آیا امام باقر، امام سجاد و یا امام حسین(ع) در واقعه کربلا کسی از دشمنان را نفرین کرده‌اند؟ آیا نسبت زنازاده بودن را یکی از این معصومین(ع) به برخی از دشمنان داده‌اند؟ آیا امام معصوم(ع) به طور کلی نسبت‌های ناروایی را به فردی زده‌اند؟ لطفاً توضیح دهید.
ائمه هیچ‌گاه نسبت ناروا و دروغ به دشمنانشان نمی‌دادند، اما نفرین و لعن بجا – خصوصاً نفرین و لعن مظلوم -  در آموزه‌ها و منابع دینی به رسمیت شناخته شده است. که برای آگاهی بیشتر این پاسخ‌ها را مطالعه کنید: «نفرین از نگاه قرآن و احادیث»، سؤال 16782؛ «نفرین شدگان پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 42549؛ «سب و لعن از نگاه اسلام»، سؤال 40059. در این راستا؛ اگر به سیره عملی ائمه اطهار(ع) – مانند امام حسین(ع) – بنگریم؛ می‌بینیم که آن بزرگواران در جای مناسب و بجا و طبق اقتضائات و شدت جنایات افراد و سخت‌دلی دشمنان، گاه به طور عام و گاهی هم افراد خاصی را مورد لعن و نفرین قرار داده‌اند و گاهی برای بیان «واقعیت نسب دشمنان»، به زنازاده بودن آنان تصریح کرده‌اند که در واقع بیان واقعیت بوده نه نسبت ناروا و دروغ و فحش؛ یعنی دشمنان آنان از راه زنا به دنیا آمده بودند. در این‌جا برای نمونه به ذکر برخی از این روایات بسنده می‌کنیم: 1. یکی از کفار به نام تمیم بن حُصَین خطاب به امام حسین(ع) و اصحابش گفت، مگر نمی‌بینید آب فرات چه برقی می‌زند؟! به خدا سوگند یک قطره آن‌را نمی‌چشید تا این‌که با آه و ناله از تشنگی بمیرید. امام حسین(ع) در جوابش فرمود: «این مرد و پدرش اهل جهنم خواهند بود، خدایا! این شخص را در حال تشنگی همین امروز بکُش». به محض تمام شدن نفرین آن‌حضرت، آن‌قدر تشنگی به تمیم بن حصین فشار آورد تا او را خفه کرد و از اسب به زمین خورد بعد از آن اسب‌ها به وسیله سُم‌های خود او را له کردند تا مُرد.[1] 2. امام حسین(ع) در لحظه‌ای از روز عاشورا چنین نفرین می‌کند: «خدایا! از فرستادن باران رحمتت بر اینها خودداری کن، و همانند زمان یوسف خشک‌سالی و قحطی را نصیبشان گردان، و مردی از طایفه ثقیف[2] را بر آنان مسلّط فرما تا با جام آبی تلخ و زهرآگین سیرابشان کند».[3] 3. امام حسین(ع) در همان ابتدای رویاروئی دو لشکر در برابر سپاه کوفه ایستاد و از آنها خواست که ساکت شوند، ولی آنان نپذیرفتند! امام به آنها فرمود: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید تا سخنان مرا گوش کنید؟! من شما را به راه راست دعوت می‌کنم، هر کس از من پیروی کند به راه راست هدایت می‌شود، و هر کس از من نافرمانی کند هلاک خواهد شد ... ای مردم! هلاکت و اندوه همیشگی بر شما باد! ... وای بر شما! که از ما روی بر تافته و از یاری ما سر باز زدید ... رویتان زشت باد! شمایید همان طاغوت‌های این امّت، و بازماندگان احزاب، و رها کنندگان کتاب و پیروان شیطان و گروه گناه‌کاران و تحریف کنندگان کتاب خدا و خاموش کنندگان سنّت پیامبر(ص) ...».[4] 4. هنگامی که امام حسین(ع) به چهره نورانی فرزندش «علی اکبر» نگریست، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: «خدایا! بر این گروه ستم‌گر گواه باش که اینک جوانی به مبارزه با آنان می‌رود که از نظر صورت و سیرت و گفتار، شبیه‌ترین مردم به رسول تو، حضرت محمّد(ص) است. ما هر زمان که مشتاق دیدار پیامبرت می‌شدیم، به چهره او می‌نگریستیم. خدایا! برکات زمین را از آنان دریغ دار، و اجتماع آنان را پراکنده و متلاشی ساز و آنان را گروه‌های مختلف و متفاوتی قرار ده، و والیان آنها را هیچ‌گاه از آنان راضی مگردان! که اینان ما را دعوت کردند تا به یاری ما برخیزند، ولی اینک ستم‌کارانه به جنگ با ما برخاستند».[5] 5. امام حسین(ع) رو به عمر بن سعد کرده، فریاد زد: «خدا نسل تو را ریشه‌کن کند و به هیچ کارت برکت ندهد و بر تو کسی را چیره سازد که سرت را بعد از من در بستر از تن جدا سازد، همان‌گونه که تو رشته رَحِم مرا قطع کردی، و پیوند مرا با رسول خدا نادیده گرفتی!».[6] 6. امام حسین(ع) هنگام به میدان رفتن برای نبرد با دشمن در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و فرمود: «ای کوفیان! رویتان زشت و سیاه باد! و غم و اندوه قرینتان، و به سختی و مرگ گرفتار شوید! ... لعنت خدا بر ظالمان باد!».[7] 7. امام باقر(ع) می‌فرماید: «کشنده ناقه صالح مردی کبود چشم و زنازاده بود و قاتل یحیی(ع) هم فردی حرام‌زاده بود، هم‌چنان‌که قاتل علی(ع) نیز زنازاده بود؛ یعنی پدر و نسب شناخته شده‌ای نداشت و قاتل حسین بن علی(ع) هم زنازاده بود و همانا انبیاء و اولاد آنها را فقط زنازادگان به قتل می‌رسانند».[8] 8. ابو الخطّاب، ابن ابی زینب کوفی، شخصیتی ملعون، اهل غلوّ،[9] با عقایدهای فاسد بود که مدّعی مقام الوهیت و نبوّت برای امام صادق(ع) بود، محارم را حلال می‌دانست[10] و کارهای زشت انجام می‌داد. وی افرادی را نیز دور خود، گرد آورده بود که به دلیل انتساب به وی، «خطّابیه» نامیده می‌شدند.[11] امام صادق(ع) او را لعن و نفرین نمود.[12] سرانجام، عیسی بن موسی عبّاسی در سال 143ق، بر ضد او و هوادارانش حکم کرد و همه آنان را کشت.[13] 9. امام صادق(ع) می‌فرماید: «آن کسی که حسین بن علی را کُشت، زنازاده بود و نیز آن کسی که یحیی بن زکریّا را کشت، زنازاده بود».[14] 10. معتصِم خلیفه ستم‌گر عباسی -برادر مأمون و عموی امّ فضل دختر مأمون- پیوسته نقشه‌هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد(ع) اجرا می‌کرد و در این زمینه با امّ فضل نیز همدست شده بود که امام جواد(ع) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می‌دانست که ام فضل مشکلاتی با آن‌حضرت داشته و به شدّت علیه امام(ع) موضع گرفته است. بر این اساس، ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمّی را در انگور جاسازی کرد و در پیش روی آن‌حضرت نهاد و همین که امام جواد(ع) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد، حضرت فرمود: «گریه‌ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن‌چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران‌پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد». بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[15]   [1] . صدوق، محمد بن علی‏، الامالی، ص 157، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش؛ رازی، محمد بن حسین‏، نزهة الکرام، ج ‏2، ص 656، کتابخانه مرکزی و ادبیات دانشگاه تهران‏، بی‌تا. [2] . اشاره به مختار یا حجّاج بن یوسف ثقفی. [3] . سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 99، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش. [4] . خوارزمی‏، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج ‏2، ص 8 – 9، قم، انوار الهدی‏، چاپ دوم، 1423ق. [5] . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 113. [6] . کرکی حائری‏، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس‏، ج ‏2، ص 311، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل‏، 1418ق؛ با اندکی تفاوت در: اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 113. [7] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏4، ص 110، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق. [8] . قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 220، مشهد، مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق. [9] . حلی، حسن بن علی بن داود، الرجال، ص 510، دانشگاه تهران، ‏چاپ اول‏، 1342ش‏. [10] . ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، فیضی، آصف،‏ ج ‏1، ص 49، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق. [11] . آمدی‏، سیف الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق، محمد مهدی، احمد، ج ‏5، ص 56، قاهره، دار الکتب، 1423ق؛ ابو الحسن اشعری‏، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 10، ویسبادن(آلمان)‏، فرانس شتاینر، چاپ سوم‏، 1400ق. [12] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 290 و 295، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [13] . مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 11. [14] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق: امینی، عبد الحسین، ص 78، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش. [15] . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی‌طالب(ع)، ص 227، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 395، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
عنوان سوال:

آیا امام باقر، امام سجاد و یا امام حسین(ع) در واقعه کربلا کسی از دشمنان را نفرین کرده‌اند؟ آیا نسبت زنازاده بودن را یکی از این معصومین(ع) به برخی از دشمنان داده‌اند؟ آیا امام معصوم(ع) به طور کلی نسبت‌های ناروایی را به فردی زده‌اند؟ لطفاً توضیح دهید.


پاسخ:

ائمه هیچ‌گاه نسبت ناروا و دروغ به دشمنانشان نمی‌دادند، اما نفرین و لعن بجا – خصوصاً نفرین و لعن مظلوم -  در آموزه‌ها و منابع دینی به رسمیت شناخته شده است. که برای آگاهی بیشتر این پاسخ‌ها را مطالعه کنید: «نفرین از نگاه قرآن و احادیث»، سؤال 16782؛ «نفرین شدگان پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 42549؛ «سب و لعن از نگاه اسلام»، سؤال 40059.
در این راستا؛ اگر به سیره عملی ائمه اطهار(ع) – مانند امام حسین(ع) – بنگریم؛ می‌بینیم که آن بزرگواران در جای مناسب و بجا و طبق اقتضائات و شدت جنایات افراد و سخت‌دلی دشمنان، گاه به طور عام و گاهی هم افراد خاصی را مورد لعن و نفرین قرار داده‌اند و گاهی برای بیان «واقعیت نسب دشمنان»، به زنازاده بودن آنان تصریح کرده‌اند که در واقع بیان واقعیت بوده نه نسبت ناروا و دروغ و فحش؛ یعنی دشمنان آنان از راه زنا به دنیا آمده بودند.
در این‌جا برای نمونه به ذکر برخی از این روایات بسنده می‌کنیم:
1. یکی از کفار به نام تمیم بن حُصَین خطاب به امام حسین(ع) و اصحابش گفت، مگر نمی‌بینید آب فرات چه برقی می‌زند؟! به خدا سوگند یک قطره آن‌را نمی‌چشید تا این‌که با آه و ناله از تشنگی بمیرید. امام حسین(ع) در جوابش فرمود: «این مرد و پدرش اهل جهنم خواهند بود، خدایا! این شخص را در حال تشنگی همین امروز بکُش». به محض تمام شدن نفرین آن‌حضرت، آن‌قدر تشنگی به تمیم بن حصین فشار آورد تا او را خفه کرد و از اسب به زمین خورد بعد از آن اسب‌ها به وسیله سُم‌های خود او را له کردند تا مُرد.[1]
2. امام حسین(ع) در لحظه‌ای از روز عاشورا چنین نفرین می‌کند: «خدایا! از فرستادن باران رحمتت بر اینها خودداری کن، و همانند زمان یوسف خشک‌سالی و قحطی را نصیبشان گردان، و مردی از طایفه ثقیف[2] را بر آنان مسلّط فرما تا با جام آبی تلخ و زهرآگین سیرابشان کند».[3]
3. امام حسین(ع) در همان ابتدای رویاروئی دو لشکر در برابر سپاه کوفه ایستاد و از آنها خواست که ساکت شوند، ولی آنان نپذیرفتند! امام به آنها فرمود: «وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید تا سخنان مرا گوش کنید؟! من شما را به راه راست دعوت می‌کنم، هر کس از من پیروی کند به راه راست هدایت می‌شود، و هر کس از من نافرمانی کند هلاک خواهد شد ... ای مردم! هلاکت و اندوه همیشگی بر شما باد! ... وای بر شما! که از ما روی بر تافته و از یاری ما سر باز زدید ... رویتان زشت باد! شمایید همان طاغوت‌های این امّت، و بازماندگان احزاب، و رها کنندگان کتاب و پیروان شیطان و گروه گناه‌کاران و تحریف کنندگان کتاب خدا و خاموش کنندگان سنّت پیامبر(ص) ...».[4]
4. هنگامی که امام حسین(ع) به چهره نورانی فرزندش «علی اکبر» نگریست، سر به سوی آسمان برداشت و گفت:
«خدایا! بر این گروه ستم‌گر گواه باش که اینک جوانی به مبارزه با آنان می‌رود که از نظر صورت و سیرت و گفتار، شبیه‌ترین مردم به رسول تو، حضرت محمّد(ص) است. ما هر زمان که مشتاق دیدار پیامبرت می‌شدیم، به چهره او می‌نگریستیم. خدایا! برکات زمین را از آنان دریغ دار، و اجتماع آنان را پراکنده و متلاشی ساز و آنان را گروه‌های مختلف و متفاوتی قرار ده، و والیان آنها را هیچ‌گاه از آنان راضی مگردان! که اینان ما را دعوت کردند تا به یاری ما برخیزند، ولی اینک ستم‌کارانه به جنگ با ما برخاستند».[5]
5. امام حسین(ع) رو به عمر بن سعد کرده، فریاد زد: «خدا نسل تو را ریشه‌کن کند و به هیچ کارت برکت ندهد و بر تو کسی را چیره سازد که سرت را بعد از من در بستر از تن جدا سازد، همان‌گونه که تو رشته رَحِم مرا قطع کردی، و پیوند مرا با رسول خدا نادیده گرفتی!».[6]
6. امام حسین(ع) هنگام به میدان رفتن برای نبرد با دشمن در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و فرمود: «ای کوفیان! رویتان زشت و سیاه باد! و غم و اندوه قرینتان، و به سختی و مرگ گرفتار شوید! ... لعنت خدا بر ظالمان باد!».[7]
7. امام باقر(ع) می‌فرماید: «کشنده ناقه صالح مردی کبود چشم و زنازاده بود و قاتل یحیی(ع) هم فردی حرام‌زاده بود، هم‌چنان‌که قاتل علی(ع) نیز زنازاده بود؛ یعنی پدر و نسب شناخته شده‌ای نداشت و قاتل حسین بن علی(ع) هم زنازاده بود و همانا انبیاء و اولاد آنها را فقط زنازادگان به قتل می‌رسانند».[8]
8. ابو الخطّاب، ابن ابی زینب کوفی، شخصیتی ملعون، اهل غلوّ،[9] با عقایدهای فاسد بود که مدّعی مقام الوهیت و نبوّت برای امام صادق(ع) بود، محارم را حلال می‌دانست[10] و کارهای زشت انجام می‌داد. وی افرادی را نیز دور خود، گرد آورده بود که به دلیل انتساب به وی، «خطّابیه» نامیده می‌شدند.[11]
امام صادق(ع) او را لعن و نفرین نمود.[12] سرانجام، عیسی بن موسی عبّاسی در سال 143ق، بر ضد او و هوادارانش حکم کرد و همه آنان را کشت.[13]
9. امام صادق(ع) می‌فرماید: «آن کسی که حسین بن علی را کُشت، زنازاده بود و نیز آن کسی که یحیی بن زکریّا را کشت، زنازاده بود».[14]
10. معتصِم خلیفه ستم‌گر عباسی -برادر مأمون و عموی امّ فضل دختر مأمون- پیوسته نقشه‌هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد(ع) اجرا می‌کرد و در این زمینه با امّ فضل نیز همدست شده بود که امام جواد(ع) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می‌دانست که ام فضل مشکلاتی با آن‌حضرت داشته و به شدّت علیه امام(ع) موضع گرفته است. بر این اساس، ام فضل نیز درخواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمّی را در انگور جاسازی کرد و در پیش روی آن‌حضرت نهاد و همین که امام جواد(ع) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد، حضرت فرمود: «گریه‌ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آن‌چنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران‌پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد». بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[15]   [1] . صدوق، محمد بن علی‏، الامالی، ص 157، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش؛ رازی، محمد بن حسین‏، نزهة الکرام، ج ‏2، ص 656، کتابخانه مرکزی و ادبیات دانشگاه تهران‏، بی‌تا. [2] . اشاره به مختار یا حجّاج بن یوسف ثقفی. [3] . سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 99، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش. [4] . خوارزمی‏، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج ‏2، ص 8 – 9، قم، انوار الهدی‏، چاپ دوم، 1423ق. [5] . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 113. [6] . کرکی حائری‏، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس‏، ج ‏2، ص 311، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل‏، 1418ق؛ با اندکی تفاوت در: اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 113. [7] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏4، ص 110، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق. [8] . قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 220، مشهد، مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق. [9] . حلی، حسن بن علی بن داود، الرجال، ص 510، دانشگاه تهران، ‏چاپ اول‏، 1342ش‏. [10] . ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، محقق، فیضی، آصف،‏ ج ‏1، ص 49، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق. [11] . آمدی‏، سیف الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق، محمد مهدی، احمد، ج ‏5، ص 56، قاهره، دار الکتب، 1423ق؛ ابو الحسن اشعری‏، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 10، ویسبادن(آلمان)‏، فرانس شتاینر، چاپ سوم‏، 1400ق. [12] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 290 و 295، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [13] . مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 11. [14] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق: امینی، عبد الحسین، ص 78، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش. [15] . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی‌طالب(ع)، ص 227، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 395، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین