سلام/ روی سخن در آن یادداشت با مجردهاست و مجدد توصیه می کنم هیچ یک از آن موارد را به عنوان همسر انتخاب نکنند! و اگر کسی قبلا با هر یک از آن موارد ازدواج کرده نباید فورا به فکر طلاق و جدایی باشد و مدبرانه از نظرات یک مشاوره باتجربه و خبره استفاده کند. اما شما: 1- پیشگیری از رسیدن به شرایط بحرانی . 2 - تحریک نکردن او برای بد خلقی کردن. 3- گفتگوهای کوتاه منطقی، دوستانه و کوتاه در شرایط آرامش ( دو نفری بدون حضور غیر) درباره رفتارهای ناخوشایند او و ابراز ناراحتی خودتان از این وضع . 4- امید دادن برای بهبود خُلق او. 5- تشویق او برای مراجعه به روانشناس . 6- تمرکز نکردن روی بدخُلقی های شوهر. 7. تنظیم واقعی و مجدد انتظارتتان از او (از او انتظار اخلاق یک مومن خوش اخلاق را نداشته باش). یک نه . برای موفقیت و سعادت (با این افراد ازدواج نکنید)
باسلام در یادداشت بااین افرداد ازدواج نکیند اظهارداشتید با افراد بداخلاق ازدواج نکنید حال سوال من این است که متاسفانه بنده با چنین فردی ازدواج کرده ام که علاوه بربدخلقی بسیار بدسخن نیز می باشد و از گفتن سخنان زشت نیز ابا ندارد خواهشند است درخصوص حل این مشکل مرا راهنمایی فرمایید. باتشکر
سلام/ روی سخن در آن یادداشت با مجردهاست و مجدد توصیه می کنم هیچ یک از آن موارد را به عنوان همسر انتخاب نکنند!
و اگر کسی قبلا با هر یک از آن موارد ازدواج کرده نباید فورا به فکر طلاق و جدایی باشد و مدبرانه از نظرات یک مشاوره باتجربه و خبره استفاده کند.
اما شما:
1- پیشگیری از رسیدن به شرایط بحرانی .
2 - تحریک نکردن او برای بد خلقی کردن.
3- گفتگوهای کوتاه منطقی، دوستانه و کوتاه در شرایط آرامش ( دو نفری بدون حضور غیر) درباره رفتارهای ناخوشایند او و ابراز ناراحتی خودتان از این وضع .
4- امید دادن برای بهبود خُلق او.
5- تشویق او برای مراجعه به روانشناس .
6- تمرکز نکردن روی بدخُلقی های شوهر.
7. تنظیم واقعی و مجدد انتظارتتان از او (از او انتظار اخلاق یک مومن خوش اخلاق را نداشته باش).
یک نه . برای موفقیت و سعادت (با این افراد ازدواج نکنید)
- [سایر] کسی که مجرد است امکان ازدواج دائم برایش به هیچ وجه وجود ندارد امکان خویشتن داری برایش ممکن نیست و تنها راه ممکن ازدواج موقت است چگونه می تواند خانمی برای ازدواج موقت پیدا کند بنده این سوال را از افراد متعددی پرسیده ام ولی جوابی نیافته ام امیدوارم شما بتوانید مرا در این مورد راهنمایی عملی کنید، و شخصی یا موسسه ای یا مرکزی که بتواند در این مورد مرا راهنمایی کند معرفی فرمایید.
