خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهْرًا فیِ کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»؛[1] تعداد ماه‌‏ها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفریده، دوازده ماه است که چهار ماه از آن، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع می‌‏باشد). این، آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است. کلمه شهور، جمع «شهر» به معنای ماه است، و این کلمه در عربی از ماده «شهرت» گرفته شده و به مفهوم ظهور و وضوح است. علت اطلاق کلمه شهر بر ماه‌‌های قمری این است که مردم در پرداخت دیون و معاملات دیگر خود بدان نیاز داشتند و ظهور و اختفای ماه بر عالم و جاهل و بیابانگرد و شهرنشین روشن و آشکار بود و همه مردم حتی اشخاص بی‌‌سواد و بیابانی نیز می‌‏توانستند حساب آن‌را داشته باشند؛ از این‌رو مدار احکام اسلام بر پایه ماه‌‌های‏ قمری‏ نهاده شده است.[2] چگونگی اختلاف در روزها و ماه‌‌های سال در سال شمسی و قمری سال شمسی و پدیدار شدن چهار فصل، بر اساس و مبنای گردش زمین به دور خورشید به وجود می‌‌آید که از آن به حرکت سالیانه یا حرکت انتقالی یاد می‌شود که زمین در حول یک دایره بیضی شکل در مدت 365 شبانه روز و 6 ساعت و 9 دقیقه یک مرتبه به دور خورشید که هسته مرکزی آن است می‌گردد و سال شمسی از آن پدید می‏‌آید؛ و چون محور گردش زمین به دور خورشید حالت بیضی شکل دارد گاهی زمین به خورشید نزدیک می‌‌شود و گاهی از آن دور و گاهی نیز در نقطه اعتدال قرار می‌گیرد و همین امر سبب پیدایش فصل‌های مختلف و تفاوت حرارت محیط نیم کره شمالی و جنوبی در فصول مختلفه، تفاوت ساعات شب و روز در فصول زمستان و تابستان، نزول باران و...، می‌‌گردد.[3] اما سال قمری بر اساس گردش ماه بر دور زمین، تنظیم و حساب می‌‌شود و دوازده دوره گردش ماه بر دور زمین یکسال قمری می‌‌باشد و چون گردش ماه بر دور زمین از سی روز بیشتر و از بیست و نه روز کمتر نیست، دوازده دوره آن که یکسال قمری است که سی‌صد و پنجاه و پنج روز و کسری می‌‌شود که آن کسر در ظرف چند سال یک روز تمام می‌‌شود؛ از این‌رو بین ماه‌ها و سال قمری با ماه‌‏ها و سال‌های شمسی ده روز اختلاف به وجود می‌آید و ماهی از ماه‌‏های‏ قمری‏ مانند ماه مبارک رمضان یا ماه ذی الحجه و...، گاه در زمستان و گاه در تابستان می‏‌باشد.[4] در حقیقت ماه قمری و شب قدر جابجا نمی‌‌شود، بلکه این ده روز اختلاف بین ماه قمری و شمسی سبب شده تا سال قمری ده روز قبل از پایان سال شمسی به پایان برسد و فصل‌‌ها در هر سال با ده روز اختلاف از ماه قمری پدیدار شوند، مثلاً اگر سال گذشته اوّل اسفند، اول ماه رمضان بود، امسال، اول اسفند، در دهم ماه رمضان پدیدار می‌‌شود. همچنین هر سال ده روز به این تأخیر در پدیدار شدن فصل به جهت همان ده روز اختلاف، اضافه می‌‌شود که در نتیجه پس از چند سال یک دوره فصلی جابجا شده و ماه‌‌های قمری نیز در فصل دیگری ظاهر می‌‌شوند، نه این‌که جابجایی واقعی صورت گیرد تا اشکال شود که شب قدر و عید قربان و...، در حال جابجا شدن است، در حالی‌که این وقایع در شب و روز خاصی اتفاق افتاده‌اند. علاوه بر این، با عنایت به آیه: «هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُو».[5] پروردگار حکیم مدار و ملاک برای احکام اسلامی را ماه‌‌های قمری قرار داه نه ماه‌های شمسی. بنابر این، روزها و شب‌های خاص اسلامی هیچ‌گاه جابجا نمی‌‌شوند، بلکه همیشه ثابت هستند مثلاً عید قربان همیشه در دهم ذی الحجه اتفاق می‌‌افتد و عاشورا همیشه در دهم محرم و شب قدر همیشه در یکی از شب‌های 19 یا 21 یا 23 ماه رمضان خواهد بود نه در غیر آن. این جابجایی فرضی به دلیل مقایسه ماه‌‌های قمری با ماه‌های شمسی تصور می‌شود که آن هم ملاک و مدار احکام اسلامی نیست. [1] . توبه، 36. [2] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول،‏ محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، النص، ص 33، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404 ق. [3] . ابن بابویه، محمد بن علی، ترجمه علل الشرائع، مترجم، مسترحمی، هدایت الله، النص،‏ ص 7، کتاب فروشی مصطفوی، تهران، چاپ ششم، 1366 ش.(پاورقی) [4] . مفضل بن عمر، توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، محقق و مصحح: باقری بیدهندی، ناصر، پاورقی، طباطبایی، سید محمد حسین،‏ ص 162، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1379ش؛ مفضل بن عمر، توحید المفضل،‏ محقق، مصحح، مظفر، کاظم،‏ ص 131، داوری، قم، چاپ سوم، بی‌تا؛ شیخ صدوق، الخصال، ترجمه، کمره‌ای، محمد باقر، ج 2، ص 256، کتابچی، تهران، چاپ اول، 1377ش. [5] . «او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد و برای آن منزلگاه‏هایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید خداوند این را جز بحق نیافریده او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانشند، شرح می‏دهد»، یونس، 5.
با سلام؛ اینکه شب قدرشب نزول قرآن است و قرآن در آن نازل شده، قطعی است. این شب یک شب بوده در یک تاریخ خاص، اما ماه رمضان در حال تغییر است، یک سال تابستان، یک سال زمستان، چطور است که شب قدر یک روز زمستان است و یک روز تابستان و ثابت نیست.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهْرًا فیِ کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»؛[1] تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است که چهار ماه از آن، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع میباشد). این، آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است.
کلمه شهور، جمع «شهر» به معنای ماه است، و این کلمه در عربی از ماده «شهرت» گرفته شده و به مفهوم ظهور و وضوح است. علت اطلاق کلمه شهر بر ماههای قمری این است که مردم در پرداخت دیون و معاملات دیگر خود بدان نیاز داشتند و ظهور و اختفای ماه بر عالم و جاهل و بیابانگرد و شهرنشین روشن و آشکار بود و همه مردم حتی اشخاص بیسواد و بیابانی نیز میتوانستند حساب آنرا داشته باشند؛ از اینرو مدار احکام اسلام بر پایه ماههای قمری نهاده شده است.[2]
چگونگی اختلاف در روزها و ماههای سال در سال شمسی و قمری
سال شمسی و پدیدار شدن چهار فصل، بر اساس و مبنای گردش زمین به دور خورشید به وجود میآید که از آن به حرکت سالیانه یا حرکت انتقالی یاد میشود که زمین در حول یک دایره بیضی شکل در مدت 365 شبانه روز و 6 ساعت و 9 دقیقه یک مرتبه به دور خورشید که هسته مرکزی آن است میگردد و سال شمسی از آن پدید میآید؛ و چون محور گردش زمین به دور خورشید حالت بیضی شکل دارد گاهی زمین به خورشید نزدیک میشود و گاهی از آن دور و گاهی نیز در نقطه اعتدال قرار میگیرد و همین امر سبب پیدایش فصلهای مختلف و تفاوت حرارت محیط نیم کره شمالی و جنوبی در فصول مختلفه، تفاوت ساعات شب و روز در فصول زمستان و تابستان، نزول باران و...، میگردد.[3]
اما سال قمری بر اساس گردش ماه بر دور زمین، تنظیم و حساب میشود و دوازده دوره گردش ماه بر دور زمین یکسال قمری میباشد و چون گردش ماه بر دور زمین از سی روز بیشتر و از بیست و نه روز کمتر نیست، دوازده دوره آن که یکسال قمری است که سیصد و پنجاه و پنج روز و کسری میشود که آن کسر در ظرف چند سال یک روز تمام میشود؛ از اینرو بین ماهها و سال قمری با ماهها و سالهای شمسی ده روز اختلاف به وجود میآید و ماهی از ماههای قمری مانند ماه مبارک رمضان یا ماه ذی الحجه و...، گاه در زمستان و گاه در تابستان میباشد.[4]
در حقیقت ماه قمری و شب قدر جابجا نمیشود، بلکه این ده روز اختلاف بین ماه قمری و شمسی سبب شده تا سال قمری ده روز قبل از پایان سال شمسی به پایان برسد و فصلها در هر سال با ده روز اختلاف از ماه قمری پدیدار شوند، مثلاً اگر سال گذشته اوّل اسفند، اول ماه رمضان بود، امسال، اول اسفند، در دهم ماه رمضان پدیدار میشود. همچنین هر سال ده روز به این تأخیر در پدیدار شدن فصل به جهت همان ده روز اختلاف، اضافه میشود که در نتیجه پس از چند سال یک دوره فصلی جابجا شده و ماههای قمری نیز در فصل دیگری ظاهر میشوند، نه اینکه جابجایی واقعی صورت گیرد تا اشکال شود که شب قدر و عید قربان و...، در حال جابجا شدن است، در حالیکه این وقایع در شب و روز خاصی اتفاق افتادهاند.
علاوه بر این، با عنایت به آیه: «هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُو».[5] پروردگار حکیم مدار و ملاک برای احکام اسلامی را ماههای قمری قرار داه نه ماههای شمسی. بنابر این، روزها و شبهای خاص اسلامی هیچگاه جابجا نمیشوند، بلکه همیشه ثابت هستند مثلاً عید قربان همیشه در دهم ذی الحجه اتفاق میافتد و عاشورا همیشه در دهم محرم و شب قدر همیشه در یکی از شبهای 19 یا 21 یا 23 ماه رمضان خواهد بود نه در غیر آن. این جابجایی فرضی به دلیل مقایسه ماههای قمری با ماههای شمسی تصور میشود که آن هم ملاک و مدار احکام اسلامی نیست. [1] . توبه، 36. [2] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، النص، ص 33، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404 ق. [3] . ابن بابویه، محمد بن علی، ترجمه علل الشرائع، مترجم، مسترحمی، هدایت الله، النص، ص 7، کتاب فروشی مصطفوی، تهران، چاپ ششم، 1366 ش.(پاورقی) [4] . مفضل بن عمر، توحید مفضل، ترجمه علامه مجلسی، محقق و مصحح: باقری بیدهندی، ناصر، پاورقی، طباطبایی، سید محمد حسین، ص 162، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1379ش؛ مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق، مصحح، مظفر، کاظم، ص 131، داوری، قم، چاپ سوم، بیتا؛ شیخ صدوق، الخصال، ترجمه، کمرهای، محمد باقر، ج 2، ص 256، کتابچی، تهران، چاپ اول، 1377ش. [5] . «او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد و برای آن منزلگاههایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید خداوند این را جز بحق نیافریده او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانشند، شرح میدهد»، یونس، 5.
- [سایر] شب قدر شب خاصی است که در آن قرآن نازل شده و گردش آن در فصلهای مختلف موجب میشود آن شب خاص ثابت نباشد! این امر چگونه قابل توجیه است؟
- [آیت الله سبحانی] هر سال در ثبوت اول ماه رمضان دچار اختلاف می شویم، تکلیف شب قدر چیست؟
- [سایر] با توجه به اینکه هر سال در ثبوت اول ماه رمضان، دچار اختلاف میشویم، تکلیف شب قدر چه میشود؟
- [سایر] با سلام خدمت استاد گرامی. در شب 23 ماه مبارک رمضان درمراسم احیا شب قدر جنابعالی فرمودید اولین مسلمانان به ترتیب ، اول حضرت محمد(ص) بعد حضرت علی (ع) و سپس بانو خدیجه(ع) بوده اند . اما تا جائی که از قبل می دانستم و باز هم نحقیق کردم اول حضرت خدیجه(ع) مسلمان شدند و سپس جضرت علی (ع). آیا اشتباه نکردید ؟
- [سایر] میشود این رمضان موعد فردا باشد.آخرین ماه صیام غم مولا باشد.می شود در شب قدرش به جهان مژده دهندکه همین سال ظهور گل زهرا باشد. سلام طاعاتتون قبول بادیدن برنامه هاتون وعدم حضورتون درشب های قدر به اصفهان کلی بهم ریختم کاش میومدین حاج آقا کاش میومدین ودل این سید اولاد پیغمبر رو با هزار تای دیگه شاد می کردین کاش میومدین راستی کاش اسم منم (جواد) بود تاجواب ایمیل هام رو میدادین .التماس دعای شدید که محتاج شدیدم
- [سایر] سلام کوتاه خدمت حاجی خوب همه ایرانیا اولا زیارت قبول و طاعت پر ز نور دوما دو سال هر وقت تو دانشگاه شریف میام بیام دنبال شما برا هر مراسمی که نهاد و هیئت داره،میگن شهاب مرادی شریف نمیاد جرا واقعا چرا حدا برا احیای نیمه شعبان و یا احیای شبای قدر یا اعتکاف رمضان و یا جلسات هفتگی مشتاق شما هستیم مگر ما شریفی ها دل نداریم همین یا علی
- [سایر] سلام، ما در یک مجتمع 200 واحدی زندگی میکنیم که سالن اجتماعات، لابی و یک حسینیه دارد که به عنوان مشاعات عمومی در بین تمام 200 نفر تقسیم میشود و هزینه آب و برق و گاز آن عمومی است. ما برای انجام بعضی مراسمات؛ مانند مراسم ماه رمضان و شبهای قدر و محرم و صفر و نماز مغرب و عشا و دیگر مراسم مذهبی از سالن اجتماعات استفاده میکنیم. الآن چند نفر اعلان کردهاند که ما بدلیل این که در هزینههای آب و برق و گاز سالن اجتماعات شریک هستیم، مخالف انجام مراسم و نماز هستیم الآن تکلیف ما چیست؟ آیا باید نماز جماعت را منحل کنیم؟
- [سایر] به نام ستار العیوب سلام بر بنده خوب خداوند خوب حاج آقا مرادی، لطف کنید پیامم خصوصی باشد سپاسگزارم روزه و نمازهایتان همیشه مقبول درگاه حق و هرروزتان عید باشد ان شاءالله . من هم در شبهای قدر ماه مبارک رمضان امسال در میان پاکان حضرت دوست از اوخواسته ام تا مرا نیز ببخشاید تا از کوچکترین عباد الصالحینش باشم. من قبلا هم از راهنماییهای شما استفاده کرده ام .البته با نام... ... ثانیا از شما درخواست می کنم که برای همه و من حقیر هم دعا بفرمایید و در پایان راهنماییهایتان یک نصیحت جانانه یا یک حدیث زیبا برایم بنویسید که همیشه آویزه گوشم و ملکه ذهنم باشد. به خانواده محترمتان سلام خالصانه ما را برسانید / یا علی مدد.
- [سایر] شهاب عزیز ! سلام خوب به خاطر دارم که استاد دوانی، تا چه پایه به تو علاقه مند بود. شاید که آخرین دوست او بودی وهمراه آخرین سفر عمر، دوستی - هم لباس ، اما جوان و شاداب. محبتهایت در مرکز اسناد، فقط بهانه ی آشنایی بود،چون به راحتی میشد فهمید که در-با تو بودن–احساس آرامش و التیام زخمهای کهنه ی روزگار را پیدا میکند. همواره ازسفری یاد میکرد که تو موجب اش بودی، سفری که هیچکدام ازاهالی آن، فراموش اش نخواهندکرد. شب ها و روزهایی بس شیرین در خانه ای سنتی و قدیمی با نخل های سبز –در اواسط خیابانی که انتهایش– حرم آقایمان را قاب گرفته بود. حتی در کتاب نقد عمر ( چاپ جدید ) هم، بر آن اشارتها دارد و از آن حکایت ها. و تنها از آن روزها خاطره ای را مرور میکنیم ... خدا خیرت دهد که دو بار دیگر اهالی آن سفرعجیب را دور هم جمع کردی –یک نوبت در منزل سیدِ ثابت قلم و دیگر در بیت العلم آقای دوانی . و باز هم نشستی آنچنانی که بوی سفر می داد و باز، خنده های شیرین استاد –دستی که موقع خندیدن بالا می آورد و گفتنی هایی که از دل تاریخ – در دل داشت . فقدان او را به شما-اهالی آن سفر- خانواده ی آن مرحوم و خصوصاً آقای محمدعلی رجبی(دوانی) که در سفر کربلا، زحمات بی دریغ او را برای پدر می دیدیم – با تمام وجود تسلیت می گویم . رفیقان قدر یکدیگر بدانید اجل سنگ است و آدم مثل شیشه ! مهدی ریاحی
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند