اگر یقین به جنابت دارد، تمام اعمالی که بعد آن در عمره انجام داده است، چون مشروط به طهارت است، اشکال پیدا می‌کند ولی در صورتی که شک داشته باشد از این جهت، مشکلی متوجه او نیست. از طرفی مجرد سربرگرداندن در طواف موجب بطلان طواف نمی‌شود. سعی دادن با ویلچر نیز در فرض سؤال که میتوانسته شخصاً انجام دهد باطل است، بنابراین توصیه شده است قبل از ازدواج مجددا به عمره رفته و اعمال آن را به جا آورد و در امکان نداشتن چنین سفری؛ به شخصی نیابت دهد تا به جای او این اعمال را به جا آورد. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1] حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): ج1) اگر یقین به خروج منی ندارد، تکلیفی نسبت به غسل جنابت نداشته است. و اگر یقین به خروج منی دارد و قبل از اعمال هم غسل جنابت انجام نداده طوافها و نماز طوافها باطل است و تا موقعی که شخصاً و در صورت عدم تشرف نائب بجا نیاورد حق ازدواج ندارد. ج2) مجرد سربرگرداندن در طواف موجب بطلان طواف نمی‌شود. ج3) سعی دادن با ویلچر نیز در فرض سؤال که میتوانسته شخصاً انجام دهد باطل است و باید شخصا و در صورت عدم تشرف بالنیابه انجام شود. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): 1- دختران معمولاً جنب نمی‌شوند اما هرگاه به اوج لذت جنسی برسند و همزمان رطوبتی از آنها خارج گردد (که غالباً همراه با سستی بدن است) رطوبت مذکور حکم منی دارد و باید غسل جنابت کنند. و در صورت شک وظیفه‌ای ندارند. 2- در مورد حج باید طواف و نماز طواف و احتیاطا سعی و تقصیر را اعاده نموده و اگر خودش قادر به انجام آن نمی‌باشد، نائب بگیرد و در ضمن اگر قبل از حج یکی از غسل های مستحب یا واجب را انجام داده، کفایت می‌کند و نیازی به اعاده حج نمی‌باشد. 3- واجب نیست صورت طواف‌کننده در حال طواف رو به جلو باشد؛ بلکه می‌تواند به سمت چپ و راست خود نگاه کند، و حتی صورت را برگرداند و به عقب نگاه کند. 4- سعی را می‌توان پیاده یا سواره انجام داد، خواه سالم و توانا باشد، یا بیمار و ناتوان؛ امّا اشخاصی که توانایی دارند بهتر است پیاده بروند. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر غسل احرام کرده کافی است ولی سعی او صحیح نیست و او بر احرام خود باقی است باید خودش برود واعمال را انجام دهد وبدون آن نه تنها ازدواج جایز نیست بلکه از همه محرمات احرام باید اجتناب کند واگر رفتن برای او میسور نیست می تواند نایب بگیرد ولی نایب بعد از طواف عمره با تلفن به او اطلاع دهد و او در شهر خود نماز بخواند وهمچنین طواف نساء وباید بعد از سعی هم به او اطلاع دهد تا هر جا هست تقصیر کند. حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی): چنانچه علم به جنابت در حین اجرای مناسک داشته باید طوافها و نمازهای طواف را مجددا انجام دهد و در صورت عدم تمکن باید نائب بگیرد. [1] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
سلام . سوالی داشتم : اگر دختری در سن ده سالگی خودارضایی می کرده و مادرش به او گفته بوده گناه دارد ولی آن دختر نمیدانسته که باید غسل جنابت انجام دهد و به حج عمره رفته است . هنگام طواف خانه خدا هم سرش را برگردانده است و سعی صفا و مروه را هم با ویلچر اورا بردهاند ولی آن دختر سالم بوده . الآن حکم چیست؟ باید کسی به نیابت از او حج را انجام دهد؟ چگونه؟ آیا این دختر میتواند ازدواج کند؟
اگر یقین به جنابت دارد، تمام اعمالی که بعد آن در عمره انجام داده است، چون مشروط به طهارت است، اشکال پیدا میکند ولی در صورتی که شک داشته باشد از این جهت، مشکلی متوجه او نیست. از طرفی مجرد سربرگرداندن در طواف موجب بطلان طواف نمیشود. سعی دادن با ویلچر نیز در فرض سؤال که میتوانسته شخصاً انجام دهد باطل است، بنابراین توصیه شده است قبل از ازدواج مجددا به عمره رفته و اعمال آن را به جا آورد و در امکان نداشتن چنین سفری؛ به شخصی نیابت دهد تا به جای او این اعمال را به جا آورد.