- [سایر] باسلام و خسته نباشید حدودیکسال است با فردی در دانشگاه آشنا شده ام که قصد هردویمان ازدواج است به نظر من ایشان یک فرد ایده ال با ویژگی های زیر در سطح بالا می باشد ایمان. تحصیلات و موقعیت مالی و خانوادگی که با خانواده من نیز سازگار است هر دو خانواده در جریان هستند فعلا دیداری صورت نگرفته فقط تنها مسئله ای که در این میان وجود دارد این است که قد ایشان کمی کوتاه تر از من می باشد و خانواده ام با این مسئله مشکل دارد و من تمام تلاشم را میکنم تا به انها ثابت کنم که من با این مسئله مشکلی ندارم لطفا من را راهنمایی بفرمایید باتشکر
- [سایر] این جانب جوانی 25 ساله دارای مدرک تحصیلی مهندسی عمران و شغل آزاد با درآمدی حدوداً 900 هزار تومان در ماه می باشم .چندی پیش دختری از اقوام دور را برای ازدواج برگزیدم و به خانواده ام معرفی کردم. این خانم دانشجوی سال آخر مهندسی کامپیوتر و حافظ و قاری قرآن و از خانواده ای مذهبی می باشد، اما والدینم راضی به این وصلت نبوده و هر بار که من صحبت از ازدواج کرده ام به بهانه ای مرا سر کار گذاشته اند. قبل از این که شغلی داشته باشم آن را بهانه می کردند, این مشکل که حلّ شد درسم را بهانه کردند, درسم که تمام شد پدر بزرگم فوت کرد اکنون سه ماه است که از فوت پدربزرگم میگذرد خدمت سربازی را بهانه می کنند .در صورتی که بنده کلّا 5 ماه خدمت سربازی خواهم رفت. حال بنده حقیر این سؤالات را از محضر جناب عالی دارم: 2 – اگر خدای نکرده نعوذ بالله , بنده در اثر عدم ازدواج گناهی را مرتکب شوم که اگر ازدواج می کردم آن گناه را مرتکب نمی شدم والدینم در آن شریک هستند یا نه؟ 3 – لطفاً مرا در مورد چگونگی رفتار با والدینم راهنمایی کنید .با تشکر
- [سایر] سلام باعرض سلام وخسته نباشید،استدعا میشود راهنمایی ام فرمایید. بنده دانشجوی کارشناسی پیوسته ترم پنج حسابداری دانشگاه آزادمشهدهستم ولی نمی دانم چرا علاقه به ازدواج پیدا کردم درحالیکه نه کار دارم ونه چیزی ،میشه گفت محبت اهل بیت رو دارم ازطرفی با هیچ دختری در دانشگاه وخارج از آن دوست نیستم. شنیدم میگن ازدواج در دوران دانشجویی بدون پول هم میشه وهم نمیشه چون مهم اینه که دختر وپسر هم رو بخواهند. خودم احساس می کنم اگر ازدواج کنم هم برکت پیدا میشه وهم شوق درس خواندنم زیاد میشه ولی مشکل اینه که دختری که با دانشجویی بودن من بسازد و وضعیت مرا درک کند آشکار نیست.راستش به خدا از اون افرادی نیستم که با کسی دوست بشم و دینم رو فراموش کنم. کمکم کنید تا راهکاری پیدا کنم. از طرفی تمام خواهران و برادرانم ازدواج کردن وفقط من مانده ام و پدر ومادرم هم می گویند پسر باید خودش کار کند تا داماد شود. سعی بر آن دارم اگر دختری پیدا شد که درکم کند در آینده که خونه خودمون رفتیم جبران کنم.همه ازدواج رو سخت گرفتن رو درحالیکه بنده با وجود اینکه این عمل مستحب تاکیدی است،خیلی سفارش می کنم و ازدواج رو آسان می نگرم. لطفاکمکم کنید تا راهکار رو بیابم. اگه میشه ایمیلتان رو برایم ارسال کنید تا بیشتر مشاوره بگیرم.
- [سایر] سلام. روزگارتان خوش. نمی دانم مرا یادتان هست یا نه. ننوشتنم دلیل نخواندم نیست که این مدت مثل همیشه از خواندن پیام های دوستان و پاسخ های شما درس گرفته ام. اما پیام خانم ستاره ب.ح بهانه ای شد تا نکاتی را اشاره کنم. با پیگیری یادداشت هاو پاسخ هایتان به افراد متوجه شده ام که هدف شما از انتشار سوال ها و پاسخ ها به صورت آشکار و علنی, استفاده افراد دیگر و کسب تجربه برای عموم کسانی است که به سایت شما مراجعه می کنند. اما متأسفانه افراد کمی به این موضوع توجه می کنند. احساس می کنم ما جوانها از مهربانی شما سوءاستفاده می کنیم. به این صورت که آنقدر لوس شده ایم که فقط وقتی مشکل داریم به شما مراجعه می کنیم و منتظریم تا شما راهکاری بگویید که اگر خوشمان آمد به آن عمل کنیم و اگر خوشمان نیامد از آن می گذریم و تمام. بارها و بارها خطرات و مضرات چت را در سخنرانی ها, یادداشت و پاسخ هایتان توضیح داده اید و باز ... یا از چت که بگذریم همین توهم عاشقی که بارها تأکید کرده اید. چرا به خودمان زحمت نمی دهیم و روی لینک خطاهای راهبردی یک دختر که در کنار سایتتان است کلیک نمی کنیم؟ چرا انقدر راحت طلب شده ایم که فقط به غر زدن اکتفا می کنیم. بهتر نبود که همین دختر خانم قبل از اینکه برای شما پیام بگذارد, کمی وقت می گذاشت و پیام ها و پاسخ ها و یادداشت های شما را مطالعه می کرد و خودش دنبال راه چاره می گشت؟ بهتر نبود که ذهن خلاق خودش این راه ها را پیدا می کرد؟ قشنگ تر نبود که چند ماه بعد با مطالعه فرمایشات و نصایح شما بیاید و بنویسد که این مشکل بود و من با کمک سایت شما و خواندن آن, توانستم آن را حل کنم؟ استاد گرامی! معذرت می خواهم اما باور کنید ناراحت و دلخور می شوم از اینگونه جوانی کردن. یادم هست در (تا نیایش) از درست جوانی کردن می گفتید. کاش باز هم برایمان توضیح بدهید. فکر می کنم واقعاً نیاز داریم تا بازنگری کلی روی رفتار جوانیمان بکنیم و دست از لجبازی ها و کودکانه نگاه کردن ها برداریم. نکته دوم امکانات سایت و امتیازدهی است. این پیام خاص و پاسخ شما یک راهکار عملی است. اما همیشه فراموش می کنیم بعد از اینکه از یک پیام و پاسخ آن استفاده کردیم, جهت استفاده راحت تر بقیه کار کوچکی انجام دهیم که شاید یک ثانیه هم زمان نبرد: فشردن دکمه مثبت سبز امتیاز دهی تا دیگران در قسمت بالاترین امتیاز پاسخ های کلیدی را راحت تر پیدا کنند. این هم از همان خصوصیت های غریب جوانی است: بی مسئولیتی در برابر دیگران. طولانی شد. معذرت می خواهم. همین. یا علی
- [سایر] با سلام و خسته نباشید بنده به مدت 6 سال است با یک مرد فوق العاده بچه ننه ازدواج کرده ام این آقا پدر ندارندو سه خواهر دارند که وابستگی بی نمک و غیر قابل تحملی بین این اعضا حکم فرما است من در این 6 سال واقعا پیر شده ام این روابط واین وابستگی یبیش از حد بخصوص بین همسرم و مادرش برایم واقعا زجر آور است و مرا تاحدودی افسرده کرد ه مادر شوهرم فوق العاده چرب زبان است البته بیسواد است ولی مرا واقعا کلافه کرده از افراد زیادی مشاوره گرفتم همه می گویند باید رابطه ام را با خانواده شوهرم بیش ازاندازه گرم و صمیمی کنم تابتوانم در سالهای بعد به اهدافم که معمولی شدن این روابط است برسم ولی من قادر به این کار نیستم بارها امتحان کرده ام ولی بعد از یک مدت خسته میشوم و نمی توانم ادمه بدهم همسرم همیشه طرفدار خانواده اش است بدون استثنا در همه شرایط بطور خلاصه شوهر من هم وابستگی شدید دارد هم از خانواده من به شدا بدش می اید من هم خودم پدرم فوت شده و نزد پدر بزرگ و مادر بزرگم بزرگ شده ام مادرم هم ازدواج مجدد کرده شوهرم از مادرم که ازدواج کرده متنفر است و می گوید یاباید با مادرم یا با مادر بزرگم ارتباط داشته باشم کلا آدم سختگیری هم هست من رابطه ام را با همه دوستانم قطع کرده ام خوشبختانه کارمند هستم و به این بهانه می توانم بیرون بروم و 4تا ادم ببینم خدا می داند اگر شاغل نبودم چگونه زندانی ام میکرد اومعتقد است در مورد خانواده اش همانندیک پدر و برای مادرش همانند همسر وظیفه دارد و تمام کارهایشان از ریزو در شت با همسرم است دیگر از این زندگی خسته ام توان مقابله و تحمل هم ندارم م یخواستم نظر شما را در مورد جداییام از این آقا بپرسم چون در آن صورن میتوانم آزاد زندگی کنم می توانم مادر بزرگ پیرم را که یک عکر زحمتم را کشیده یک بار به دکتر ببرم می توانم با خانواده ام برای تفریح شام ببریم بیرون می توانم مامانم را ببینم میتوانم آرامش اعصاب داشته باشم و... مشاوره هم رفتیم ولی فایده نداشته الان واقعا درمانده هستم خانواده ام میگویند تاجوان هستی به فکر خودت باش و بقیه عمرت را تلف نکن واقعا هم در این 6 سال آب خوش از گلویم پایین نرفته است خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید آیا جدایی بااین شرایط برایم بهتر نیست درضمن اعصابم خیلی ضعیف شده برسر کوچکترین موضوعی ناراحت می شوم تنها دلخوشیهایم سر کار آمدن و شستن و رفتن و خوردن و... هستند بطور کلی همسر من وابسته ،بددل ، سختگیر است و در صورت عصبانیت همه وسایل را میشکند ایا جدایی برایم بهتر نیست ؟
- [سایر] باسلام وخسته نباشید خدمت آقای دکتر من دختری هستم که 7 ماه نامزد بودم و حدود 2.5 عقد هستم. در حدود 1.5 است که من و همسرم با هم مشکل داریم و در این مدت جر و بحث و قهر بودیم. از نظر فکری و رفتاری کاملا با هم تفاوت داریم ایشان ادم خودمحور و دیکتاتور هستند بسیار وابسته به خانواده هست و ریز اتفاقات بین من و خودشان را برای خانواده مطرح کرده و خانواده هم از هیچ دخالتی در زندگی ما کوتاهی نمیکنن. همسرم قبلا یک ازدواج ناموفق داشته و حاصل این ازدواج کوتاه یک فرزند است که با خود مادر زندگی میکند من به دلیل علاقه زیاد در زمان خواستگاری همسرم از من و به اصرار ایشان که از همسر سابقم تحقیق نکن که فقط از من بد میشنوی این کار را نکردم اما 2 هفته پیش با توجه به مشکلات زیاد بین خودمان تصمیم گرفتم که با همسر سابقش صحبت کنم همسر سابق ایشان می گوید در زمان ازدواج خانواده ایشان و مخصوصا مادر همسرم از هیچ دخالتی در زندگیشان دریغ نکرده و اینکه ایشان(همسرم) بسیار ادم ضعیف و وابسته و زرگویی بودند و اینکه در زمان ازدواجشان همسرم با دو زن شوهر دار رابطه جنسی داشته که یکی از دلایل طلاقشان بوده من نیز پی به چشم چرانی همسرم برده ام در زمان نامزدی هم مرا با دو خانواده اشنا کرد که می گفت این دو خانواده فقیر هستن و من کمکشان می کنم اما زنهای این دو خانواده به نظرم مشکوک امدن. آقای دکتر این مرد به خاطر اینکه من را از خانواده ام جدا کند از کلیه افراد خانواده ام بد می گوید در صورتی که من هیچ گونه اعتراضی به نحوی برخورد خانواده اش با خودم نمی توانم داشته باشم و مرتبا از من میخواهد که به کلیه افراد خانواده اش احترام بگذارم. من بی دقت ازداوج کردم اما نمی خواهم بی دقت وارد زندگی شوم خانواده ام مرتب می گویند این مرد زندگیت نمیشود اما ما تو را در تصمیم گیریت ازاد میگذاریم خوب فکر کن و تصمیم بگیر. در مشاجره ها همسرم اصلا خودش را مقصر نمی داند و من هر چه اصرار میکنم که به مشاوره برویم تا ما رو راهنمایی کنند می گوید من هیچ مشکلی ندارم تو نیاز داری خودت برو من میدانم چطور با تو و هر کسی رفتار کنم پس نیازی به مشاوره ندارم. نمی دانم سر دو راهی ماندم بسیار غمگین و افسرده و حساس شدم .همسرم از نظر مالی هم ورشکسته شده. و وضعیت مالی خوبی ندارد دوست دارم در انتخاب راه کمک شوم با تشکر از شما.
