سلام اقای مرادی.من تازه شناختمتون امروز 2تا پیام دیگه هم براتون گذاشتم.اسممو عوض کردما! ازخدا ممنونم که شمارو بهم معرفی کرد. من 22سالمه دانشجوی سال اخر مکانیکم.ازسال اول دبیرستانم عاشق داداش دوستم شدم.سالی 2بار میدیدمش اون زمان اصلا در حدی نبود که مامان بابام راضی بشن ازدواج کنیم.من اونو با دعا ازخدا گرفتم کسی که من حق نداشتم تو خونه اسمشو بیارم شده کسی که مامان بابام ارزوی داشتنشو دارن. سال پیش دانشگاهیم من و جواد باهم یه رابطه ی کوچیک داشتیم این رابطه رو برا اینکه گناه نکنیم تموم کردیم.بهم قول دادیم واسه هم بمونیم.اون از من 3.5 سال بزرگتره.الان 8ساله دوسش دارم میدونم هنوزم دوستم داره ولی نمیدونم چقد؟ الان اگه بیاد منو میدن بهش نمیدونم چرا نمیاد!شاید هنوزم فک میکنه منو نمیدن بهش.من خواستگار بهتر از جواد زیاد دارم ولی باید پا رو دلم بذارم.کلافه شدم نمیدونم باید چیکار کنم.نمیخوام غرورمو واسش بشکنم و بگم بیا دلم میخواد خودش بیاد.چندساله دارم دعا میکنم که خدایا اگه مارو واسه هم نمیخوای از دلم ببرش ولی نمیره.راهنماییم کنید.میدونم خدا شمارو امروز بخاطر گریه های دیشبم بهم داده. ببخشید ازین خلاصه تر نمیشد. خدا خیرتون بده که این سایت رو زدین.
سلام/ خردمندانه تصمیم بگیر و خواستگارهای بهتر را رد نکن . هیچ آزمایشی برای علاقمندی یک پسر مثل خواستگاری رسمی و محترمانه نیست -تازه این میشه خوان اول- نتیجه او ترا دوست ندارد باور کن و خودت را تحمیل نکن. اگر قبلا آمده و الان نمی آید یعنی قبلا دوست داشته الان نداره مثل هزاران نفر که هر ساله همسرشان را طلاق می دهند. چرا باور این موضوع برایت سخت است؟  اما مهم تر : اموری را که فقط خودتان باید انجام بدهید را از خدا نخواهید! چون این قبیل دعاها و درخواستها و حاجت ها کاملا بی اثر و بی فایده است و خدا به این موارد اصلا ترتیب اثر نمی دهد. چون فقط کار خودت است؛ فقط کار خودت! چون تو بابت این امور (مثل انتخاب همسر، علاقمندی و رابطه و...) مسئولی و در قیامت مورد محاسبه و  بازخواست قرار می گیری. قلبت را و عقلت را مدیریت کن و منفعل نباش. فراموش نکنیم که در حرام عقاب و در حلال حساب است!
عنوان سوال:

سلام اقای مرادی.من تازه شناختمتون امروز 2تا پیام دیگه هم براتون گذاشتم.اسممو عوض کردما! ازخدا ممنونم که شمارو بهم معرفی کرد. من 22سالمه دانشجوی سال اخر مکانیکم.ازسال اول دبیرستانم عاشق داداش دوستم شدم.سالی 2بار میدیدمش اون زمان اصلا در حدی نبود که مامان بابام راضی بشن ازدواج کنیم.من اونو با دعا ازخدا گرفتم کسی که من حق نداشتم تو خونه اسمشو بیارم شده کسی که مامان بابام ارزوی داشتنشو دارن. سال پیش دانشگاهیم من و جواد باهم یه رابطه ی کوچیک داشتیم این رابطه رو برا اینکه گناه نکنیم تموم کردیم.بهم قول دادیم واسه هم بمونیم.اون از من 3.5 سال بزرگتره.الان 8ساله دوسش دارم میدونم هنوزم دوستم داره ولی نمیدونم چقد؟ الان اگه بیاد منو میدن بهش نمیدونم چرا نمیاد!شاید هنوزم فک میکنه منو نمیدن بهش.من خواستگار بهتر از جواد زیاد دارم ولی باید پا رو دلم بذارم.کلافه شدم نمیدونم باید چیکار کنم.نمیخوام غرورمو واسش بشکنم و بگم بیا دلم میخواد خودش بیاد.چندساله دارم دعا میکنم که خدایا اگه مارو واسه هم نمیخوای از دلم ببرش ولی نمیره.راهنماییم کنید.میدونم خدا شمارو امروز بخاطر گریه های دیشبم بهم داده. ببخشید ازین خلاصه تر نمیشد. خدا خیرتون بده که این سایت رو زدین.


پاسخ:

سلام/ خردمندانه تصمیم بگیر و خواستگارهای بهتر را رد نکن . هیچ آزمایشی برای علاقمندی یک پسر مثل خواستگاری رسمی و محترمانه نیست -تازه این میشه خوان اول- نتیجه او ترا دوست ندارد باور کن و خودت را تحمیل نکن. اگر قبلا آمده و الان نمی آید یعنی قبلا دوست داشته الان نداره مثل هزاران نفر که هر ساله همسرشان را طلاق می دهند. چرا باور این موضوع برایت سخت است؟  اما مهم تر :
اموری را که فقط خودتان باید انجام بدهید را از خدا نخواهید! چون این قبیل دعاها و درخواستها و حاجت ها کاملا بی اثر و بی فایده است و خدا به این موارد اصلا ترتیب اثر نمی دهد. چون فقط کار خودت است؛ فقط کار خودت! چون تو بابت این امور (مثل انتخاب همسر، علاقمندی و رابطه و...) مسئولی و در قیامت مورد محاسبه و  بازخواست قرار می گیری. قلبت را و عقلت را مدیریت کن و منفعل نباش.
فراموش نکنیم که در حرام عقاب و در حلال حساب است!





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین