از نظر اسلام زن و مرد مکمل یکدیگر هستند و خداوند حکیم این دو را برای یکدیگر آفریده است؛ زیرا مایه آرامش همدیگر هستند و نیازهای عاطفی و روحی و جنسی یکدیگر را برآورده می کنند. اسلام برای بر آورده شدن نیازهای طرفین چهار چوب ازدواج (موقت و دائم) را تعیین کرده و هر گونه ارتباط بین زن و مرد باید در این محدوده باشد.[1] ازدواج موقت به ازدواجی گفته می شود که بین زن و مردی که هیچ مانعی از ازدواج نداشته باشند و با رضایت طرفین، همراه مهر معین تا زمان مشخصی عقد ازدواج بسته شود. این نکاح طلاق ندارد و با اتمام وقت خود به خود از هم جدا می شوند. و زن اگر با او آمیزش شده باشد و یائسه هم نباشد باید عده ی طلاق نگه دارد. و اگر حیض نشود -ولی در سنی است که باید حیض ببیند – باید چهل و پنج روز عده نگاه دارد[2]. فرزند چنین ازدواجی – چه پسر یا دختر – ملحق به پدر می شود و به نام او خوانده می شود و از پدر ارث می برد کما این که از مادر هم ارث می برد. تمام احکام عمومی که در مورد پدران و فرزندان و مادران و همچنین در مورد برادران و خواهران و عموها و عمه ها وارد شده، در مورد این گروه نیز جاری می شود. [3] با اینکه ادله زیادی از آیات و روایات دلالت بر جواز و مشروعیت ازدواج موقت دارد[4]، اما متأسفانه در اثر تبلیغات سوء آگاهانه و نا آگاهانه، تصویری کریه و ناپسند از این امر خیر در اذهان جامعه ایجاد شده است و به همین جهت کمتر اشخاصی حاضر می شوند مؤسس یا متولی دفاتر یا مؤسساتی برای این امر خیری که جلوی بسیاری از گناهان را می گیرد، باشند یا حداقل ما (به عنوان یک مؤسسه فرهنگی که مسؤلیت پاسخ گویی به سؤالات و شبهات دینی و فرهنکی را بر عهده داریم) از وجود چنین مؤسسات یا افرادی بی خبریم . شما باید از طریق دیگری مثل دفاتر رسمی عقد و ازدواج در این زمینه راهنمایی بخواهید. البته این نکته را نیز باید توجه داشته باشید که در بسیاری از موارد با کم کردن توقعات و کنار گذاشتن تشریفات و مخارج زائد و روی آوردن به صداقت و ساده زیستی و اندکی تحمل و با وصلت با خانواده هایی که از نظر اقتصادی در سطح پائین تری هستند بسیاری از مشکلات ازدواج بر طرف خواهد شد؛ زیرا گاهی جوانان عزیز ما به جهت ترس از بعضی از مخارج و تجملات زائد و بی خاصیتی که متأسفانه در جامعه به ناحق رواج یافته است و یا توقع دارا بودن همه امکانات، در اول زندگی و ... تن به ازدواج نمی دهند و از این ناحیه دچار مشکل می شوند. به نظر می رسد که در چنین شرایطی اگر مشکلات شما از این دست است، ضروری است که با توکل به خدا، و کم کردن توقعات خود و نهراسیدن از مشکلات فراروی، مقدمات ازدواج دائم خود را فراهم نمایید. [1] برگرفته از پاسخ به سؤال 695 (سایت: 743). [2] نک: نمایه ی: ازدواج مجدد بعد از ازدواج موقت، سؤال961 (سایت: 1099). [3] برگرفته از پاسخ به سؤال 844 (سایت: 915). [4] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه: جواز ازدواج موقت سؤال 844 (سایت: 915).
کسی که مجرد است امکان ازدواج دائم برایش به هیچ وجه وجود ندارد امکان خویشتن داری برایش ممکن نیست و تنها راه ممکن ازدواج موقت است چگونه می تواند خانمی برای ازدواج موقت پیدا کند بنده این سوال را از افراد متعددی پرسیده ام ولی جوابی نیافته ام امیدوارم شما بتوانید مرا در این مورد راهنمایی عملی کنید، و شخصی یا موسسه ای یا مرکزی که بتواند در این مورد مرا راهنمایی کند معرفی فرمایید.
از نظر اسلام زن و مرد مکمل یکدیگر هستند و خداوند حکیم این دو را برای یکدیگر آفریده است؛ زیرا مایه آرامش همدیگر هستند و نیازهای عاطفی و روحی و جنسی یکدیگر را برآورده می کنند.
اسلام برای بر آورده شدن نیازهای طرفین چهار چوب ازدواج (موقت و دائم) را تعیین کرده و هر گونه ارتباط بین زن و مرد باید در این محدوده باشد.[1]
ازدواج موقت به ازدواجی گفته می شود که بین زن و مردی که هیچ مانعی از ازدواج نداشته باشند و با رضایت طرفین، همراه مهر معین تا زمان مشخصی عقد ازدواج بسته شود. این نکاح طلاق ندارد و با اتمام وقت خود به خود از هم جدا می شوند. و زن اگر با او آمیزش شده باشد و یائسه هم نباشد باید عده ی طلاق نگه دارد. و اگر حیض نشود -ولی در سنی است که باید حیض ببیند – باید چهل و پنج روز عده نگاه دارد[2].
فرزند چنین ازدواجی – چه پسر یا دختر – ملحق به پدر می شود و به نام او خوانده می شود و از پدر ارث می برد کما این که از مادر هم ارث می برد. تمام احکام عمومی که در مورد پدران و فرزندان و مادران و همچنین در مورد برادران و خواهران و عموها و عمه ها وارد شده، در مورد این گروه نیز جاری می شود. [3]
با اینکه ادله زیادی از آیات و روایات دلالت بر جواز و مشروعیت ازدواج موقت دارد[4]، اما متأسفانه در اثر تبلیغات سوء آگاهانه و نا آگاهانه، تصویری کریه و ناپسند از این امر خیر در اذهان جامعه ایجاد شده است و به همین جهت کمتر اشخاصی حاضر می شوند مؤسس یا متولی دفاتر یا مؤسساتی برای این امر خیری که جلوی بسیاری از گناهان را می گیرد، باشند یا حداقل ما (به عنوان یک مؤسسه فرهنگی که مسؤلیت پاسخ گویی به سؤالات و شبهات دینی و فرهنکی را بر عهده داریم) از وجود چنین مؤسسات یا افرادی بی خبریم . شما باید از طریق دیگری مثل دفاتر رسمی عقد و ازدواج در این زمینه راهنمایی بخواهید.
البته این نکته را نیز باید توجه داشته باشید که در بسیاری از موارد با کم کردن توقعات و کنار گذاشتن تشریفات و مخارج زائد و روی آوردن به صداقت و ساده زیستی و اندکی تحمل و با وصلت با خانواده هایی که از نظر اقتصادی در سطح پائین تری هستند بسیاری از مشکلات ازدواج بر طرف خواهد شد؛ زیرا گاهی جوانان عزیز ما به جهت ترس از بعضی از مخارج و تجملات زائد و بی خاصیتی که متأسفانه در جامعه به ناحق رواج یافته است و یا توقع دارا بودن همه امکانات، در اول زندگی و ... تن به ازدواج نمی دهند و از این ناحیه دچار مشکل می شوند. به نظر می رسد که در چنین شرایطی اگر مشکلات شما از این دست است، ضروری است که با توکل به خدا، و کم کردن توقعات خود و نهراسیدن از مشکلات فراروی، مقدمات ازدواج دائم خود را فراهم نمایید.
[1] برگرفته از پاسخ به سؤال 695 (سایت: 743).
[2] نک: نمایه ی: ازدواج مجدد بعد از ازدواج موقت، سؤال961 (سایت: 1099).
[3] برگرفته از پاسخ به سؤال 844 (سایت: 915).
[4] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه: جواز ازدواج موقت سؤال 844 (سایت: 915).
- [سایر] باسلام در یادداشت بااین افرداد ازدواج نکیند اظهارداشتید با افراد بداخلاق ازدواج نکنید حال سوال من این است که متاسفانه بنده با چنین فردی ازدواج کرده ام که علاوه بربدخلقی بسیار بدسخن نیز می باشد و از گفتن سخنان زشت نیز ابا ندارد خواهشند است درخصوص حل این مشکل مرا راهنمایی فرمایید. باتشکر
- [سایر] این جانب دختری 23 ساله ،ساکن قم ، دارای مدرک کارشناسی در رشته ریاضی از دانشگاه تهران و بزرگ شده در خانواده ای مذهبی هستم و البته چند ماهی است که نامزد کرده ام . قبلا از راهنمایی و کمک شما نهایت تشکر و سپاس را دارم . اما مادرم اگرچه شخصی است که مسائل پاکی و نجسی را به دقت مراعات می کند ، اما به هیچ وجه در این زمینه وسواس ندارد و اگر جایی یا چیزی نجس باشد به سرعت و البته به طور صحیح آن را آب می کشد و هیچ وقت در این زمینه سخت گیری نمی کند . خود من هم تا قبل از ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در محیط خوابگاه وضعی شبیه مادرم داشتم . یعنی خیلی به خوبی و به دقت این مسائل را رعایت می کردم و اگر چیزی نجس می شد یا برای مثال قسمتی از بدنم نجس بود ، خیلی به راحتی و به سرعت آن را آب می کشیدم و به هر حال در برخورد با این مسائل راحت بودم و به هیچ وجه وسواس نداشتم . اما زمانی که وارد دانشگاه شدم و در محیط خوابگاه قرار گرفتم ، همه چیز عوض شد . در خوابگاه با کسانی هم اتاق شدم که افرادی بی بند و بار بودند و اصلا اهل نماز و روزه نبودند و به طور کلی می دیدم که مسائل مربوط به نجاست و پاکی را به هیچ وجه رعایت نمی کنند . همین موضوع باعث شد که از آنها کناره گیری کنم . برای مثال تا جایی که امکان داشت با آنها هم غذا نمی شدم و اگر هم با آنها غذا می خوردم ، حتما دهانم را آب می کشیدم . چون به چشم خودم می دیدم که اصلا این مسائل برایشان مهم نیست و رعایت نمی کنند یا تا جایی که امکان داشت در خوابگاه لباس نمی شستم و اگر هم گاهی مجبور می شدم در خوابگاه لباس بشویم ، روی بندی که آنها لباسهایشان را پهن می کردند ، لباسهایم را پهن نمی کردم . همین طور برای وضو گرفتن و ظرف شستن همیشه مشکل داشتم . چون با خودم می گفتم آنها هم از همین ظرف شویی ها و دست شویی ها استفاده می کنند و لذا صد در صد اینها نجس هستند و مثلا اگر موقع وضو گرفتن از داخل دست شویی به لباسم آب می پاشید ، دیگر آن لباس را نجس می دانستم و یا موقع نماز خواندن در خوابگاه اگر چه روی سجاده نماز می خواندم ، اما از پرزها و موهایی که به هر حال به چادر نمازم می چسبید اجتناب می کردم و به طور کلی اگر لباسی نجس باشد خیلی با احتیاط آن را جا به جا می کنم و از پرزهای آن و یا حتی اگر ذرات گرد و غباری روی آن باشد از آن دوری می کنم .در دانشگاه هم وضعیتم تا حدود زیادی به همین شکل بود و چون این افراد در دانشگاه هم رفت و آمد می کردند آن جا را هم نجس می دانستم و مثلا موقع وضو گرفتن در دانشگاه هم همین مشکل را داشتم . همین طور موقع غذا خوردن در دانشگاه ؛ برای مثال اگر گوشه ای از میز غذا کمی خیس بود و آستین مانتویم به آن برخورد می کرد ، آستین مانتویم را آب می کشیدم و .... و البته من هر هفته روزهای آخر هفته به قم ( خانه ) می آمدم و زمانی که به خانه می آمدم تمام بدن و لباس ها و حتی گاهی اوقات کیف و کفش و مداد و خودکارهایم را هم آب می کشیدم . اما باز هفته بعد وضع به همین منوال بود و دوباره وقتی به خانه می آمدم همه چیز را آب کشی می کردم . اما اواخر سال دوم بود که پدر و مادرم فهمیدند که دچار وسواس شده ام . خلاصه به یک مرکز مشاوره در قم که البته وابسته به حوزه بود مراجعه کردم . در آن جا مرا به یک متخصص اعصاب و روان معرفی کردند . ایشان هم قرص های فلوکستین را برایم تجویز کرد . حدود یک سال این قرص ها را مصرف کردم . در طول مدتی که قرص ها را مصرف می کردم احساس کردم که وضعیتم خیلی بهتر شده و هم به نظر خودم و هم به نظر پدر و مادرم دیگر حالت وسواس در من وجود نداشت و حالتی شبیه گذشته پیدا کرده بودم و دیگر این مسائل تقریبا برایم عادی بود و وسواس نداشتم . خلاصه بعد از یک سال که دوباره به پزشک مراجعه کردم ، ایشان از من خواست تا چند ماه دیگر هم مصرف قرص ها را ادامه دهم و اگر هم چنان وضعیتم خوب بود ، قرص ها را قطع کنم . من هم مدتی مصرف قرص ها را ادامه دادم و البته زودتر از موعدی که دکتر گفته بود ، آنها را قطع کردم . بعدا از قطع قرص ها تا حدود 2-3 ماهی وضعیتم مانند قبل بود، اما بعد از 2-3 ماه احساس کردم که دوباره همان حالات دارد به سراغم می آید و همین اتفاق هم افتاد و به تدریج وسواس در من شدید تر شد . البته چون باز هم با محیط خوابگاه و دانشگاه سروکار داشتم فکر می کردم با تمام شدن درسم و نبودن در محیط خوابگاه و دانشگاه مشکلم هم حل خواهد شد اما الان حدود یک سالی است که درسم تمام شده و دیگر با محیط خوابگاه و دانشگاه در ارتباط نیستم ؛ اما هم چنان مشکل وسواس در من وجود دارد و حتی نسبت به قبل شاید شدیدتر هم شده باشد . البته من در خانه خودمان خیلی راحت ترم . چون در خانه خودمان همه چیز و همه جا پاک است . مثلا دست شویی خانه ما کاملا پاک است ؛ به طوری که اگر برای مثال گوشه لباسم به زمین برخورد کند و تر شود ؛ نمی گویم نجس است . به هر حال در خانه خودمان وضعیتم خیلی بهتر است و خیلی راحت تر هستم و به همه جا دست تر می زنم و اصلا احساس بدی ندارم . البته در آب کشیدن جای نجس یا لباس نجس خیلی مشکل دارم و هم وقت زیاد و هم آب زیادی برای این کار صرف می کنم و در آخر هم انواع و اقسام سوالات برایم پیش می آید که آیا لباسم کاملا پاک شد ؟ آیا به فلان جا آب نپاشید ؟ آیا آن قسمت را آب کشیدم ؟ و هزاران سوال دیگر و خلاصه ذهنم به شدت مشوش می شود . به طوری که همان طور که گفتم اگر لباس نجسی را بشویم و بعد بخواهم لباس و به هر حال زمینی را که لباس را آن جا شسته ام و یا به آن جا آب پاشیده است آب بکشم ، معمولا اضطراب دارم و وقت بسیار زیادی و هم چنین آب زیادی صرف این کار می کنم وگاهی آخر سر هم خیلی اطمینان به پاک شدن آن پیدا نمی کنم و انواع سوالات به ذهنم خطور می کند و ذهنم را مشوش می کند . و یک مسئله دیگر هم که برای من به شدت ایجاد مشکل کرده مسئله برفی است که در زمستان گذشته آمد . با توجه به این که در زمستان گذشته برف شدیدی آمد و من بارها دیدم که افراد مسائل پاکی و نجسی را رعایت نمی کنند و مثلا روی برف گوسفند می کشتند و خونش را رها می کردند و گاهی آدم در جایی قرار می گرفت که مجبور می شد روی این خون ها هم پا بگذارد و خلاصه با این کفش به همه جا می رفت و همه جا به این ترتیب نجس می شد . حتی چند بار اتفاق افتاد که در حالی که برف آمده بود ، از داخل کوچه یمان سگ رد شده بود و به هر حال بعد هم که خواستیم از خانه بیرون برویم ته کفش ها و لاستیک های ماشین با این برف ها برخورد کرد و خلاصه جاهای دیگر را هم نجس کرد و همین طور خیلی اوقات این برف ها و آب و گلی که در خیابان جمع می شد به لباسهایم می پاشید و خلاصه وضعیت طوری بود که همه جا نجس می شد و اگر انسان واقعا می خواست رعایت کند ، خیلی سخت بود و یا حتی غیر ممکن . البته من و هم چنین پدر و مادرم تا جایی که امکان داشت مراقب بودیم و رعایت می کردیم ؛ اما دیگران که مثل ما رعایت نمی کردند و در واقع این برای من مشکل ساز بود . البته زمانی هم که من نامزد کردم زمانی بود که وضعیتم خیلی بهتر شده بود و فکر نمی کردم که دوباره این مشکل برایم ایجاد شود ؛ وگرنه اگر در آن زمان هم مشکلم به این شکل و به این شدت بود مطمئنا ازدواج نمی کردم . چون من اصلا دوست ندارم که با این کارم باعث ناراحتی و سختی دیگران شوم. لطفا در این زمینه مرا راهنمایی بفرمایید .