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
ج1) اگر یقین به خروج منی ندارد، تکلیفی نسبت به غسل جنابت نداشته است. و اگر یقین به خروج منی دارد و قبل از اعمال هم غسل جنابت انجام نداده طوافها و نماز طوافها باطل است و تا موقعی که شخصاً و در صورت عدم تشرف نائب بجا نیاورد حق ازدواج ندارد.
ج2) مجرد سربرگرداندن در طواف موجب بطلان طواف نمیشود.
ج3) سعی دادن با ویلچر نیز در فرض سؤال که میتوانسته شخصاً انجام دهد باطل است و باید شخصا و در صورت عدم تشرف بالنیابه انجام شود.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
1- دختران معمولاً جنب نمیشوند اما هرگاه به اوج لذت جنسی برسند و همزمان رطوبتی از آنها خارج گردد (که غالباً همراه با سستی بدن است) رطوبت مذکور حکم منی دارد و باید غسل جنابت کنند. و در صورت شک وظیفهای ندارند.
2- در مورد حج باید طواف و نماز طواف و احتیاطا سعی و تقصیر را اعاده نموده و اگر خودش قادر به انجام آن نمیباشد، نائب بگیرد و در ضمن اگر قبل از حج یکی از غسل های مستحب یا واجب را انجام داده، کفایت میکند و نیازی به اعاده حج نمیباشد.
3- واجب نیست صورت طوافکننده در حال طواف رو به جلو باشد؛ بلکه میتواند به سمت چپ و راست خود نگاه کند، و حتی صورت را برگرداند و به عقب نگاه کند.
4- سعی را میتوان پیاده یا سواره انجام داد، خواه سالم و توانا باشد، یا بیمار و ناتوان؛ امّا اشخاصی که توانایی دارند بهتر است پیاده بروند.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اگر غسل احرام کرده کافی است ولی سعی او صحیح نیست و او بر احرام خود باقی است باید خودش برود واعمال را انجام دهد وبدون آن نه تنها ازدواج جایز نیست بلکه از همه محرمات احرام باید اجتناب کند واگر رفتن برای او میسور نیست می تواند نایب بگیرد ولی نایب بعد از طواف عمره با تلفن به او اطلاع دهد و او در شهر خود نماز بخواند وهمچنین طواف نساء وباید بعد از سعی هم به او اطلاع دهد تا هر جا هست تقصیر کند.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
چنانچه علم به جنابت در حین اجرای مناسک داشته باید طوافها و نمازهای طواف را مجددا انجام دهد و در صورت عدم تمکن باید نائب بگیرد. [1] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنهای، سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
- [سایر] سلام ضمن تشکر از سایت زیبا خلاق و جامعتون من ایرانی تهرانی28ساله مهندس صنایع کارشناس کنترل پروژه متاهل هستم آقای دکتر من مدت 1سال که با دختر داییم که دیپلم داره ازدواج کردم قبل از اون هم یک سال عقد بودیم .ما ظاهرا رابطه خیلی خوبی با هم داریم فقط خانمم خیلی به خانوادش وابسته است.از صبح که من میرم شرکت اون میره خونه خواهرش ویا خونه مادرش تا نیم ساعت قبل اینکه من بیام خونه. وقتی من میرسم خونه اون خیلی خسته است حوصله منو نداره من با رفتنش مشکلی ندارم اون حق داره بره ولی به نظر من اون تحت تاثیر من نیست و به شدت به هر حرفی که اونا بزنن انگاری وحی منزل باشه، گوش میده . من بارها تلاش کردم که اون یه کلاسی بره برای روحیش،کلاس ورزشی،ایروبیک،قرآن،مشاوره زندگی و ... اما همیشه متاسفانه انگار که این کلاسا وقت رفت و اومدشو به خونه اونا کم میکنه ،باهام همکاری نمی کنه میگه دوست ندارم