سلام/ چندین نکته مهم در این سوال وجود دارد. 1. ابتدا در مورد شرکت شما در مراسم چهلم: در فرهنگ اغلب مناطق ایران، مراسم چهلم دعوتی است -البته در مورد افراد درجه یک مثل برادر، نیازی به دعوت نیست- مگر با قرینه ای شما را از عدم تمایلشان برای شرکت در مراسم با خبر کنند. پس اگر مانعی نیست به شوهرتان بگویید که علی رغم اظهارات ناروای پدر متوفی می خواهید در مراسم شرکت کنید و اصلا دلخور نیستید (و دلخور نباشید و حال آن خانواده را درک کنید و آزادانه احساس عاطفی خود را بیان کنید تا همه بدانند شما او را دوست داشتید و نفرین نکردید) اگر شوهرتان مخالف نبود حتما شرکت کنید و عادی برخورد کنید و خودتان را در معرض اهانت قرار ندهید. 2. خودت را اصلا مسئول این حادثه و فوت آن جوان نازنین ندان و از عذاب وجدان بی جا و احساس گناهِ کاذب رها شو. 3. سرزنش اصلا کار خوبی نیست.  تاثیری هم ندارد. پس، نه خودت و نه شوهرت را، سرزنش نکن. اما با هم با حس همفکری و تعامل اشتباهات گذشته تان را بررسی کنید و راه کار منطقی و شرعی برای جبران ضررها را بیابید. 4. بلند پروازی ، چشم و هم چشمی و رودربایستی، با نیت خالص و صادق جمع نمی شود و اگر با بهترین عبادات و خیرات -مثلا نیکی به والدین- همراه شود برای فرد تولید آرامش نمی کند. 5. به هر حال تحصیل رضایت والدین، ملکوت خوبی دارد که ان شاءالله همان ملکوت شما را کمک می کند. 6. در مورد مسائل مالی به یکی از علمای مورد وثوق مراجع عظام و یا امام جمعه مراجعه کنید و اگر او شوهرتان را مالک ویلا دانست بدون تحصیل رضایت مدعی آن را بفروشید. 7. از این به بعد، به جای دعوا و لجبازی، منطقی و مستدل عمل کنید و مستدل و منطقی سخن بگویید. 8. این شیوه رفتار با همسر و خانواده را که شما 15 سال است امتحان و تجربه کردید، را چرا تغییر اساسی نمی دهید؟؟؟ باور کنید با این شیوه فقط محبوبیت و وجاهتتان را بیشتر از دست می دهید و شما را به اهدافتان نمی رساند. 9. این زندگی درست نمی شود تا شخص خودت هم  نسبت به سهم و نقش خودت در تلخی ها و ناکامی ها آگاهی پیدا کرده و شرافتمندانه به اصلاح خودت بپردازی. 10. صدقه، صله رحم، استغفار و خوش اخلاقی موجب ازدیاد رزق می شود و ترک هر یک باعث کم شدن روزی! خدا خاله و نوه ی خاله شما را رحمت کند. التماس دعا 
با عرض سلام 15 سال است با پسرخاله ام ازدواج کرده ام.سالهای اول زندگی خوب بود.تا کم کم دخالتهای مادرشوهرم در زندگی شروع شد. پدرشوهرم سالها قبل فوت کرده بود و شوهرم با اینکه برادر بزرگتر نبود اما چون وضعیت مالی خوبی داشت سرپرستی مادر و برادر کوچکترش را بعهده داشت. مادر شوهرم در یک روستا زندگی میکرد و از نظر مالی کمبودی نداشت اما بخاطر بلندپروازیهای شوهرم و اصرار مادر و برادرانش یک ویلای مجلل در همان روستا ساخته شد و مادرشوهرم خانه خود را رها کرده و در آنجا ساکن شد. و در عمل خانه ی پدری به یکی از برادرشوهرهایم رسید و او بهمراه خانواده اش در همانجا ساکن شد. سالها گذشت.برادرشوهر کوچکتر به پشتیبانی مالی شوهرم در دانشگاه آزاد تهران تحصیل و بعد از مدتی ازدواج کرد. خرجهای گزاف این مجالس عروسی و ساخت آن ویلا باعث ورشکستگی شوهرم شد. از سال 80 تا بحال هنوز هم زیر بار قرضهای آن دوران هستیم. در این مدت فقر و بدبختی و بدهکاری تنها برای من و فرزندانم بود. برادرشوهرها که خود را خارج از گود می دیدند روز به روز وضعیت مالی بهتری پیدا می کردند. گذشت و گذشت تا سال پیش که مادرشوهرم فوت کرد. بعد از مدتی کم کم این زمزمه به گوش رسید که ویلا برای همه ی افراد خانواده است و کسی حق فروش یا اجاره آنرا ندارد. درصورتیکه تمام اسناد و مدارک بنام شوهرم میباشد. اما از آنجاییکه شوهرم فردی بسیار ساده لوح،مهربان و خانواده دوست است، هرگز بصورت علنی با خانواده اش خصوصا برادر بزرگترش که داعیه دار این مطالب بود مخالفت نکرد. عید امسال همه افراد خانواده از تهران به روستای پدری در یکی از مناطق شمالی آمدند.بعد از گذشت چند روز بخاطر اوضاع وخیم مالی من و شوهرم قصد اجاره ویلا را بمدت سه روز به یکی از آشنایان داشتیم اما با مخالفت شدید برادرشوهر بزرگتر مواجه شدیم و کار بیخ پیدا کرد.از آنجاییکه شوهرم هرگز روی حرف بزرگترش حرف نمیزند من بخاطر فرزندانم با برادرشوهرم به مقابله برخاستم.آنها وضعیت مالی خوبی دارند میتوانستند به خانه پدر زنش یا خانه پدریشان یا حتی به هتل برونداما در صورتیکه سالهای پیش دو سه روز بیشتر نزد مادرشان در ویلا نمی ماندند امسال برای مبارزه با من و برای اینکه روی مرا کم کنند 15 روز تمام در ویلا ماندند و اجازه اجاره ویلا را به ما ندادند. من و فرزندانم هم بعد از آن اصلا به ویلا نرفتیم.اما به برادرشوهر بزرگم در همان درگیری لفظی گفتم به خدا پناه میبرم از اینکه شما میخواهید حق من و فرزندانم را بخورید. گذشت و بعد از یکماه دختر بزرگ برادرشوهرم در یک سانحه ی تصادف از دست رفت.دختری که دانشجو بود خانواده خیلی آرزوها برایش داشتند البته رابطه ی بسیار خوبی هم با من و شوهرم داشت و ما خیلی خیلی به او علاقه مند بودیم. ضربه روحی بزرگی به برادرشوهرم وارد شد. حالا او مرا مقصر می داند. در مراسمهای سوم و هفتم رفتار معمولی با من داشت اما حالا گفته که یک طالع بین به من گفته که برادرزنت بچه ات را نفرین کرده است. این موضوع را در هر مجلسی جلوی غریبه و آشنا مطرح کرده و داد و فریاد میکند و قصد دارد آبروی مرا ببرد. اکنون همه دید بدی بمن دارند حتی شوهرم هم بسیار ناراحت است و با من بد برخورد میکند.نمیدانم در مراسم چهلم شرکت کنم یا نه؟ بخدا راضی نبودم از سر دخترش یک تار مو کم شود. چکارکنم؟؟؟
سلام/ چندین نکته مهم در این سوال وجود دارد.
1. ابتدا در مورد شرکت شما در مراسم چهلم: در فرهنگ اغلب مناطق ایران، مراسم چهلم دعوتی است -البته در مورد افراد درجه یک مثل برادر، نیازی به دعوت نیست- مگر با قرینه ای شما را از عدم تمایلشان برای شرکت در مراسم با خبر کنند.
پس اگر مانعی نیست به شوهرتان بگویید که علی رغم اظهارات ناروای پدر متوفی می خواهید در مراسم شرکت کنید و اصلا دلخور نیستید (و دلخور نباشید و حال آن خانواده را درک کنید و آزادانه احساس عاطفی خود را بیان کنید تا همه بدانند شما او را دوست داشتید و نفرین نکردید) اگر شوهرتان مخالف نبود حتما شرکت کنید و عادی برخورد کنید و خودتان را در معرض اهانت قرار ندهید.
2. خودت را اصلا مسئول این حادثه و فوت آن جوان نازنین ندان و از عذاب وجدان بی جا و احساس گناهِ کاذب رها شو.
3. سرزنش اصلا کار خوبی نیست. تاثیری هم ندارد. پس، نه خودت و نه شوهرت را، سرزنش نکن. اما با هم با حس همفکری و تعامل اشتباهات گذشته تان را بررسی کنید و راه کار منطقی و شرعی برای جبران ضررها را بیابید.
4. بلند پروازی ، چشم و هم چشمی و رودربایستی، با نیت خالص و صادق جمع نمی شود و اگر با بهترین عبادات و خیرات -مثلا نیکی به والدین- همراه شود برای فرد تولید آرامش نمی کند.
5. به هر حال تحصیل رضایت والدین، ملکوت خوبی دارد که ان شاءالله همان ملکوت شما را کمک می کند.
6. در مورد مسائل مالی به یکی از علمای مورد وثوق مراجع عظام و یا امام جمعه مراجعه کنید و اگر او شوهرتان را مالک ویلا دانست بدون تحصیل رضایت مدعی آن را بفروشید.
7. از این به بعد، به جای دعوا و لجبازی، منطقی و مستدل عمل کنید و مستدل و منطقی سخن بگویید.
8. این شیوه رفتار با همسر و خانواده را که شما 15 سال است امتحان و تجربه کردید، را چرا تغییر اساسی نمی دهید؟؟؟ باور کنید با این شیوه فقط محبوبیت و وجاهتتان را بیشتر از دست می دهید و شما را به اهدافتان نمی رساند.
9. این زندگی درست نمی شود تا شخص خودت هم نسبت به سهم و نقش خودت در تلخی ها و ناکامی ها آگاهی پیدا کرده و شرافتمندانه به اصلاح خودت بپردازی.
10. صدقه، صله رحم، استغفار و خوش اخلاقی موجب ازدیاد رزق می شود و ترک هر یک باعث کم شدن روزی! خدا خاله و نوه ی خاله شما را رحمت کند. التماس دعا