- [سایر] سلام خسته نباشید من 28 ساله و دختر مجرد و لیسانس و شاغل هستم در یک خانواده پرجمعیت که کسی ازدواج نکرده است. برادر من متولد 1367 است اما تمامی خصوصیات اخلاقی اش حتی درک و شعورش مثل یک بچه 4 ساله است ، بدتر از همه افراد خانواده را قبول ندارد و نصیحت کسی را گوش نمی کند به همین خاطر ترتبیت ناپذیر است، برعکس حرف های غریبه ها را قبول دارد کافی است کسی به او نگاه کند سریع متوجه می شود که با یک انسان بشدت ساده روبروست و میتواند او را مثل یک بچه 4ساله براحتی بفریبد به همین خاطرکسی به او کار نمی دهد و بیکار است البته خودش هم تنبل و تن پرور است و در خانه هیچ کاری نمیکند و حتی سراین موضوع با پدرم هم دعوایش شده ،هیچ کسی هم با او دوست نمی شود. به شدت پرخاشگر است و دست بزن دارد. قدش 160 و حداکثر 50کیلو وزن دارد و خدا شکرجسه ضعیفی دارد وگر نه تا بحال سر دعوا در بیرون خودش را به کشتن داده بود البته بااین حال چند بار تا بحال در بیرون از خانه و در خانه دعوا و کتک کاری کرده از آزار خودش هم ابایی ندارد وقتی قهر می کند ممکن است 2روز غذا نخورد یا خیلی وقت ها سر مسائلی که اعصابش خورد است سرش را به دیوار به شدت می کوبد. مشکل دیگر این است با اینکه شغلی ندارد، به بلوغ فکری هم نرسیده اما غریزه اش نسبت به جنس مخالف خیلی قوی است درتلویزیون هرکس را می بیند خوشش می آید هر دختری را می بیند سریع علاقمند می شود حتی 2سال پیش از من خواست شماره همکارم را که یکی دوبار با او صحبت کرده بود بگیرم که برایش خواستگاری کنیم!! این روزها هم مدام حس می کند بیمار است و ضعف دارد، با تلویزیون و کامپیوتر سرگرم است خیلی سعی کرده ام کمکش کنم اما صحبت کسی را قبول ندارد و گوشش هم پر شده.. اگر می شود در مورد اینکه ریشه مشکل شخصیتش و راه حل درمانش راهنمایی ام کنید تشکر.
- [سایر] با سلام نمی دانم این قسمت را برای مشکل خودم درست انتخاب کردم یا خیر. من متولد سال 65 و دانشجوی دکترا هستم که تقریبا کارهای بورسیه هیئت علمی ام درست شده. از این جهت این موضوع رو میگم که تصور نکنید زندگی بی هدفی داشتم.در سال 85 با پسری دوست شدم و دوستی ما یکسال طول کشید و بعد به دلایلی توسط خود من تمام شد و من بعد از ایشون دیگر دوست پسر نداشتم. در یکسال دوستی ما از اینکه ایشون به من به شدت علاقه مند بودن مطمئن هستم.الان تقریبا 8 سال که از تمام شدن دوستی ما می گذره اما علاقه من هر روز از قبل بیشتر میشه هیچ فرد دیگری رو نمیتونم توی زندگیم قبول کنم. همه افراد رو با این اقا مقایسه میکنم. تمام راهایی که ممکن بود فراموش کنم رو امتحان کردم شماره تلفن رو پاک کردم،صفحات اجتماعیم رو پاک کردم. اما باز هم فایده ای نداشت. در حال حاضر سالی چندبار همدیگرو میبینیم و هر بار هم با هم به شدت سر هر موضوعی دعوامون میشه. نمی خوام بهم بگید دوستی با نامحرم از اول اشتباه بوده و اینکه بسپارید به دست خدا. این حرف ها رو خیلی مشاورها بهم گفتن اما باز هم من نتونستم ایشون رو فراموش کنم.قبلا فکر میکردم شاید اینقدر که ذهنم درگیر این فرد هست برای او هم همین حس وجود داره اما الان به این موضوع هم شک کردم میگم نکنه تمام این سال ها اشتباه کردم. خانم ابوالحسنی من دو راه جلوی خودم میبینم یکی فراموش کردن کامل و بی تفاوت شدن هست و دیگری باز گرداندن رابطه و ازدواج با ایشون. من هیچ کدوم از دو کار رو بلد نیستم و نیاز دارم یکی بهم یاد بده مثلا بگه کدوم یک از دو حالت رو انتخاب کن و مرحله به مرحله برای رسیدن به هدف اقدام کن. این موضوع به شدت داره من رو اذیت میکنه و میدونم هرچی سنم بالاتر بره بدتر پس باید زودتر جلوش رو بگیرم. نمیخوام تمام زندگی حسرت بخورم. اگر ازدواج کنه دیگه نمی تونم قد راست کنم.من به بچه های مردم درس میدم باید بتونم اول به خودم خیلی چیزها رو یاد بدم. در ضمن باید بگم من ادم زبان داری نیستم.لطفا مرا راهنمایی کنید. یک دنیا ممنون شما میشوم
- [سایر] خسته نباشید موضوع تحلیل علمی عشق امروز هم در مردم ایران پیگیری شد ظاهرادر جریان مسئله هستید -از آنجا که آقای شهیدی ابراز کردند این قسمت به توصیه شما تدارک دیده شده است- چند نکته به نظرم آمد که شاید قابل تامل باشد: - علی رغم اینکه مطالب ارائه شده کاملا پژوهشی هشدار دهنده وبررسی شده از جنبه های مختلف بود اما برخی ارنتایج با فرهنگ اسلامی کشور ما منطبق نبود و نمی شد به این راحتی از این تفاوت گذشت و گفت این مسئله همه گیر است و ...( مثلا اینکه موفق ترین و با دوام ترین زندگی ها از آن زوج هایی است که قبل از ازدواج با هم همکار و دوست بوده و شناخت و انس و الفت داشته اند نه شور عشق ) - راه شناخت طرف مقابل و انتخاب عاقلانه او در فرهنگ ما با مراحل شناخت در دیگر فرهنگ ها متفاوت است حتما به این نکته در جلسات بعدی باید تاکید شود و بین آموزش های حضرتعالی در این مسیر و این نتایج ارتباط برقرار شود که بنده به این مسئله در بحث کارشناسی آقایان نرسیدم - بهتر است در این برنامه از تجربه های بزرگترها و آمار علمی این موضوع در جامعه خودمان_ اگر چیزی موجود است- استفاده شود - شما در یادداشت جناب سروان به هیجان زودگذری اشاره کرده اید که با عشق دائمی اشتباه گرفته می شود اما در این برنامه همین هیجان ، شور عشق نامیده شد که یکی از سه عنصر عشق است به تدریج افول می کند و در نهایت فقط صمیمیت و تعهداست که امکان ماندگاری دارد یعنی آن طور که بنده برداشت کردم به نوعی اصلا عشق مفید و ماندگار و شورانگیز وجود خارجی نداشته بلکه عشق زودگذر دردسر ساز و مختل کننده زندگی است و فقط دوستس معمولی و صمیمیت است که اگر با تعهد همراه شود زندگی به کام دو طرف خواهد بود - آقای دکتر یزدانی تاکید می کردند عشق مثل گرسنگی است وجود دارد نمی شود گفت خوب است یا بد است پیش می آید فقط باید مدیریت شود و برای این کار باید هوش عاطفی افراد را با آموزش و تمرین بالا برد نظر شما در این رابطه چیست؟ - با اینکه تاکید می شد که این برنامه به عشق به عنوان یک بیماری و بررسی درمان آن نگاه نمی کند اما این قدر درباره آفات آن و شباهتش به بیماری وسواس و .... حرف زده شد که چیزی غیر از این برداشت نمی شد - مهمان دیگر برنامه بیان کردند که برای کسب توانمندی در مدیریت عشق باید به افراد اجازه دهیم در چارچوب فرهنگ خود مقداری از آن را تجربه کنند تا بعدا به مشکل نشوند اما این مسئله باز نشد که چگونه می شود این احساس را بدون عوارضش تجربه کرد؟ درباره هوش عاطفی اگر ممکن است راهنمایی بیشتری کنید - این مطالب را برای خود برنامه هم ارسال کرده ام موفق باشید -