از دیدگاه فلسفی سیر تکامل موجودات از نازل ترین حد آن تا رسیدن به عالی ترین درجه وجود همواره به گونه ای است که مرتبه پایین تر تنزل یافته کمالات وجودی مرتبه بالاتر بوده و مرتبه بالاتر نیز واجد کمالات مراتب مادون خود می باشد. در یک سوی این سلسله، وجود مطلق واقع شده است که دارای تمامی کمالات در حد اطلاق است و از جمله این کمالات صفت اراده و اختیار است که در تمامی مراتب وجود در حد ظرفیت هر موجودی تنزل یافته است. از این دیدگاه اراده و انواع مختلفی از اختیار در درجات مختلف آن در ذات تمامی موجودات بوده و در تمامی مراتب، مشیت الاهی از مجرای وجود مخلوق صادر می شود. بنابراین، اساس این سوال که چه اشکالی دارد انسان مانند دیگر موجودات بدون داشتن اراده، تکامل پیدا کند، از لحاظ فلسفی بر پیش فرض های غلطی استوار شده است و محال بودن تکامل جبری به این دلیل است که وقتی اراده و اختیار از امور ذاتی وجود باشد، تصور این که موجودی به طور جبری به تکاملی دست یابد به این معنا است که در عین تکامل وجودی تکامل در اختیار را نداشته باشد، حال آن که این دو امری واحد بوده و عین یکدیگرند و در خصوص انسان نیز که به بالاترین حد اختیار اختصاص یافته است مقام خلافت الاهیه او همان مقام شامخ اختیار او است که باعث افضلیت او بر تمامی مخلوقات شده است و سلب آن از انسان در واقع سلب همین منزلت او بوده و نقض غرض محسوب می شود. به تعبیر دیگر تکاملی نیست، مگر تکامل در مراتب وجود و تکامل در مراتب وجود عین تکامل در مراتب اختیار است که عرفا از آن تعبیر به عشق نموده اند که همان امانت الاهی بوده و ذات اصلی اختیار هم محسوب می شود و خلافت الاهی که اوج تکامل انسان است در واقع فانی شدن در عشق الاهی و باقی شدن به خدا (بقای بالله) است که ذاتاً مستلزم عالی ترین درجه اختیار می باشد.
از آیات و روایات اسلامی استفاده می شود که تکامل انسان جز از مجرای اختیار و اعمال اختیاری به دست نمی آید. آیا این به معنای آن است که تکامل انسان با غیر از راه اختیار (ذاتا" و فی حد ذاته) امری محال و غیر ممکن است؟ اگر چنین است دلیل محال بودن آن از لحاظ فلسفی چیست؟... و مثلا اگر فرض کنیم خدای متعال انسان را نیز مثل سایر مخلوقات بدون اختیارش به کمال برساند، ایراد این تکامل چه می تواند باشد؟ لطفاً از لحاظ فلسفی پاسخ بفرمایید.
از دیدگاه فلسفی سیر تکامل موجودات از نازل ترین حد آن تا رسیدن به عالی ترین درجه وجود همواره به گونه ای است که مرتبه پایین تر تنزل یافته کمالات وجودی مرتبه بالاتر بوده و مرتبه بالاتر نیز واجد کمالات مراتب مادون خود می باشد. در یک سوی این سلسله، وجود مطلق واقع شده است که دارای تمامی کمالات در حد اطلاق است و از جمله این کمالات صفت اراده و اختیار است که در تمامی مراتب وجود در حد ظرفیت هر موجودی تنزل یافته است. از این دیدگاه اراده و انواع مختلفی از اختیار در درجات مختلف آن در ذات تمامی موجودات بوده و در تمامی مراتب، مشیت الاهی از مجرای وجود مخلوق صادر می شود. بنابراین، اساس این سوال که چه اشکالی دارد انسان مانند دیگر موجودات بدون داشتن اراده، تکامل پیدا کند، از لحاظ فلسفی بر پیش فرض های غلطی استوار شده است و محال بودن تکامل جبری به این دلیل است که وقتی اراده و اختیار از امور ذاتی وجود باشد، تصور این که موجودی به طور جبری به تکاملی دست یابد به این معنا است که در عین تکامل وجودی تکامل در اختیار را نداشته باشد، حال آن که این دو امری واحد بوده و عین یکدیگرند و در خصوص انسان نیز که به بالاترین حد اختیار اختصاص یافته است مقام خلافت الاهیه او همان مقام شامخ اختیار او است که باعث افضلیت او بر تمامی مخلوقات شده است و سلب آن از انسان در واقع سلب همین منزلت او بوده و نقض غرض محسوب می شود. به تعبیر دیگر تکاملی نیست، مگر تکامل در مراتب وجود و تکامل در مراتب وجود عین تکامل در مراتب اختیار است که عرفا از آن تعبیر به عشق نموده اند که همان امانت الاهی بوده و ذات اصلی اختیار هم محسوب می شود و خلافت الاهی که اوج تکامل انسان است در واقع فانی شدن در عشق الاهی و باقی شدن به خدا (بقای بالله) است که ذاتاً مستلزم عالی ترین درجه اختیار می باشد.