندارد و قصد خروج از ایران و ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارد.الان هم دارای شغل ثابتی نیست و متاسفانه بر عکس خانواده ی ما از نظر مذهبی مایه ی خیلی قوی ای ندارند.ولی از قبل در دانشگاه با دختر بنده بدون اطلاع خانواده ی ما صحبت کرده و در او دلبستگی ایجاد کرده اند و وعده و وعید هایی نیز داده اند.پدر فرزند من به شدت با این طور آشنایی هایی مخالف است و تضاد وحشتناکی بین دختر و پدر ایجاد شده است و کلاً نظام خانواده ی ما به هم ریخته است در حالی که به احتمال زیاد ارتباطات مخفیانه ی این دو ادامه دارد. البته مادر ایشان تلفنی تقاضای ملاقات(خواستگاری)را نموده است ولی پدر فرزندم هرگز حاضر نیست که آنها را بپذیرد چون دختر من 21 ساله و پسر 33 ساله است و پدرش می گوید ایشان چون شغل ثابت و استخدامی ندارد عاقبت مشخصی هم برایش معلوم نیست!لازم به ذکر که دختر به شدت با این وصلت موافق و پدرش به شدت مخالف است!پسر هم پدر ندارد و تک پسر است با یک خواهر. شما ما را راهنمایی کنید که چگونه این تضاد بین پدر و دختر را حل کنیم؟در ضمن همسر بنده هم انسان تحصیل کرده و استاد دانشگاه هست
- [سایر] با سلام و عرض ادب به محضرتان 1-یک مشکلی برای یکی از اعضا خانواده ما رخ داده واقعا در مورد روش رفتاری مناسب با این مسئله درمانده شده ام خانواده ما یک خانواده مذهبی است 2- بنده پسر بزرگ خانواده و متاهل می باشم 3- اخیرا از طریق یکی از بستگان و همسرم مطلع شده ام که خواهر کوچکترم (که 14 سال سن داره) ، دوست پسر داره از حالی که دارم واقعا نمی دونم چه بیانی رو براتون انتخاب کنم ولی سر بسته خواب و خوراک ندارم 4- فعلا گفتم که از در تغافل وارد شویم و البته سعی کنیم ارتباطاتش رو با محیط بیرونی (رفتن خونه دوستانش و داشتن موبایل و آموزشگاهی که می ره) محدود کیبنم قراره با پدرم در موردش صحبت کنیم چون مادرم بسیار عصبی است و معلوم نیست اگه بفهمه چه بلایی سر خودش و این دختر به نظرمن خام می یاره 5-بزرگواری بفرمایید و یک راهکاری رو برای کوتاه مدت و بلند مدت بفرمایید تا به سلامت از این پرتگاه عبور کنیم
- [سایر] با سلام من و همسرم دو سال است که ازدواج کرده ایم، هر دو بسیار مذهبی هستیم و تحصیلکرده همسرم دختر بسیار احساساتی است و در عین حال بسیار تند مزاج و اخلاق آتشین دارد.بارها بر سر مسایل کوچک با من به شدت جر و بحث کرده است ، وقتی عصبانی می شود به هیچ صراطی مستقیم نیست ،به من می گوید تو زبان نداری ،جسارت نداری،واز این حرفها... در یک کلام اقتدار و مردانگی مرا می شکند، حتی گاهی به من و خانواده ام توهین می کند بعضی اوقات پشیمان می شود و عذر خواهی می کند، اما این اخلاق تند او مرا آزار می دهد ، نمی دانم چگونه با او رفتار کنم لطقا مرا راهنمایی کنید
- [سایر] با سلام خدمت استاد ارجمند ، من دختری 28 ساله هستم که چندی پیش از طریق پاسخگویی تلفن های محل کارم با پسری 27 ساله که در شرکت همکار کار می کرد آشنا شدم بعد از مدتی ایشان به من پیشنهاد ازدواج دادند و من این قضیه را با خانواده ام در میان گذاشتم به پیشنهاد مادرم تصمیم بر آن شد تا ما یک بار همدیگر را ببینیم قبل از دیدار من از مدیر عامل شرکت در باره این فرد تحقیق کردم چون مدیر عامل من ایشان را دیده بودند و از لحاظ اخلاقی ایشان را تائید کردند البته قبل از دیدار من چند بار تلفنی با ایشان صحبت کردم که در این حین متوجه شدم ایشان از خانواده خیلی مذهبی هستند اما اعتقادات مذهبی خانواده من و خودم نسبت به ایشان در سطح پائین تری می باشد به عنوان مثال ایشان از من خواستند که پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کنم البته من نسبت به مسئله حجاب بی اعتقاد نیستم اما نه در حد چادر . تا این که ما یکدیگر را ملاقات کردیم و من فقط در مورد ظاهر ایشان قضاوت کردم و جواب رد دادم با این که هیچکدام از معیارهای ازدواج را در نظر نگرفتم و تنها به این مسئله ظاهری توجه کردم نمی دانم کاری که کردم درست است یا نه اما در حال حاضر عذاب وجدان دارم نمی دانم باید چه کار کنم و چه تصمیمی در این باره بگیرم؟ سوال دیگر من هم این است که آیا تفاوت سطح مذهبی بودن و تفاوت سنی مهم است ؟ آیا شما صلاح می دانید در صورت مثبت بودن من خودم با ایشان تماس بگیرم ؟لطفا مرا راهنمایی کنید .
- [سایر] هر دم به گوش می رسد آوای زنگ قافله ، این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسلیت باد . التماس دعا سلام خدا عاقبت بخیرتون کنه ،من تازه با سایتتون آشنا شدم بعضی از پیامها ویادداشتاتونوخوندم یادداشت هشدارها وستارشو ستارشوخیلی عالی بود .خیلی خیلی باید ببخشید که سری قبل سریع سوال پرسیدم ،سوال برای یکی از آشناها بود وخیلی عجله داشت .خواهش میکنم این سری جواب دهید . آقا پسری 26 ساله که 5 سال است ازدواج کرده وهم اکنون یک دختر 3 ساله دارد .یک سال است که با خانمی مطلقه آشنا شده وبا وی رابطه زناشویی دارد.همسر این آقا پسر میگوید شبها خیلی دیر به خانه میآید وبا وی صحبت نکرده ورابطه نداردوالان با بهانه جویی وزدن همسر گفته میخواهم طلاق بدهم .(آقا پسر فکر میکند همسرش وبقیه از آشنا شدن با خانم مطلقه خبری ندارند )خانواده این آقا پسر مذهبی بوده ودر دوران قبلی در تربیت کمی کم کاری کردهاند .از شما خواهش میکنم در این امر ما را راهنمایی کنید که چطور با پسر روبه رو شویم ؟آیا به مشاوره نیاز است ؟(امکان دارد به ما مشاوره معرفی کنید)چگونه ما باید رفتار کنیم؟اجرتان با سیدالشهدا
- [سایر] سلام این دومین نامه است که برای شما می نویسم یک مادر درمانده هستم که نمی دانم چرا این بلا بسرم آمده است یک خانواده مذهبی هستم اعتقاد به خدا وپیامبر وروز معاد اما مشکلم ... چندیست که دخترم 19 ساله عاشق پسری کوچکتر از خودش شده از راه چت ... این آقا پسر تا سوم راهمنایی درس خوانده و بیکار است ودارای بیماری صرع به گفته ی خودش می باشد ودخترم دانشجویی ترم 3 علوم اجتماعی میباشد هر چه من وپدرش از او می خواهم که ترک این مسله کند پنهانی ما با در ارتباط است با توجه به اینکه خانواده ی پسره با این ازدواج صد درصد مخالف هستند دختر اینترنتی را نمی خواهند و به تکاپو افتاده اند که پسرشان را زن بدهند من حاج آقا باید چه کاری به کنم که دخترم بفمد این عاقبتی ندارد با توجه به اینکه خانواده پسره شماره تلفن و ادرس ما را هم دارند شوهرم از سرشناسها... می باسد می ترسم بیانید در منزل و آبرور ریزی بکنند تو را به خدا کمکم کنید حرف شما برای دخترم حجت است خیلی به حرف اهمیت می دهد خدا خیرتان بدهد وهیچ وقت گرفتار نشوید
- [سایر] با سلام و سپاس از شما بابت من بعد از حدود بیش از یک سال که به دنبال یافتن مورد مناسبی جهت امر ازدواج بودم، توانستم از طریق معرفی یکی از اعضای فامیل با یک خانواده خوب آشنا بشم. بهتره اول از شرایط خودم بگم: من ساکن زاهدانم و لیسانس حسابداریم رو از دانشگاه ملی روزانه گرفتم و پشت بندش دو سال هم سرباز امریه بودم. بعدش هم افتادم به جون آزمون دادن برای استخدام. یک آزمون رو تا مرحله مصاحبه هم پیش رفتم و مونده جوابیه گزینش و یکی دیگه هم هنوز مصاحبه شروع نشده. امید فراوان دارم تا حداکثر ظرف پایان امسال یه جای خوب برم سر کار. شخصاً آدمی هستم که مسائل مذهبی و اعتقادی برام فوق العاده مهمه. تنها یه دوست صمیمی دارم که شاخصه بارزش هم مذهبی بودنشه. برای انتخاب همسر هم مثل بعضیا رنگ چشم همسر و شبیه فلان هنرپیشه باشه و شاغل بودنش و بابای پولدار داشتنش هم واسم اصلاً اهمیتی نداره. مهمترین معیارها برای من پایبندی به مسائل دینیه. نماز، حجاب، اخلاق خوب، خانواده متدین و قس علی هذا... از لحاظ اقتصادی هم خانواده ما در یه حد متوسط هستیم شاید هم کمی رو به پایین. این موردی هم که گفتم به تازگی معرفی شدن، طی دو مرحله دیداری که به واسطه همون معرف داشتیم (به صورت خانوادگی) تقریباً میشه گفت همون ویژگیهای مد نظر من رو دارن. البته این دختر خانم هم بابای پولدار داره هم خودشون شاغل هستن. البته اونطور که خواهرم ازشون پرسیدن کارشون طوریه که با نامحرم ارتباطی ندارن و همکاراشون هم همه خانم هستن. اما در یک کلام بخوام بگم مشکل من با شاغل بودن این خانم هست. از اونجایی که مدیریت خونه و بچه ها بستگی زیادی به زن خونه داره و تو اطرافیان هم کم ندیدم خانمهای شاغلی که به دلیل شاغل بودن نمیتونن وقت کافی برای امور داخلی خونه و رسیدگی به شوهر و بچه ها بزارن. حالا به نظرتون من چطور با این قضیه برخورد کنم؟! اصرار من برای ترک شغل ایشون کار درستیه؟ مورد دیگه هم بحث فامیله. درسته که از لحاظ فرهنگی تشابه خوبی بین خانواده ها هست، اما در بحث فامیل قضیه کاملاً برعکسه. توی فامیل ما انسانهای محترم زیادی هستن اما اینکه مدیر و پزشک و کارخونه دار و سرهنگ و ... باشن نه. اما فامیل ایشون هم از لحاظ تعدادی خیلی بزرگتر (چیزی در حدود 22 تا عمه و عمو و خاله و دایی دارن) و هم از لحاظ وجهه اجتماعی و شغلی به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند و اصطلاحاً سرن. تو این مورد هم اگر ممکنه راهنمایی بفرمایید که آیا این اختلاف سطح فامیلی در آینده تأثیرات منفی خواهد داشت یا نه؟ اصولاً جایگاه فامیل تو مسئله ازدواج چیه؟