سلام- اگر به دلیل علاقه - انسانیت - یا هر واژه ای که حس بودن و از خود گذشتن را تداعی می کند بخواهم با پسری که "ایدز" دارد ازدواج کنم به نظر شما که یک فرد در امور دینی و حق و حقوق خانواده واقف هستید در این مورد چست . من از خانواده متدین دارم و شخص مورد نظر هم همین طور هر دو تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوبی داریم و در حالی این تصمیم را می گیرم که دو سال است ایشان را ندیده ام بعد از آشنایی و و علاقه که کاملا درست و با توجه به عفت و حرمت بود ایشان یکباره قید همه چیز را زد و حتی دیگر حاظر به دیدن من هم نشد من که خیلی علاقه من شده بودم در مدت این دو سال پافشاری و کنجکاوی کردم و متوجه این موضوع شدم - حالا تصمیم دارم با ایشان زندگی کنم . ولی به خانواده ام در این مورد چیزی نگم چرا که این موضوع برای کسی قابل پذیرفتن نیست . من فکر می کنم این یک راز است در زندگی من که شخصی ست و فقط من و شخص مقابل حق داریم انتخاب کنیم که با این موضوع چگونه کنار بیاییم . البته شخصی که می گویم به این راحتی قبول نمی کند ولی مشکل من با تصمیمم است . که می گویم ایا اگر این مشکل برای هر کدام از ما پیش بیاید انتظار چه برخوردی را از کسی که ادعا می کند بعد از خدا ما را می پرستتد و دوستمان دارد . چیست . البته حس من ترحم نیست من واقعا بدون او دچار مشکل روحی و فقدان هستم نمی توانم به هیچ مردی در زندگی ام فکر کنم با اینکه در این مدت شرایط خوبی داشم . آقای مرادی لطفا واضح جواب مرا بدهید ؟ از اینکه هر چه خدا بخواهد همان می شود یا یکی و دو جمله نصیحت مشکلی از من حل نمی شود . همیشه در زندگی ام به اینکه کدام راه درست است اندیشیده ام و با فکر قدم برداشتم که خدا و پدر و مادرم از من راضی باشند ولی الان نمی دانم کدام راه درست است آیا این در درگاه خداوند پسندیده است ؟ نمی دانم ؟
سلام/ مخالفم. اما جواب مفصل: در تصمیم گیری برای زندگی مشترک ، باید سهم تفکر عاقلانه بسیار زیاد باشد. زندگی مشترک وقتی آرامش بخش و سازنده است که نیازهای جسمی و روحی هر دو طرف تاکید میکنم هر دو طرف ؛ نه یک طرف! در حد معقولی ارضا شود. اگر در زندگی ، یکی از طرفین احساس کند نیازهایش به نوعی توسط خود یا طرف مقابلش برطرف نشده یا سرکوب شده است، احساس نا خشنودی می کند و این به دوام و ثبات خانواده آسیب جدی می رساند. مشکل شما مسئله ی ساده ای نیست حتی اگر تصمیم شما همانطور که خودتان اشاره کردید از روی احساس نباشد با منطق و عقل سازگار نیست چرا که آینده نگری ندارد. شما نسبت به او تعهدی ندارید. چه بسا ورود شما به زندگی او ، مشکلش را شدیدتر کند؛ چرا که قادر به پاسخگویی به بخشی از نیازهای اساسی شما نیست و از این لحاظ ممکن است دچار سرخوردگی شود. هر انسانی در برابر حفظ سلامت و بهداشت جسم و جان خود مسئول است. قطع ارتباط کامل با ایشان به مرور باعث می شود ایشان را فراموش کنید. انسان به همان نسبت که زود دلبسته می شود ، توانایی قطع دلبستگی هایش را نیز دارد. سعی کن با توکل به خدا و با کمک خداوند او را فراموش کنید و بعد از گذشت زمان مناسب ، وقتی به تعادل عاطفی رسیدی برای زندگی و آینده ی خودت تصمیم بگیر.
عنوان سوال:

سلام- اگر به دلیل علاقه - انسانیت - یا هر واژه ای که حس بودن و از خود گذشتن را تداعی می کند بخواهم با پسری که "ایدز" دارد ازدواج کنم به نظر شما که یک فرد در امور دینی و حق و حقوق خانواده واقف هستید در این مورد چست . من از خانواده متدین دارم و شخص مورد نظر هم همین طور هر دو تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوبی داریم و در حالی این تصمیم را می گیرم که دو سال است ایشان را ندیده ام بعد از آشنایی و و علاقه که کاملا درست و با توجه به عفت و حرمت بود ایشان یکباره قید همه چیز را زد و حتی دیگر حاظر به دیدن من هم نشد من که خیلی علاقه من شده بودم در مدت این دو سال پافشاری و کنجکاوی کردم و متوجه این موضوع شدم - حالا تصمیم دارم با ایشان زندگی کنم . ولی به خانواده ام در این مورد چیزی نگم چرا که این موضوع برای کسی قابل پذیرفتن نیست . من فکر می کنم این یک راز است در زندگی من که شخصی ست و فقط من و شخص مقابل حق داریم انتخاب کنیم که با این موضوع چگونه کنار بیاییم . البته شخصی که می گویم به این راحتی قبول نمی کند ولی مشکل من با تصمیمم است . که می گویم ایا اگر این مشکل برای هر کدام از ما پیش بیاید انتظار چه برخوردی را از کسی که ادعا می کند بعد از خدا ما را می پرستتد و دوستمان دارد . چیست . البته حس من ترحم نیست من واقعا بدون او دچار مشکل روحی و فقدان هستم نمی توانم به هیچ مردی در زندگی ام فکر کنم با اینکه در این مدت شرایط خوبی داشم . آقای مرادی لطفا واضح جواب مرا بدهید ؟ از اینکه هر چه خدا بخواهد همان می شود یا یکی و دو جمله نصیحت مشکلی از من حل نمی شود . همیشه در زندگی ام به اینکه کدام راه درست است اندیشیده ام و با فکر قدم برداشتم که خدا و پدر و مادرم از من راضی باشند ولی الان نمی دانم کدام راه درست است آیا این در درگاه خداوند پسندیده است ؟ نمی دانم ؟


پاسخ:

سلام/ مخالفم. اما جواب مفصل: در تصمیم گیری برای زندگی مشترک ، باید سهم تفکر عاقلانه بسیار زیاد باشد. زندگی مشترک وقتی آرامش بخش و سازنده است که نیازهای جسمی و روحی هر دو طرف تاکید میکنم هر دو طرف ؛ نه یک طرف! در حد معقولی ارضا شود. اگر در زندگی ، یکی از طرفین احساس کند نیازهایش به نوعی توسط خود یا طرف مقابلش برطرف نشده یا سرکوب شده است، احساس نا خشنودی می کند و این به دوام و ثبات خانواده آسیب جدی می رساند. مشکل شما مسئله ی ساده ای نیست حتی اگر تصمیم شما همانطور که خودتان اشاره کردید از روی احساس نباشد با منطق و عقل سازگار نیست چرا که آینده نگری ندارد. شما نسبت به او تعهدی ندارید. چه بسا ورود شما به زندگی او ، مشکلش را شدیدتر کند؛ چرا که قادر به پاسخگویی به بخشی از نیازهای اساسی شما نیست و از این لحاظ ممکن است دچار سرخوردگی شود. هر انسانی در برابر حفظ سلامت و بهداشت جسم و جان خود مسئول است. قطع ارتباط کامل با ایشان به مرور باعث می شود ایشان را فراموش کنید.
انسان به همان نسبت که زود دلبسته می شود ، توانایی قطع دلبستگی هایش را نیز دارد. سعی کن با توکل به خدا و با کمک خداوند او را فراموش کنید و بعد از گذشت زمان مناسب ، وقتی به تعادل عاطفی رسیدی برای زندگی و آینده ی خودت تصمیم بگیر.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین