این‌که حقیقت همان درک ما از واقعیت است مطلبی درست است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود: به پاسخ 27204 (تفاوت میان حقیقت و واقعیت). اما این‌که تا واقعیت اتفاق نیفتد حقیقتی وجود ندارد نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا واقعیت داشتن به معنای وقوع خارجی نیست، بلکه اعم است؛ زیرا ممکن است چیزی واقعیت داشته باشد ولی هیچ‌گاه در عالم خارج تحقق پیدا نکند مانند این‌که می‌گوییم: «عدم علت، علت عدم معلول است»؛ بنابراین واقعیت داشتن به معنای برخورداری از نفس الامر است. برای اطلاع از بحث نفس الامر رجوع شود: به پاسخ 29794(نفس الامر). اما این‌که واقعیت می‌تواند از ازل تا ابد موجود باشد، در مورد اصل واقعیت همین گونه است که از ازل تا ابد همیشه هست، اما این مطلب مستلزم ازلی و ابدی بودن واقعیت‌های جزئی و خاص نیست، بلکه هر هویت جزئی و خاص تحت شرایط خاص محقق می‌شود و پایان می‌پذیرد.
سلام؛ اگر حقیقت، درک ما از واقعیت است، پس تا واقعیت اتفاق نیفتاده حقیقتی وجود ندارد؛ و این یعنی واقعیت هم میتواند از ازل تا ابد باشد؟!
اینکه حقیقت همان درک ما از واقعیت است مطلبی درست است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود: به پاسخ 27204 (تفاوت میان حقیقت و واقعیت).
اما اینکه تا واقعیت اتفاق نیفتد حقیقتی وجود ندارد نمیتواند درست باشد؛ زیرا واقعیت داشتن به معنای وقوع خارجی نیست، بلکه اعم است؛ زیرا ممکن است چیزی واقعیت داشته باشد ولی هیچگاه در عالم خارج تحقق پیدا نکند مانند اینکه میگوییم: «عدم علت، علت عدم معلول است»؛ بنابراین واقعیت داشتن به معنای برخورداری از نفس الامر است. برای اطلاع از بحث نفس الامر رجوع شود: به پاسخ 29794(نفس الامر).
اما اینکه واقعیت میتواند از ازل تا ابد موجود باشد، در مورد اصل واقعیت همین گونه است که از ازل تا ابد همیشه هست، اما این مطلب مستلزم ازلی و ابدی بودن واقعیتهای جزئی و خاص نیست، بلکه هر هویت جزئی و خاص تحت شرایط خاص محقق میشود و پایان میپذیرد.
- [سایر] سلام سوالم اینه که حضرت مهدی (عج)بعدازظهورشان آیا تا ابد در قید حیات و در کنار مومنان خواهند بود یا نه؟اگه نه چرا؟شنیدم که صاحب الزمان بعداز سالها حکومت و زندگی در کنار شیعیان به وسیله یک زن یهودی و شیطان پرست شهید خواهند شدآیا این حرف حقیقت داره؟
- [سایر] روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است: (پیامبر اکرم(ص) به تمام زنان اعمّ از پیر و جوان سلام میکردند، امّا من فقط به سالخوردگان از زنان سلام میکنم). درباره این روایت چند سؤال دارم: الف. اصل روایت چیست و در چه منبعی ذکر شده؟ ب. دلیل این تفاوت روش بین رسول خدا و امیرالمؤمنین چه بوده؟ ج. با توجّه به حجاب رایج آن زمان که زنان پوشیه داشتند و نیز با توجّه به دستورِ (قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ)، جوان یا پیر بودن زنان از کجا برای حضرت معلوم میشده تا بخواهند طبق آن سلام بکنند یا نکنند؟ د. وظیفه ما در این رابطه چیست؟ من واقعاً نمیدانم. من خودم تا حالا بارها شده در مهمانیها و جاهای دیگری به دختران سلام کردهام و هیچ اتفاقی نیز نیفتاده است. از دوستان دیگری نیز که این را پرسیدهام آنها نیز گفتهاند برای ما نیز اتفاقی نیفتاده. نمیدانم. شاید ما مریض هستیم. شاید شهوت جنسی ما فوق العاده پائین است. اما واقعاً برایم سؤال است که آیا حتی یک سلام خشک و خالی نیز ممکن است موجب مفسده شود؟! یا حتی خود بنده و باز دوستان که پرسیدهام شده که مثلاً در مهمانی چند کلمهای را با دختر نامحرم حرف زدهایم اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاده. احتمال قریب به یقین تا بحال برای شما نیز اتفاق افتاده که با زن یا حتی دختر نامحرمی چند کلمهای صحبت کنید. حالا سر کلاس درس در خیابان، اداره و یا در هر جای دیگری. حال آیا این صحبت برایتان مفسده داشته یا خیر؟! حتی شده باز بنده و دوستان که موقع صحبت با یک نامحرم به او نگاه نیز کردهایم (نه نگاه از روی شهوت) اما هیچ مفسدهای نداشته است. حال واقعاً این برایم سؤال است که اگر این احادیث است آیا ما مریض هستیم که هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده یا نه ما مریض نیستیم، بلکه این احادیث منظور دیگری دارند؟!
- [سایر] سلام خسته نباشید من6ماهه که دچار پانیک شدم.ازتیر ماه بود که دیگه حمله ای بهم دست نداده ولی اضطراب انتظار منو آزارم میده همیشه منتظرم تا یه اتفاق بد بیفته. تا به حال توی خونواده ی ما چنین اتفاقی نیفتاده بود همه شاد سر حال هستند ولی منم به اونا گفتم که چه اتفاقی برام افتاده با این وجود درک نکردند. سطح تحصیلاتشون هم پایین نیست ولی ...شبها نمی تونم بخوابم چون فکر می کنم خواب بدی میبینم.اگه یه جای بدنم یه کم درد بکنه فکرهایی میاد توذهنم که که سعی میکنه اون درد رو به یه بیماری بد تبدیل کنه اما همه ی اینا توی ذهنمه وواقعیت نداره ولی خیلی زیاد اذیتم میکنه دیگه آرامش که هیچی امید به فردای خودم هم ندارم. لطفا کمکم کنید
- [سایر] با سلام خدمت شما عزیزان و عرض خدا قوت که وقت خود را برای کمک به من و دیگر دوستان گذاشته اید. من مشکلات و اتفاق هایی درطول زندگی داشتم که از خوب و بد بودن و نحوه ی برخورد با آنها بی خبر بودم واز شما درخواست راهنمایی د ارم. من 2 سال پیش اتفاقهای زیادی در رابطه با جن و... برایم افتاد که به شما مختصراً می گویم. قبل از خواب یکبار روحم از تنم جدا شد و همیشه قبل و بعد از اون هم این رو داشتم ولی مقاومت کردم و فقط یکبار این برام اتفاق افتاده و به طوری بود که از سینه ام روحم جدا می شد و انگار که کسی دارد آن را می کشد بیرون! و یکبار هم خیلی زود از زیر فشارش آمدم بیرون . نمی دانم چه بگویم شاید یک جن بود زیر چشم چپ من.! شاید خنده دار باشد ولی یک جلیقه مشکی با یک شلوار مشکی تنش بود و وقتی من او را دیدم داد کشید و تمام صورت منو گرفت من متقابلا داد کشیدم ولی بی صدا این کار را کردم. من در شهر سنندج زندگی می کنم و با یکی از دوستام که فکر می کنم تو این وادی ها می تواند باشد صحبت کردم گفت تو باید اجازه بدهی روحت را از تنت جدا کند. او می خواهد یک محبتی به تو بکند.! نمی دانم شاید راست می گفت، شما بهتر می دانید و به خاطر همین مدتی بود که این اتفاق برایم نیفتاده بود پیش خودم گفتم: بیا من به تو اجازه می دهم روح مرا بکشی بیرون و جالب همان شب آمد ولی من بازهم ترسیدم و اجازه ندادم. و اتفاقات دیگری مثل داد زدنِ شاید جن تو گوشم و... برایم افتاده لطفا راهنمایی ام کنید. با تشکر
- [سایر] با عرض سلام و تبریک سال نو در مورد ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چند وقت پیش کلیپی از آیت الله ناصری در بین مردم و موبایل ها رایج شد که بشارت ظهور بسیار نزدیک آقا را می دادند که در داستانی که تعریف می کردند می گفتند حتی خیلی از پیرمرد ها هم ظهور ایشان را درک می کنند. حال با توجه به این که بعضی مفسران اعتقاد دارند که قبل از ظهور 15 سال قحطی و جنگ اتفاق می افتد و با نظر به وحوادث اخیر کشورهای منطقه آیا می شود این وقایع را این گونه تفسیر کرد. با عنایت به مواد فوق چگونه این موضوع را می شود تبیین کرد. (لطفاً اگر منابعی مرتبط با این موارد اطلاع دارید معرفی نمایید. سایت یا کتاب و ...)
- [سایر] خانم کهتری عزیز ، با سلام در ارتباط با سوال 764962 .من پسر فعال و پر انرژی هستم.ارتباطم با همه زیاده.همیشه از زندگیم لذت بردم.اما الان چندین ماهه به دلیل دچار شدن به این افکار مزاحم زندگی برام سخت و عذاب آور شده.وقتی یک فکر وسواسی سراغم میاد دچار تپش قلب شدید سر درد و بعضی مواقع هم حالم به هم میخوره و ...و خانوادم همه نگران من هستن که چرا اینجوری شدم.اما هیچ کس از دل من خبر نداره که بیماری من روانیه نه جسمانی.الان هم زمان امتحانتم هست و اصلا نمیتونم درس بخونم.چون وضع جسمانیم و روحیم جوریه که تعریف کردم. چندین جلسه پیش روانشناس رفتم و کمکم کرد که مقابله کنم.خوب بود .اما وقتی افکار مزاحم رو اهمیت نمیدم به یک شکل جدید خودشونو نشون میدن. ((مثلا موقع غذا خوردن یک احساس بهم میگه اگه یک دونه برنج از قاشقم افتاد یعنی زمان ازدواج برادرم من میمیرم...)) من اهمیت نمیدم در ظاهر.اما انگار دستم نا خواسته به سمت تکرار اون عمل میره تا اون احساس ازم دور بشه. وقتی که بار اول فکر وسواسی به سراغم میاد بهش عمل نکنم تا 1 ساعت بعد کاملا از ذهنم دور میشه.اما اگه فقط یک بار بهش عمل بکنم دیگه نمیتونم ترکش کنم و بارها و بارها تکرار میکنم و متاسفانه همیشه بار اول ناخواسته پیش میاد.(مثل مثال قاشق که گفتم) انگار منتظرم بهم یه چیزی مثل وحی به من بگه این افکار حقیقت نداره که دیگه تکرار نکنم و هر چی روانشناس میگه این افکار پوچ هستند احساس میکنم روانشناس حس درونی من رو نمیدونه که احساس میکنم واقعا مثلا فلان اتفاق رخ میده و چون اینو میدونم که آدم با فکر کردن به یک مثلا ممکنه براش اتفاق بیفته یه چیزی مثل تکنولوژی فکر ،همش نگرانم نکنه این افکار بد من هم اتفاق بیافتن. دیگه واقغا زندگی کردن برام سخت شده لطفا کمکم کنید
- [سایر] سلام حاج آقا امروز در برنامه مردم ایران سلام درمورد صله رحم توضیح اندکی دادید باید بگویم آخه چه صله رحمی ؟خود من شخصا هر جمعی میروم باید به سوالات دیگران جواب بدهم که چرا سرکارنمیروی؟؟؟؟چرا ازدواج نمیکنی؟؟؟چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟بعدهم که به منزل میایم بااعصاب خرد باید گریه کنم و...چی بگم ؟؟/به این مردم فضول ؟بگم من راستی حاج آقا ممکنه من زیر این گنبد کبود هیچ جفتی نداصلا خواستگارندارم که نمیشه باوز کنید بعضی مواقع حرف از ازدواج کسانی میزنند که من اصلا آنها را نمیشناسم و علاقه ای هم به شنیدن این حرفها ندارم همین باعث شده ازمردم به دور باشم همین پارسال دلم گرفته بود به اتفاق مادرم وچند نفر از خانمهای قرآنی به جمکران رفتیم در راه برگشت یکی ازخانمها گفت :(نذر کردم اگه بخت دخترت باز بشه بیام اینجا پول بیندازم )حاج آقا نمیدونید چه حالی پیدا کردم احساس خیلی بدی داشتم شما درک نمیکنید من چی میگم خلاصه بگم مردم فضولن دیگه البته ببخشید من اینقدر راحت حرف میزنم منم به خدا گفتم دلم ازدست این بندهات گرفته خیلی دلم گرفته. من به تازگی دیپلم خیاطی گرفتم خیاطی میکنم وقصد ادامه آن را دارم تا خدا چی بخواهد داشته باشم ؟ ببخشید که من اینقدر مزاحمتان میشوم من این حرفها را تا الان به جز پدر مادرم به هیچ کس نگفتم باز هم معذرت خواهی میکنم که مزاحم شدم .
- [سایر] سلام به دوست مهربان همه نوجوان ها و جوانها ایرانی نمی دانم دقیقا از کجا شروع کنم .. حقیقت را بخواهید من و بسیاری از جوانان امروز این مملکت دغدغه تربیتی بچه های امروز و جوانان فردا را داریم . واقعیت را بخواهید مدارس فقط به دنبال بالا بردن سطح نمرات هستن و چیزی جز این در اولویت نیست حال آنکه پرورش یکی از ارکان اصلی در امر آموزش است موضوعی که به نظر میرسه نباید ساده از آن گذشت ولی قطعا خبر دارین اوضاع در مدارس و دبیرستانهای ما چگونه شده و این به شدت ما را نگران کرده . ... سر و وضع دخترو پسرها تو خیابون مایه خجالت همه ما شده نمیدانم واقعا کنترل صنف فروشندگان البسه این همه مشکل است . مطمئنا همه مشکل هم از این بابت نیست ولی تو را به خدا به فریاد این اوضاع فرهنگی برسید ، تو را به خدا به آموزش و پرورش یاداوری کنید آنها مسئولیت سنگینی بر عهده دارن . ... تو را به خدا فکری برای این اوضاع بکنید . من ادعا نمیکنم خیلی خوبم ولی تحمل این همه بی حیایی واقع سخت شده برام ، میترسم و نگران روزی هستم که کار از کار بگذره . خواهر کوچک شما در همین نزدیکی
- [سایر] سلام من از شما کمک میخوا هم بعد از 9 ماه ر نج و تو سلا ت مکرربه اهل بیت علیه سلا م احسا س می کنم که ملا قا ت با شما در بیما رستان اتفا قی نبو د ه بلکه لطف خدا برا ی ا ین همه گر یه وز ار ی و دعا ها ی فر او ان بوده من از منز ل بر اد ر م با شما تما س می گیر م ورا حت نیستم ازشما خو ا هش می کنم به جان حضر ت ز هر ا علیه سلا م کمکم کنید تا از دست یک ظا لم بی دین وایما ن نجا تم دهیدمن یک را ه حل اسا سی ومفید می خو اهم من شما را وسیله ای ازطر ف خد اوند می انم جو ن من خیلی ناتوانم و خیلی نا امید وفکر می کنم که مشکل من لا ینحل است سر گذ شت من خیلی مفصل است که می خو اهم شما ا ن ر ابد انید بعد مر ا را هنما یی کنید اگر کمکم نکنید شکا یت شما را به خدا خو اهم کرد ز یرا من تنهای تنها هستم وبجز خدا کسی را ند ارم واین مشکل مر اد چا رمشکلا ت روحی وجسمی فرا وا نی کرده وکم کم از خدا هم د ار م نا امید می شو م من با ا عتقا دا تی که دارم در خا نواده ام تنها هستم وکسی مرا درک نمیکند ترا به خداکمکمکم کنید اول کاری کنید که من مشکل خود را کامل برای شما شر ح دهم نه از این طریق چون نمی خواهم خا نواده ام مطلع شوندباتوکل بر خداوتوسل به اهل بیت علیه سلام منتظر کمک شما هستم.خدا شما را خیر دهد.خداحافظ.
- [سایر] سلام، وقت به خیر سوال در مورد مشق شب 1-استاد اولین جلسه که آن را مطرح کردید با خودم گفتم انجامش نمی دهم اما بعد خواستم تا تجربه کنم ،احساس کردم شاید چیزی هست که قرار است به این وسیله آموخته و به آن برسم پس تصمیم گرفتم برای و تقویت انگیزه ام دفتری با این نیت تهیه کرده و شروع کنم به نوشتن. 2-با صداقت،به جز 3 شب متوالی که به حقیقت از فرط خستگی و کم توانی حاصل از بی خوابی بیهوش می شدم خود را در شبهای دیگر متعهد به انجام تکلیف دانسته و آن را نوشته ام. 3- صورت مسیله:استاد هر شب از شب قبل بی انگیزه تر می شوم(علی رغم مطالعه ی نکات مربوطه در سایت)طوری که در چند شب اخیر فقط می نویسم و به جز بعضی ابیات که حین نوشتن معانی آنها را درک میکنم روی نوشته ها تامل نمیکنم. 4-یک نکته:دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و بسیار علاقه مند به مطالعات تخصصی حتی در مسیر و زمان های کم و کوتاه و فعالیت های مرتبط با رشته ام. 25 ساله ام و احساس میکنم باید تمام تلاشم را برای رسیدن به اهداف وطرح شغل مورد نظرم داشته باشم. به نظرم در حد توانم فعالم، برنامه ریزی دارم و متعهد به برنامه ها و قرارهایم هستم. 5- سوال: چگونه میتوانم مشق شب را هم مانند فعالیتهای دیگرم با کیفیت بهتر و انگیزه ی قوی تر انجام دهم؟ (لطفا راهنمایی کنید،سپاسگزارم)