خدای متعال در سوره مریم، درباره جریان زایمان حضرت مریم(س) می‌فرماید: «درد زایمان او را به سمت تنه درخت خرما کشاند و او از ناراحتی گفت: کاش قبل از این مرده بودم و کاملاً فراموش می‌شدم. در این حال، کسی از پایین پایش او را ندا زد که غمگین نباش پروردگارت زیر پای تو چشمه آب گوارایی قرار داده. و این تنه نخل را به سمت خود تکان بده تا رطب تازه‌ برایت فرو بریزد».[1] این آیات بیان می‌کند که وقتی حضرت مریم در شُرُف زایمان قرار گرفت، دچار غم و اندوه زیادی شد؛ به اندازه‌ای که آرزو کرد، کاش قبل از آن مرده بود؛ زیرا برای دختر دوشیزه‌ای که اهل زُهد و عبادت بود، بسیار سخت است که در معرض اتهام فحشا قرار بگیرد؛ خصوصاً این‌که او جزو خانواده‌ای باشد که مشهور به عفّت و پاکدامنی­اند. لذا خدا از طریق فرزندش و با متوجه کردن او به سمت عنایاتی که خدا نسبت به او داشته، او را تسلی خاطر می‌دهد.[2] خداوند از طریق معجزه، نهر آبی را برای او از زیر پایش جاری ساخت و نیز تنه خشکیده نخلی را که به آن پناه برده بود، زنده ساخت به طوری که در همان لحظه سرسبز شده و برگ‌هایش بیرون آمد و میوه تازه داد که با تکان دادن تنه درخت توسط او، آن میوه‌ها از درخت افتاد و در دسترس او قرار گرفت.[3] اما درباره این‌که قبلاً بدون این‌که خدا از او کاری طلب کند، به او روزی می‌رساند[4] باید گفت: نباید انتظار داشت امدادهای غیبی الهی همیشه و همه جا تحقق پیدا کند، بلکه چون دنیا محل آزمایش و کسب کمالات است و این امر جز با تحمل سختی و مشکلات حاصل نمی‌شود، روال طبیعی عالم دنیا بدین صورت قرار داده شده که هر چیزی با کار و تلاش به دست بیاید.[5] به علاوه؛ همین که خدای مهربان در آن شرایط سخت، از درخت خرمای خشکیده‌ای، خرمای تازه‌ای به حضرت مریم(س) عطا کرد، خود مائده آسمانی و لطفی و رحمتی از سوی خدای تعالی است. [1] . مریم، 23 - 25. [2] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 43، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش. [3] . همان؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 3، ص 331، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق. [4] . آل عمران، 37: «زکریا از او پرسید: این روزی از کجا برایت آمده؟ او گفت: از نزد خدا». [5] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 625، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1386ش.
چرا حضرت مریم(س) وقتی در مسجد بود از مائده آسمانی که از جانب خدا میآمد میخورد اما هنگام زایمان اینطور نبود و از درخت خشکیده خرما، خرما خورد؟
خدای متعال در سوره مریم، درباره جریان زایمان حضرت مریم(س) میفرماید: «درد زایمان او را به سمت تنه درخت خرما کشاند و او از ناراحتی گفت: کاش قبل از این مرده بودم و کاملاً فراموش میشدم. در این حال، کسی از پایین پایش او را ندا زد که غمگین نباش پروردگارت زیر پای تو چشمه آب گوارایی قرار داده. و این تنه نخل را به سمت خود تکان بده تا رطب تازه برایت فرو بریزد».[1]
این آیات بیان میکند که وقتی حضرت مریم در شُرُف زایمان قرار گرفت، دچار غم و اندوه زیادی شد؛ به اندازهای که آرزو کرد، کاش قبل از آن مرده بود؛ زیرا برای دختر دوشیزهای که اهل زُهد و عبادت بود، بسیار سخت است که در معرض اتهام فحشا قرار بگیرد؛ خصوصاً اینکه او جزو خانوادهای باشد که مشهور به عفّت و پاکدامنیاند. لذا خدا از طریق فرزندش و با متوجه کردن او به سمت عنایاتی که خدا نسبت به او داشته، او را تسلی خاطر میدهد.[2] خداوند از طریق معجزه، نهر آبی را برای او از زیر پایش جاری ساخت و نیز تنه خشکیده نخلی را که به آن پناه برده بود، زنده ساخت به طوری که در همان لحظه سرسبز شده و برگهایش بیرون آمد و میوه تازه داد که با تکان دادن تنه درخت توسط او، آن میوهها از درخت افتاد و در دسترس او قرار گرفت.[3]
اما درباره اینکه قبلاً بدون اینکه خدا از او کاری طلب کند، به او روزی میرساند[4] باید گفت: نباید انتظار داشت امدادهای غیبی الهی همیشه و همه جا تحقق پیدا کند، بلکه چون دنیا محل آزمایش و کسب کمالات است و این امر جز با تحمل سختی و مشکلات حاصل نمیشود، روال طبیعی عالم دنیا بدین صورت قرار داده شده که هر چیزی با کار و تلاش به دست بیاید.[5] به علاوه؛ همین که خدای مهربان در آن شرایط سخت، از درخت خرمای خشکیدهای، خرمای تازهای به حضرت مریم(س) عطا کرد، خود مائده آسمانی و لطفی و رحمتی از سوی خدای تعالی است. [1] . مریم، 23 - 25. [2] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 43، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش. [3] . همان؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 3، ص 331، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق. [4] . آل عمران، 37: «زکریا از او پرسید: این روزی از کجا برایت آمده؟ او گفت: از نزد خدا». [5] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص 625، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1386ش.
