1. روایت مطرح شده در پرسش چنین است: «وَ قَالَ (ع‏) بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ»؛[1] امام صادق(ع) فرمود: با پدران خود به نیکی رفتار کنید تا فرزندانتان با شما به نیکی رفتار نمایند، و نسبت به زنان مردم به عفت و پاکی رفتار کنید تا دیگران با همسران و محارم شما عفت ورزند و پاک‌دامنی کنند. 2. معنای عفت در این‌جا روشن است؛ یعنی نباید با زنان نامحرم ارتباط نامشروع و نیز نسبت به آنان قصد و نگاه هوس آلود داشت. 3. این روایت ناظر به اثر وضعی اعمال انسان است؛ چرا که عالم هستی، عالم اسباب و مسببات است و آن‌گونه که تو با دیگران رفتار کردی با تو همان رفتار خواهد شد. به بیان دیگر، انسان نمی‌تواند نسبت به پدر خود بدرفتاری کند و یا با ناموس دیگران ارتباط نامشروع برقرار کند، آن‌گاه از خدا انتظار داشته باشد که فرزندانش به او نیکی کنند و یا ناموسش از تعرض و یا نگاه ناپاک دیگران در امان باشد! این انتظار نابجایی است. البته، این روایت نشانگر آن نیست که در همه موارد لزوماً انسان اثر وضعی اعمال خود را در همین دنیا دیده و یا هر آنکه به مصیبتی گرفتار شد، حتماً خودش همان مصیبت را بر سر دیگران درآورده است، بلکه معنای روایت، آن است که اگر فردی چنین اثری را ببیند، نباید به پیشگاه پروردگار گلایه کند و البته بسیار اتفاق خواهد افتاد که انسان نتیجه اعمال و رفتار ناشایست خویش را در همین دنیا با چشم خویش ببیند. در روایت آمده است: در زمان داوود پیامبر(ع) زنی بود که مردی پیوسته مزاحم او می‌‏شد و از او درخواست عمل نامشروع می‌کرد، در حالی‌که زن امتناع می‌‏ورزید، اما او به زور او را مجبور می‌‏کرد، تا این‌که خداوند بر دل آن زن انداخت، و به آن مرد گفت هیچ‌گاه تو نزد من نمی‌آیی مگر این‌که مرد دیگری با همسرت ارتباط نامشروع دارد. مرد به سوی خانه خود رفت و مردی را در کنار همسر خود دید، او را نزد داوود(ع) آورد و شکایت کرد؛ گفت ای پیامبر خدا بلایی به سرم آمده که بر سر کسی نیامده است، پرسید آن چیست؟ مرد گفت: این شخص را در کنار همسرم در خانه‏‌ام یافتم. خداوند متعال به داوود وحی فرستاد به او بگو همان که تو خود در باره دیگران کردی به سرت آمد.[2] 4. در دنیای کنونی هرکس که برای خدا تقوا پیشه کند و از گناهان دوری نماید، خداوند نیز وعده داده که برای او راه خروجی از مشکلات و نابسامانی‌های جامعه فراهم آورد تا مفاسد اجتماعی دامن‌گیر او و خانواده‌اش نشود: «... مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»؛[3] هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‏‌کند. این آیه تصریح به آن دارد که هر کس از گناهان بپرهیزد، پروردگار او را از خطر حوادث دنیا ایمن می‌کند. برای آگاهی بیشتر: بروز آثار گناه در نسل های بعد، 10762 ازدواج زناکار با همسری مانند خود 22345 [1] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 554، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [2] . ابن بابویه، محمد بن علی‏، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏4، ص 21- 22، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.‏ «وَ فِی رِوَایَةِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ قَالَ: کَانَتِ امْرَأَةٌ عَلَی عَهْدِ دَاوُدَ (ع) یَأْتِیهَا رَجُلٌ یَسْتَکْرِهُهَا عَلَی نَفْسِهَا فَأَلْقَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلْبِهَا فَقَالَتْ لَهُ إِنَّکَ لَا تَأْتِینِی مَرَّةً إِلَّا وَ عِنْدَ أَهْلِکَ مَنْ یَأْتِیهِمْ قَالَ فَذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ فَوَجَدَ عِنْدَ أَهْلِهِ رَجُلًا فَأَتَی بِهِ دَاوُدَ (ع) فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أُتِیَ إِلَیَّ مَا لَمْ یُؤْتَ إِلَی أَحَدٍ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالَ وَجَدْتُ هَذَا الرَّجُلَ عِنْدَ أَهْلِی فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ (ع) قُلْ لَهُ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ». [3] . طلاق، 2.
با سلام و عرض خسته نباشید، امام صادق(ع) میفرمایند که نسبت به زنان دیگران عفت پیشه کنید تا به زنانتان عفت پیشه شود. بنده چند سوال در مورد این حدیث دارم. اول. اینکه عفت در این حدیث به چه معنا است؟ خیلیها هستند که به نامحرم حتی نگاه هم نمیکنند! آیا کسی به ناموسشان نگاه هم نمیکند؟ دوم. گفتند نسبت به زنانتان عفت پیشه شود، منظور حضرت این است که اگر افراد جامعه عفیف بشوند، نسبت به همه زنان عفت پیشه میشود؟ سوم. اگر منظور این است که کسی که به زنان دیگران عفت پیشه کند، خداوند هم طوری مقدر میکند که به زن آن شخص عفت پیشه شود؟ به نظر شما در شرایط فساد، در نگاه افراد جامعه چنین چیزی ممکن است؟
1. روایت مطرح شده در پرسش چنین است: «وَ قَالَ (ع) بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ»؛[1] امام صادق(ع) فرمود: با پدران خود به نیکی رفتار کنید تا فرزندانتان با شما به نیکی رفتار نمایند، و نسبت به زنان مردم به عفت و پاکی رفتار کنید تا دیگران با همسران و محارم شما عفت ورزند و پاکدامنی کنند.
2. معنای عفت در اینجا روشن است؛ یعنی نباید با زنان نامحرم ارتباط نامشروع و نیز نسبت به آنان قصد و نگاه هوس آلود داشت.
3. این روایت ناظر به اثر وضعی اعمال انسان است؛ چرا که عالم هستی، عالم اسباب و مسببات است و آنگونه که تو با دیگران رفتار کردی با تو همان رفتار خواهد شد. به بیان دیگر، انسان نمیتواند نسبت به پدر خود بدرفتاری کند و یا با ناموس دیگران ارتباط نامشروع برقرار کند، آنگاه از خدا انتظار داشته باشد که فرزندانش به او نیکی کنند و یا ناموسش از تعرض و یا نگاه ناپاک دیگران در امان باشد! این انتظار نابجایی است. البته، این روایت نشانگر آن نیست که در همه موارد لزوماً انسان اثر وضعی اعمال خود را در همین دنیا دیده و یا هر آنکه به مصیبتی گرفتار شد، حتماً خودش همان مصیبت را بر سر دیگران درآورده است، بلکه معنای روایت، آن است که اگر فردی چنین اثری را ببیند، نباید به پیشگاه پروردگار گلایه کند و البته بسیار اتفاق خواهد افتاد که انسان نتیجه اعمال و رفتار ناشایست خویش را در همین دنیا با چشم خویش ببیند.
در روایت آمده است: در زمان داوود پیامبر(ع) زنی بود که مردی پیوسته مزاحم او میشد و از او درخواست عمل نامشروع میکرد، در حالیکه زن امتناع میورزید، اما او به زور او را مجبور میکرد، تا اینکه خداوند بر دل آن زن انداخت، و به آن مرد گفت هیچگاه تو نزد من نمیآیی مگر اینکه مرد دیگری با همسرت ارتباط نامشروع دارد. مرد به سوی خانه خود رفت و مردی را در کنار همسر خود دید، او را نزد داوود(ع) آورد و شکایت کرد؛ گفت ای پیامبر خدا بلایی به سرم آمده که بر سر کسی نیامده است، پرسید آن چیست؟ مرد گفت: این شخص را در کنار همسرم در خانهام یافتم. خداوند متعال به داوود وحی فرستاد به او بگو همان که تو خود در باره دیگران کردی به سرت آمد.[2]
4. در دنیای کنونی هرکس که برای خدا تقوا پیشه کند و از گناهان دوری نماید، خداوند نیز وعده داده که برای او راه خروجی از مشکلات و نابسامانیهای جامعه فراهم آورد تا مفاسد اجتماعی دامنگیر او و خانوادهاش نشود: «... مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»؛[3] هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند.
این آیه تصریح به آن دارد که هر کس از گناهان بپرهیزد، پروردگار او را از خطر حوادث دنیا ایمن میکند.
برای آگاهی بیشتر:
بروز آثار گناه در نسل های بعد، 10762
ازدواج زناکار با همسری مانند خود 22345 [1] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 554، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [2] . ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 21- 22، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. «وَ فِی رِوَایَةِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ قَالَ: کَانَتِ امْرَأَةٌ عَلَی عَهْدِ دَاوُدَ (ع) یَأْتِیهَا رَجُلٌ یَسْتَکْرِهُهَا عَلَی نَفْسِهَا فَأَلْقَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلْبِهَا فَقَالَتْ لَهُ إِنَّکَ لَا تَأْتِینِی مَرَّةً إِلَّا وَ عِنْدَ أَهْلِکَ مَنْ یَأْتِیهِمْ قَالَ فَذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ فَوَجَدَ عِنْدَ أَهْلِهِ رَجُلًا فَأَتَی بِهِ دَاوُدَ (ع) فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ أُتِیَ إِلَیَّ مَا لَمْ یُؤْتَ إِلَی أَحَدٍ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالَ وَجَدْتُ هَذَا الرَّجُلَ عِنْدَ أَهْلِی فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی دَاوُدَ (ع) قُلْ لَهُ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ». [3] . طلاق، 2.
- [سایر] روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است: (پیامبر اکرم(ص) به تمام زنان اعمّ از پیر و جوان سلام میکردند، امّا من فقط به سالخوردگان از زنان سلام میکنم). درباره این روایت چند سؤال دارم: الف. اصل روایت چیست و در چه منبعی ذکر شده؟ ب. دلیل این تفاوت روش بین رسول خدا و امیرالمؤمنین چه بوده؟ ج. با توجّه به حجاب رایج آن زمان که زنان پوشیه داشتند و نیز با توجّه به دستورِ (قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ)، جوان یا پیر بودن زنان از کجا برای حضرت معلوم میشده تا بخواهند طبق آن سلام بکنند یا نکنند؟ د. وظیفه ما در این رابطه چیست؟ من واقعاً نمیدانم. من خودم تا حالا بارها شده در مهمانیها و جاهای دیگری به دختران سلام کردهام و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده است. از دوستان دیگری نیز که این را پرسیدهام آنها نیز گفتهاند برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمیدانم. شاید ما مریض هستیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. اما واقعاً برایم سؤال است که آیا حتی یک سلام خشک و خالی نیز ممکن است موجب مفسده شود؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیدهام شده که مثلاً در مهمانی چند کلمهای را با دختر نامحرم حرف زدهایم اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاده. احتمال قریب به یقین تا بحال برای شما نیز اتفاق افتاده که با زن یا حتی دختر نامحرمی چند کلمهای صحبت کنید. حالا سر کلاس درس در خیابان، اداره و یا در هر جای دیگری. حال آیا این صحبت برایتان مفسده داشته یا خیر؟! حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یک نامحرم به او نگاه نیز کردهایم (نه نگاه از روی شهوت) اما هیچ مفسدهای نداشته است. حال واقعاً این برایم سؤال است که اگر این احادیث است آیا ما مریض هستیم که هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم، بلکه این احادیث منظور دیگری دارند؟!
