اگر زن بچهای را با شرایطی که بعداً گفته خواهد شد شیر دهد، آن بچه بهواسطه شیر خوردن به افراد ذیل مَحرَم میشود:
1 خود زن، و او را مادر رضاعی میگویند؛
2 شوهر زن که شیر مال اوست، و او را پدر رضاعی میگویند؛
3 پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند؛
4 بچههایی که از آن زن بهدنیا آمدهاند، یا بعداً بهدنیا میآیند؛
5 بچههای اولاد آن زن هر چه پایین آیند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچهها را شیر داده باشند؛
6 خواهر و برادر آن زن، اگرچه رضاعی باشند؛ یعنی بهواسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند؛
7 عمو و عمه آن زن، اگرچه رضاعی باشند؛
8 دایی و خاله آن زن، اگرچه رضاعی باشند؛
9 اولاد شوهر آن زن، که شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین آیند؛
10 پدر و مادر شوهر آن زن، که شیر مال آن شوهر است، هرچه بالا روند؛
11 خواهر و برادر شوهر که شیر مال اوست، اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند؛
12 عمو، عمه، دایی و خاله شوهر که شیر مال اوست، هر چه بالا روند، اگرچه رضاعی باشند.
همچنین عده دیگری که در مسائل بعد گفته میشود.
- [سایر] 1- کلمه بدبین (مثلا در قرآن) به چه معنا است؟ علت بدبینی چیست ؟ چرا انسانی بدبین می شود؟ 2- راه درمان بدبینی چیست؟ 3- آیا بدبینی همان سوءظن است؟ 4- نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟ و چه طور باید با آنان برخورد نمود؟ 5- اگر مرض بدبینی درمان شد برای مبتلا نشدن مجدد آن چه کاری لازم است ؟ 6- آیا انسان بدبین نسبت به همه افراد بدبین است یا نسبت به افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلا چه افرادی (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟. 7- برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8- آثار بدبینی چیست؟ 9- ضررها و ضربه هایی که به شخص بدبین وارد می گردد بیشتر از چه جنبه ای است (روحی و...) و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع را باز کنید؟ 10- اگر کسی خود را در مورد بدبینی نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11- آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12- آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی (اخروی) در پیش است؟ 13- آیا کسانی که به این صفت بد مبتلا هستند با اینکه خودشان از داشتن آن رنج می برند عذاب خواهندشد؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15- شخص بدبین چه جایگاهی در جامعه دارد؟ 16- آیا هم نشینی با شخص بدبین تأثیری در ما دارد؟ یعنی این امکان است ما هم بدبین شویم؟ 17- بدبینان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18- نظر روان شناسان نسبت به بدبینان چیست؟
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سلاو و عرض ادب لطفاً متن این نوشته را در سایت قرار ندهید. 1-پسرم. 2- 21 سال دارم. 3- تا پیش دانشگاهی درس خوندم. 4- دچار وسواس فکری و عملی هستم. 5- از کودکی به نوعی با این مشکل دست و پنجه نرم می کردم؛ اما پنج ساله که مشکلم حاد شده و کارد رو به استخونم رسونده. 6- در سایتتون کلمه \"وسواس\" رو سِرچ کردم و تمام موارد یافت شده (107 مورد) رو خوندم، اما به جز یکی دو نکته جزئی، چیزی دستگیرم نشد. 7- سه دست نوشته شما در مورد وسواس را هم مطالعه کردم، اما آنها هم کمک شایانی نکردند. 8- برای حل مشکلم، به هشت نفر روحانی مراجعه کردم – که حتی یکی از آنها چشم برزخی داشت - و مشکلم را مطرح نمودم، اما کمک چندانی به من نکردند؛ سه نفرشون که تحویل نگرفتند؛ یک نفر برنامه غذایی داد؛ یک نفر برنامه قرآنی و ذکر داد؛ یک نفرشون هم گفت تا 25 سالگی تحمل کن از سرِت می افتد! 9- خیلی دوست دارم به مشهد بروم، اما برای مسافرت مشکل دارم و 5 ساله که مسافرت دور نرفتم؛ فقط شهرهای حاشیه محل سکونتم (اصفهان)؛ آن هم در حد 1 روز و نهایتاً 2 روز و با کلی رژیم غذایی! 10- از ناحیه خانواده ام هم اذیت می شوم (اونا هم متقابل) و اصلاً درک نمی کنند که من وسواسم؛ مخصوصاً پدرم. 11- در تحصیل متوقف شده ام و هیچ گونه فعالیت مستمری نمی توانم داشته باشم و بیشتر اوقات تا 3-4 روز مدام در خانه ام. 12- از شدت فشار و درماندگی، چند بار به این فکر افتادم که قید همه چیز رو بزنم و اصلاً طهارت و نجاست رو رعایت نکنم؛ اما یک بار به محرم خورد و یک بار به رمضان و منصرف شدم؛ البته هنوزم در فکرم هست، چون واقعاً خسته و درمانده شده ام. 13- علاوه بر وسواس، کم رو و خجالتی هم هستم و همین عامل باعث شده که نتوانم مشکلم را به راحتی و رودررو با کارشناسان مطرح کنم (نزد اون 8 روحانی هم در طول 5 سال رفتم) و علاوه بر وسواس، در تمام عرصه های اجتماعی از کم رویی رنج می برم. 14- استرس و اضطراب فوق العاده زیاد دارم. 15- جهت وسواسم، یک مرتبه به روانشناس مراجعه کردم که فقط چند نوع قرص داد که مدتی مصرف نمودم اما تغییری مشاهده نکردم. 16- به نظر خودم، وسواسم در عین پیچیدگی فوق العاده، با کمک یک کارشناس دینی خبره، در یک روز تا 80-90 درصد رفع می شود؛ اما --- ببخشید که طولانی شد؛ خدا خیرتون بده؛ التماس دعا.
- [آیت الله مکارم شیرازی] بچّه دار شدن تعدادی از زوجین به دلایل طبّی، به طور طبیعی مشکل بوده، و لازم است که از روشهای درمانی مختلف برای کمک به آنها استفاده شود. یکی از این روشها، لقاح خارج از رحمی می باشد; به این معنا که تخمک را از زوجه و نطفه را از شوهرش گرفته و آنها را با هم مخلوط نموده، تا از اختلاط و امتزاج تخمک و نطفه، جنین حاصل شود، سپس این جنین به رحم زوجه منتقل شود، تا حاملگی و بعد زایمان صورت گیرد. لازم به تذکّر است که جنین ها هنگام انتقال به رحم، فقط 24 تا 48 ساعت از زمان لقاحشان گذشته، و دارای 4 الی 8 سلول می باشند. گاهی از اوقات، تعداد جنین های حاصل از نطفه زن و شوهر بیش از حدّ نیاز است، که در این صورت اضافه بر نیاز منجمد شده، و پس از زایمان زن با رضایت زوجین، جنین ها از رده خارج و دور ریخته می شود. از طرف دیگر، تعدادی از زوجها وجود دارند که به دلایل طبّی، به هیچ وجه صاحب فرزند نمی شوند; امّا برای برخی از آنها، این امکان از نظر طبّی وجود دارد که جنین های مازاد دسته اوّل را در صورت عدم نیاز زوجین، به رحم آنان انتقال داد. سؤالاتی که در این زمینه مطرح می شود عبارتند از: 1. انتقال این جنین های بارور نشده به رحم زن ثالث از نظر شرعی چگونه است؟ 2. در صورت عدم نیاز زوجین به جنین خود، آیا موافقت آنها برای هدیه جنین به غیر لازم است؟ 3. آیا والدین صاحب جنین می توانند در ازای اهدای جنین خود وجهی دریافت نمایند؟ 4. آیا ارائه مشخّصات اهداکنندگان جنین به دریافت کنندگان و برعکس لازم است؟ 5. در صورتی که فرزند پسر باشد، آیا با زنی که در رحم او بزرگ شده، محرم است؟ 6. در صورت دختر بودن فرزند، آیا با شوهر مادر جانشین محرم است؟ 7. والدین فرزند حاصل چه کسانی هستند؟ 8. ارث این بچّه ها پس از تولّد چگونه است؟ 9. در صورت موافقت قبلی والدین صاحب جنین (صاحب نطفه و تخمک) در اهدای جنین خود، آیا می توانند پس از تولّد نوزاد و یا سالها بعد، از شخص ثالث متقاضی استرداد طفل شوند؟
- [سایر] 1-علت حسادت چیست ؟ چرا انسانی حسود می شود؟ 2-حال کسانی که به آن دچار هستند چطور می شود آن را درمان نمود؟ 3-آیا کسی که حسود است دیگران باعث شدند او حسود گردد؛ یعنی نوع برخورد آنها باعث شده در او این احساس به وجود آید؟ 4-نظر قرآن در موردحسودان چیست؟ و چطور باید با آنان برخورد نمود؟ 5-و حال اگر آن درمان شد برای اینکه به آن دوباره مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟ 6-آیا انسان حسود نسبت به همه افراد حسود است یا نه افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلاً چه افرادی و چرا (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟(این سؤال را به این دلیل مطرح نمودم چون دیدم برخی از افراد نسبت به افراد خاصی حسود هستند) 7-برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8-آثار حسادت چیست؟ 9-ضررها و ضربه هایی که به شخص حسود وارد می گردد بیشتر از چه جنبه است (روحی و ...)و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع راباز کنید؟ 10-اگر کسی خود را در مورد حسادت نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11-آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12-آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی در پیش است منظور در آخرت ؟ 13- آیا عذابی است حتی برای کسانی که این صفت بد را مبتلا هستند ولی خود از داشتن آن رنج می برند و به قول خود بی گناهند و دست خودشان نیست؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15-جایگاه شخص حسود در جامعه؟ 16-آیا هم نشینی با شخص حسود تأثیری در ما دارد؟یعنی این امکان هست ما هم حسود شویم؟ 17-حسودان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18-نظر روان شناسان نسبت به حسودان؟ 19-خود کلمه حسود (مثلاً در قرآن) به چه معنا است ؟ 20-نقطه مقابل حسادت چیست؟ شرح دهید؟
- [سایر] سلام اقای مرادی من از شما مشاوره و کمک می خوام امیدوارم کمکم کنید 1.من دختری 26 ساله هستم لیسانسه و بیکار 2.من21 ساله بودم که با همکار بابام که اقایی 23 ساله بود اشنا و دوست شدم او تهرانی بود و من شهرستانی 3.او برای کار و زندگی به شهر ما امده 4.دوستی ما به قصد ازدواج بود 5.وضع مالی خانواده ما خیلی بالاتر بود به همین علت او گفت 2 سال به من فرصت بده تا اوضاع مالی ام بهتر بشه 6.مادرم در جریان دوستی ما بود و بسیار مخالف بود و او را در شان ما نمی دانست 7.من توی اون 2 سال خواستگارانی داشتم که بدون دخالت من و به دلایل مختلف به جایی نرسید 8.ان اقا قبلا به طور مرتب نماز نمی خواند اما بعد از دوستیمون مرتب نمازش رو میخواند 9.من به او گفتم که خانواده ام مخالف ازدواج ما هستند 10.برادر کوچکترم که فهمیده بود من به او علاقه دارم با او رفتار خوبی نداشت 11.یکسال و نیم از دوستی ما گذشته بود که کم کم رفتار او عوض شد 12.یک شب بدون دلیل با من دعوای سختی کرد و از فردا دیگه جواب تماسهای منو نداد 13.بعد از 2 هفته تماس گرفت و گفت اگر می خوای دوست می مونیم و اگر شد ازدواج می کنیم 14.من که توی این مدت خیلی به او وابسته شده بودم قبول کردم 15.تماس های او خیلی کم شد شاید 10 روز یکبار تماس میگرفت 16.وقتی من زنگ میزدم خیلی به سردی صحبت میکرد 17.یکسال رابطه ی ما کاملا قطع شد و من شب و روز گریه میکردم 18.بعد از 1 سال باز تماس گرفت من خیلی خوشحال شدم ما دوباره با هم بودیم و من دوباره ارامش داشتم 19.چند ماه قبل شنیدم او 2 سال قبل در تهران با زن بیوه ای اشنا شده که 10 یا 15 سال از او بزگتر است اون زن برای او ماشین خریده 20 . اون زن را به شهر ما می اید و چند روز خو نه ی او می مونه و او زن را به عنوان عمه اش معرفی می کند و فقط به دوستان نزدیکش می گه همسرمه 21. زن ادعا می کند همسر صیغه ای اوست 22. من بعد از شنیدن این ماجرا به حال مرگ افتادم با او قطع رابطه کردم اما خیلی سخت بود 23.بعد از چند ماه باز او تماس گرفت و ابراز علاقه کرد و گفت ان زن فقط دوستشه نه همسرش 24.ما با هم دوستیم البته من هیچ وقت تماس نمی گیرم و او به من زنگ میزند 25.هر وقت تماس نمی گیره یعنی یا می خواهد تهران بره یا اون زن می خواهد بیاید و من روزی هزار بار میمیرم 26.من خیلی دوسش دارم نمی تو نم ازش بگذرم چند ساله که کارم غصه و گریه است تو رو خدا راهنماییم کن بگو چیکار کنم 27.یادم رفت بگم که اون زن خبر داره ما با هم دوست بودیم و به یکی از دوستاش گفته اگر بخوان ازدواج کنن من از زندگیشون میرم اما الان خبر نداره ما با هم حرف می زنیم اقای مرادی من چیکار کنم چشمام ضعیف شده از بس گریه کردم من دوسش دارم هر بدی که می کنه باز از چشمشم نمی افته دعایی نیست که نخونده باشم نمازه حاجتی نیست که نخونده باشم از خدا می خوام به راه راست هدایتش کنه و اگه صلاح می دونه همسر من بشه شما بگو من چیکار کنم
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.
- [سایر] یا معین المتوکلین باسلام خدمت استاد مهربان (برای چندمین باراماامیدوار) 1-27ساله ام با مدرک کارشناسی ازخانواده ای مومن 2-همسرم30ساله ودیپلمه 3- دو سال است عقدیم(9سال سابقه آشنایی داشتیم-بیشتر تلفنی-خانواده ام ناراضی وموقعیتهای زیادی داشتم که--) 4-دو ماه بعد ازعقد بیکار شدوخانواده اش به روی خود نیاوردند(حتی درحد ضمانت وام و یکبار دلجویی از من وخانواده ام) 5-مادرش 58 ساله- بی منطق-مادیاتی- به طرز وحشتناکی ظاهر ساز-دروغگو-چند بار تظاهر به خودکشی نموده-مدام درحال مقایسه افراد-نسبت ناروا می دهد- وابسته به ماهواره– اغلب غذا نمی پزد- بارها به ما بددهنی نموده ومن وهمسرم با چشم گریان از خانه شان بیرون رفته ایم یا پشت سرمن به همسرم بد گویی می نمودیا پشت سر ایشان به من تا رابطه ما را به هم بزند که موفق نبود 6-انتظار دارند همه در موردشان بگویند که حرف ندارند وانتقاد از ایشان یعنی مرگ تدریجی(کل اقوامشان با آنها قطع رابطه نموده اند) 7-پدرش مادروهمسروفرزندان راکتک می زده وبارهاقصد طلاق داشتند (برادرانش با نماز وروزه بیگانه -بیکار-مادر وهمسرشان رامیزنندومغرورندوتندخو) 8-به مادرش محبت می کردم به خانواده اش احترام می گذاشتم اما قدر شناس نبودندوخود را گم کردند(ازرفتارشان دچارناراحتی قلبی وشب بیداری شدم اما بالا خره اعتراض کردم و7ماه است با آنها رابطه ندارم- مادرجاریم می گوید تاعقدی جداشوکه مادرش فاجعه است وپسرها بی حامی) 9-بیکاری همسرم بافروش طلاهایم وحمایت خانواده ام حل شداوازفساداخلاقی-سیگارواعتیاد متنفر-باصداقت بوده وهرروزتماس گرفته ابرازعلاقه می کند-همیشه مدافعم بوده توهین به من راتوهین به خود می داندواختلافاتمان راهیچ کجا مطرح نمی کنداما 10- به دلیل افسردگی در سربازی معافیت اعصاب دارد(خودش می گوید تمارض بوده) 11- به دنبال انتقادواصراربه جا بد جورعصبی می شود-زود جوش وکم صبراست(به علت خانه متشنج-شرایط کاری از صبح تا آخر شب ووراثت)-کارهایش محکم وباشتاب است-ظاهربین است-گاهی حس میکنم خیلی شبیه پدر ومادرش می شود (با اینکه از رفتارشان بیزار است) گرسنگی وکم خوابی تندخویش می کند- کاهل نمازاست وریاست طلب 12-وقتی ناراحتم به جای اینکه آرامم کندبارفتارهای نسنجیده آتشم را تندترمی کند همیشه ازمن انتظارلبخند دارد ولحن آرام ولی من هم آدمم 13-به خا طر بی حرمتی به من وپدرم متا سفانه چند باربه او سیلی زدم ودستش را به روی خودم باز کردم(آخرین بارخیلی بد- طوری که شکایت کردم وبه کلی از چشم خانواده ام افتاد) 14- اینبارهم مثل همیشه با گریه قول اصلاح دادو فرصت خواست تا به کلاس اخلاق عالمی رودکه نرفت (زیاد اشتباه میکند وزود پشیمان می شودکاش از اول خطا نمیکرد) 15-عاشق بعضی از رفتارهایش هستم و متنفر از بعضی دیگر-بعد از شکایت حق طلاق راگرفته ام-زیاد می گویم جدا می شوم برایش عادی شده می گوید به سلامت (چون هر بار با خواهش راضیم میکند) 16 -سه بار مشاوره رفته ایم ولی بعد از فوت ناشی از سرطان پدرش تندخوترشدومتاسفانه در حوزه دیانت وسیاست شبیه پدرش 17-هنوزخیلی بدهی داردونمیتوانیم زندگیمان راشروع کنیم 18- نمی توانم با خانواده بی دینش ارتباط داشته باشم (به خاطرسلامت روح وجسم هردویمان)ولی فامیل من اهل صله رحمندوعلت عدم حضورشان رامی پرسند 19- بزرگتری ندارد که حامی و راهنمایش باشد ومونس من 20- فاصله محل کارش تا منزل ما1ساعت است چون تک دخترم بایدخانه ام نزدیک مادرم باشد وشوهرم پذیرفته ولی با توجه به کم صبری ایشان مشکل ساز خواهد شد 21- از فرط استرس در این 2سال برای قبولی ارشد تمرکزی بر درس نداشتم 22-پدرم می گویند خودت تصمیم بگیر وبدان من در هر صورت حامی ات هستم با توجه به اینکه در دوران عقد این اتفاقات رخ داده و به این شناخت ها رسیده ام لطفا بفر مایید چاره ام چیست آیااین حالات شوهرم ممکن است به طور ارثی در اینده به فرزندان منتقل شود؟- یاعلی-
