برای بخشش گناهان، راه‌های مختلفی وجود دارد که در قرآن کریم به آنها اشاره شده است. اما موضوع برخی از آنها با دیگری متفاوت است که نیاز به بررسی دارد. برخی از راه‌های بخشش گناهان در قرآن به شرح زیر است: 1. توبه: اولین و مهم‌ترین راه بخشش گناهان، ‌توبه است. خداوند در قرآن همه مردم را به توبه دعوت کرده و ضمانت کرده است که اگر کسی توبه کند، هر نوع گناهی را بیامرزد.[1] 2. انجام حسنات: یکی دیگر از راه‌های بخشش گناهان، انجام عبادات و کارهای نیک و پسندیده است. بدین معنا که انجام دادن کارهای خوب جدای این‌که ثواب مخصوص به خود را دارد، موجب بخشش و محو گناهان می‌شود. در قرآن چنین آمده: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»؛[2] کارهای نیک، موجب بخشش گناهان می‌شود. البته این بخش از آیه، در آیه‌ای که مربوط به نماز است، قرار گرفته است. ولی کلمه «حسنات» عام است و شامل همه کارهای نیک می‌شود؛ که البته سرآمده همه حسنات و عبادات نماز است و مهم‌ترین و بالاترین مصداق حسنات به‌شمار می‌رود. در این‌باره سلمان از پیامبر اسلام(ص) نقل می‌کند که همراه پیامبر در سایه درختی بودیم که ایشان شاخه‌ای از آن درخت را گرفت و تکان داد تا برگ‌های آن فرو ریخت. سپس در توضیح این کارش فرمود: وقتی مسلمانی به نماز می‌ایستد، همان طور که برگ‌های این درخت ریخت، گناهانش می‌ریزد.[3] 3. ترک گناهان کبیره:[4] اگر کسی خود را از گناهان کبیره دور نگه‌دارد، خدای مهربان، گناهان کوچک او را می‌آمرزد، بدون این‌که توبه کند. البته باید توجه داشت این حکم شامل گناهان صغیره‌ای که تکرار می‌شود و بر آن اصرار می‌شود، نمی‌شود؛ چنانچه امام صادق(ع) فرمود: «اگر بر انجام گناهی اصرار شود، آن گناه صغیره نیست».[5] 4. شفاعت:[6] که در روایات مختلف و متعددی به آن تصریح شده است. اما مهم این است که این شفاعت شامل هر کسی نمی‌شود و تنها کسانی از این موهبت برخوردار می‌شوند که شرایط آن‌را داشته باشند. یکی از این شرایط بر طبق روایات، اهمیت دادن به نماز است. در این‌باره از پیامبر گرامی اسلام(ص) و از امام صادق(ع) نقل شده که فرموده‌اند: «شفاعت ما شامل کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی‌شود».[7] 5. رحمت الهی: خداوند در دو آیه از آیات قرآن، چنین می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاء»؛[8] خداوند به هیچ وجه از گناه شرک، چشم‌پوشی نمی‌کند، ولی گناهان کمتر از آن‌را می‌بخشد. خدا با این آیه دست خود را برای بخشش هر گناهی باز گذاشته ولی تنها کسانی که خود او بخواهد، شامل این بخشش می‌شوند که البته کارهای خدا از روی حکمت صورت می‌گیرد قطعاً برای این بخشش شرط و شروطی وجود دارد؛ زیرا انجام کار بی‌حساب و کتاب مخالف با حکمت الهی است. نتیجه ‌این‌که: برخی از گناهان در دنیا با توبه یا انجام کارهای خوب و یا ترک گناهان کبیره و برخی دیگر از گناهان نیز در آخرت با شفاعت یا بخشش خاص الهی بخشیده می‌شوند. با توبه، هر گناهی حتی شرک هم بخشیده می‌شود، ولی بدون توبه، برخی از گناهان با ترک کبائر یا شفاعت یا مورد رحمت الهی قرار گرفتن بخشیده می‌شود. البته فقط برای کسانی که گناهان کبیره انجام نمی‌دهند، این تضمین وجود دارد که گناهان صغیره آنان بخشیده ‌شود. با توجه به این مطالب، تفاوت بین بخشش همه گناهان با توبه و بخشش صغائر از طریق ترک کبائر مشخص شد. [1] . زمر، 53: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم». [2] . هود، 114. [3] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 79، ص 208، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [4] . ر.ک: «آمرزش گناه کبیره»، سؤال 843؛ «محو شدن گناه کبیره»، سؤال 12801. [5] . الکافی، ج 2، ص 288. [6] . ر.ک: «شفاعت در قیامت»، سؤال 440؛ «شفاعت و رضای الاهی»، سؤال 124. [7] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 270، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 319، انتشارات رضی، قم، چاپ اول، 1375ش. [8] . نساء، 48 و 116.
اینکه بدین مضمون گفته میشود؛ اگر از گناهان بزرگ اجتناب شود، خدا سیّئات را میآمرزد و در جایی دیگر بدین مضمون گفته میشود؛ خدا همه گناهان (ذنوب) را میبخشد، آیا قرآن که تفسیرش باید با جمع آیات باشد میتوان از آن نتیجه گرفت خدا همه گناهان که از سیّئات باشند نه از کبیرهها را در صورت توبه میبخشد؟ یا اینکه خدا گناهان کبیره را هم میآمرزد و اگر میآمرزد پس چرا برایش تبصره گذاشته است، بدان صورت که اگر اجتناب کنیم سیّئات را میآمرزد؟
برای بخشش گناهان، راههای مختلفی وجود دارد که در قرآن کریم به آنها اشاره شده است. اما موضوع برخی از آنها با دیگری متفاوت است که نیاز به بررسی دارد. برخی از راههای بخشش گناهان در قرآن به شرح زیر است:
1. توبه: اولین و مهمترین راه بخشش گناهان، توبه است. خداوند در قرآن همه مردم را به توبه دعوت کرده و ضمانت کرده است که اگر کسی توبه کند، هر نوع گناهی را بیامرزد.[1]
2. انجام حسنات: یکی دیگر از راههای بخشش گناهان، انجام عبادات و کارهای نیک و پسندیده است. بدین معنا که انجام دادن کارهای خوب جدای اینکه ثواب مخصوص به خود را دارد، موجب بخشش و محو گناهان میشود. در قرآن چنین آمده: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»؛[2] کارهای نیک، موجب بخشش گناهان میشود. البته این بخش از آیه، در آیهای که مربوط به نماز است، قرار گرفته است. ولی کلمه «حسنات» عام است و شامل همه کارهای نیک میشود؛ که البته سرآمده همه حسنات و عبادات نماز است و مهمترین و بالاترین مصداق حسنات بهشمار میرود. در اینباره سلمان از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند که همراه پیامبر در سایه درختی بودیم که ایشان شاخهای از آن درخت را گرفت و تکان داد تا برگهای آن فرو ریخت. سپس در توضیح این کارش فرمود: وقتی مسلمانی به نماز میایستد، همان طور که برگهای این درخت ریخت، گناهانش میریزد.[3]
3. ترک گناهان کبیره:[4] اگر کسی خود را از گناهان کبیره دور نگهدارد، خدای مهربان، گناهان کوچک او را میآمرزد، بدون اینکه توبه کند. البته باید توجه داشت این حکم شامل گناهان صغیرهای که تکرار میشود و بر آن اصرار میشود، نمیشود؛ چنانچه امام صادق(ع) فرمود: «اگر بر انجام گناهی اصرار شود، آن گناه صغیره نیست».[5]
4. شفاعت:[6] که در روایات مختلف و متعددی به آن تصریح شده است. اما مهم این است که این شفاعت شامل هر کسی نمیشود و تنها کسانی از این موهبت برخوردار میشوند که شرایط آنرا داشته باشند. یکی از این شرایط بر طبق روایات، اهمیت دادن به نماز است. در اینباره از پیامبر گرامی اسلام(ص) و از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودهاند: «شفاعت ما شامل کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیشود».[7]
5. رحمت الهی: خداوند در دو آیه از آیات قرآن، چنین میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاء»؛[8] خداوند به هیچ وجه از گناه شرک، چشمپوشی نمیکند، ولی گناهان کمتر از آنرا میبخشد. خدا با این آیه دست خود را برای بخشش هر گناهی باز گذاشته ولی تنها کسانی که خود او بخواهد، شامل این بخشش میشوند که البته کارهای خدا از روی حکمت صورت میگیرد قطعاً برای این بخشش شرط و شروطی وجود دارد؛ زیرا انجام کار بیحساب و کتاب مخالف با حکمت الهی است.
نتیجه اینکه: برخی از گناهان در دنیا با توبه یا انجام کارهای خوب و یا ترک گناهان کبیره و برخی دیگر از گناهان نیز در آخرت با شفاعت یا بخشش خاص الهی بخشیده میشوند. با توبه، هر گناهی حتی شرک هم بخشیده میشود، ولی بدون توبه، برخی از گناهان با ترک کبائر یا شفاعت یا مورد رحمت الهی قرار گرفتن بخشیده میشود. البته فقط برای کسانی که گناهان کبیره انجام نمیدهند، این تضمین وجود دارد که گناهان صغیره آنان بخشیده شود. با توجه به این مطالب، تفاوت بین بخشش همه گناهان با توبه و بخشش صغائر از طریق ترک کبائر مشخص شد. [1] . زمر، 53: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم». [2] . هود، 114. [3] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 79، ص 208، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [4] . ر.ک: «آمرزش گناه کبیره»، سؤال 843؛ «محو شدن گناه کبیره»، سؤال 12801. [5] . الکافی، ج 2، ص 288. [6] . ر.ک: «شفاعت در قیامت»، سؤال 440؛ «شفاعت و رضای الاهی»، سؤال 124. [7] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 270، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 2، ص 319، انتشارات رضی، قم، چاپ اول، 1375ش. [8] . نساء، 48 و 116.
- [سایر] با توجه به اینکه یهود با وجود احادیث، از کتاب خدا دست برداشتند، و تنها به احادیث تکیه کردند؛ آیا میتوان گفت که عمر نیز در عصر بعد از پیامبر به دلیل اینکه میترسید چنین اشتباهی پیش بیاید و شبهه برای مردم ایجاد شود، دست به جمع آوری احادیث زد و تنها از مردم خواست که به کتاب خدا اتکا کنند. آیا میتوان اینطور تصوّر کرد که ممکن است جهل آنها را وادار به این کار کرده باشد. اشتباهات عمر در خصوص خیانت به اسلام را چگونه میتوانم بدانم؟ آیا کتابی در این زمینه وجود دارد؟ همچنین در مقدّمه نهج الفصاحه آمده: (پیامبر(ص) فرمود: چیزی از من ننویسید و هر که جز قرآن چیزی نوشته باید محو کند). شاید این منع از آن رو بود که بیم میرفت، مأثور نبوی با آیههای قرآن بهم آمیزد که بیشتر آن اسقاطها که در کلمات و آیات قرآن توهّم کردهاند از اینجاست که توضیح آیهای یا حدیث مستقلی را از عبارت قرآن امتیاز ندادهاند)(ص 47)، امّا در عین حال روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که: (من کتب عنی علماً أو حدیثاً لم یزل یکتب له الأجر ما بقی ذلک العلم أو الحدیث). حال سؤال در این است که آیا رأی پیامبر بر این بود که از احادیث ایشان به صورت مکتوب ضبط شود یا نشود؟ اگر میشود مرا راهنمایی کنید. البته من شیعه هستم ولی متأسفانه شیعه شناسنامهای. مدتی است که دست به تحقیق در این خصوص زدهام. متشکر میشوم مرا از این شبهه برهانید.
- [سایر] سید ابن طاووس در کتاب (مهج الدعوات) دعایی آورده تحت عنوان دعای جامع و ثوابهای زیادی برای آن آورده است تا جایی که مینویسد پیامبر فرمود: (به حق کسی که مرا به راستی به پیغمبری فرستاد هر کس این دعا را بخواند و بخوابد و حال آنکه همه گناهان کبیره را مرتکب شده باشد پس بمیرد، آن شخص شهید راه خدا خواهد بود و اگر چه بیتوبه بمیرد(دقت شود) که خدای تعالی او را و اهل بیت او را و پدر و مادر او را و مؤذن مسجد و پیش نمازی را که در آن مسجد با آن شخص نماز بجا میآورد به عفو و رحمت خود میآمرزد). حال با توجه به اینکه سید در مقدمه کتابش مینویسد من دعاهای معتبر را در این کتاب آوردهام و از این دست دعاها و ثوابهای بیحد و حصر در آن کتاب آورده؛ آیا این روایات با قرآن و مبانی دینی سازگار است؟ آیا آیاتی مانند (فمن یعمل ...) و (انا یتقبل الله من المتقین) اینگونه روایات را بر میتابد؟ آیا با هدف خلقت و مبانی فلسفی و معرفت النفسی که هر عمل ما نقشی در نفس ما باقی خواهد گذاشت و هزاران مطالب دیگر این احادیث سازگار است و آیا باعث تجرّی نمیشود؟
- [سایر] در رسالههای مراجع تقلید آمده: اگر در هنگام صحبت و مشاهده نامحرم خوف مفسده و افتادن به گناه باشد، باید اجتناب شود و گرنه اشکال ندارد. حال سؤال این است که، مقصود از مفسده چیست؟ چرا که اگر مفسده و گناه را صرفاً استمنا و زنا بدانیم آن وقت میتوان گفت خیلی از این صحبتها مخصوصاً آن صحبتهایی که در مکان عمومی است این مفسده را ندارند؛ زیرا واقعاً چند کلام صحبت با نامحرم یا در خیلی از موارد نگاه به نامحرم موجب استمنا و زنا نمیشود. اما اگر بخواهیم دامنه مفسده را آنچنان وسیع در نظر بگیریم که حتی مثلاً اینکه ممکن است بعد از صحبت با نامحرم انسان تا چند دقیقه بعد از آن صحبت نیز به فکر نامحرم باشد یا مثلاً حتی اینکه مقداری دل انسان در هنگام صحبت بلرزد و ... آن وقت باید گفت شاید بالای 95% مکالمات، اینچنین وضعی داشته باشند و طبق این مبنا تقریباً باید گفت: به طور مطلق مرد و زن نامحرم نه به هم نگاه کنند نه حتی با هم صحبت کنند. حتی طبق این مبنا مثلاً اگر در خیابان زنی از ما آدرس سؤال کرد نیز نباید به او جواب داد. یا مثلاً زن حتی برای خرید به سر مغازه نیز نباید برود. مخصوصاً مغازهای که صاحب مغازه جوان باشد. یا طبق این مبنا زن باید کلاً در خانه بنشیند. یا حتی به اخبار تلویزیون که مجریش زن است نیز نباید گوش داد. فیلمها که دیگر جای خود دارد. فیلم خارجی که دیگر اظهر من الشمس است. طبق این مبنا حتی مثلاً طلبههای مجرد در فقه (کتاب النکاح) را نباید بخوانند؛ چون بالأخره ذهن جوان را به خود مشغول میکند. علاوه بر (کتاب النکاح) مبحث (دماء ثلاثة) از (کتاب الطهارة)، مباحث مربوط به (اماء) در ابواب مختلف فقه را نیز نباید بخوانند؛ برای اینکه ذهنشان مشغول میشود. حتی طبق این مبنا شاید بشود گفت شخص مجرّد برخی آیات قرآن را نیز نباید بخواند. آن آیاتی که از حوری و قاصرات طرف و حور مقصورات و .... صحبت میکند؛ زیرا موجب دلمشغولی میشود. یا مثلاً سوره یوسف را نیز نباید بخوانند. در مجموع به صورت مفصل و کامل و موردی در این مورد بحث کنید که معنای این مفسده چیست؟ حدودش کجاست؟ و طبق تعریف فقها از مفسده، در چه مواردی صحبت با نامحرم مفسده دارد و در چه مواردی ندارد؟ لطفاً یک جواب عمقی و بر اساس مبانی ناب اسلامی بدهید نه آن جوابهای معمولی و سطحی که در همه سایتها و سخنرانیها وجود دارد.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان در اسلام کوتاهی در رفع حوائج مسلمین است، و از قرآن و روایات بسیاری استفاده میشود که هر کسی باید به انداز? وسعش در رفع حوائج مسلمانها کوشا باشد: (لِیُنْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهٍ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا اتاهُ اللَّه)[1] (بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده بخشش کند.) و حوائج مسلمین اقسامی دارد: الف) حوائج ضروری نظیر آن چیزی از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج که اگر رفع حاجت او نشود در خطر واقع میشود. این قسم از حوائج را هر کس که قدرت دارد باید رفع کند، و قدر متیقّن از آیات و روایات همین است، و کوتاهی برای کسی که قدرت دارد حرام است. ب) اگر آبروی کسی در خطر باشد، بر همه واجب است که برای حفظ آبروی او کوشا باشند و قطعاً آیات و روایات شامل این قسم نیز میشود، و کوتاهی در این امر نیز از گناهان بزرگ در اسلام است. ج) حوائج لازم ولی غیر ضروری، نظیر آنچه از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج که اگر رفع حاجت او نشود گرچه در خطر واقع نمیشود، ولی در مشکل و مضیقه است، و این قسم را نیز هر کس میتواند باید در رفع آن بکوشد، و آیات و روایات شامل این قسم نیز میشود، و از این قسم است ادای دیونی که وقت آن رسیده باشد و طلبکار مطالبه کند، و از این قسم است اداره جبهه اگر جنگی برای مسلمانها پیش بیاید و نظیر اینها که فراوان است. د) حوائج غیر لازم و غیر ضروری که به آن حوائج رفاهی نیز میگویند، نظیر گوشت و میوه و مانند آن در خوراک، و لباس که حافظ آبرو و کرامت اوست در پوشاک، و خانهای که موجب آسایش اوست در مسکن، و همسری که موجب آسایش اوست در ازدواج، و این قسم از اقسامی است که میتواند از بابت خمس یا زکات تهیه شود، و رفع اینگونه حوائج گرچه واجب نیست، ولی از مستحبّات مؤکّد است، و ثواب آن از هر عمل مستحبّی بیشتر است، صفحه 426 حتّی در بعضی از روایات آمده است که رفع اینگونه حوائج ثوابش از بیست حجّ و عمره و دو ماه اعتکاف در مسجدالحرام بالاتر است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.