- [سایر] با سلام، محدّثین از امام علیّ (ع) حکایت کرده اند: روزی در جمع عدّه ای از اصحاب و یاران نشسته بودیم که حضرت رسول (ص) سؤال فرمود: بهترین چیز برای زن چیست؟ و هیچ یک از افراد جواب مناسبی برای آن نداشتند. هنگامی که من به منزل، نزد فاطمه (س) آمدم، موضوع را برای ایشان، مطرح کردم که امروز پیامبر خدا چنین سؤالی را بیان نموده است؟ حضرت فاطمه اظهار داشت: آیا هیچ کدام از اصحاب جواب آن را ندانستند؟ گفتم: خیر، کسی جوابی نداد. پس از او اظهار نمود: بهترین چیزی که برای زن سعادت بخش و مفید می باشد، آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی نیز او را نبیند. امام علیّ (ع) افزود: چون شب فرا رسید، در جلسه ای با حضور اصحاب و رسول خدا (ص) مشارکت نموده و من گفتم: یا رسول اللّه، از ما سؤال کردی: چه چیزی برای زن بهتر است؟ اکنون جواب آن را آورده ام و آن این که بهترین چیز برای زن آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی هم او را نبیند. حضرت رسول فرمود: چه کسی این پاسخ را گفته است؟ گفتم: فاطمه زهراء. حضرت فرمود: بلی، دخترم راست گفته است، همانا که او پاره تن من می باشد. (احقاق الحقّ: ج 25، ص 350، اعیان الشّیعة: ج 1، ص 322). آیا این حدیث درست است؟ سند درستی دارد؟ معنایش چیست؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید حدیثی را به روایت زیر در چند سایت به نقل از کتاب "أنوار المشعشعین"دیدم. به شدت علاقه مند به دانستن کل متن آن از آغاز تا پایان هستم در صورتی که هیچ دسترسی به کتاب مورد اشاره ندارم. لطفا در صورت امکان اصل کامل آن را در اختیار بنده قرار دهید. این حدیث از امیر مؤمنان (ع) بوده، که فرازهایی از آن عبارت است از: در کتاب خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزین - از تصنیفات شیخ صدوق - با سند صحیح و معتبر، از امیر مؤمنان(ع) روایت کرده که خطاب به حذیفه فرمود: ای پسر یمانی! در اوّل ظهور، خروج نماید قائم آل محمّد (ع) از شهری که آن را قم گویند و مردم را دعوت به حق میکند، همه خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روی آورند و اسلام، تازه شود. ای پسر یمانی! این زمین، مقدّس است، از همهی لوثها، پاک است. عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رایت وی بر این کوه سفید بزنند(اخیرا مشاهده می شود که برخی "کوه خضر" واقع در شهر قم را مصداق این کوه سفید می پندارند)، به نزد دهی کهن، که در جنب مسجد است، و قصری کهن - که قصر مجوس است - و آن را جمکران خوانند. از زیر یک مناره آن مسجد بیرون آید، نزدیک آن جا که آتشخانه گبران بوده ... از این حدیث شریف، استفاده میشود به طوری که مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقیّةاللَّه(عج)، پایگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدّس جمکران نیز در عصر ظهور، جایگاه خاصّی دارد و پایگاه دیگری برای آن حضرت است. مرحوم کاتوزیان، پس از نقل متن کامل حدیث، به شرح و تفسیر آن پرداخته، در باره کوه سفید و قصر مجوس و دیگر تعبیرهایی که در حدیث شریف آمده و ما به جهت اختصار نیاوردیم، به تفصیل، سخن گفته است. خوانندگان گرامی، توجّه دارند که احادیث ملاحم، چندان نیازی به تحقیق در سند ندارند؛ زیرا، جز معصومان علیهم السلام که با سرچشمه وحی مربوط بودند، شخص دیگری نمیتوانست خبری بگوید که صدها سال بعد تحقّق پیدا کند. روزی که امیرمؤمنان(ع) به حذیفه از مسجد جمکران خبر میداد، در سرزمین حجاز و عراق، کمتر کسی نام قم را شنیده بود، لذا میبینیم که در احادیث فراوانی، به هنگام بحث از قم، به "در نزدیکی ری" تعبیر شده تا به این وسیله، موقعیّت جغرافیایی شهر قم، برای اصحاب ائمّه (ع) روشن گردد. از این رهگذر، احتمال نمیرود که احدی از مردم حجاز، نام جمکران را به عنوان یکی از دهات قم شنیده باشد. سپاس مهدی
- [سایر] ائمه اطهار گاه متناسب با شرایط زمان و مسئله فقهی خاص احادیث را نقل نموده اند. علاوه بر این نقل احادیث جعلی نیز متأسفانه در کتب دینی ما به چشم می خورد. متأسفانه عده ای از دوستان مذهبی ما می خواستند کار خوبی بکنند؛ مثلا بحث عقد موقت را مطرح کنند اما این عده از روی جهالت اقدام به انتشار احادیثی نموده اند که از نظر بلاغتی و از نظر لحن کلامی باید به آنها شک نمود لطفا این احادیث را بررسی کرده و نظرتان را در مورد تک تک احادیث به ما بفرمایید. 1. ابان بن تغلب از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگر زن زیبایی دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست شوهر دارد یا نه چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست تحقیق کنی حرف او که میگوید شوهر ندارم برای تو کافی است. (کتاب متعه شیخ مفید حدیث 37). 2. رسول خدا (ص): هر کس یک بار متعه کند یک سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس دوبار متعه کند دو سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس سه بار متعه کند تمام بدن او از آتش جهنم آزاد میشود. 3. زراره بن اعین از امام باقر (ع) نقل میکند که: سرگرمی مؤمن در سه کار است: 1- متعه زنان، 2- شوخی با دوستان و برادران، 3- نماز شب.(ازدواج موقت، نیاز امروز نوشته عباس زاده). 4. حمیری به امام زمان حضرت مهدی (عج) نوشت و از آن حضرت سوال کرد: مردی که شیعه است و متعه را حلال میداند و اعتقاد به رجعت دارد و همسر خوبی دارد که در تمام کارها او را کمک کار است و لذا با او عهد کرده است که هرگز بر او همسر دیگری نگیرد و ازدواج موقت نکند و خلاصه با وجود او کس دیگر را نخواهد. او به این عهد نوزده سال پایبند است و به عهد و قولش عمل کرده است و چه بسا مسافرت رفته و مدت زیادی دور از منزل خود بوده است و به قول خود پای بند مانده... البته او متعه را حرام نمی داند بلکه متدین به آن است؛ ولی چون همسر خود را مِیخواهد و دوستش دارد برای حفظ او و خودش متعه نمیگیرد. آیا او برای ترک متعه گناه کرده است؟ از طرف حضرت جواب رسید: برای این که قسم به معصیت خدا خورده است لازم است خدا را اطاعت کند و یک دفعه هم شده متعه بگیرد. (بحار ج100ص298/کتاب متعه شیخ مفید ص48). 5. رسول خدا (ص): هر که از دنیا برود و متعه نکند بد منظر و بدهیبت باشد مانند کسی که بینی او را بریده باشند.
- [سایر] حدیث زیر برای اثبات ایمان ابوطالب به عنوان دلیل در مکتب ما مطرح است: از امام زین العابدین (ع) راجع به ایمان سؤال شده است ایشان چنین فرموده اند: خداوند متعال به پیامبر (ص) دستور داد که مسلمانان رابطه زوجیت را با کفار قطع کنند. و فاطمه بنت اسد با این که مسلمان بود وی تا زمان مرگ ابوطالب زوجه وی باقی ماند. قرآن کریم در سوره ممتحنه می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که زنان باایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند، آنها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را به سوی کفار بازنگردانید؛ نه آنها برای کفار حلالند و نه کفار برای آنها حلال . و هم چنین می فرماید: و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسی نداشته باشید؛ زیرا کنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند (زیبایی، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسری غلامان باایمان درآورید؛ زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر است؛ هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او،) شما را به شگفتی آورد. بر اساس این آیات حرمت ازدواج با مردان مشرک در مدینه تشریع شده است پس برای ایمان ابوطالب که در دوران مکه از دنیا رفته است روایت فوق چگونه می تواند دلیل باشد؟
- [سایر] در نهج البلاغه در نامهای که حضرت علی(ع) برای معاویه نوشته شده چنین آمده است (نامه شماره 6): این مردمی که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند. پس آنرا که حاضر است، نرسد که دیگری را اختیار کند و آنرا که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفتهاند نپذیرد. شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردی هم رأی شدند و او را امام خواندند، کارشان برای خشنودی خدا بوده است، و اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتی نهاد باید او را به جمعی که از آن بیرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پیکار کنند؛ زیرا راهی را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولی آن شده است ". درباره این نامه میخواهم چند سوال از شما بپرسم: 1. اگر مشورت فقط مخصوص مهاجرین و انصار است و از کسی که آنها انتخاب میکنند خدا راضی است آیا بر این اساس خلافت سه خلیفه مشروعیت پیدا نمیکند؟ 2. آیا در اینجا منظور تمام مهاجرین و انصار است ؟ و آیا مخالفت یکی از افراد این گروه این مشروعیت را بی اعتبار میکند یا نه؟ 3. جملهای که با (اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و ...) شروع میشود آیا مفهوم رضایت داشتن نسبت به سه خلیفه را در بر ندارد؟
- [سایر] به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشید من جوانی هستم که به دلیل ثبات نسبی شرایط زندگی، تصمیم به اجرای دستور الهی و ازدواج کرده ام. اما متاسفانه به دلیل تجربه کم در ارتباط با جنس مونث قادر به شناسایی دقیق روحیات و اخلاق آنها نبوده و از این رو سوالات زیر همواره برایم مطرح بوده است: - با توجه به نحوه انتخاب همسر در جامعه من، یعنی پیشنهاد از سوی خانواده و تایید من، چگونه می توانم همسری که مد نظر خودم هست را بیابم؟ - در جلسه های خواستگاری چه مواردی باید مطرح شود و چگونه؟ اینکه چگونه مطرح شود منظور این نیست که روانشناسی سوال و جواب را بدانم، نه؛ قصد درک صحیح تر و عاقلانه تر از طرف است تا از جانب داری های کودکانه و بعضا احساساتی جلوگیری شود. - دنبال چه ملاک هایی باید بود تا همسو بودن فکری و احساساتی طرف با خود را بهتر درک کرد؟ اگر در این زمینه و حتی راهکارهای دیگری که به ذهن حقیر نرسیده، راهنماییم کنید، بسیار ممنون می شوم. با تشکر طلایی
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید بنده مدت 10 سال است که ازدواج کردم وشاغل می باشم در طول 9 سال گذشته کارت بانکی ام به دست همسرم بود و ایشان مدیریت دخل و خرج را بعهده داشتند و بنده نیز معتقد بودم که وقتی در زندگی صمیمیت و یکرنگی باشد حقوق بنده و حقوق شوهر تفاوتی ندارد تا اینکه سال در شرایط ازدواج خواهرم و نیاز به کمک مالی او,بنده دوست داشتم یک مقداری به خواهرم کمک کنم ولی شوهرم امتناع ورزید و به بنده پولی جهت این کار نداد حتی صد هزار تومان و این باعث شد که من همیشه شرمزده خواهرم شوم و یا اینکه من دوست دارم به عنوان یک زن وسایلی برای خانه مان بخرم ولی شوهرم امتناع می کند و مانع می شود من کم کم به این نتیجه رسیدم که با این که شاغل هستم ولی هیچ تصمیمی برای حقوق خودم نمی توانم بگیرم و این باعث شد که کلا کارتم را از همسرم بگیرم تا خودم بتوانم برای حقوقم تصمیماتی داشته و هر کاری خواستم بکنم ولی این هم برایم مشکل بوجود آورده است به طوری که اگر از همسرم به عنوان شوهر پول بخواهم ( خرید خوراکی برای خانه یا برای بچه ها یا نیازهای روزمره ) ایشان می گویند که شما حقوق بگیر هستید و پول که دارید از خودتان خرج کنید حال من نمی دانم چه کار کنم با اینکه شوهرم ماهیانه یک میلیون حقوق دارد ولی از پول دادن به من امتناع میکند در صورتی که ایشان شوهر بنده هستند ووظیفه دارد که نیازهای مالی بنده و خانه و بچه هارا برطرف کند .ثانیا من در مورد حقوقم چه کار می توانم بکنم که باعث ناراحتی نباشد البته باید بگویم من نیز پس انداز می کنم زیرا قرار است تا چندماه دیگر به خانه جدید برویم و می خواهم برای خانه وسایل جدید بخرم و کلا از لحاظ جامعه شناسی یا روانشناسی یک زن شاغل در خصوص حقوقش در زندگی متاهلی چه وظیفه ای دارد ( دنیا زیرو بم زیاد دارد و زنان همیشه مظلومترین هستند
- [سایر] با سلام. همانطور که می دانیم یکی از امورمهم در زندگی هر فردی ازدواج است.و اسلام نیز در این زمینه بسیار تاکید کرده و نوعی از ازدواج را نیز به عنوان ازدواج موقت تعریف کرده است.احادیث و روایاتی در این زمینه وجود دارد .از جمله :((امام باقر (ع) فرمودند : زنی که مالک نفس خود ( آزاد) باشد و سفیه ، مجنون و کودک نباشد . در چنین حالی شوهر کردن او بدون اجازه ولی جائز است.امام صادق (ع) فرمودند : هر زنی که بخواهد اگر مالک نفس خود باشد ( یعنی کنیز یا دیوانه نباشد ) می تواند ازدواج کند و اگر آن زن بخواهد می تواند وکیل بگیرد.امام صادق (ع) فرمودند : بکر و غیر بکر مساوی است که باید نکاح به اذن آنها باشد و هیچ زنی را نکاح نمی توان کرد مگر به امر و رخصت او .ابو عبد الله (ع) فرمودند : باکره می تواند بدون اجازه پدرش ازدواج کند.امام صادق (ع) فرمودند : اگر دختر راضی شود بدون رضایت پدرش ازدواج موقت نماید اشکالی ندارد.امام صادق (ع) فرمودند :ازدواج موقت با دختر اشکالی ندارد . تا زمانی که دختر از باکره بودن خارج نشود . به خاطر آنکه ممکن است باکره نبودن دختر برای خانواده دختر یک عیب حساب شود.و روایتی را در این زمینه شنیده ام که ائمه صیغه های موقتی که شرط عدم مقاربت در آنها باشد را بدون اذن ولی برای دیگران می خواندند. ازدواج موقت بین دختر و پسر از نظر اسلامی مانند ازدواج دائم است ولی اسلام شناسان و مراجع تقلید از زمان کهن تا به حال درباره اینکه دختر بتواند بدون اذن ولی ازدواج نماید اختلاف نظر داشته اند و بسیاری از آنان به خاطر دوری از هرج و مرج و فساد اذن ولی را شرط عقد می دانسته اند و می دانند . ولی بسیاری بر این عقیده اند که در اسلام بنابر حکم اولیه اذن ولی در عقد دختر بالغ و رشیده شرط نیست چرا که ائمه اطهار (ع) در بسیاری از اخبار رسیده اذن ولی را در ازدواج باکره رشیده شرط نمی دانند و حتی در برخی از روایات ازدواج موقت دختران را بدون اذن ولی و در صورت عدم ازاله بکارت جایز می دانند.حال بسیاری از مراجع به علت مسائل اجتماعی ازدواج موقت را با اذن پدر احتیاط واجب یا واجب و لازم دانسته اند.که به حق می توان گفت صحیح است.با وجوداینکه حکم مراجع تقلید سند است و باید به آن عمل شود از حضرت عالی می خواستم بپرسم آیا گفته های مرا تایید می کنید یا در برخی جملات آن ایراداتی مشاهده می کنید.لطفا آنها را ذکر کنید. من مشغول به تحقیق در این زمینه هستم. سوال دوم من این است.من و دختر خانومی که به هم علاقه داشتیم،از طریق تلفن و پیام کوتاه و گاهی نیز به شکل حضوری ارتباط داشتیم. ارتباط ما فقط در حد صحبت کردن با یکدیگر بود.اما مرجع تقلیدم این ارتباط را جایز نمی دانستند.من در آن زمان حکم دقیق مرجع تقلیدم را در مورد ازدواج موقت نمی دانستم و بی اذن ولی دختر او را به عقد موقت خود در آوردم. شرط عقد ما این بود که ارتباط ما به احترام پدر دختر با وجود محرم بودن در همان حد صحبت کردن باقی بماند واز آن حد تجاوز نکند. (آیا تا اینجا به دلیل اینکه که عالم نبودیم گناهی مرتکب شدیم؟) اما بعدا فهمیدم که ما می بایست تکلیفا از پدر دختر اجازه می گرفتیم.و عقد ما صحیح است اما دختر مرتکب گناه شده است. ولی ما عقدمان را به هم نزدیم و ارتباط خودمان را به همان شکل حفظ کردیم.و از حد صحبت تجاوز نکرد.به یکدیگرجملات عاشقانه می گفتیم اما از گفتن خیلی از جملات نیز خودداری می کردیم.آیا با بر هم نزدن عقد بعد از آگاه شدن از حکم صحیح آن،مرتکب گناه شدیم؟آیا با گفتن جملات عاشقانه به یکدیگرمرتکب گناه شدیم؟لازم به ذکر است که بعدا به لطف خداوند خانواده های خود را از علاقه مان به یکدیگر آگاه ساختیم و الان نیز با هم زن و شوهر هستیم.
- [سایر] سلام حاج آقا خسته نباشید ببخشید اگر مزاحم شدم من از ارادتمندان شما ( درامامزاده علی اکبر چیذر) هستم. حاج آقا یه دفعه جواب منو دادید ولی چون جواب پیام اصلی رو ندادید دوباره می نویسم حاج آقا من پسری 27 ساله هستم با شرایط خوب مالی و شغلی و تحصیلاتی و... از خانواده ای خیلی مذهبی، من تا کنون به خواستگاری 8 دختر خانم رفته ام و 7 تای اونها رو نپسندیدم و خودم تمایلی نشون ندادم ولی حاج آقا بعد از اینکه به خواستگاری هشتمین نفر رفتم دیگه حال خودمو نمی دونم. پاک زده به سرم. دوست ندارم از یه واژه هایی استفاده کنم که سوء برداشت بشه اما من انتخاب خودم رو کردم من ایشان رو پسندیدم و همچنین خانواده من هم بسیار مشتاقند و همچنین پدر و مادر ایشان، اما خودشان رضایت نمیدهند. من تاکنون 15 بار به خواستگاری ایشان رفتم و هر بار تحقیر شدم و جواب منفی گرفتم. حاج آقا نمی دونم دلیل ایشون چیه. من از شرایط خوب مالی و شغلی برخوردارم. و دانشجوی دکترای مهندسی هستم. نمیخوام از خودم تعریف کنم منتهی دلیلی برای رد خودم از طرف ایشون نمی بینم. از نظر ظاهری هم مشکلی ندارم.حاج آقا ایشون حافظ قرآن هستند. انس با قرآن در رفتار و وجنات و سکناتشون تأثیر گذاشته. متانت و نجابت و خوش برخوردی و دارا بودن دلی پاک، من رو به ایشون علاقه مند کرده حالا بعد از 15 بار باز هم جواب منفی گرفتم . من ایشون رو میخوام.البته نمیگم که صورت ظاهرشون تأثیر نداشته ولی من از دیدن حرکات ایشون لذت میبرم و دوست دارم همسر آینده من ایشون باشند. ولی ایشون قبول نمیکنند. حاج آقا من با دوستام که صحبت و درددل میکنم به من میگن چون تو تو خیابون و دانشگاه به صورت دخترا نگاه نمیکنی حالا با دیدن یه دختر خودت رو باختی و نمیتونی خودت رو کنترل کنی. حاج آقا مگه نگاه کردن به نامحرم گناه نیست. آیا این دلدادگی من از نگاه کردن من به صورت ایشون ناشی میشه اصلا مگه گناه داره آدم از یکی خوشش بیاد. حاج آقا دیگه خیلی دارم تحقیر میشم ولی تمی تونم دست از اصرار بردارم. من چی کار باید بکنم تا ایشون رو به خودم علاقه مند کنم؟ چرا ایشون قبول نمیکنند؟ من چیزی کم ندارم. حاج آقا تورو خدا بگید من چه طوری میتونم ایشون رو مجاب کنم. ما قراره یه بار دیگه بریم به خواستگاری ایشون حاج آقا خیلی طولانی شد ببخشید برام خیلی دعا کنید