باید گفت که روایاتی مرتبط با این زمینه موجود است: 1. آیه پیمان چنین می‌گوید -«زمانی که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت(و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می ‏دهیم».[1] ذیل این آیه، از امام علی(ع) نقل شده است: وقتی که آنان اقرار به اطاعت کردند که او پروردگارشان است و آنان بندگان او هستند، از آنان نسبت به حج بیت الله الحرام پیمان گرفت، سپس صفحاتی را از آب آفرید، به قلم فرمود: پیمان بندگانم را نسبت به خانه‌ام بنویس، قلم آن‌را در آن صفحات نوشت.[2] در این روایت، سخن از اصل تکلیف حج است و نه سخن از تعداد آن. 2. روایتی دیگر از امام صادق(ع) وجود دارد مبنی بر اینکه زمانی که به ابراهیم و اسماعیل(ع) دستور داده شده خانه خدا را بسازند، آنان کعبه را بنا نهادند و سپس ابراهیم روی یکی از رکن‌ها نشسته و بانگ برآورد: آگاه باش و توجّه نما، بیا حجّ، بیا حجّ! او اگر نداء می‌‏داد: بیایید به سوی حجّ، تنها کسانی اجابت می‌‏کردند که در آن روز آفریده شده بودند، ولی وقتی نداء داد: بیا حجّ، تمام مردم چه انسان‌های مخلوق و چه آنهایی که در اصلاب و پشت مردان بودند، لبیک گفته و دعوت حق را اجابت نمودند. پس آنان که ده بار لبیک گفتند ده بار حج انجام داده و کسانی که پنج بار لبیک گفتند پنج مرتبه حج به جا آورده و آنان ‌که بیشتر لبیک گفتند به تعداد لبّیکشان حج انجام خواهند داد، و کسانی هم که یک‌بار لبیک گفتند یک حج انجام خواهند داد، و آنان‌که اصلاً لبیک نگفتند حج نصیبشان نخواهد شد.[3] [1] . «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ‏ بِرَبِّکُمْ‏ قالُوا بَلی‏ شَهِدْنا«، اعراف، 172. [2] . «فقال علی: قوله تبارک و تعالی: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی‏ شَهِدْنا» فلما أقروا بالطاعة بأنه الرب و أنهم العباد أخذ علیهم المیثاق بالحج إلی بیته الحرام، ثم خلق الله رقا أرق من الماء و قال للقلم. اکتب موافاة خلقی بیتی الحرام، فکتب القلم موافاة بنی آدم فی الرق»، عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم‏، ج ‏2، ص 38، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ‏1380ق‏.‏ [3] . «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا أُمِرَ إِبْرَاهِیمُ وَ إِسْمَاعِیلُ (ع) بِبِنَاءِ الْبَیْتِ وَ تَمَّ بِنَاؤُهُ قَعَدَ إِبْرَاهِیمُ عَلَی رُکْنٍ ثُمَّ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَوْ نَادَی هَلُمُّوا إِلَی الْحَجِّ لَمْ یَحُجَّ إِلَّا مَنْ کَانَ یَوْمَئِذٍ إِنْسِیّاً مَخْلُوقاً وَ لَکِنَّهُ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَبَّی النَّاسُ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ لَبَّی عَشْراً یَحُجُّ عَشْراً وَ مَنْ لَبَّی خَمْساً یَحُجُّ خَمْساً وَ مَنْ لَبَّی أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَبِعَدَدِ ذَلِکَ وَ مَنْ لَبَّی وَاحِداً حَجَّ وَاحِداً وَ مَنْ لَمْ یُلَبِّ لَمْ یَحُج»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏4، ص 206 و 207، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.
میگویند که هرکسی به تعداد بلههایی که در عالم ذر در جواب (الست بربکم) گفته باشد، زیارت خانه خدا قسمتش میشود. این نکته تا چه حدّ صحت دارد؟
باید گفت که روایاتی مرتبط با این زمینه موجود است:
1. آیه پیمان چنین میگوید -«زمانی که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت(و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم».[1]
ذیل این آیه، از امام علی(ع) نقل شده است: وقتی که آنان اقرار به اطاعت کردند که او پروردگارشان است و آنان بندگان او هستند، از آنان نسبت به حج بیت الله الحرام پیمان گرفت، سپس صفحاتی را از آب آفرید، به قلم فرمود: پیمان بندگانم را نسبت به خانهام بنویس، قلم آنرا در آن صفحات نوشت.[2]
در این روایت، سخن از اصل تکلیف حج است و نه سخن از تعداد آن.
