یکی از راه های شناخت مجتهد اعلم آن است که عدّه‏ای از اهل علم که می‏توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می‏شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.[1] در زمان حاضر گروهی از اساتید حوزه علمیه قم (به عنوان خبره و کار شناس مسائل دین) چندین نفر از افراد با صلاحیت لازم را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرده اند که هر شخص مسلمانی می تواند یکی از این افراد را بعنوان مرجع تقلید خود انتخاب کند و اعمال خود را بر طبق توضیح المسائل او انجام دهد. بنا براین اگر شما قبلاً از معرفی گروهی از اساتید و مجتهدین حوزه علمیه قم که چندین نفر از افراد با صلاحیت لازم را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرده اند اطمینان پیدا کرده که همه در یک سطح (اعلمیت) هستند و از یک نفر از آنان به عنوان مرجع تقلید،تقلید کرده اید اعمال گذشته شما صحیح است و شما وظیفه خود را انجام داده اید. همچنین اگر الان نیز به اعلمیت آن مرجع اطمینان دارید باید به تقلید خود از او ادامه دهید، اما اگر الان دیگر به اعلمیت آن مرجع اطمینان ندارید باید تحقیق بیشتری کرده و اعلم را پیدا کنید. برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به: نمایه: انتخاب مرجع تقلید اعلم، سؤال 1657 (سایت: 1820). نمایه: تحقیق دوباره برای انتخاب مرجع تقلید اعلم، سؤال 1848 (سایت: 1833). نمایه: حکم عدم رعایت موازین شرعی در انتخاب مرجع تقلید اعلم، سؤال 553 (سایت: 603). نمایه: تغییر مرجع تقلید، سؤال 3309 (سایت: 3867). نمایه: جواز عدول از مرجع تقلید زنده به مجتهد دیگر، سؤال 2282 (سایت: 2390). نمایه: مجتهد اعلم و چگونگی عدول از غیر اعلم، سؤال 2077 (سایت: 2524). نمایه: انتخاب مرجع تقلید، سؤال 2820 (سایت: 3024). [1] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‏1، ص 15؛ بدیهی است که مراد از اهل علم در این عبارات، عالم به علوم اسلامی است.
یکی از طلاب که از طرف حوزه به منطقه اعزام شده بود گفته است :"صرف معرفی 7 نفر مرجع تقلید از طرف جامعه مدرسین برای احراز اعلمیت یکی از آنان کافی نیست و لازم است بیشتر تحقیق کنیم تا اعلم را تشخیص داده و از او تقلید کنیم. چون همه مراجع عظام فتوا دادند که مقلد باید از اعلم تقلید کند. آیا این مطلب درست است؟ اگر چنین باشد آیا تقلید ما که یکی از آن 7 نفر را (بدون اینکه بدانیم از دیگران اعلم است) انتخاب کردیم تقلید ما چه حکمی دارد؟
یکی از راه های شناخت مجتهد اعلم آن است که عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.[1] در زمان حاضر گروهی از اساتید حوزه علمیه قم (به عنوان خبره و کار شناس مسائل دین) چندین نفر از افراد با صلاحیت لازم را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرده اند که هر شخص مسلمانی می تواند یکی از این افراد را بعنوان مرجع تقلید خود انتخاب کند و اعمال خود را بر طبق توضیح المسائل او انجام دهد. بنا براین اگر شما قبلاً از معرفی گروهی از اساتید و مجتهدین حوزه علمیه قم که چندین نفر از افراد با صلاحیت لازم را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرده اند اطمینان پیدا کرده که همه در یک سطح (اعلمیت) هستند و از یک نفر از آنان به عنوان مرجع تقلید،تقلید کرده اید اعمال گذشته شما صحیح است و شما وظیفه خود را انجام داده اید. همچنین اگر الان نیز به اعلمیت آن مرجع اطمینان دارید باید به تقلید خود از او ادامه دهید، اما اگر الان دیگر به اعلمیت آن مرجع اطمینان ندارید باید تحقیق بیشتری کرده و اعلم را پیدا کنید. برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به: نمایه: انتخاب مرجع تقلید اعلم، سؤال 1657 (سایت: 1820). نمایه: تحقیق دوباره برای انتخاب مرجع تقلید اعلم، سؤال 1848 (سایت: 1833). نمایه: حکم عدم رعایت موازین شرعی در انتخاب مرجع تقلید اعلم، سؤال 553 (سایت: 603). نمایه: تغییر مرجع تقلید، سؤال 3309 (سایت: 3867). نمایه: جواز عدول از مرجع تقلید زنده به مجتهد دیگر، سؤال 2282 (سایت: 2390). نمایه: مجتهد اعلم و چگونگی عدول از غیر اعلم، سؤال 2077 (سایت: 2524). نمایه: انتخاب مرجع تقلید، سؤال 2820 (سایت: 3024). [1] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج1، ص 15؛ بدیهی است که مراد از اهل علم در این عبارات، عالم به علوم اسلامی است.
- [سایر] جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، از میان حدود 100 مجتهد و مرجع موجود در کشور، در حال حاضر این افراد را جایز التقلید معرفی کرده است :حضرات آیات عظام: خامنه ای، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، سیستانی ، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی (کثر الله امثالهم و مد ظلهم اجمعین ) نظر جنابعالی درباره تقلید مقلدی که بدون تحقیق بیشتر و با اعتماد و توجه به نظر جامعه مدرسین یکی از آقایان نام برده را انتخاب و از وی تقلید کند چیست؟ و تقلید وی به این نحو چه حکمی دارد؟
- [سایر] آیا اعلمیت دال بر برتری نیست؟ از اسمش هم معلوم است که اعلمیت دلالت بر برتری کسی از کسی دیگر دارد. با توجه به این که هفت تن مراجع عظام که از طرف جامعه مدرسین حوزه معرفی شده اند، چطور از این برتری تصور می شود؟ در حالی که از اسم اعلمیت معلوم است که یکی باید از دیگری برتری داشته باشد.
- [سایر] در پاسخ به این سؤال که آیا در زمان ظهور 11 تن ازمراجع تقلید کشته می شوند، گفته اید: چون مراجع توسط ائمه انتخاب می شوند پس احتمال کشته شدن آنها توسط امام وجود ندارد. لطفا توضیح دهید نقش سایر سازوکارهای معرفی مجتهد مانند جامعه مدرسین حوزه چیست؟ وچرا برای تعیین ولی فقیه که مسلما" امری حساس تر است مردم دخالت می کنند؟
- [سایر] جوانی هستم 25 ساله. تا سن 23 سالگی مرجع تقلیدی نداشته و سعی می کردم احتیاط را رعایت کنم. پس از این که متوجه شدم اعمالم بدون داشتن مرجع تقلید، مقبول خداوند نیست و از ترس دیر شدن اقدام به انتخاب مرجع تقلید نمودم. ولی از آن جا که بدون تحقیق بود، صرفا به خاطر کرامات خاص، آیت الله بهجت را به عنوان مرجع تقلید خود برگزیدم بدون این که به اعلم بودن وی اطمینان داشته باشم. اکنون پس از گذشت 2 سال متوجه شده ام که ایشان در ریزترین مسائل بسیار سختگیر است که واقعا برای من مشکل است. حال می خواستم بدانم آیا من می توانم مرجع تقلید خود را تغییر دهم؟ می دانم که در صورتی مجاز به تغییر مرجع هستم که مرجع تقلید دوم اعلم یا مساوی باشد. ولی بنابر بیانیه جامعه مدرسین قم که چند نفر را به عنوان مراجع اعلم معرفی نموده اند، آیا من می توانم یکی از آنان مانند آیت الله مکارم شیرازی را به عنوان مرجع تقلید خود برگزینم؟ چرا که من معتقدم انتخاب اولیه من از روی شتابزدگی بود.
- [سایر] سؤال این جانب در خصوص تقلید از اعلم است که مدتی است ذهن مرا به خود مشغول نموده است: همه فقهاء به تقلید از اعلم فتوا داده اند. همچنین برای تشخیص اعلم قائل به این هستند که: دو نفر عالم عادل که می¬توانند مجتهد و اعلم را تشخیص بدهند اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط اینکه دو نفر عالم عادل دیگر، با گفته¬ی آنان مخالفت نکنند. حال آن که برای هر کدام از مراجع کنونی دو نفری هستند که اعلمیت مرجع مورد نظر خود را تصدیق می کنند. بنابراین تکلیف تقلید از اعلم در چنین شرایطی چیست؟
- [سایر] با عرض سلام وتحیت به محضر حضرتعالی با توجه به مطلب زیر لطفا به سوالات بنده حقیر پاسخ دهید : بنده مقلد مقام معظم رهبری هستم ، ایشان بنابر احتیاط واجب ، رجوع به مرجع مساوی را جایز نمی دانند ، همچنین اطلاع دارم که حضرت آیت الله سیستانی ، صریحا فتوا داده اند که رجوع به مرجع مساوی جایز است ، با توجه به اینکه مقام معظم رهبری احتیاط واجب دارند و آیت الله سیستانی فتوای صریح داده اند ، پس بنده می توانم که در این مسئله به آیت الله سیستانی مراجعه کنم ، حال سوالات بنده به شرح زیر می باشد : 1- وقتی بنده در این مسئله به نظر آقای سیستانی مراجعه کردم ، آیا باید در مباحث فقهی مورد نظرم از خود ایشان حتما تقلید کنم یا اینکه طبق نظر ایشان که گفته اند رجوع به مرجع مساوی جایز است ، می توانم به مراجع مساوی دیگر ، مثلا آیت الله صافی گلپایگانی یا آیت الله مکارم شیرازی مراجعه کنم ؟ 2- اگر بنده طبق موارد گفته شده فوق ، خواستم در مباحث مربوط به روزه از آیت الله خامنه ای تقلید نکرده بلکه رجوع به مرجع دیگر کنم ، آن مرجع جدید ، در کل مباحث فقهی مرجع من خواهد شد ؟ ( یعنی دیگر مقام معظم رهبری مرجع من نخواهد بود ) ، یا اینکه فقط در مباحث روزه از ایشان تقلید می کنم و در سایر مباحث از مقام معظم رهبری ؟ ( در واقع می خواهم بدانم که مسئله رجوع به مرجع مساوی ، فقط مربوط به یک یا چند مسئله است یا اینکه همان عدول از یک مرجع به طور کامل به مرجع دیگر می باشد ) ؟ 3- اگر در یک مسئله از مقام معظم رهبری به مرجع مساوی دیگر رجوع کردم ، آیا بعد از مدتی می توانم دوباره از رهبری تقلید کنم یا اینکه دیگر برای همیشه باید از مرجع جدید در آن مسئله تقلید نمایم ؟ 4- آیا در کل ، در خصوص مسئله رجوع به مرجع مساوی ، فقط در یک مسئله می توان به مرجع جدید رجوع کرد یا اینکه در یک مبحث کلی ( مثلا کل مبحث روزه ، یا کل مبحث نماز )هم می توان رجوع و تقلید کرد ؟ 5- در سوال پایانی از شما تقاضا دارم که نظر تمامی مراجع اعلام شده توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را در خصوص رجوع به مرجع مساوی بیان کنید. با تشکر فراوان، و من الله التوفیق
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.