برم. خلاصه همش دوست داره تو خونه اونا کار یدی کنه ،از اول من حدس میزدم از لحاظ فکری خیلی با هم فاصله داشته باشیم ولی فکر می کردم تغییر میکنه اما متاسفانه یک آدم ظاهربین سطحی و ... باقی مونده و اصلاً نمی خواد تغییر کنه حتی از من میخواد با دوستای من که هم خودشون هم زناشون تحصیل کرده اند کمتر رفت و آمد کنیم یا نکنیم من احساس میکنم احساس کمبود میکنه اما من این مسائل هیچ وقت بهش سرکوفت نزدم و فقط خواستم با محبت به یه اشتراک برسیم ضمن اینکه مادر خانمم خیلی تو زندگیم دخالت می کرد یعنی تو زندگی همه خواهر برادرای خودش و دیگران دخالت می کنه اما من اوایل با تذکر و در آخر توی یه دعوای حسابی که اصلاًدلم نمی خواست اتفاق بی افته تهدیدش کردم که خداروشکر دخالتاش خیلی کمتر شده اما نفوذش رو خانمم خیلی زیاده به حدی که اعصاب منو خورد میکنه چون من دوست دارم خانمم انجوری باشه که من میخوام نه اونجوری که مادرش میگه . من به خاطره زندگیم و آبروم سعی می کنم از خیلی از مسائل بگذرم اما گذشت من باعث شده خانمم به راهی که خودش می خواد ادامه بده من بارها بهش گفتم اینجوری هیچ پیشرفت فکری نمی کنی اما اون فقط دوست داره خونه داری کنه ، اینقدر به خواهرش و مادرش و... کمک میکنه که تو سن 26 سالگی دست درد و پا درد شدید داره من اگه بهش بگم به خودت فشار نیار عصبانی میشه خلاصه خیلی دلم می خواد فاصلم با اون کم بشه ولی نمیدونم چه جوری؟ لطفا راهنماییم کنید
- [سایر] سلام خسته نباشید من 28 ساله و دختر مجرد و لیسانس و شاغل هستم در یک خانواده پرجمعیت که کسی ازدواج نکرده است. برادر من متولد 1367 است اما تمامی خصوصیات اخلاقی اش حتی درک و شعورش مثل یک بچه 4 ساله است ، بدتر از همه افراد خانواده را قبول ندارد و نصیحت کسی را گوش نمی کند به همین خاطر ترتبیت ناپذیر است، برعکس حرف های غریبه ها را قبول دارد کافی است کسی به او نگاه کند سریع متوجه می شود که با یک انسان بشدت ساده روبروست و میتواند او را مثل یک بچه 4ساله براحتی بفریبد به همین خاطرکسی به او کار نمی دهد و بیکار است البته خودش هم تنبل و تن پرور است و در خانه هیچ کاری نمیکند و حتی سراین موضوع با پدرم هم دعوایش شده ،هیچ کسی هم با او دوست نمی شود. به شدت پرخاشگر است و دست بزن دارد. قدش 160 و حداکثر 50کیلو وزن دارد و خدا شکرجسه ضعیفی دارد وگر نه تا بحال سر دعوا در بیرون خودش را به کشتن داده بود البته بااین حال چند بار تا بحال در بیرون از خانه و در خانه دعوا و کتک کاری کرده از آزار خودش هم ابایی ندارد وقتی قهر می کند ممکن است 2روز غذا نخورد یا خیلی وقت ها سر مسائلی که اعصابش خورد است سرش را به دیوار به شدت می کوبد. مشکل دیگر این است با اینکه شغلی ندارد، به بلوغ فکری هم نرسیده اما غریزه اش نسبت به جنس مخالف خیلی قوی است درتلویزیون هرکس را می بیند خوشش می آید هر دختری را می بیند سریع علاقمند می شود حتی 2سال پیش از من خواست شماره همکارم را که یکی دوبار با او صحبت کرده بود بگیرم که برایش خواستگاری کنیم!! این روزها هم مدام حس می کند بیمار است و ضعف دارد، با تلویزیون و کامپیوتر سرگرم است خیلی سعی کرده ام کمکش کنم اما صحبت کسی را قبول ندارد و گوشش هم پر شده.. اگر می شود در مورد اینکه ریشه مشکل شخصیتش و راه حل درمانش راهنمایی ام کنید تشکر.
- [سایر] بنده دختری هستم 23 ساله ساکن شهر ملبورن در کشور استرالیا که از سن 5 سالگی همراه با خانواده ام در این شهر زندگی می کنم. حدود چهارده ماه قبل به عقد دایم نامزدم در آمدم. پس از گذشت مدتی متوجه مداخلات بعضی از اعضای خانواده وی و تغییراتی در رفتار نامزدم نیز گردیدم که باعث سردی روابط میان ما گردید. از چند ماه بدین سو تقریباً رابطه ای میان ما وجود نداشته است، در صورتیکه پدر و مادرم همیشه تلاش داشتند تا با همکاری خانواده نامزدم روابط ما را دوباره برقرار و مشکلات ما را حل کنند. دوماه قبل فامیل نامزدم با مراجعه به شخصی که مرا به عقد دایم نامزدم در حضور بیشتر از 200 تن از مهمانان در محفل نامزدی مان نموده بود از وی خواستند تا صیغه طلاق را جاری کنید که نامبرده با رد این مطلب گفته بود که قبل از هر اقدامی می بایست با دختر و پسر مستقیماً صحبت نماید. لهذا ایشان یعنی شخص عاقد با پدرم تماس گرفته و از وی خواستند تا دختر و پسر را برای صحبت نزد ایشان ببرند. پدر با قبول این مطلب با پدر نامزدم تماس گرفته و گفتند که آقای ..... می خواهند دخترم و پسر شما را از نزدیک ببیند . اما پدر نامزدم در جواب گفته بودند که ما چه وقت بیاییم؟ پدرم در پاسخ گفتند که ما و شما نمی رویم و فقط من دخترم را می رسانم و پسر شما نیز بیاید . وقتی پدرم مرا به منزل شخص عاقد که محل ملاقات ما تعیین شده بود بردند متوجه شدیم که نامزدم با پدر و دایی اش آمده است. اما پدرم مرا آنجا گذاشته و از ایشان نیز خواستند که بگذارند دختر و پسر با آقای عاقد صحبت نمایند. اما آنها بدون توجه به این مطلب وارد منزل آقای عاقد شده و با مداخلات در صحبت ها سعی بر محکوم کردن من داشتند . من ناگزیز شدم به پدرم که از آنجا رفته بودند تا ما آزادانه صحبت های خویش را بنماییم زنگ زدم که شما نیز بیایید ، چون اینها آمده اند . پدرم پس از چند دقیقه آمدند و صحبت هایی صورت گرفت. آقای .... ( شخص عاقد) گفتند که خوشبختانه دلایل کافی برای انجام طلاق ندارید و از والدین هردوی ما خواستند تا با تلاش و دادن فرصت به این دو جوان سعی در حل مشکلات شان نمایند و از دایی نامزدم نیز خواستند تا با صحبت با خانواده خودش و خانواده ما میانجی شده و برای حل این مشکلات تلاش کند . اما با تأسف هیچ گونه تماسی صورت نگرفت تا اینکه دوشب قبل پدر نامزدم برای پدرم زنگ زده و گفت که دختر شما آزاد است چون ما به مراجعه به عالم دینی صیغه طلاق را جاری ساختیم ، پدرم با تعجب از این خبر بسیار ناراحت شدند و گفتند آیا دخترم هیچ گونه حق و حقوقی نداشته است که شما خودسرانه چنین کاری را انجام دادید و آیا لازم نبود که ما را در جریان می گذاشتید؟ و از آنها خواهان دادن نام شخصی را که ایشان ادعای عالم بودنش را داشتند و نام شاهدین را خواستند، اما ایشان با رد این مطلب گفتند شما می خواهید با دختر تان تجارت کنید!!!! حال از حضرت عالی می خواهم با رهنمایی های عالمانه تان مرا یاری رسانیده و از این سردرگمی برهانید: 1 – آیا آنها این حق را داشتند که بدون اجازه من و خانواده ام اقدام به این کار نمایند؟ 2 – آیا شخص عالمی که صیغه طلاق را جاری ساخته است نمی بایست از من و یا پدرم اجازه بگیرد؟ 3 – آیا نداشتن عذر شرعی دختر در هنگام طلاق یکی از شرایط اصلی انجام طلاق نیست؟ در حالیکه من واقعآ در هنگام انجام این کار عذر شرعی داشتم. 4 – آیا هیچ گونه حق و حقوقی برای من تعلق نمی گیرد ، در حالیکه در هنگامی که من به عقد دایم نامزدم در آمدم و در حضور بیشتر از 200 تن از مهمانان وی پذیرفت که مرا در قبال یک جلد کلام الله مجید به خط عثمان طاها ، چهارده شاخه گل محمدی به عشق چهارده معصوم ، یکصد سکه طلای تمام عیار بهار آزادی و همچنین یک سفر حج که به درخواست مادر نامزدم به آن افزوده شد به عقد دایم خود درآورد؟ آیا نداشتن روابط زنا شویی این حقوق را از من سلب می کند؟ در حالیکه ما در دوران نامزدی قرار داشتیم؟!!!! چون وقتی پدرم برای شان گفتند که شما با وجود اینکه دوبار به زیارت خانه خدا مشرف شدید، حق و حقوق دخترم را پایمال کردید، آنها گفتند چون عروسی نکرده بودند و همخوابی صورت نگرفته هیچگونه حقی ندارد!!!! با آرزوی سلامتی حضرت عالی منتظر نظر عالمانه تان هستم تشکر
- [سایر] سلام آقای مرادی عزیز . صحبت های شما بسیار آموزنده و دلنشین هست . آگاهی بخشی به اقشار جامعه کار بزرگیه و شما در این امر مهم موفق بودین و از خدا می خوام همیشه به شما سلامتی و شادی عنایت کنه . آقای مرادی من دختر 24 ساله ای هستم در رشته ی علوم تربیتی تحصیل کردم و مطالعات روان شناسی دارم و سعی بر بالا بردن سطح اطلاع و دانش خود دارم . پدر من فرد بدبین و خود رای هست . هیچگاه اجازه ی تصمیم گیری در مسائل مختلف زندگی رو به من ندادند . همیشه من رو از ارتباط با دوستانم و اقوام منع کرده . اجازه ی بیرون رفتن حتی کتابخونه رو به سختی به من می دند . تو خونه چندان رابطه ی صمیمی بین اعضای خانواده نیست . من 5 برادر دارم . مادرم همیشه از طرف پدرم تحقیر شده و در گذشته تمام خاطرات من با کتک های پدرم و دعواهایی به علت مشکلاتی که خانواده ی پدر و مادرم داشتند سرشار هست . پدرم در کودکی من به من تجاوز جنسی داشتند . به هیچ عنوان خواسته های ما براشون اهمیت نداره . خوب من در این شرایط بزرگ شدم و شاید تنها کسی که من رو تربیت کرده خودم بودم و تجربیاتم .در هر صورت زمانیکه من در سن 20 سالگی بودم روحیه ی شکننده ای داشتم . به هیچ عنوان شناختی بر مسئله ی ازدواج و زندگی زناشویی نداشتم . تعدادی خواستگار داشتم . اما پدرم به هیچکدوم رو قبول نکردند و نظر من رو هم نخواستند .حدود 2 سال من خواستگاری نداشتم تا اینکه چندی پیش پسر دایی ام که در ضمن پسر عمه ام هست به خواستگاری من اومدند . این پسر 28 سالشون هست . از نظر ژنتیکی قطعا مشکل وجود داره . ایشون از سربازی به دلیل سابقه ی بیماری روانی ( دو شخصیتی بودن ) معاف شدند. میون خانواده ی من و خانواده ی ایشون سال ها مجادله بوده و هست . من به این آقا جواب رد دادم .چون در این شرایط و ضمن اینکه در مورد مسائل فکری و اعتقادات مذهبی با هم اختلاف داریم و علاوه بر این من هیچ احساس علاقه ای نسبت به ایشون در خودم احساس نکردم به نظرم ازدواج موفقی نخواهد بود . اما پدرم بعد از این که من خواسته شون رو مبنی بر ازدواج با پسر دایی ام رد کردم هر روز به من سرکوفت می زنند که دیگه کسی نمیاد و ... علت اصلی اینکه برای من خواستگار نمیاد عدم معاشرت ما با آشنایان و اقوام هست . اما ایشون این دلیل رو نمی پذیرند و می گند خودت عیب و ایراد داری که کسی نمیاد . متاسفانه وقتی هم صحبت های شما و کارشناسان دیگه رو گوش می دند تنها اون چیزی که دوست دارند رو از صحبت های شما برداشت می کنند و پدر من شخصی نیست که اشتباهاتشون رو بپذیرند و به دیگران حق بدند و اهل گفتگوی منطقی نیستند . از طرفیd من می خوام در جامعه فعال باشم تا حتی اگر ازدواج نکردم روی پای خودم بایستم اما رفتار پدرم و محدودیت هایی که می گذارند باعث شده اعتماد به نفسم در برخورد با افراد جامعه پایین بیاد . با این حال پنهانی و دور از چشم پدرم ( البته مادر و بردارانم اطلاع دارند ) به کارهای مختلفی از جمله کارهای پژوهشی و مدیریت گروهی از دانشجویان برای فعالیت های مختلفی از جمله تشکیل گردهمایی و بازدید از مکان های تاریخی و علمی می پردازم . اما باز هم به خاطر محدودیت هام در بیرون رفتن از خونه تو این فعالیت هام اونطور که در توانم هست نمی تونم فعال باشم . گذشته از این مسائل که برای شما گفتم من در گروه دانشجویی که مدیریت و مسئولیتش رو بر عهده دارم با فردی آشنا شدم که البته بر حسب همکاری در گروه باهم در ارتباط بودیم و هستیم . ایشون فردی پاک دامن ، واقع بین ، متدین و متعهد ، مسئولیت پذیر ، باگذشت هستند . من و ایشون رابطه مون بیشتر از همکاری در گروه شده و به عنوان دو دوست مستقلا با هم در ارتباطیم . ما نسبت به هم شناخت پیدا کردیم تا حدودی در این مدت یک سال هم فکری ، رفتار و روحیه ی سازگار با هم رو در خودمون مشاهده کردیم . من و ایشون به هیچ عنوان علاقه ی شدید به هم نداریم اما همدیگه رو دوست داریم و این علاقه بعد از شناخت بیشتر شکل گرفته . ایشون 1 سال و نیم از من کوچکتر هستند اما فردی باهوش و آگاه و پخته هستند . خانواده ای مذهبی دارند . من و ایشون بعد از 1 سال آشنایی و شناخت 2 ماه پیش در مورد ازدواج با هم صحبت کردیم . من با مادرم صحبت کردم و مادرم نگران این بودند که ایشون چون دانشجو هستند سرمایه ای ندارند برای تشکیل زندگی . اما با توجه به شناختی که من از ایشون دارم ( ایشون مدیر هسته های علمی دانشگاهشون هستند و فعالیت های عمرانی هم داشتند با وجود اینکه سنشون 22 سال بیشتر نیست )و البته 1 سال دیگه فارغ التحصیل می شند مطمئن هستم با کمی قناعت و صبوری و همکاری من( شاغل بودنم)می تونیم زندگی مادی رو پیش ببریم . ایشون هم با مادرشون صحبت کردند . مادر ایشون لیسانس روان شناسی دارند اما با این حال به شدت مذهبی و سنتی فکر می کنند . مادر ایشون از نحوه ی آشنایی ما رضایت ندارند و بسیار با این مسئله که من از ایشون 1 سال و نیم بزرگتر هستم مخالفت می کنند . من و ایشون تصمیم داریم از راه منطقی و گفتگو خانواده ها رو راضی کنیم و عجولانه پیش نریم . با این حال مسئله ی سن من و ایشون بیشترین مشکل رو ایجاد کرده در حالیکه ما چون بر تصمیممون فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که می تونیم زندگی خوب و موفقی در کنار هم داشته باشیم و در طول این یک سال مسئله ی سن تاثیری بر رابطمون نداشته نمی تونیم استدلال مادر و پدرشون رو قبول کنیم با این حال رضایت خانواده ی ایشون شرط هست . حالا من سوالی داشتم خدمتتون ما با به کار بردن چه روش و راهکاری می تونیم ذهنیت خانواده ی ایشون رو نسبت به سن و همچنین نحوه ی آشناییمون که خانواده ی ایشون گمان می کنند دختری که با پسری رابطه ی دوستی داشت دختر پاک و متعهدی نیست ، تغییر بدیم . به هر حال اگر شما من رو راهنمایی کنید بسیار ممنونتون می شم . فقط از شما درخواست می کنم روش درستی رو به ما بگید تا در پیش بگیریم برای کسب حمایت خانواده ها. موفق باشید و در پناه خدا .