2. روایتی دیگر از امام صادق(ع) وجود دارد مبنی بر اینکه زمانی که به ابراهیم و اسماعیل(ع) دستور داده شده خانه خدا را بسازند، آنان کعبه را بنا نهادند و سپس ابراهیم روی یکی از رکنها نشسته و بانگ برآورد: آگاه باش و توجّه نما، بیا حجّ، بیا حجّ! او اگر نداء میداد: بیایید به سوی حجّ، تنها کسانی اجابت میکردند که در آن روز آفریده شده بودند، ولی وقتی نداء داد: بیا حجّ، تمام مردم چه انسانهای مخلوق و چه آنهایی که در اصلاب و پشت مردان بودند، لبیک گفته و دعوت حق را اجابت نمودند. پس آنان که ده بار لبیک گفتند ده بار حج انجام داده و کسانی که پنج بار لبیک گفتند پنج مرتبه حج به جا آورده و آنان که بیشتر لبیک گفتند به تعداد لبّیکشان حج انجام خواهند داد، و کسانی هم که یکبار لبیک گفتند یک حج انجام خواهند داد، و آنانکه اصلاً لبیک نگفتند حج نصیبشان نخواهد شد.[3] [1] . «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا«، اعراف، 172. [2] . «فقال علی: قوله تبارک و تعالی: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا» فلما أقروا بالطاعة بأنه الرب و أنهم العباد أخذ علیهم المیثاق بالحج إلی بیته الحرام، ثم خلق الله رقا أرق من الماء و قال للقلم. اکتب موافاة خلقی بیتی الحرام، فکتب القلم موافاة بنی آدم فی الرق»، عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 38، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق. [3] . «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا أُمِرَ إِبْرَاهِیمُ وَ إِسْمَاعِیلُ (ع) بِبِنَاءِ الْبَیْتِ وَ تَمَّ بِنَاؤُهُ قَعَدَ إِبْرَاهِیمُ عَلَی رُکْنٍ ثُمَّ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَوْ نَادَی هَلُمُّوا إِلَی الْحَجِّ لَمْ یَحُجَّ إِلَّا مَنْ کَانَ یَوْمَئِذٍ إِنْسِیّاً مَخْلُوقاً وَ لَکِنَّهُ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَبَّی النَّاسُ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ لَبَّی عَشْراً یَحُجُّ عَشْراً وَ مَنْ لَبَّی خَمْساً یَحُجُّ خَمْساً وَ مَنْ لَبَّی أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَبِعَدَدِ ذَلِکَ وَ مَنْ لَبَّی وَاحِداً حَجَّ وَاحِداً وَ مَنْ لَمْ یُلَبِّ لَمْ یَحُج»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 4، ص 206 و 207، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1362ش.
- [سایر] خداوند متعال چرا این جهان را خلق نموده است؟ معمولاً جواب این است که مخلوقات عالم مخصوصاً انسانها خدا را بشناسند و او را پرستش نمایند. من فکر میکنم که خداوند متعال جهان هستی را خلق نمود تا ما حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) را بشناسیم. اگر نظر دوم درست است چرا خدا کارهای زجردهنده را نسبت به آنان انجام داد و اگر اولی درست است چرا آنان را مورد اذیت و آزار قرار داد؟ از یک طرف ما میگوییم که حضرت و خاندان ایشان محبوبترین بندگان نزد خدا هستند و از طرفی سختترین کارها را نسبت به آنان انجام داده است. چرا؟ چرا ما مجرمین خاکی را ساخت و برای هدایت ما به راه راست انوار خود یعنی حضرت و خاندان وی را در بدترین وضعیت قرار داد؟ این مطلب شبیه تمییز کردن گل رز با زغال است. چرا خدا راه درد و رنج در این دنیا را انتخاب نموده است؟ معلوم میشود خدا درد و رنج و زشتی را دوست میدارد و سنت وی بر این استوار است آیا این نحوه تعامل خدا است با کسانی که آنان را دوست میدارد؟ خدا واقعاً چه میخواهد؟ زندگی من در حال حاضر خیلی بحرانی است شاید برای اینکه میخواهم در نظر خدا خوب باشم از اینرو این همه نوع مشکل در زندگی دارم. علما میگویند اگر در زندگی خود بدیها را رها نمایید و با تقوا زندگی کنید با آزمایشها از طرف خدا روبهرو خواهید شد و سختی خواهید دید. اگر زندگانی راحت و همراه با گناه باشد، علما میگویند که در این دنیا معاقب خواهید شد و سختی را خواهید دید. پس چه فرق میکند در هر دو صورت سختی وجود دارد. آیا راهی وجود دارد که با خدا معامله نماییم و به من مجالی دهد که زندگیای را که خودم میخواهم (خوب یا بد) داشته باشم. من طاقت ندارم و نمیتوانم تصوّر کنم که طاقت و توان و کردار و رفتار معصومین(ع) را داشته باشم و حتی در حد خاک پای آنها باشم... .
- [سایر] بنده دختری هستم 23 ساله ساکن شهر ملبورن در کشور استرالیا که از سن 5 سالگی همراه با خانواده ام در این شهر زندگی می کنم. حدود چهارده ماه قبل به عقد دایم نامزدم در آمدم. پس از گذشت مدتی متوجه مداخلات بعضی از اعضای خانواده وی و تغییراتی در رفتار نامزدم نیز گردیدم که باعث سردی روابط میان ما گردید. از چند ماه بدین سو تقریباً رابطه ای میان ما وجود نداشته است، در صورتیکه پدر و مادرم همیشه تلاش داشتند تا با همکاری خانواده نامزدم روابط ما را دوباره برقرار و مشکلات ما را حل کنند. دوماه قبل فامیل نامزدم با مراجعه به شخصی که مرا به عقد دایم نامزدم در حضور بیشتر از 200 تن از مهمانان در محفل نامزدی مان نموده بود از وی خواستند تا صیغه طلاق را جاری کنید که نامبرده با رد این مطلب گفته بود که قبل از هر اقدامی می بایست با دختر و پسر مستقیماً صحبت نماید. لهذا ایشان یعنی شخص عاقد با پدرم تماس گرفته و از وی خواستند تا دختر و پسر را برای صحبت نزد ایشان ببرند. پدر با قبول این مطلب با پدر نامزدم تماس گرفته و گفتند که آقای ..... می خواهند دخترم و پسر شما را از نزدیک ببیند . اما پدر نامزدم در جواب گفته بودند که ما چه وقت بیاییم؟ پدرم در پاسخ گفتند که ما و شما نمی رویم و فقط من دخترم را می رسانم و پسر شما نیز بیاید . وقتی پدرم مرا به منزل شخص عاقد که محل ملاقات ما تعیین شده بود بردند متوجه شدیم که نامزدم با پدر و دایی اش آمده است. اما پدرم مرا آنجا گذاشته و از ایشان نیز خواستند که بگذارند دختر و پسر با آقای عاقد صحبت نمایند. اما آنها بدون توجه به این مطلب وارد منزل آقای عاقد شده و با مداخلات در صحبت ها سعی بر محکوم کردن من داشتند . من ناگزیز شدم به پدرم که از آنجا رفته بودند تا ما آزادانه صحبت های خویش را بنماییم زنگ زدم که شما نیز بیایید ، چون اینها آمده اند . پدرم پس از چند دقیقه آمدند و صحبت هایی صورت گرفت. آقای .... ( شخص عاقد) گفتند که خوشبختانه دلایل کافی برای انجام طلاق ندارید و از والدین هردوی ما خواستند تا با تلاش و دادن فرصت به این دو جوان سعی در حل مشکلات شان نمایند و از دایی نامزدم نیز خواستند تا با صحبت با خانواده خودش و خانواده ما میانجی شده و برای حل این مشکلات تلاش کند . اما با تأسف هیچ گونه تماسی صورت نگرفت تا اینکه دوشب قبل پدر نامزدم برای پدرم زنگ زده و گفت که دختر شما آزاد است چون ما به مراجعه به عالم دینی صیغه طلاق را جاری ساختیم ، پدرم با تعجب از این خبر بسیار ناراحت شدند و گفتند آیا دخترم هیچ گونه حق و حقوقی نداشته است که شما خودسرانه چنین کاری را انجام دادید و آیا لازم نبود که ما را در جریان می گذاشتید؟ و از آنها خواهان دادن نام شخصی را که ایشان ادعای عالم بودنش را داشتند و نام شاهدین را خواستند، اما ایشان با رد این مطلب گفتند شما می خواهید با دختر تان تجارت کنید!!!! حال از حضرت عالی می خواهم با رهنمایی های عالمانه تان مرا یاری رسانیده و از این سردرگمی برهانید: 1 – آیا آنها این حق را داشتند که بدون اجازه من و خانواده ام اقدام به این کار نمایند؟ 2 – آیا شخص عالمی که صیغه طلاق را جاری ساخته است نمی بایست از من و یا پدرم اجازه بگیرد؟ 3 – آیا نداشتن عذر شرعی دختر در هنگام طلاق یکی از شرایط اصلی انجام طلاق نیست؟ در حالیکه من واقعآ در هنگام انجام این کار عذر شرعی داشتم. 4 – آیا هیچ گونه حق و حقوقی برای من تعلق نمی گیرد ، در حالیکه در هنگامی که من به عقد دایم نامزدم در آمدم و در حضور بیشتر از 200 تن از مهمانان وی پذیرفت که مرا در قبال یک جلد کلام الله مجید به خط عثمان طاها ، چهارده شاخه گل محمدی به عشق چهارده معصوم ، یکصد سکه طلای تمام عیار بهار آزادی و همچنین یک سفر حج که به درخواست مادر نامزدم به آن افزوده شد به عقد دایم خود درآورد؟ آیا نداشتن روابط زنا شویی این حقوق را از من سلب می کند؟ در حالیکه ما در دوران نامزدی قرار داشتیم؟!!!! چون وقتی پدرم برای شان گفتند که شما با وجود اینکه دوبار به زیارت خانه خدا مشرف شدید، حق و حقوق دخترم را پایمال کردید، آنها گفتند چون عروسی نکرده بودند و همخوابی صورت نگرفته هیچگونه حقی ندارد!!!! با آرزوی سلامتی حضرت عالی منتظر نظر عالمانه تان هستم تشکر