- [سایر] در سورة مریم میگوید مسیح علیه السلام در زیر درخت خرما به دنیا آمد (مریم، 22) در حالی که وی در آخور گوسفندان به دنیا آمده است؟ (انجیل)
- [سایر] با توجه به اینکه خداوند خود فرموده از کارهایی که سوء ظن مردم را برمیانگیزد پرهیز کنید! چرا در تولد حضرت عیسی(ع) کاری شد که همه نسبت به حضرت مریم(س) سوء ظن پیدا کردند؟
- [سایر] سؤال من در مورد بزرگی پیامبران خدا در دین اسلام و همچنین در مذاهب اسلامی هست. آیا پیامبران(ع) بزرگ هستند یا خود امامان(ع)؟ اگر پیامبران بزرگ هستند چرا در چندین فلیم صدا و سیما مثل سریال مریم (س) و حضرت یوسف(ع) چهره هایشان آشکار هست؟ ولی درسریال امام علی(ع) و امامان(ع) دیگر چنین نیست چهره هایشان پوشید است؟
- [سایر] 1. آیا این مطلب صحت دارد که حضرت مریم (س) از بهشت غذا و میوه دریافت می کردند؟ 2. چگونه چنین چیزی ممکن است که چنین چیزهایی از بهشت به سمت زمین بیایند؟ چرا که خداوند در قرآن بیان می کند اشیای بهشتی همیشگی و ابدی هستند؟ حال اگر بپذیریم که چیزهایی از بهشت می توانند به زمین بیایند، سؤال دیگری مطرح می شود و آن این است که آیا ساکنان بهشت هم قادر خواهند بود تا به دنیا برگردند؟
- [سایر] ضمن تشکر درخواست میکنم به این سئوال پاسخ دهید: خداوند کاملا از وضعیت فکری و فرهنگی انسان های بعد از رحلت رسول اکرم و آینده مطلع بود؛ به همین دلیل ابلاغ فرمود محمد (ص)خاتم انبیا است. حال اگر فردی طبق فهم و درک خود از قرآنی که هم اکنون دراختیار دارد، اعتقاد کاملی به یگانگی خداوند و نبوت انبیا و آیات الاهی و فرشتگان آسمانی داشته و به روز قیامت هم مؤمن باشد و سعی کند دستورات قرآنی را؛ مانند نماز، زکات، خیرات و... که در قرآن نام برده شده بکار ببرد و فردی نیکوکار، شایسته و صالح باشد و در مقابل گناهان و ظلم های احتمالی خود از درگاه خداوند توبه کند و با کارهای نیک جبران نماید و فصل الخطاب کارهایش را کلام خدا قرار دهد، ولی اعتقادی به عقاید و جنگ ها، سازش ها، و گفته های ضد و نقیض و اختلافات انسان های بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) که هرکدام خود را حق و دیگران را باطل معرفی کرده اند، نداشته باشد! آیا طبق آیات روشن قرآن، مسلمان و تسلیم شده در برابر امر خداوند هست یا خیر ؟ و در شمار افراد اشاره شده در آیه 60 تا 63 سوره مریم و آیه های مشابه خواهد بود یا خیر؟ لطفا خلاصه و صریح جواب دهید. اگر پاسخ شما منفی باشد و خداوند تکلیف دیگری هم برای این گونه مومنان قرارداده است. سند و آدرس قرآنی آن را اعلام فرمائید.
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند