قرآن کریم می فرماید: «...أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ...»: بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی ... است. مقصود از زینت در این آیه شریفه، تجمل پرستی و اسراف و تبذیر است و مربوط به کسانی است که ذکر و فکرشان تا دم مرگ فراهم کردن خانه و مرکب و لباس زینتی بوده و دچار رفاه زدگی، دنیازدگی، خوش گذرانی بی حدّ و مرز،کثرت طلبی در ثروت شده و بی توجه به قناعت باشند. اما اگر آدمی به قدر نیاز خود از مادیات استفاده کرده و در مخارج زندگی،به دور از هر تکلّف و زحمت و عادات و رسوم بی دلیل باشد، ساده زیستی را در زندگی خود اجرا کرده است. بر این اساس می گوییم پرهیز از تجمل پرستی یک وظیفه عمومی است اما رهبر جامعه اسلامی از آنجایی که باید الگوی دیگران باشد و ...، وظیفه ای دو چندان بر عهده دارد از این رو باید از دنیاگرایی و دنیا پرستی گریزان باشد. این ساده زیستی رهبر جامعه اسلامی در عین استطاعت مالی فراوان، ریا محسوب نمی شود؛ زیرا اولا: داشتن امکانات دنیایی با دنیاگرایی فرق دارد و داشتن ثروت الزاما به معنای آن نیست که انسانی که از این ثروت بهره مند است دنیازده و مال اندوز است. ثانیا: یک رهبر نمی خواهد با این کار منزلت و مقامی را در قلوب مردم کسب کند؛ بلکه ساده زیستی او الگویی است برای کسانی که مدیریت جامعه را بر عهده دارند. او بی علاقگی خود را نسبت به دنیا به مردم نشان می دهد نه نداشتن مال و امکانات را. بله اگر در واقع محبت دنیا در دلش باشد و خود را بی رغبت نشان دهد این ریا است و گنان محسوب می شود.
اگر به فرض رهبر جامعه اسلامی استطاعت مالی بسیار فراوان داشته باشد آیا مجاز است برای الگوی تجملات نشدن، زندگی خود را ساده نشان دهد؟ در صورت مثبت بودن جواب آیا این کار وی ریا نیست؟
قرآن کریم می فرماید: «...أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ...»: بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمّل پرستی ... است. مقصود از زینت در این آیه شریفه، تجمل پرستی و اسراف و تبذیر است و مربوط به کسانی است که ذکر و فکرشان تا دم مرگ فراهم کردن خانه و مرکب و لباس زینتی بوده و دچار رفاه زدگی، دنیازدگی، خوش گذرانی بی حدّ و مرز،کثرت طلبی در ثروت شده و بی توجه به قناعت باشند. اما اگر آدمی به قدر نیاز خود از مادیات استفاده کرده و در مخارج زندگی،به دور از هر تکلّف و زحمت و عادات و رسوم بی دلیل باشد، ساده زیستی را در زندگی خود اجرا کرده است. بر این اساس می گوییم پرهیز از تجمل پرستی یک وظیفه عمومی است اما رهبر جامعه اسلامی از آنجایی که باید الگوی دیگران باشد و ...، وظیفه ای دو چندان بر عهده دارد از این رو باید از دنیاگرایی و دنیا پرستی گریزان باشد. این ساده زیستی رهبر جامعه اسلامی در عین استطاعت مالی فراوان، ریا محسوب نمی شود؛ زیرا اولا: داشتن امکانات دنیایی با دنیاگرایی فرق دارد و داشتن ثروت الزاما به معنای آن نیست که انسانی که از این ثروت بهره مند است دنیازده و مال اندوز است. ثانیا: یک رهبر نمی خواهد با این کار منزلت و مقامی را در قلوب مردم کسب کند؛ بلکه ساده زیستی او الگویی است برای کسانی که مدیریت جامعه را بر عهده دارند. او بی علاقگی خود را نسبت به دنیا به مردم نشان می دهد نه نداشتن مال و امکانات را. بله اگر در واقع محبت دنیا در دلش باشد و خود را بی رغبت نشان دهد این ریا است و گنان محسوب می شود.
- [آیت الله خامنه ای] اینجانب از سوی همسرم یک فیش حج واجب هدیه دریافت نموده ام آیا بعد از انجام این حج واجب اگر اینجانب از لحاظ مالی مستطیع شوم باز هم حج به من واجب است یا خیر؟ در صورتی که جواب مثبت باشد با توجه به اینکه دولت اعزام به حج واجب را یکبار مجاز دانسته تکلیف من چیست؟
- [سایر] باسلام. من خواستگاری دارم که متولد 66 است و دانشجوی دکتری زمین شناسی است. شغل و میزان درامد نسبتا خوبی دارد.خیلی کاری است و به نظر با عرضه و عاقل وبا شعور است.اما ظاهر زندگی آن ها خیلی ساده (نسبت به زندگی ما)است و در اولین جلسه صحبت مستقیما بیان کرد که فرد حسابگر و دقیقی است و حساب وکتاب خیلی دقیقی دارد.همچنین مدام میگفت که توقع دارد همسر او از لحاظ مالی اورا مراعات کند و رعایت اوضاع مالی اورا بکند. همچنین تاکید داشت که اهل اسراف و تجملات نیست.در ضمن این آقا اصالتا یزدی است و اما خودش متولد مشهد است. به نظر شما میتوان نتیجه گرفت که این آقا فرد خسیسی است ؟؟؟ چگونه میتوانم مطمئن شوم؟؟ درجلسات بعدی چه سوالاتی بپرسم که متوجه شوم فرد خسیسی است یا نه؟؟ برای اینکه متوجه شوم بددل یا بد بین است یا نه چه سوالاتی بپرسم؟؟؟
- [سایر] اقای مرادی سلام:من یکی از بینندگان برنامه های شما هستم بااینک حجم زیادی از صحبت های شما را قبول دارم ولی انتقادهای را نیز دارم جناب مرادی از اینکه به فکر جوانها و دخترها هستید ممنون ولی خوب است قبل از اینکه در مورد ازدواج صحبت میکردید ابتدا به پسرها تذکراتی میدادید هنوز در جامعه ما خیلی از پسرها ومردها میخواهند همسرشان درس نخواند -کار نکند-فعالیت اجتماعی نداشته باشد-با دوستانش رفت و امد نکند و غیره با تمام این افکار چه طور توقع دارید همه در سن 20و 21 به خواستگارانشان جواب مثبت دهند مگر ما چند بار قرار است زندگی کنیم و جوانی کنیم که ان را هم خیلی راحت به پای این افراد خود خواه بریزیم خوب است ابتدا زندگی در کنار همسر را به پسرها اموزش دهید بعد در مورد ازدواج صحبت کنید اقای مرادی شما انچنان در مورد ازدواج صحبت میکنید که هر کس نداند فکر میکند ما چه پسرهایی داریم بهترین انها نیز یکی دو تا دوست دختر داشته اند البته من نمیگوییم پسر مومن و با خدا در جامعه ما نیست ولی قبول کنید که این نوع افراد در جامعه ما کم هستند با شرایط خاص جامعه ما شما چرا فکر میکنید ازدواج تنها راه موفقیت است باز هم از شما تشکر میکنم و برای شما ارزوی سلامتی و سعادت دارم.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه ادامه زندگی و دوام زوجیت برای زوجه موجب عسر و حرج است و زوجه به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند و برای حاکم شرع ثابت شود، زوج را اجبار به طلاق می کند و در صورت میسّر نشدن، به اذن حاکم شع طلاق داده می شود، سؤال این است که آیا موارد ذیل از مصادیق عسر و حرج محسوب می گردد؟ 1 ترک خانواده توسط زوج به مدت 6 ماه. 2 اعتیاد زیان آور به یکی از انواع مواد مخدر. 3 استنکاف از دادن نفقه و عدم امکان الزام او به تأدیه نفقه توسط دادگاه. 4 عقیم بودن زوج. 5 سوء رفتار و معاشرت زوج در حدی که عرفاً برای زوجه قابل تحمل نباشد. 6 اختیار همسر دیگر در صورت عدم استطاعت بر اجرای عدالت. 7 عدم رعایت دستور دادگاه در مورد وضع اشتغال به کار و حرفه منافی مصالح خانوادگی و حیثیات زن مانند اشتغال به مواد مخدر و تکدّی.
- [سایر] سلام خیلی ذوق زده شدم خیلی وقت پیش ها برناه قبلیتون رو که با آقای شهیدی اجرا میکردین دیه بودم و همه جا ازتون تعریف میکردم تا اینکه رفتین و خبری نشد چند وقت پیش برنامه پارک ملت رو دیدم -آقای شهیدی هم آمده بودند یه کم خوشحال شدم بعد که عنوان کردند شما هم به این برنامه تشریف میارید خیلی خوشحال شدم. ولی به علت پخش دیر هنگام برنامه شما از برنامه ذیل ،موفق نشدم ببینمتون- اما امروز داشتم تو اینترنت دنبال صحبت های یکی از سخنرانان در تلویزیون میگشتم که دیدم یه لینک هم به نام شما سرچ شد ف اومدم اینجا شما رو دیدم - سوالات بچه ها رو دیدم ، خیلی واسم جالب بود. شما با بچه ها راحت هستین-جواب کوتاه اما پر معنی پس اگه اجازه بدین من هم یه سوالی بکنم راستیش چند وقتی بود که یه کار اشتباهی ( گناهی ) رو انجام میدادم ( لازم به ذکر هست من تو دوستام به عنوان یه فرد مذهبی معروف هستم)نماز و روزه هم جزو اعمالم هست. اما یه چند وقتی بود که دیگه اون اشتباه رو انجام نمیدادم ( ببخشید که از اشتباه نمی گم چون خجالت آوره)نمیدونم چی میشه که یهو یه دفعه باز اون کار رو انجام میدم ولی بعدش خیلی ناراحت میشم باز عزم رو جذب میکنم تا اشتباه دوباره تکرار نشه حال میشه بفرمائید چکارکنم که دیگه اصلا این اشتباه رخ نده حاج آقا هر چقدر هم فرد خوبی باشیم اما داریم تو این جامعه زندگی میکنیم نمیگم جامعه اوضاعش خرابه اما خوب هم نیست لطفا راهنمایی بفرمائید. بامداد جمعه-25 ماه رمضان سال 90
- [سایر] با سلام و خسته نباشید، از زمان آشنایی بنده و همسرم نزدیک به 5 سال میگذرد، در حدود 5 است که عقد کرده ایم و پیش از این دوست بودیم، از زمان عقد به این طرف همسرم هم سردتر (نا مهربان تر)، تندخو تر و بی احترامی های بیشتری نسبت به قبل با من دارد، زیاد دروغ میگه، انگار کم آورده یا خسته شده، هر چه قدر با رفتاراش کنار میام بدتر میشه و تاثیری نداره، اولش فکر میکرده شاید به خاطره مسائل مالی باشه اما الان فکر میکنم این آدم انگار از من متنفر شده که راحت بمن توهین میکنه و راحت در مقابلش اینقدر گریه میکنم تا از حال میرم، باورم نمیشه عاشق کسی که بودم و همیشه از عشق و عاشقی میگفت حالا اینقدر سرد و بی انصاف و بی تفاوت با من برخورد کنه، بعضی موقع ها 3 الی 4 روز چون از دستم دلخور میشه حتی جواب تلفن های منم نمیده، ی جورایی هر از گاهی به طلاق فکر میکنم، اما اصلا نمی تونم به زبون بیارم، چون آبروم جلو همه میره، من در محل کار، زندگی فردی و اجتماعی ام بسیار موفق هستم و در شرکت بسیار خوبی کار می کنم، شاگرد اول دانشگاه بودم اما تو بزرگترین مرحله از زندگیم دچار چنین بحرانی شدم، افسردگی گرفتم و نمی دونم باید چی کار کنم، لطفا راهنمایی کنید. از زیاده گویی بنده عذر خواهی میکنم. با تشکر
- [سایر] سلام.فاطمه هستم.17 ساله،شمال تهران سکونت دارم.در خانواده سطح بالایی به دنیا اومدم.مذهبی هستم.پدر و مادرم وقتی ده ساله بودم جدا شدن. ازدواجشوناشتباه بود حتی من خودم مشوق مادرم برای جدایی بودم. ولی من هیچ وقت دعوایی ندیدم و اونطوری نیستم که تو روحیم تاثیر وحشتناک گذاشته باشه و به کمک قران و خدا تا حالا زندگی خیلی خوبی داشتم. با مادرم زندگی میکنم. سوم راهنمایی بودم که بخاطر زمینه های قبلی به سمت حفظ یکساله قران رو آوردم. و از طریق قانونی که برای حفاظ وجود داره قادر به اخذ مدرک لیسانس شدم. دو زبان عربی و انگلیسیم کامله. درسم خوب بوده از ابتدا ولی از اول دبیرستان مدرسه نرفتم و برای حفظ قران و ... اقدام کردم و خداروشکر راضیم. بخاطر حضور فعالم در جامعه و شرایط مناسبم و همچنین زیبایی ظاهریم خیلی خواستگار داشتم و دارم. تا حالا با خواستگارای زیادی حرف زدم و ازاونایی نبودم که عیب رو کسی بذارم ، با اینکه خودم خوشگلم شرایط ظاهری طرف مقابل باعث ندید گرفتن خوبی هاش نشده هیچ وقت. ولی به هر حال تا حالا به کسی نتونستم جواب مثبت بدم. قبل از عید با یه نفر اشنا شدم که چند جلسه ای خواستگاری اومدن ولی به خاطر اینکه مادرم خیلی تو زحمت می افتادن و با موافقت اونا چند جلسه ای با حضور خانواده های طرفین بیرون رفتیم. ولی جداگانه هنوز صحبت نکردیم. این اقا پسر سه سال از بنده بزرگترن، 2 تا خواهر و 1 برادر ناتنی از مادرشون دارن که باهاشون ارتباط خوبی دارن. فرزند اخر هستن و با مادرشون حدود 45 سال تفاوت سنی دارن. ایشون هم با مادرشون دوتایی زندگی میکنن. مادرشون همسر دوم پدرشون بوده و در حالی ازدواج کرده بوده که شوهر اولشون فوت کرده بوده و سه تا بچه داشته و اطلاعی از وجود همسر اولشون نداشته. بعد از اینکه اطلاع پیدا کرده، جدا شده. و این اقا پسر هم فرزنده خدا داد بوده. اقا پسر تا حالا ارتباطی با پدرشون نداشته ولی با مادرشون خیلی رابطه قوی داره . دانشجوعه و کامپیوتر میخونه ، وضع مالی خوبی دارن، خونه و ماشین داره ولی هنوز شغل ثابت نداره. البته اینا چندان برا من مهم نیست. مهم این چند تا سوالیع که دارم و خواهش میکنم یه جواب خدا پسندانه بهم بدین :) 1_ مادر اقا پسر گفتن که نمیخوان با پسرو عروسشون زندگی کنن همونطور که با پسر اولشون زندگی نکردن. ولی الان من احساس میکنم که پسر خیلی به مادرشون وابسطه هستن. اگر که حالا به اختمال چند درصد اقا پسر خواستن با ایشون زندگی کنن با وجود اینکه همه شرایط از نظر ما و خانواده ها مناسبه ، شباهت های زیاد داریم روحیاتمون خیلی با هم میخونه و علاقه هم بینمون وجود داره ایا درسته بخاطر این مورد رد کنم ؟ 2_ من از نظر صحبت کردن خیلی از ایشون سطحم بالاتره بخاطر تعاملات اجتماعی زیادی که داشتم ، ایشون به نسبت من خجالتی و از نظر قدرت کلمات ضعیف تر هستن. این تو زندگی درست میشه؟ 3_احتمالا از نظر مالی مستقل نیستن ولی خانوادشون کاملا تا اطلاع ثانوی و اتمام تحصیلشون تامینشون میکنن. مشکلی وجود نداره؟
- [سایر] با سلام و وقت بخیر شاید متن پیامم کمی طولانی شود ببخشید لطفا شماره ی 6 خصوصی باشد جستجو کردم ولی به جواب قانع کننده برای خودم نرسیدم 1 . 17 ساله 2 . سال سوم دبیرستان رشته ی ریاضی مدرسه استعداد های درخشان 3 . عاشق دانشگاه خوب رفتن و رشته ی فیزیک و هم عاشق حوزه رفتن و فلسفه! 3 . مرحله ی اول جامعه الزهرای قم قبول شدم 4 . اگه حوزه برم با اعتراض اطرافیان روبرو خواهم شد به خاطر بدبینی آنها و انتظارشان از من به دلیل موفقیت در رشته های دانشگاهی خانواده ام هم زیاد راضی نیستند 4 . واقعا مردد هستم که حوزه بروم یا نه از یک طرف احساس مسئولیت و علاقه و اینکه دوست دارم مدتی دور از اطرافیان و تنها در یک محیط معنوی باشم (و از این یکنواختی زندگی بیرون بیایم و حال و هوایم عوض شود) من رو به این سمت سوق میده و از طرف دیگه احساس مسئولیت در مقابل جامعه ی دانشگاهی و تاثیر کزاری مثبت در آن و علاقه و خواست دیگران مانع ام میشه و من رو سوق میده به این سمت که پیش دانشگاهی و بعد از آن دانشگاه رو ادامه بدم 5 . راستش درس نمیخونم یعنی حس اش نیست و البته چون بیشتر فکر و ذهنم با مطالب دینی و فلسفه و ... درگیره و بیشتر از درسم، برای اینها وقت مییگذارم و فعلا روحیاتم بیشتر با این فضا سازگاری دارد 6 . 7 . احساس میکنم با توجه به علاقه ای که به دروس حوزوی دارم شاید بتوانم موفق و تاثیرگزار باشم البته به یک شناخت کاملتر از خودم احتیاج دارم(چرا که میدانم برای حوزه رفتن خیلی باید دقت کنیم چرا که مسئله ی حساسی است و در صورت توجه نکردن حتی رفتار یک طلبه میتواند مخرب و آسیب زننده هم باشه و خودم اینگونه افراد را دیده ام ) 8 . درسته که به ظاهر شرایط علیه حوزه رفتنم هست ولی راستش من نمیخواهم این را قبول کنم! علاقه و احساس نیاز و نیز احساس مسئولیت چیز دیگری به من میگوید... 9 . و نکات بسیار دیگر که مجال بیان نیست 10 . خلاصه اینکه میترسم هم از رفتنم و هم از نرفتنم! 11 . استخاره هم خواهم کرد ولی مشورت را قدم اول میدانم 12 . اگر هم حوزه بروم در کنار آن و یا سالهای بعد انشاءالله دانشگاه هم خواهم رفت چون واجب میدانم! لطفا مرا برای تمامی مشکلاتی که گفتم به خصوص شماره 6 و تصمیم نهایی راهنمایی کنید میدانم که بسیار طولانی بود ولی برای مشورت گرفتن بهتر لازم دانستم بسیار بسیار معذرت و بسیار بسیار ممنون یا حق
- [سایر] سلام فوری لطفا 27ساله کارشناس گرافیک شاغل خواستگاری 30 ساله ترم آخر کارشناسی ارشدوشاغل در بخش پژوهشی دانشگاه دارم(توسط یکی از آشنایان معرفی شده) 2مرتبه باهم ملاقات داشتیم .بار اول از ظاهرش اصلا خوشم نیامد و شرایط باعث شد که برای باردوم ملاقات کنیم . باردوم متوجه شدم که ظاهرش را می توانم بپزیرم. اماااااااااااااااااااااااا چیز های دیگری دیدم که نمی دانم جزئی از شخصیتش است یا شرایط ایجاب می کند 1.عمدا یک cd خریدم برای دیدن عکس العمل حتی تعارف به حساب کردن هم نکرد(توضیح:من احتیاج مالی ندارم ولی مرد خسیس را دوست ندارم) آیا خسیس است یا در این مرحله لزومی برای این کار ندیده؟ 2.خیلی سوال میکند. فضول و بد دل یا مداخله گر است یا کنجکاو برای انتخاب؟ 3.از خودش تعریف می کند نمی دانم خودشیفته است یا احساس حقارت دارد یا می خواهد برای جلب نظرم خودش را خیلی خوب جلوه دهد؟ 4.اسرار به ادامه تحصیلم دارد نمی فهمم چرا؟ من موافقم که درس بخوانم ولی کلا با مجبور بودن در تمام موارد مسئله دارم 3.تا کمی بعد از غروب با هم صحبت می کردیم فقط تا قسمتی از راه همراهیم کرد . مرد مسئولی نیست که یه خانم رانرسوند یا در این مرحله لزومی ندید.(البته وسیله ندارد ولی حداقل می توانست برایم تاکسی بگیرد) 4. جلسه اول گفت برای مقطع دکترا برای چند سال برنامه زندگی در کشور دیگری را دارد. جلسه دوم من اعلام کردم نمی توانم کردم گفت خیلی هم جدی نبوده از کجا بفهم بدها مجبورم نمی کند. 5.حرفی زد که من در جواب گفتم با این حرف شما مخالفم سعی در ترجمه حرفش و این که من اشتباه می کنم برآمد قبل از اینکه من منظورم را بیان کنم بعد که گفتم پذیزفت ولی شک کردم که مبادا اهل جبهه گرفتن باشد یا روراست بگم نمیخوا رو بده. 6.در کل آدم عاطفی زود رنج حساس با توقع حمایت همه جانبه دارم.برام مهم که احساس کنم یه مرد ازم حمایت میکنه.احساس امنیت از کجا بفهمم این آقا این شخصیت رو داره یا نه از اون دسته مرد هایی که با خود رای یا بی مهره یا بد اخلاقه و یا در گیر کار و درس یا چیز های دیگه مثل بد دلی یا خساست متقابلا اهل محبت کردن و احترام گذاشتن هستم.ولی در کل اسیر نیستم حالا اسرارمی خوان با خانواده بیان می گن خانواده براشون مهمه که اگه راست بگن یه امتیاز مثبت داره من هم موافقم چون خانواده برام اهمیت دارن ولی سر انتخاب این آقا یک دنیا شاید دارم. گرفتاری های شما را درک می کنم ولی خیلی به کمکتون نیاز دارم خواهش می کنم راهنماییم کنید . ممنون از لطفتون و به شدت التماس دعا
- [سایر] سلام علیکم خسته نباشید حاج آقا اگر اشتباه نکنم تا به حال 3 یا 4 تا پیام با همین مضمون براتون گذاشتم ولی پاسخی ندیدم. در ابتدا که پیام دادم و بعد پیام پیگیری را ارسال کردم گفتید (25 تیرماه) که با اسم واحد، اسم اولم را یادم نمی آید و با همان اسم واقعی ام یعنی اسم دوم پیام می فرستم. من دختری 20 ساله و حافظ قرآن (ان شاء الله) هستم و پایبند به اعتقادات و باور های اسلامی، خانواده خوبی دارم و آخرین (پنجمین) فرزند خانواده هستم . در حال حاضر خواستگاران زیادی دارم ولی در شرایط کنونی ام تمایلی به ازدواج ندارم شاید اصلی ترین آنها تنهایی پدر و مادرم بعد از رفتن من باشد. هم اکنون 4 ماهی است که من خواستگاری سمج دارم که تابه حال 15 بار به خواستگاری من آمده و هر 15 بار هم جواب منفی گرفته. اصرار خانواده و خود ایشان من را معذب کرده و حس بدی از این موضوع دارم. احساس گناه می کنم و نمی دانم نظر ایشان به من از چه چیز ناشی شده که با این همه غرور 15 بار با اصرار و پافشاری بیشتر به خواستگاری می آیند. از طرفی از پدر و مادرم هم خجالت می کشم که کسی را این چنین معطل خود کرده ام.من نظر خودم را هر 15 بار با قاطعیت و بدون شک و تردید داده ام . این وصلت با تفاوتهای موجود را از نظر عقلی و منطقاً مناسب نمی دانم با اینکه کیس مناسبی هستند. ایشان 27 سال سن دارند و یکی از دلایل من برای رد کردن ایشان تفاوت سنی زیاد است. و دیگر اینکه ایشان دانشجوی دکترای مهندسی دانشگاه شریف هستند و من دیپلمه، دیگر اینکه خانواده من از نظر اقتصادی در طبقه متوسط به بالای جامعه قرار دارد ولی آنها خیلی اوضاع مالی شان بالاتر از ماست (خیلی ، خیلی جوری که در تصور نمی گنجد). خوانواده ایشان و همچنین خودشان انسانهای متدین با باورهای سنجیده مذهبی هستند. از این لحاظ من بدم نمی آید که حتی طرف مقابلم کمی هم مثل ایشان اعتقاداتشان از من بالاتر باشد ولی بعضی نظراتشان علاوه بر اختلافات مالی و تحصیلی من را گنگ کرده و قدرت انتخاب را از من گرفته. ایشان حس مالکیت طلبی زیادی نسبت به همسر آینده شان دارند که من از این حس متنفرم. و همچنین با اینکه خود در دانشگاههای کشور تحصیل کرده اند ولی با تحصیل همسرشان در دانشگاه مخالف هستند (به نظر من خیلی عجیب است) و دیگر اینکه ایشان (شاید به خاطر دارا بودن چنین شرایط مالی، شغلی و تحصیلاتی) مغرور هستند. این را از حرکت های جلسات اولیه برداشت کردم. ایشان فکر می کردند که هر جا بروند باید در همان دم اول دختر را تقدیم او کنند. البته این را میدانم که جاهای دیگری هم به خواستگاری رفته اند و خود ایشان نپذیرفته اند. این را هم بگویم که پدر و مادر ما راضی به این وصلت هستند و علی الخصوص پدر و مادر ایشان همه تلاش خود را برای انجام این وصلت به کار برده اند. حاج آقا قبلاً از جواب مبسوط شما متشکرم خیلی دعایم کنید