اسم کامل «یحیی بن ضریس»، «یحیی بن ضریس بن یسار بجلی؛ ابو زکریای رازی» است. او را از جمله اتباع تابعین و یا نسل سوم مسلمانان دانسته‌اند.[1] در کتب رجالی شیعی، به بررسی شخصیت او نپرداخته‌اند و شاید علتش آن باشد که روایتی از او در میراث حدیثی شیعه نیست، بلکه جزو راویان اهل سنت شمرده می‌شود. او ساکن ری و قاضی آن شهر بوده است. از او روایتی در کتاب مسلم و ترمذی وجود دارد؛ و از عده کثیری از اهل سنت نقل حدیث داشته که جمال الدین المزی از تراجم‌نویسان اهل سنت، نام آنان و کسانی که از یحیی بن ضریس نقل حدیث داشته‌اند را بیان کرده است. وی یحیی بن ضریس را با توجه به نقل قول‌هایی که شده است، ثقه و جزو حافظان روایت دانسته است. وی وفات او را به نقل از بخاری در ربیع الاول سال 203 هجری قمری می‌داند.[2] [1] . منظور از اتباع تابعین کسانی‌اند که جزو تابعین نیستند؛ یعنی اصحاب رسول خدا(ص) را ندیده‌اند ولی تابعین (کسانی که اصحاب رسول خدا را دیده‌اند) را ملاقات کرده‌اند که مشهور به اتباع تابعین شده‌اند. [2] . ر.ک: مزّی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق: معروف، بشار عواد، ج 31، ص 383 – 386، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400ق.
میخواستم (یحیی بن ضریس) را که در سلسله روات سند زیر هست بررسی رجالی کنید. (حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الصَّفَّارُ قَالَ: ثنا أَبُو یَحْیَی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ الرَّازِیُّ، بأَصْبَهَانَ قَالَ: ثنا یَحْیَی بْنُ الضُّرَیْسِ قَالَ: ثنا عِیسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: ثنا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ قَالَ: " نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ} [المائدة: 55] فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَدَخَلَ الْمَسْجِدَ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بَیْنَ رَاکِعٍ وَقَائِمٍ، فَصَلَّی، فَإِذَا سَائِلٌ، قَالَ: (یَا سَائِلُ أَعْطَاکَ أَحَدٌ شَیْئًا؟)، فَقَالَ: لَا إِلَّا هَذَا الرَّاکِعَ لِعَلِیٍّ أَعْطَانِی خَاتَمًا قَالَ الْحَاکِمُ: هَذَا حَدِیثٌ تَفَرَّدَ بِهِ الرَّازِیُّونَ، عَنِ الْکُوفِیِّینَ، فَإِنَّ یَحْیَی بْنَ الضُّرَیْسِ الرَّازِیَّ قَاضِیهِمْ، وَ عِیسَی الْعَلَوِیُّ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ).
اسم کامل «یحیی بن ضریس»، «یحیی بن ضریس بن یسار بجلی؛ ابو زکریای رازی» است. او را از جمله اتباع تابعین و یا نسل سوم مسلمانان دانستهاند.[1]
در کتب رجالی شیعی، به بررسی شخصیت او نپرداختهاند و شاید علتش آن باشد که روایتی از او در میراث حدیثی شیعه نیست، بلکه جزو راویان اهل سنت شمرده میشود.
او ساکن ری و قاضی آن شهر بوده است.
از او روایتی در کتاب مسلم و ترمذی وجود دارد؛ و از عده کثیری از اهل سنت نقل حدیث داشته که جمال الدین المزی از تراجمنویسان اهل سنت، نام آنان و کسانی که از یحیی بن ضریس نقل حدیث داشتهاند را بیان کرده است. وی یحیی بن ضریس را با توجه به نقل قولهایی که شده است، ثقه و جزو حافظان روایت دانسته است. وی وفات او را به نقل از بخاری در ربیع الاول سال 203 هجری قمری میداند.[2] [1] . منظور از اتباع تابعین کسانیاند که جزو تابعین نیستند؛ یعنی اصحاب رسول خدا(ص) را ندیدهاند ولی تابعین (کسانی که اصحاب رسول خدا را دیدهاند) را ملاقات کردهاند که مشهور به اتباع تابعین شدهاند. [2] . ر.ک: مزّی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق: معروف، بشار عواد، ج 31، ص 383 – 386، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400ق.
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای (جلال) و (جزار) و (قلائد) چیست؟ (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ نَهَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ یعْطَی الْجَزَّارُ مِنْ جُلُودِ الْهَدْی وَ جِلَالِهَا شَیئاً). (وَ فِی رِوَایةِ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ینْتَفَعُ بِجِلْدِ الْأُضْحِیةِ وَ یشْتَرَی بِهِ الْمَتَاعُ وَ إِنْ تُصُدِّقَ بِهِ فَهُوَ أَفْضَلُ وَ قَالَ نَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) بُدْنَهُ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ جُلُودَهَا وَ لَا قَلَائِدَهَا وَ لَا جِلَالَهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ وَ لَا تُعْطِ السَّلَّاخَ مِنْهَا شَیئاً وَ لَکنْ أَعْطِهِ مِنْ غَیرِ ذَلِک). (مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیی عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ ذَبَحَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَی أَنْ قَالَ وَ لَمْ یعْطِ الْجَزَّارِینَ مِنْ جِلَالِهَا وَ لَا مِنْ قَلَائِدِهَا وَ لَا مِنْ جُلُودِهَا وَ لَکنْ تَصَدَّقَ بِهِ).
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