- [آیت الله مکارم شیرازی] بنده از اینترنت شرایطی را در مورد ازدواج دیدم که خیلی خوب و عادلانه هم بود و من از آنها پرینت گرفتم و به دوستانم هم نشان دادم و آنها هم تایید کردند که شرایط بسیار خوبی است و می تواند برای دختری که قصد ازدواج دارد بسیار مفید باشد برای همین با خواستگارم مطرح کردم و آن هم پذیرفت ولی وقتی رفتیم محضر، محضر دار که یک روحانی هم بود گفت اکثر این ها شرایط خلاف شرع هستند و بدرد نمی خورند و حتی به تمسخر گفتند که شاید هر کس این ها را نوشته قصد دست انداختن خانمها را داشته است و من خیلی ناراحت شدم واقعاً همین مسایل است که باعث می شود ما جوانها دین گریز باشیم چرا نباید به شرایط مورد توافق طرفین احترام قایل شد ؟ من شرایط را هم برایتان ارسال می کنم و از شما خواهش دارم که مرا راهنمایی فرمایید از لطف شما هم ممنونم 1.زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر داد تا زوجه در هر زمانی که بخواهد از جانب زوج اقدام به متارکه کرده و خود را از علقه زوجیت رها سازد به هر طریق اعم از بذل یا اخذ مهریه. 2.زوج به زوجه وکالت بلا عزل داد تا هر زمان خواست مهریه را به هر میزان که خواست افزایش دهد. 3- زوجه اجازه دارد هر زمان اراده نمود به خارج از کشور مسافرت نموده و نیازی به اجازه مجدد زوج نباشد چه برای اخذ یا تمدید یا تجدید گذرنامه و این اجازه دائمی است. 4- زوجه حق ادامه تحصیل را تا هر مرحله یی که لازم بداند خواهد داشت در هر مکان و محلی که ایجاب کند . 5- زوج، زوجه را در انتخاب هر شغلی که مایل باشد و در هر محلی که صلاح بداند مخیر می نماید. 6- زوج مکلف است هنگام جدایی اعم از اینکه متارکه به درخواست زوج باشد یا به درخواست زوجه ، کلیه دارایی خود را اعم از منقول و غیر منقول و وجوه نقدی بلا عوض به زوجه منتقل نماید. 7- حق انتخاب مسکن و تعیین کشور و شهر یا محل آن با زوجه خواهد بود. 8- حضانت فرزندان بعد از طلاق مطلقاً با زوجه خواهد بود و در صورت خروج از کشور نیز نیازی به اذن پدر نخواهد بود. 9.اختیار زمان بچه دار شدن مطلقاً در اختیار زوجه خواهد بود. 10.نزدیکی و تمکین در اختیار زوجه بوده و هر زمان که اراده نمود زوج مکلف به همبستری با زوجه خواهد بود. 11.اگر احیاناً تقاضای همبستری از سوی زوج باشد زوج باید قبلاً مبلغی (که از سوی زوجه تعیین می شود) به شماره حساب زوجه واریز نماید با این حال زوجه در نزدیکی مخیر بوده و این امر موجد هیچ حقی هم برای زوج نخواهد بود. 12.زوج به هیچ عنوان حق طلاق زوجه را نخواهد داشت. 13.زوج پس از متارکه به هیچ عنوان حق ازدواج را نخواهد داشت اعم از نکاح دائم یا نکاح منقطع. 14.زوجه هر وقت مصلحت بداند می تواند زوج را تنبیه بدنی نماید و زوج حق هر گونه اعتراض بعدی را در این خصوص از خود سلب و ساقط می نماید. 15.زوج مکلف به انجام کلیه کارهای منزل بوده و در موقع جدایی نیز حق درخواست اجرت المثل را از این حیث نخواهد داشت. 16.زوجه هر گونه که مقتضی و صلاح بداند در برقراری ارتباط با دیگران مخیر بوده و زوج حق هر گونه اعتراض بعدی را از خود سلب و ساقط می نماید. 17.درخصوص تربیت اولاد زوجه هر گونه صلاح بداند اقدام خواهد نمود و زوج حق دخالت در این خصوص را نخواهد داشت. 18.ریاست خانواده با زوجه خواهد بود. 19.زوجه شرط نمود که زوج ضمن اطاعت کامل از زوجه از والدین ایشان نیز تبعیت کامل داشته باشد. 20.زوجه شرط نمود عند اللزوم نفقه والدین ایشان نیز با زوج باشد. 21.حق رجوع بعد از طلاق با زوجه خواهد بود. 22.نفقه زوجه علاوه بر مصادیق قانونی که عبارت از تهیه مسکن و البسه و خوراک و هزینه های بهداشتی و داروییٍٍ می باشد شامل کلیه تفریحات زوجه نیز از قبیل مسافرت خارج از کشور و غیره خواهد بود و میزان نفقه نیز توسط زوجه بدون لحاظ کردن وضعیت مالی زوج تعیین خواهد شد.
- شیر دادنی که موجب محرم شدن است، هشت شرط دارد: 1 بچه، شیر زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنی که مرده است شیر بخورد، بچه به کسی محرم نمیشود؛ 2 شیر آن زن از حرام نباشد، پس اگر شیر بچهای را که از زنا بهدنیا آمده به بچه دیگر بدهند، بهواسطه آن شیر، بچه به کسی محرم نمیشود؛ 3 بچه، شیر را از پستان بمکد، پس اگر شیر را در گلوی او بریزند، مَحرَم نمیشود؛ 4 دو سال بچه تمام نشده باشد، و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شیر دهند به کسی محرم نمیشود؛ 5 شیر از یک شوهر باشد؛ 6 بچه بهواسطه بیماری شیر را قی نکند، ولی اگر قی کند، باز هم بنابر احتیاط واجب کسانی که بهواسطه شیر خوردن به آن بچه محرم میشوند، باید با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند؛ 7 پانزده مرتبه، یا یک شبانهروز بهطوریکه در مسئله 1967 گفته میشود شیر کامل بخورد، یا مقداری شیر به او بدهند که بگویند از آن شیر استخوانش محکم شده و گوشت در بدنش روییده است، بلکه اگر ده مرتبه هم به او شیر دهند، بنابر اظهر کافی است، ولی احوط این است که اگر بخواهند محرمیت به وجود آید، پانزده مرتبه شیر بدهند؛ 8 شیر، خالص باشد و با چیز دیگر مخلوط نباشد.
- چند چیز در نماز میّت مستحب است: 1 کسی که نماز میّت میخواند با وضو یا غسل یا تیمّم باشد، و احتیاط مستحب آن است که در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد 2 اگر میّت مرد است، امام جماعت یا کسی که فُرادی بر او نماز میخواند، مقابل وسط قامت یا سینه او بایستد؛ و اگر میّت زن است مقابل سینه یا سر او بایستد. 3 پابرهنه نماز بخواند. 4 در هر تکبیر دستها را بلند کند، بنابر اظهر. 5 فاصله او با میّت بهقدری کم باشد، که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. 6 نماز میّت را به جماعت بخواند. 7 امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز میخوانند،آهسته بخوانند. 8 در جماعت اگرچه مأموم یک نفر باشد، پشت سر امام بایستد. 9 نمازگزار به میّت و مؤمنین زیاد دعا کند. 10 پیش از نماز سه مرتبه بگوید: (اَلصَّلاة). 11 نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میّت بیشتر به آنجا میروند. 12 زن حائض اگر نماز میّت را به جماعت میخواند، در صفی تنها بایستد.
- دیه چند چیز مثل دیه قتل است که مقدار آن در مسئله 2269 گفته شد: 1 اگر دو چشم کسی را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد؛ و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه قتل را بدهد. 2 اگر دو گوش کسی را ببُرد، یا کاری کند که هر دو گوش او کر شود؛ و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه قتل را بدهد؛ و اگر نرمه گوش او را ببرد باید ثلث دیه قتل را بدهد. 3 اگر تمام بینی یا نرمه بینی کسی را ببُرد. 4 زبان کسی را از بیخ ببُرد، در صورتی که شخص لال نباشد. 5 تمام دندانهای کسی را از بین ببرد و دیه هر کدام از دوازده دندان جلو دهان که شش عدد بالا و شش عدد پایین میباشد، پنجاه مثقال شرعی طلاست و هر مثقال شرعی 18 نخود است، و اگر یکی از شانزده دندان عقب را که هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پایین است از بین ببرد، باید 2? مثقال شرعی طلا بدهد. 6 اگر هر دو دست کسی را از مچ جدا کند، و اما اگر یک دست را از مچ جدا کند، باید نصف دیه قتل را بدهد. 7 اگر ده انگشت کسی را ببُرد. و دیه هر انگشت، ده یک (1.10) دیه قتل است. 8 اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود و یا خمیده بماند. 9 اگر هر دو پستان زنی را ببرد، و اما اگر یکی از آنها را ببرد، باید نصف دیه قتل را بدهد. 10 اگر هر دو پای کسی را تا مفصل یا بالاتر، یا همه ده انگشت پا را قطع کند؛ و دیه هر انگشت، ده یک (1.10) دیه قتل است. 11 اگر بیضههای مردی را از بین ببرد و یا آلت مردی کسی را از ختنهگاه یا بیشتر قطع کند، و برای حکم دیه زنها در این مورد باید به کتابهای مفصّل مراجعه شود. 12 اگر طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود. 13 اگر به کسی صدمهای بزند که دیگر بوها را احساس نکند. 14 اگر تمام موی سر و یا موی ریش کسی را از بین ببرد، بهطوریکه دیگر نَرویَد، و اگر موی ریش بعداً برویَد، بنابر اظهر و احوط، یک سوم دیه باید داده شود، و اگر موی سر برویَد باید تفاوت قیمت کسی که بنده است و چنین نقصی پیدا کرده داده شود. 15 شکسته یا کوبیده شدن تمام گردن، بهطوریکه نتواند آن را به طرف دیگر برگرداند. 16 کندن و یا قطع کردن تمام دو استخوان فک بهطوریکه همراه دندانها نباشد (مانند کودک یا پیر که دندان ندارند) وگرنه برای از بین رفتن دندانها دیه جداگانه لازم است. 17 از بین بردن یا قطع نخاع، اگرچه صاحبش بعداً زندگی کند. 18 افضا کردن زن به طوری که دیگر سالم نشود، البته اگر شوهر او بعد از تمام شدن نُه سال زن بهوسیله نزدیکی کردن موجب این کار بشود دیه بر او لازم نیست. 19 اگر دو قسمت برجسته پشت (الیتین) کسی را از بین ببرند. 20 اگر هر دو لب کسی را ببُرند. 21 اگر کاری کنند که شخص دید چشمش از بین برود و یا صدایش بیرون نیاید و صوت او از بین برود و یا مبتلا به بیماری ریزش بول شده و نتواند جلو ادرار خود را بگیرد که در هر یک از این موارد دیه کامل است. و بعضی موارد دیگر نیز موجب دیه کامل میشود که به کتابهای مفصل مراجعه شود.
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی بچهای را با شرائطی که در مسأله (2445) گفته خواهد شد ، شیر دهد ، آن بچه اگر پسر باشد به این عدّه از زنها ، و اگر دختر باشد به این عده از مردها محرم میشود : اول : خود زن ، و او را (مادر رضاعی) میگویند . دوم : شوهر زن که شیر مربوط به اوست ، و او را (پدر رضاعی) میگویند . سوم : پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند ، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند . چهارم : بچههائی که از آن زن به دنیا آمدهاند ، یا بعد به دنیا میآیند . پنجم : بچههای اولاد نسبی آن زن هر چه پائین روند ، چه بچههای نسبی آنها باشند ، و چه بچههای رضاعی . ششم : خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند ، یعنی بواسطه شیر خوردن با آن زن ، خواهر و برادر شده باشند . هفتم : عمو و عمه آن زن ، اگر چه رضاعی باشند . هشتم : دائی و خاله آن زن ، اگر چه رضاعی باشند . نهم : اولاد شوهر آن زن که شیر مربوط به آن شوهر است ، هر چه پائین روند ، اگر چه اولاد رضاعی او باشند . دهم : پدر و مادر آن مرد ، هر چه بالا روند . یازدهم : خواهر و برادر آن مرد ، اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند . دوازدهم : عمو عمه ، و دائی و خاله آن مرد ، هر چه بالا روند ، اگر چه رضاعی باشند . ونیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته میشود بواسطه شیر دادن محرم میشوند .
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زنی بچهای را با شرائطی که در )مسأله 2490) گفته خواهد شد، شیر دهد آن بچه به این عدّه محرم میشود: اوّل خود زن و آن را مادر رضاعی میگویند; دوم شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی میگویند; سوم پدر ومادر آن زن هرچه بالا روند اگرچه پدر ومادر رضاعی او باشند; چهارم بچههایی که از آن زن به دنیا آمدهاند یا به دنیا میآیند; پنجم بچههای اولاد آن زن هرچه پایین روند چه از اولاد او به دنیا آمده یا اولاد او آن بچهها را شیر داده باشند; ششم خواهر وبرادر آن زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن با آن زن خواهر وبرادر شده باشند; هفتم عمو وعمّه آن زن اگرچه رضاعی باشند; هشتم دایی وخاله آن زن اگرچه رضاعی باشند; نهم اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است هرچه پایین روند اگرچه اولاد رضاعی او باشند; دهم پدر ومادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است هرچه بالا روند; یازدهم خواهر وبرادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر وبرادر رضاعی او باشند; دوازدهم عمو وعمّه ودایی وخاله شوهری که شیر مال اوست هرچه بالا روند اگرچه رضاعی باشند و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته میشود به واسطه شیر دادن محرم میشوند.
- [آیت الله سبحانی] اگر زنی بچه ای را با شرائطی که در آینده گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عده محرم می شود: اول :خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم: شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم :بچه هائی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم :بچه های اولاد آن زن هر چه پائین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم :خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند. هشتم: دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پائین روند، اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم :پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دائی و خاله شوهری که شیر مال اوست، هر چه بالا روند. اگرچه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله سبحانی] اگر زنی بچه ای را با شرائطی که در آینده گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عده محرم می شود: اول خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم بچه هائی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم بچه های اولاد آن زن هر چه پائین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند. هشتم دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند. نهم اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پائین روند، اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. صفحه 460 دوازدهم عمو و عمه و دائی و خاله شوهری که شیر مال اوست، هر چه بالا روند. اگرچه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زنی بچّهای را با شرایطی که در مسأله 2954 گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچّه به این اشخاص محرم میشود: اوّل:خود زن و او را (مادر رضاعی) میگویند. دوم:شوهر زن که شیر متعلّق به اوست و او را (پدر رضاعی) میگویند. سوم:پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم:بچّههایی که از آن زن به دنیا آمدهاند یا به دنیا میآیند. پنجم:بچّههای اولاد آن زن هر چه پایین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده باشند یا اولاد او آن بچّهها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند، یعنی به واسطه شیر خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم:عمو و عمّه آن زن، اگرچه رضاعی باشند. هشتم:دایی و خاله آن زن، اگرچه رضاعی باشند. نهم:اولاد شوهر آن زن که شیر متعلّق به اوست، هر چه پایین روند، اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم:پدر و مادر شوهر آن زن که شیر متعلّق به اوست، هر چه بالا روند. یازدهم:خواهر و برادر شوهری که شیر متعلّق به اوست، اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم:عمو و عمّه و دایی و خاله شوهری که شیر متعلّق به اوست هر چه بالا روند، اگرچه رضاعی باشند و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته میشود، به واسطه شیر دادن محرم میشوند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مساله ذکر خواهد شد شیر دهد ان بچه به این عده محرم می شود اول خود ان زن و او را مادر رضاعی می گویند دوم شوهر زن که شیر از اوست و او را پدر رضاعی می گویند سوم پدر و مادر ان زن هرچه بالا روند اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند چهارم بچه هایی که از ان زن به دنیا امده اند یا بعد به دنیا می ایند پنجم بچه های اولاد ان زن هرچه پایین روند چه از اولاد او به دنیا امده چه اولاد او ان بچه هارا شیر داده باشند ششم خواهر و برادر ان زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن با ان زن خواهر و برادر شده باشند هفتم عمو و عمه ان زن اگرچه رضاعی باشند هشتم دایی و خاله ان زن اگرچه رضاعی باشند نهم اولاد شوهر ان زن که شیر از ان شوهر است هرچه پایین روند اگرچه اولاد رضاعی او باشند دهم پدر و مادر شوهر ان زن که شیر از ان شوهر است هرچه بالا روند اگرچه رضاعی باشند یازدهم خواهر و برادر شوهری که شیر از اوست اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند دوازدهم عمو و عمه و دایی و خاله شوهری که شیر از اوست هرچه بالا روند اگرچه رضاعی باشند و نیز عده دیگری که در مسایل بعد می اید به واسطه شیردادن محرم می شوند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر زنی بچه ای را با شرائطی که در مسأله (2483) گفته خواهد شد؛ شیر دهد؛ آن بچه به این عده محرم می شود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم: شوهر زن که شیر مال او است و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هرچه بالا روند اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هائی که از آن زن به دنیا آمده اند یا بعد به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هرچه پائین روند؛ چه از اولاد او به دنیا آمده چه اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند؛ یعنی به واسطه شیر خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند. هشتم: دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است؛ هرچه پائین روند؛ اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است هرچه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دائی و خاله شوهری که شیر مال او است هرچه بالا روند؛ اگرچه رضاعی باشند و نیز عده دیگر هم - که در مسائل بعد گفته می شود - به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [امام خمینی] اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مساله گفته خواهد شد شیر دهد، آن بچه به این عده محرم می شود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم:شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هر چه پایین روند،چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. هشتم: دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دایی و خاله شوهری که شیر مال اوست هر چه بالا روند، اگر چه رضاعی باشند. و نیز عده دیگری هم که در مسایل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مسأله (2598) گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عدّه محرم می شود: اوّل: خود زن و او را مادر رضاعی می گویند. دوّم: شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوّم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هر چه پائین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچّه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. یعنی بواسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. هشتم: دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دایی و خاله زن شیرده و شوهر او (که شیر مال او است) هر چه بالا روند، اگر چه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود، بواسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر زنی بچّه ای را با شرائطی که در مسأله 2470 گفته خواهد شد ، شیر دهد ، آن بچّه به این عدّه محرم می شود : اوّل : خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند . دوّم : شوهر زن که شیر مال او است و او را پدر رضاعی می گویند . سوّم : پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند : اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند . چهارم : بچّه هائی که از آن زن بدنیا آمده اند ، یا بدنیا می آیند . پنجم : بچّه های اولاد آن زن هر چه پائین روند ، چه از اولاد او بدنیا آمده ، یا اولاد و آن بچّه ها را شیر داده باشند . ششم : خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند یعنی به واسطة شیر خوردن ، با آن زن خواهر و برادر شده باشند . هفتم : عمو و عمّة آن زن اگر چه رضاعی باشند . هشتم : دائی و خالة آن زن اگر چه رضاعی باشند . نهم : اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است ، هر چه پائین روند . اگر چه اولاد رضاعی او باشند . دهم : پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است ، هر چه بالا روند یازدهم : خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند . دوازدهم : عمو و عمّه و دائی و خاله شوهری که شیر مال او است هر چه بالا روند ؛ اگر چه رضاعی باشند . و نیز عدّة دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود ، به واسطة شیر دادن محرم می شوند .