سؤال من در مورد قانون علیت است. آیا این قانون بدیهی است یا نیاز به برهان دارد؟ و آیا این‌که (هر معلولی علت دارد دور(مصادره به مطلوب) و همان‌گویی است)، درست است؟ زیرا معلول به معنای صاحب علت(علت‌دار) است و در واقع این جمله یعنی: (هر دارای علتی دارای علت است) و قضیه‌ای که موضوع و محمول(در اینجا معلول و علت‌دار) یا مقدم و تالی‌اش یکی باشد دور و مصادره به مطلوب است. قیاس برهان علیت بدین قرار است: صغری: هر معلولی علت دارد. کبری: این جهان معلول است. نتیجه: این جهان علتی دارد به نام خدا. در واقع می‌توان همین قیاس را بدین شکل مطرح نمود: صغری: هر دارای علتی، دارای علت است. کبری: جهان دارای علت است. نتیجه: این جهان دارای علت است که نام آن خداست. در واقع، گزاره‌ی اول که دور و باطل و بی‌ارزش است، دارای سخن و استدلال جدید نمی‌باشد و تنها نوعی همان‌گویی است و در بهترین حالت می‌توان گفت که بیانگر قانون هوهویت است به شکل(الف=الف) و کبری و نتیجه باقی می‌ماند که آن دو نیز یکی می‌باشند و هر دو تنها می‌گویند جهان دارای علت است و آیا این جمله که جهان دارای علت است برهان است؟ این برهان اصلاً برهان نمی‌باشد و تنها نوعی ادعاست؛ زیرا برهان به معنای دفاع عقلانی از ادعا به کمک استدلال است، ولی این قضیه تنها ادعا می‌باشد که هیچ استدلالی در آن موجود نیست و این، زمانی می‌تواند برهان باشد که با دلیل توضیح داده شود که به چه دلیلی جهان دارای علت است و متکی بذات خویش نمی‌باشد.
قانون علیت از بدیهیات اولیه است، به گونه‌ای که اگر قانون علیت انکار یا متزلزل شود، دانش بشری به‌طور کلی بی‌معنا خواهد شد. معنا و مفهوم علیت این است که اگر چیزی، هستی عین ذات او نباشد، در تحقق خود نیاز به غیر دارد. بنابر این، معنای درست قانون علیت نه مستلزم دور است و نه مصادره به مطلوب و نه همان‌گویی. قانون علیت از علم انسان به ذات و نیروهای خود نشأت می‌گیرد؛ وقتی نفس به رابطه نیروها و آثار نفس با نفس نظر می‌کند و چگونگی وجود قوا و آثار را بررسی می‌کند، می‌بیند واقعیت قوا و آثار؛ واقعیت نیاز، بستگی و پناهندگی است. منشأ پیدایش قانون علیت علم شهودی نفس به قوا و آثار خود است.
عنوان سوال:

سؤال من در مورد قانون علیت است. آیا این قانون بدیهی است یا نیاز به برهان دارد؟ و آیا این‌که (هر معلولی علت دارد دور(مصادره به مطلوب) و همان‌گویی است)، درست است؟ زیرا معلول به معنای صاحب علت(علت‌دار) است و در واقع این جمله یعنی: (هر دارای علتی دارای علت است) و قضیه‌ای که موضوع و محمول(در اینجا معلول و علت‌دار) یا مقدم و تالی‌اش یکی باشد دور و مصادره به مطلوب است. قیاس برهان علیت بدین قرار است: صغری: هر معلولی علت دارد. کبری: این جهان معلول است. نتیجه: این جهان علتی دارد به نام خدا. در واقع می‌توان همین قیاس را بدین شکل مطرح نمود: صغری: هر دارای علتی، دارای علت است. کبری: جهان دارای علت است. نتیجه: این جهان دارای علت است که نام آن خداست. در واقع، گزاره‌ی اول که دور و باطل و بی‌ارزش است، دارای سخن و استدلال جدید نمی‌باشد و تنها نوعی همان‌گویی است و در بهترین حالت می‌توان گفت که بیانگر قانون هوهویت است به شکل(الف=الف) و کبری و نتیجه باقی می‌ماند که آن دو نیز یکی می‌باشند و هر دو تنها می‌گویند جهان دارای علت است و آیا این جمله که جهان دارای علت است برهان است؟ این برهان اصلاً برهان نمی‌باشد و تنها نوعی ادعاست؛ زیرا برهان به معنای دفاع عقلانی از ادعا به کمک استدلال است، ولی این قضیه تنها ادعا می‌باشد که هیچ استدلالی در آن موجود نیست و این، زمانی می‌تواند برهان باشد که با دلیل توضیح داده شود که به چه دلیلی جهان دارای علت است و متکی بذات خویش نمی‌باشد.


پاسخ:

قانون علیت از بدیهیات اولیه است، به گونه‌ای که اگر قانون علیت انکار یا متزلزل شود، دانش بشری به‌طور کلی بی‌معنا خواهد شد. معنا و مفهوم علیت این است که اگر چیزی، هستی عین ذات او نباشد، در تحقق خود نیاز به غیر دارد. بنابر این، معنای درست قانون علیت نه مستلزم دور است و نه مصادره به مطلوب و نه همان‌گویی. قانون علیت از علم انسان به ذات و نیروهای خود نشأت می‌گیرد؛ وقتی نفس به رابطه نیروها و آثار نفس با نفس نظر می‌کند و چگونگی وجود قوا و آثار را بررسی می‌کند، می‌بیند واقعیت قوا و آثار؛ واقعیت نیاز، بستگی و پناهندگی است. منشأ پیدایش قانون علیت علم شهودی نفس به قوا و آثار خود است.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین