در جواب شما مطالبی قابل تذکر است و آن؛ شناخت استعدادها و توانایی، داشتن اراده قوی برای رهایی از سردرگمی، داشتن اعتماد به نفس و پذیرفتن واقعیات از جمله مسائلی است که برای رشد و تعالی انسان بسیار با اهمیت است. این که بیان می دارید پایه های فکری ناقصی دارید و یا مطالعات منسجمی تا کنون نداشته اید، همگی بیانگر این واقعیت است که خواهان رشد و تعالی خویش هستید. نیاز شدید شما به کسب علم و معرفت و دریافت برنامه ای منسجم قابل تقدیر است. اما در ارتباط با برنامه ای مناسب و منسجم برای کارهای روزمره خود، توجه شما را به گفتار ارزنده مولای متقیان حضرت علی (ع) جلب می رکنیم: "لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ ینَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یخَلِّی بَینَ نَفْسِهِ وَ بَینَ لَذَّتِهَا فِیمَا یحِلُّ وَ یجْمُلُ وَ لَیسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیرِ مُحَرَّمٍ". [1] ؛ مؤمن سه ساعت دارد: ساعتی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می نماید و ساعتی که در آن معاش خود را اصلاح می کند و ساعتی که بین خویش و بین لذتی که حلال و نیکو است، آزاد گذارد. پاسخ شما در نمایه های زیر موجود است: 1. نمایه: سیر مطالعاتی در زمینه های مختلف علوم قرآنی، سؤال شماره 3905 (سایت: 4186) . 2. نمایه: مطالعات دینی و شناختی نو از اسلام، سؤال شماره 3002 (سایت: 3250). 3. نمایه: شرایط و دعای مطالعه، سؤال شماره 763 (سایت: 808). 4. نمایه: راه های تقویت اراده، سؤال شماره 525 (سایت: 572). 5. نمایه: اسامی کتابهای اخلاقی، سؤال شماره 3017 (سایت: 3707). 6. نمایه: کتاب های شهید دستغیب، سؤال شماره 888 (سایت: 976). 7. نمایه: کتاب های دعا و اعمال روزانه، سؤال شماره 4261 (سایت: 4602). [1] . نهج‏البلاغة، خ 390، ص 545.
پایه های فکری ناقصی دارم. مطالعات منسجمی نداشته ام. چه بخوانم؟ چه کلاسی بروم؟ ...؟ برای برنامه ریزی تابستان نیاز به مشورت دارم.
در جواب شما مطالبی قابل تذکر است و آن؛ شناخت استعدادها و توانایی، داشتن اراده قوی برای رهایی از سردرگمی، داشتن اعتماد به نفس و پذیرفتن واقعیات از جمله مسائلی است که برای رشد و تعالی انسان بسیار با اهمیت است. این که بیان می دارید پایه های فکری ناقصی دارید و یا مطالعات منسجمی تا کنون نداشته اید، همگی بیانگر این واقعیت است که خواهان رشد و تعالی خویش هستید. نیاز شدید شما به کسب علم و معرفت و دریافت برنامه ای منسجم قابل تقدیر است. اما در ارتباط با برنامه ای مناسب و منسجم برای کارهای روزمره خود، توجه شما را به گفتار ارزنده مولای متقیان حضرت علی (ع) جلب می رکنیم: "لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ ینَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یخَلِّی بَینَ نَفْسِهِ وَ بَینَ لَذَّتِهَا فِیمَا یحِلُّ وَ یجْمُلُ وَ لَیسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیرِ مُحَرَّمٍ". [1] ؛ مؤمن سه ساعت دارد: ساعتی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می نماید و ساعتی که در آن معاش خود را اصلاح می کند و ساعتی که بین خویش و بین لذتی که حلال و نیکو است، آزاد گذارد. پاسخ شما در نمایه های زیر موجود است: 1. نمایه: سیر مطالعاتی در زمینه های مختلف علوم قرآنی، سؤال شماره 3905 (سایت: 4186) . 2. نمایه: مطالعات دینی و شناختی نو از اسلام، سؤال شماره 3002 (سایت: 3250). 3. نمایه: شرایط و دعای مطالعه، سؤال شماره 763 (سایت: 808). 4. نمایه: راه های تقویت اراده، سؤال شماره 525 (سایت: 572). 5. نمایه: اسامی کتابهای اخلاقی، سؤال شماره 3017 (سایت: 3707). 6. نمایه: کتاب های شهید دستغیب، سؤال شماره 888 (سایت: 976). 7. نمایه: کتاب های دعا و اعمال روزانه، سؤال شماره 4261 (سایت: 4602). [1] . نهجالبلاغة، خ 390، ص 545.
- [سایر] سلام علیکم من می خواهم 4 سال دیگر وارد حوزه شوم آیا می توانم در این 4 سال دروس حوزه را به صورت جدا بخوانم و وقتی وارد حوزه شدم دروس پایه را سریعتر تمام کنم و یا به طوری تعیین سطح بدهم و به سطح بالاتر بروم؟
- [سایر] با عرض سلام وتشکر از راهنماییهایتان. من با وجود اینکه 21 سال دارم ولی هنوز نتوانستم استعدادم را کشف کنم الان هم دانشجوی مهندسی شیمی هستم .تمام تابستان هایم به دلیل اینکه نمی دانم چه کلاسی بروم هدر می رود ومن همیشه عذاب وجدان دارم ومی ترسم زمانی برسد که دیگه خیلی دیر باشه برای انجام کاری. لطفا من را راهنمایی کنید در ضمن در زمینه هنر فکر میکنم استعدادی ندارم البته موسیقی را نمی دانم .چون در حال حاضر فقط به کلاس موسیقی علاقه دارم که ان هم در دین ما برای دختر حرام هست.
- [سایر] سلام من دختری 33 ساله هستم که مدت 10سال است دچار اختلال وسواس فکری و عملی شدم و این موضوع باعث مشکلات بسیاری برای من شده است .وسواس من بیشتر فکری بوده و در مورد مسائل مذهبی است به گونه ا یکه به راحتی قادر نیستم نماز بخوانم و به اماکن مذهبی بروم تا اینکه محبورشدم برا ی مدتی دست از نمازبردارم تا این حالتهایم رفع شود.به تازگی با امدن ماه رمضان وسوا س من عودنموده و خوابم اشفته شده است و اضطراب گرفته ام.البته من در مورد دینم هرگز به قطعیت نرسیدم و پا در هوا مانده ام .با این حال این افکار انرژی بسیاری را از من می گیرد .چگونه میتوانم بر این افکار غلبه کنم ؟ ایا من در مقابل انچه به ذهنم خطور میکند فردا در برابر خدا مسئولم ؟ لطفا شیوه های کاربردی را مد نظر قرار دهید؟ متشکرم
- [سایر] سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه. به لطف خدا امسال ارشد قبول شدم و ان شاء الله تا شهریور 92 میخوام تموم کنم و بیام حوزه. دغدغه من این هست که در این دو سالی که مشغول تحصیلم، درسهای حوزه رو هم از طریق دی وی دی های آموزشی حوزه تا حدی مطالعه کنم تا بعد که وارد حوزه شدم بتونم یه قدری سریع تر سطح یک رو تموم کنم، مثلا به جای شش سال، در چهار یا پنج سال سطح یک رو بخونم. سایت حوزه علمیه قم عناوین درسی و منابع مطالعاتی پایه های یک تا ده رو گذاشته، اما متاسفانه تعداد ساعات هر درس رو نگذاشته و همین برنامه ریزی رو سخت میکنه. میخواستم بپرسم امکان داره تعداد ساعات این دروس رو بفرمایین؟ البته دروس پایه های یک تا شش طبعا از اولویت بیشتری برخوردار هستن، اما پایه های بعد هم برام مهمند چون میخوام یه برنامه بلندمدت به کمک خدا طراحی کنم و برای این کار نیاز به اطلاعات کامل دارم. شنیدم تحت شرایطی میشه در سال تا 720 ساعت هم درس برداشت، میخواستم ببینم این شرایط چیه؟ آیا مثلا معدل سال گذشتت باید از یه عددی بالاتر باشه یا داستان دیگه ای داره . کلا میخواستم این رو لطف کنین توضیح بدین که سیستم حداقل و حداکثر اننخاب ساعات در طول سال بر حسب چه معدلهایی هست. مثلا اینهایی که تا 720 ساعت مجازند معدلشون از چند به بالاست؟ سپاسگزارم.
- [سایر] با سلام و وقت بخیر شاید متن پیامم کمی طولانی شود ببخشید لطفا شماره ی 6 خصوصی باشد جستجو کردم ولی به جواب قانع کننده برای خودم نرسیدم 1 . 17 ساله 2 . سال سوم دبیرستان رشته ی ریاضی مدرسه استعداد های درخشان 3 . عاشق دانشگاه خوب رفتن و رشته ی فیزیک و هم عاشق حوزه رفتن و فلسفه! 3 . مرحله ی اول جامعه الزهرای قم قبول شدم 4 . اگه حوزه برم با اعتراض اطرافیان روبرو خواهم شد به خاطر بدبینی آنها و انتظارشان از من به دلیل موفقیت در رشته های دانشگاهی خانواده ام هم زیاد راضی نیستند 4 . واقعا مردد هستم که حوزه بروم یا نه از یک طرف احساس مسئولیت و علاقه و اینکه دوست دارم مدتی دور از اطرافیان و تنها در یک محیط معنوی باشم (و از این یکنواختی زندگی بیرون بیایم و حال و هوایم عوض شود) من رو به این سمت سوق میده و از طرف دیگه احساس مسئولیت در مقابل جامعه ی دانشگاهی و تاثیر کزاری مثبت در آن و علاقه و خواست دیگران مانع ام میشه و من رو سوق میده به این سمت که پیش دانشگاهی و بعد از آن دانشگاه رو ادامه بدم 5 . راستش درس نمیخونم یعنی حس اش نیست و البته چون بیشتر فکر و ذهنم با مطالب دینی و فلسفه و ... درگیره و بیشتر از درسم، برای اینها وقت مییگذارم و فعلا روحیاتم بیشتر با این فضا سازگاری دارد 6 . 7 . احساس میکنم با توجه به علاقه ای که به دروس حوزوی دارم شاید بتوانم موفق و تاثیرگزار باشم البته به یک شناخت کاملتر از خودم احتیاج دارم(چرا که میدانم برای حوزه رفتن خیلی باید دقت کنیم چرا که مسئله ی حساسی است و در صورت توجه نکردن حتی رفتار یک طلبه میتواند مخرب و آسیب زننده هم باشه و خودم اینگونه افراد را دیده ام ) 8 . درسته که به ظاهر شرایط علیه حوزه رفتنم هست ولی راستش من نمیخواهم این را قبول کنم! علاقه و احساس نیاز و نیز احساس مسئولیت چیز دیگری به من میگوید... 9 . و نکات بسیار دیگر که مجال بیان نیست 10 . خلاصه اینکه میترسم هم از رفتنم و هم از نرفتنم! 11 . استخاره هم خواهم کرد ولی مشورت را قدم اول میدانم 12 . اگر هم حوزه بروم در کنار آن و یا سالهای بعد انشاءالله دانشگاه هم خواهم رفت چون واجب میدانم! لطفا مرا برای تمامی مشکلاتی که گفتم به خصوص شماره 6 و تصمیم نهایی راهنمایی کنید میدانم که بسیار طولانی بود ولی برای مشورت گرفتن بهتر لازم دانستم بسیار بسیار معذرت و بسیار بسیار ممنون یا حق
- [سایر] با سلام و خسته نباشید وجود کسی مثل شما برایمان غنیمت است.من بارها در زندگی ام نیاز شدید به مشاوره داشته ام ولی کسی نبوده کمکم کند .همیشه به خدا پناه برده ام و از او کمک خواسته ام و او بوده که همیشه راهنمایی ام کرده .اگر چند نفر روحانی خلاق ، با سواد و دارای ارتباط اجتماعی خوب ،مثل شماوجود داشت وضعیت ما جوان ها خیلی بهتر بود.من به تازگی با سایت شما آشنا شده ام و احتمالا از این به بعد دغدغه هایم را با شما مطرح می کنم.تهران نیستم که بتوانم از مراکز مشاوره استفاده کنم و گرنه مزاحم شما نمی شدم. همیشه سعی کردم خوب و رو به رشد زندگی کنم.ولی الان که 26 سالم است احساس خستگی و دلزدگی میکنم.آدم بلند پروازی هستم همیشه دوست داشتم همه چیز را با هم داشته باشم اصلا دوست ندارم یک انسان یک بعدی باشم .همیشه سعی کردم برنامه ای داشته باشم که هم به درسم برسم هم به عبادت ،هم کمک به مادرم در کارهای منزل ودر دوران دانشجویی به فعالیت های دانشجویی .ولی متاسفانه اغلب نتوانستم آنها را عملی کنم.بیشتر وقتم صرف مبارزه با مشکلات درونی و کلنجار رفتن با خودم شده.اوایل دوران دانشجویی مشکلات زیادی با دیگران داشتم .غرور، خود بزرگ بینی، ناتوانی در برقراری ارتباط صفات بدی بود بود که به لطف خدا و با کلنجار های زیاد با خودم، آنها را تا حدودی برطرف کردم. دوستان خوبی پیدا کردم و دوست خوبی هم برای دیگران شدم.بعد از آن سعی کردم بین جنبه های مختلف زندگی مثل درس عبادت ،دوستان و غیره تعادل برقرار کنم .برنامه ی هفتگی میریختم .ولی اغلب اجرا نمیشد.خیلی سعی کردم بفهمم چرا نمی توانم کارهایی را که دوست دارم انجام بدهم.در این مدت لیسانسم را در رشته مهندسی کامپیوتر از دانشگاه شهید باهنر کرمان گرفتم.در حالیکه هیچوقت نتوانستم آنطور که باید درس بخوانم .برنامه های سنگینم به مرور سبک تر شدند ولی فهمیدم که من ذاتا آدم بلند پرواز ولی راحت طلب و کم اراده ای هستم و دلیل دیگر به نتیجه نرسیدن برنامه هایم همین ها بوده .الان یک برنامه خیلی سبک دارم و هر شب برای فردا برنامه ریزی می کنم .سعی می کنم با پایبندی به این برنامه به حداقل کارهایم مثل درس خواندن عبادت شرکت در بعضی کلاس هاو کمک به مادرم برسم .دوست دارم در رشته خودم ادامه تحصیل بدهم چون این رشته را با علاقه و آکاهی انتخاب کردم.زمان زیادی را از دست داده ام .گاهی فکر می کنم واقعا اینقدر کلنجار رفتن با خودم لازم بود ؟ چرا اینقدر کند حرکت می کنم؟آیا تا به حال درست زندگی کرده ام؟شاید بیش از حد غرق در جزئیات زندگی شده ام.با اینکه لیسانسم را در رشته ای که دوست داشته ام گرفته ام ولی احساس موفقیت نمی کنم.خسته ام... ای کاش زودتر می توانستم خودم را تغییر بدهم.خسته ام ...
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سلاو و عرض ادب لطفاً متن این نوشته را در سایت قرار ندهید. 1-پسرم. 2- 21 سال دارم. 3- تا پیش دانشگاهی درس خوندم. 4- دچار وسواس فکری و عملی هستم. 5- از کودکی به نوعی با این مشکل دست و پنجه نرم می کردم؛ اما پنج ساله که مشکلم حاد شده و کارد رو به استخونم رسونده. 6- در سایتتون کلمه \"وسواس\" رو سِرچ کردم و تمام موارد یافت شده (107 مورد) رو خوندم، اما به جز یکی دو نکته جزئی، چیزی دستگیرم نشد. 7- سه دست نوشته شما در مورد وسواس را هم مطالعه کردم، اما آنها هم کمک شایانی نکردند. 8- برای حل مشکلم، به هشت نفر روحانی مراجعه کردم – که حتی یکی از آنها چشم برزخی داشت - و مشکلم را مطرح نمودم، اما کمک چندانی به من نکردند؛ سه نفرشون که تحویل نگرفتند؛ یک نفر برنامه غذایی داد؛ یک نفر برنامه قرآنی و ذکر داد؛ یک نفرشون هم گفت تا 25 سالگی تحمل کن از سرِت می افتد! 9- خیلی دوست دارم به مشهد بروم، اما برای مسافرت مشکل دارم و 5 ساله که مسافرت دور نرفتم؛ فقط شهرهای حاشیه محل سکونتم (اصفهان)؛ آن هم در حد 1 روز و نهایتاً 2 روز و با کلی رژیم غذایی! 10- از ناحیه خانواده ام هم اذیت می شوم (اونا هم متقابل) و اصلاً درک نمی کنند که من وسواسم؛ مخصوصاً پدرم. 11- در تحصیل متوقف شده ام و هیچ گونه فعالیت مستمری نمی توانم داشته باشم و بیشتر اوقات تا 3-4 روز مدام در خانه ام. 12- از شدت فشار و درماندگی، چند بار به این فکر افتادم که قید همه چیز رو بزنم و اصلاً طهارت و نجاست رو رعایت نکنم؛ اما یک بار به محرم خورد و یک بار به رمضان و منصرف شدم؛ البته هنوزم در فکرم هست، چون واقعاً خسته و درمانده شده ام. 13- علاوه بر وسواس، کم رو و خجالتی هم هستم و همین عامل باعث شده که نتوانم مشکلم را به راحتی و رودررو با کارشناسان مطرح کنم (نزد اون 8 روحانی هم در طول 5 سال رفتم) و علاوه بر وسواس، در تمام عرصه های اجتماعی از کم رویی رنج می برم. 14- استرس و اضطراب فوق العاده زیاد دارم. 15- جهت وسواسم، یک مرتبه به روانشناس مراجعه کردم که فقط چند نوع قرص داد که مدتی مصرف نمودم اما تغییری مشاهده نکردم. 16- به نظر خودم، وسواسم در عین پیچیدگی فوق العاده، با کمک یک کارشناس دینی خبره، در یک روز تا 80-90 درصد رفع می شود؛ اما --- ببخشید که طولانی شد؛ خدا خیرتون بده؛ التماس دعا.
- [سایر] با سلام این مشاوره های قبلی شماست.گفتم کامل 2مشاوره رو براتون ارسال کنم تا بهتر منو راهنمایی کنید. با تشکر از شما کد مشاوره قبلی: 940955 سلام 23 سالمه. دانشجو هستم،درسم داره تموم میشه،در حال گرفتن معافیت سربازی هستم،یه کار با حقوق متوسط ماهیانه 200 هزار تومان و بیمه دارم.با پدرو مادرم زندگی میکنم.خواهرم ازدواج کرده یه دختر توی دانشگاه مد نظرمه. خونواده داره.هم سن منه. قبلا توی خونه (17،18 سالگی تا تقریبا 1سال پیش) مادرم میگفته که رو 27،28 سالگی به بعد برا ازدواج حساب کن(احتمالا برا اینکه نیام زود عاشق بشم و زود تصمیم بگیرم) اما تازگی میگه تا زمانی که فلان کارارو نکنی(مثلا آب میخوری لیوان رو سر جاش بذاری) برات خاستگاری نمیرم و فکر ازدواج به سرت نیوفته. منم دارم کم کم خودمو تو اینجور مسایل اصلاح میکنم. اما نگرانم که هم چگونه مطرح کنم هم اینکه اگه مطرح کنم پدر و مادرم مخالفت کنن برای الان!؟ چگونه میتونم به خانوادم بگم که قصد ازدواج دارم؟ ممنون میشم منو راهنمایی کنید. پیشاپیش تشکر h2mbe@yahoo.com یا حق پاسخ : باسلام کاربر گرامی نیاز به ازدواج یک نیاز طبیعی است که مسلما در مقطعی از زمان برای هر جوانی ایجاد می شود اما مهم این است که آیا این نیاز به موقع ایجاد شده و فرد آمادگی لازم را برای ازدواج دارد؟ مثلا شما از لحاظ مالی، سطح شناختی و رفتاری، حتی از لحاظ عاطفی و ... به بلوغ لازم رسیده اید یا اینکه صرفا می خواهید بدون بررسی لازم ازدواج کنید؟ ضمنا شما در مورد ازدواج و انتخاب همسر به اندازه کافی مطالعه و بررسی کرده اید؟ معیارهایتان را مشخص کرده اید؟ می دانید چه نوع فردی را برای همسری می خواهید برگزینید؟ و ... اگر بدانید در چه راهی می خواهید قدم برداشته و هدف و برنامه ریزی روشنی داشته باشید حتی با مخالفت خانواده تان می توانید با ارایه دلیل و منطق آنها را راضی کنید که آمادگی لازم را برای ازدواج دارید. در غیر این صورت با دلایل مخالفت خانواده تان بیشتر فکر کنید و ببینید که آیا منطقی است یا تنها سنگ اندازی است؟ بسیاری از مواقع والدین دلایل منطقی ارایه می دهند که فرزندان باید مورد توجه قرار داده و با رفع این موانع برای ازدواج اقدام کنید. با تشکر از تماس شما کد مشاوره قبلی: 930417 من وقتی با خوانواده ام می خواهم مسئله ازدواج را صحبت کنم سریع میگن: که الان اصلا حرفش رو نزن یا میگن:باشه واسه 6،7 سال دیگه یا یا 28،29 سالگی به بعد. من با این طرز فکرشون چیکار باید بکنم؟ الان احساس میکنم دارم بیهوده زمان رو سپری میکنم.احساس میکنم نیاز به کس دیگه ای دارم که بتونم هدفمندتر باشم. پاسخ : باسلام کاربر گرامی شرایط فعلی شما چیست؟ ایا آمادگی ازدواج را در زمینه های مختلف دارید؟ تصور می کنید چرا خانواده تان تا این حد با ازدواج شما مخالفند؟ شرایط تان برای ازدواج مهیا نیست یا اینکه شرایط تان مطلوب است اما خانواده تصور می کنند که شما بلوغ فکری لازم را ندارید؟ لطفا توضیحات بیشتری دهید تا بتوانم راهنمایی تان کنم. منتظر تماس بعدی شما هستم. با تشکر از تماس شما
- [سایر] با سلام خدمت اقای مرادی. ممنون که تا حالا به هیچ سوالم جواب ندادین.درسته بازم اعتقاد دارم که شما اصلا مجبور به جواب دادن نیستید ولی با دیدن پاسخ های شما به افراد دیگه کمی حسودیم می شه. واقعا کشور ما به افرادی مثل شما واقعا نیاز داره این رو از ته دل می گم. کاش همه روحانیون مثل شما باشند. من با اجازه شما سوالم رو مطرح می کنم و این بار دیگه منتظر جواب هستم. سوال: کاملا خصوصی: من پسری 22 ساله هستم دانشجوی سال 3 کامپیوتر.مدتی پیش دوستام فقط برای شوخی و سرگرمی یکی از دختر ها رو برام نشون کردند. البته همین طوری. و من هیچ احساسی نسبت به این دختر خانم نداشتم. تا اینکه یواش یواش حس کردم یه احساسی نسبت به این دختر خانم پیدا کردم. نمی دونم اسمش چی هست ولی فکر کنم همون دوست داشتن باشه. ولی چون من از یک خانواده ی مذهبی هستم از این جور احساس ها تقریبا می ترسم. از طرفی بعد از مدتی دیگه اون احساس رو نسبت به اون دختر نداشتم البته بود ولی کمتر شد. چون چند تا از هم کلاسی ها هم در فکر اون دختر بودند.و من ناراحت شدم.البته از خودم.یعنی چطور ممکنه همه به اون دختر علاقه مند بشن و عشق همشون پاک باشه.البته مطمئن هستم عشق خودم پاک بوده.آقای مرادی ما 2 جور وصلت داریم. یکی اینکه به مادر می گیم بره و برامون یکی رو پیدا کنه و یا اینکه خودمون عاشق یه دختر می شیم.هر کدوم از این روش ها ضرر و سود خودشون رو دارند.من با روش اول بیشتر مخالف هستم که مادر بره پیدا کنه چون در این روش فکر می کنم اصلا بین دختر و پسر اون رابطه ی خوب و عاشقانه نباشه. از طرفی هم می دونم که عاشق شدن هم اشکال داره. چون عقلی در کار نیست.حالا موندم که چی کار کنم.آیا در مورد اون دختر خانم تحقیق کنم یا نه؟ آیا هنوز باید صبر کنم؟ همچنین خواهش دارم در مورد راه های بهتر شناختن همسر آینده رو در برنامه مردم ایران سلام مطرح کنین همه می گن باید خوب تحقیق کنیم اما هیچ کس نمی گه چطور؟ با چه روش های ؟ خواهش می کنم این دفعه جواب من رو بدین. ممنون می شم. خداحافظ
- [سایر] سلام حاج آقا امیدوارم حالتون خوب باشه من یک دختر 22 ساله هستم . اهل منطق و پایبند تمام شئونات اسلامی ، ظاهربین هم نیستم . چند سال پیش با آقا پسری آشنا شدم که الان 28 سالشونه یک پسر کاملا متین و سرسنگین .از لحاظ فکری و عقلی هم کامل . خصوصیتهایی داشت که در اکثر پسرای این دوره و زمونه کمتر میبینیم . به واسطه شرایط و موقعیتم مجبور بودم با ایشون کم و بیش در تماس باشم . هر 2 طرف حد و حدود خودمون رو میدونستیم . و تو خیلی از مسائل همدیگرو راهنمایی میکردیم . یک ارتباط سالم و مفید با اطلاع خانواده. به مرور زمان شناختم از ایشون بیشتر شد و فهمیدم که به معیارهایی که من واسه انتخاب همسر برای خودم تعریف کردم خیلی نزدیکه ! من دختری نیستم که با یک نگاه ، یا 2 کلمه حرف قشنگ یا ظاهر و موقعیت خوب به کسی علاقه مند بشم . به این آقا هم به خاطر اخلاق و رفتارش \" کم کم\" علاقه مند شدم . ولی اصلا از اینکه اون هم به من علاقه داره یا نه مطمئن نبودم . رفتارش که اینطور نشون میداد . هر خواستگاری که داشتم رو با ایشون مقایسه میکردم و چون شخصیت و وقار و سادگی برام خیلی مهمه و بقیه از این لحاظها اصلا قابل قیاس نبودن باهاش ، همه رو رد میکردم . ولی هر چه قدر هم که صبر کردم از طرف ایشون هیچ اقدامی صورت نگرفت . تصمیم گرفتم به طور کل فراموشش کنم و همون ارتباط سالم و ناچیز رو هم قطع کنم . البته با توجه به فرمایشهای شما در برنامه های تلویزیونی . ولی باز متوجه شدم که اصلا راضی به قطع ارتباط نیست . من فکر میکنم به خاطر مشکلی که در گذشته واسش پیش اومده دیگه نمیتونه به هیچ دختری پیشنهاد ازدواج بده ، یعنی اینکه جرئت و جسارتش رو از دست داده و یا اینکه اصلا نمیخواد ازدواج کنه. با خیلیا مشورت کردم . حالا میخواستم اگه ممکنه از شما هم راهنمایی بگیرم . و اگه نظر شما هم اینه که خودم باید موضوع رو مطرح کنم بفرمائید : چه طور باید باهاش درمیون بزارم به طوریکه هم منظورمو برسونم هم شئن و منزلت خودم به عنوان یک دختر ، پایین نیاد . چون شدیدا معتقدم خواستگاری همیشه باید از طرف پسر انجام بشه . ممنونم.