با توجه به اینکه خروج بدون اجازه زن از منزل، در صورتی جایز نیست که منافات با حق زناشویی همسر داشته باشد و در عرف امروز، مرد در دوران عقد نسبت به چنین حقی آزاد نیست، زن برای خروج از خانه نیاز به اجازه شوهر نخواهد داشت؛ کما اینکه که اجازه از پدر نیز لازم نیست؛ ولی اگر این امر موجب اذیت و آزار پدر شود باید از آن خودداری نمود. ضمن اینکه برخی از فقها[1] اجازه از پدر را در این امر لازم دانسته‌اند. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[2] حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): تا زمانی که زن به خانه شوهر نرفته، نیازی به اذن کسی برای خروج از خانه ندارد. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): در این دوران نه نفقه واجب است و نه اجازه گرفتن زن از شوهرش. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر متعارف چنین باشد که مرد نباید قبل از عروسی نزدیکی کند این در واقع یک شرط ضمن عقد به حساب می‌آید و مرد باید به آن پایبند باشد و به همین دلیل بیرون رفتن زن از خانه در این مدت نیازی به اجازه شوهر ندارد و از سوی دیگر نفقه زن نیز در این مدت بر مرد واجب نیست. حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی): در فرض سؤال، در دوران نامزدی فقط اذن پدر شرط است. حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته): 1. زن بعد از رفتن به خانه شوهر، در مساله استمتاع جنسی و خروج از منزل باید از شوهر اطاعت کند و پرداخت نفقه و مهریۀ زن بر شوهر واجب است. 2. پس از عقد تا زمانی که زن به خانه شوهر نرفته است، شوهر ولایتی بر او ندارد و پرداخت نفقۀ زن در این مدت بر شوهر واجب نیست. 3. اگر زن مهریه اش را نگرفته است، فقط در خصوص نزدیکی می تواند تمکین نکند و در سایر استمتاعات جنسی باید تمکین کند؛ ولی اگر یکبار به نزدیکی رضایت داد و نزدیکی انجام شد،دیگر نمی تواند از نزدیکی جلو گیری کند. 4. پدر بر فرزند خود که بالغ و رشید است، ولایتی ندارد و در مقابل پدر وظیفه ای برای تامین نفقۀ او ندارد؛ البته اگر به دلیل ناتوانی نتوانست هزینه های خود را تامین کند، بر پدر او واجب است نفقۀ او را تامین کند. اگر این دختر رشیده باشد، برای خروج از منزل نیاز به اذن پدر ندارد؛ البته در عرف امروز وقتی پدر نیازهای مالی فرزندان را تامین می کند، در قبالش شرط می‌کند که فرزندان در امر صلاح و فساد خویش و از جمله خروج از منزل از او اطاعت کنند و این یک شرط ارتکازی است و عمل به آن واجب است. 5. شایسته است شوهر با رعایت اخلاق و مدارا با همسر و خانواده ایشان، از ایجاد اختلاف جلوگیری کند. لینک به سایت استفتائات [1] . آیت الله نوری همدانی. [2] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
با سلام؛ من و همسرم قرار بوده 19 اسفند ماه مراسم عروسی خود را برگزار کنیم اما به دلیل اختلافات خانوادگی،مراسم کنسل شد! خانواده همسرم ارتباط ما را محدود کردند و حتی اجازه این که ما همدیگر را بیرون از منزل ببینیم،نمیدهند! در حالی که همسر شرعی و قانونی من است! آیا بنده میتوانم به ایشان بگویم که بدون اجازه من نباید مسافرت بروی و یا مواردی از این قبیل؟ پس به طور کلی؛ زمانی که دختر عقد شده در خانه پدرش است، برای اموری مثل آموزش، بیرون رفتن از خانه، مسافرت و .. باید از پدرش اجازه بگیرد یا از شوهرش؟
با توجه به اینکه خروج بدون اجازه زن از منزل، در صورتی جایز نیست که منافات با حق زناشویی همسر داشته باشد و در عرف امروز، مرد در دوران عقد نسبت به چنین حقی آزاد نیست، زن برای خروج از خانه نیاز به اجازه شوهر نخواهد داشت؛ کما اینکه که اجازه از پدر نیز لازم نیست؛ ولی اگر این امر موجب اذیت و آزار پدر شود باید از آن خودداری نمود.
ضمن اینکه برخی از فقها[1] اجازه از پدر را در این امر لازم دانستهاند.
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[2]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
تا زمانی که زن به خانه شوهر نرفته، نیازی به اذن کسی برای خروج از خانه ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
در این دوران نه نفقه واجب است و نه اجازه گرفتن زن از شوهرش.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اگر متعارف چنین باشد که مرد نباید قبل از عروسی نزدیکی کند این در واقع یک شرط ضمن عقد به حساب میآید و مرد باید به آن پایبند باشد و به همین دلیل بیرون رفتن زن از خانه در این مدت نیازی به اجازه شوهر ندارد و از سوی دیگر نفقه زن نیز در این مدت بر مرد واجب نیست.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
در فرض سؤال، در دوران نامزدی فقط اذن پدر شرط است.
حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):
1. زن بعد از رفتن به خانه شوهر، در مساله استمتاع جنسی و خروج از منزل باید از شوهر اطاعت کند و پرداخت نفقه و مهریۀ زن بر شوهر واجب است.
2. پس از عقد تا زمانی که زن به خانه شوهر نرفته است، شوهر ولایتی بر او ندارد و پرداخت نفقۀ زن در این مدت بر شوهر واجب نیست.
3. اگر زن مهریه اش را نگرفته است، فقط در خصوص نزدیکی می تواند تمکین نکند و در سایر استمتاعات جنسی باید تمکین کند؛ ولی اگر یکبار به نزدیکی رضایت داد و نزدیکی انجام شد،دیگر نمی تواند از نزدیکی جلو گیری کند.
4. پدر بر فرزند خود که بالغ و رشید است، ولایتی ندارد و در مقابل پدر وظیفه ای برای تامین نفقۀ او ندارد؛ البته اگر به دلیل ناتوانی نتوانست هزینه های خود را تامین کند، بر پدر او واجب است نفقۀ او را تامین کند. اگر این دختر رشیده باشد، برای خروج از منزل نیاز به اذن پدر ندارد؛ البته در عرف امروز وقتی پدر نیازهای مالی فرزندان را تامین می کند، در قبالش شرط میکند که فرزندان در امر صلاح و فساد خویش و از جمله خروج از منزل از او اطاعت کنند و این یک شرط ارتکازی است و عمل به آن واجب است.
5. شایسته است شوهر با رعایت اخلاق و مدارا با همسر و خانواده ایشان، از ایجاد اختلاف جلوگیری کند.
لینک به سایت استفتائات [1] . آیت الله نوری همدانی. [2] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنهای، سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
- [سایر] سلام،ممنون از راهنماییتان اما کمی کلی بود و فکر می کنم شما دقیقا متوجه سوال من نشدید: من به اشتباهات خانوادم معترفم و به همسرم هم حق میدم اما حرف من منزوی بودن همسرم و عدم ارتباط با دیگران است و البته مساوی نبودن رفتارش با خانواده هامون یعنی به راحتی منزل مادرش میریم در هفته شاید یک بار و شایدم اصلا منزل مادر من نریم اما 2 بار یا شایدم بیشتر منزل مادرشیم و گاها شب آنجا می مانیم من عذاب می کشم وقتی خانوادم منو منزل مادرشوهرم پیدا می کنند من اجازه نمیدم چیزی به همسرم منتقل بشه اما از حرفاشون که میگن تو همش اونجایی،تو دختر اونایی،باید فلان روز اینجا باشی ...دیگه خسته شدم.والدینم دلشون برای پسرم تنگ میشه و بدون اینکه بخوان به من زور میگن. جالب اینجاست که در خانواده ی همسرم برادر شوهرم وضعیتی مثل من دارد یعنی خانواده معتقدند خانواده ی همسرش برایش اولویت دارد و همه ی خوشیها و شادیهایش با آنهاست چند بار این را به همسرم گفتم که خانواده ی من در مورد من مثل شما در مورد برادرت فکر می کنند اما او گفت اصلا اینطور نیست تو در کنار آنها هستی همسرم می گوید فقط از خواهرم بدش می آید و دیگه از سایر اعضای خانوادم دلخور نیست اما رفتارش چیز دیگه ای نشان می دهد با هیچ یک از اعضای فامیل خودش و من رفت و آمد نمی کند مگر گهگاهی ما یه جمع دوستانه داشتیم که هر ماه دور هم جمع می شدیم اما حالا به دلیل اینکه از یکی دو نفر آنها دلخوری درونی دارد آنجا هم نمی آید من هم دلم نمی خواهد بدون او جایی حضور پیدا کنم و نمیروم کم حوصله است برادرش دو قلو دارد وقتی منزل مادرش باشند قاتی می کند و میرویم خانه چون حوصله ی سرو صدا ندارد نگرانی من وقتی بیشتر می شود که رفتارهایی در او می بینم که مانند پدرش است چون پدرش افسردگی شدید دارد و البته اصلا اخلاقهای خوبی ندارد مثلا:وقتی باردار بودم کوچکترین کمکی بهم نمیکرد ،در بچه داری ذره ای کمک نمی کند حتی اگر جلوی چشمانش بیمار باشم ،توقع دارد همه ی کارهایش را من بکنم مثل یک بچه ،و از همه بدتر همه ی کارهایش را توجیه می کند و طوری رفتار می کند که انگار عقل کل است و من اصلا نمی فهمم البته خصوصیات خوب کم ندارد اما اینها مواردی هستند که دلم می خواهد پیش از بزرگتر شدن فرزندمان حل شود تا او مانند پدرش نشود. ببخشید که طولانی شد.ممنون
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق