گروهی از اندیشمندان مسلمان برای ملائکه تقسیماتی بیان کرده‌اند؛ از جمله آن تقسیمات، تقسیم به ملائکه جبروتی و ملکوتی است. برای اطلاع بیشتر در این باره پاسخ 7990 را مطالعه کنید. تقسیم دیگر ملائکه، تقسیم به ملائکه کروبیین و غیر کروبیین است. برخی از صاحب‌نظران در این زمینه چنین می‌گویند: نزد شیخ،[1] ملائکه آسمانی یعنی ملائکه‏‌ای که عنوان نفسانی دارند؛ یعنی مدبر اجرای علوی و سفلی‌‏اند طبیعت عنصری دارند؛ زیرا همه آسمان‌ها طبیعت عنصری‌‏اند، اما ملائکه‌ای که فوق آسمان‌ها هستند، طبیعت غیر عنصری دارند. این ملائکه، ملائکه مهیّمین و کروبیّین‏ هستند.[2] ایشان در بیان دیگری از ابن فناری در توصیف ملائکه کروبیین چنین نقل می‌کند: ملائکه کروبیین ملائکه‌ای هستند که خداوند برای آنها در جمال جلال خود، یعنی در برترین و بالاترین زیبایی خود، تجلی کرده است؛ و آنها فانی در حق و غرق در تماشای آن‌حضرت هستند و به هیچ چیز دیگری شناخت ندارند و حتی هیچ توجهی به خود نیز ندارند.[3] [1] . ظاهراً منظور محی الدین عربی است. [2] . حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 349، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش. [3] . «و اعلم أنّ التهیّم شدّة الهیمان و عدم الانحیاز إلا إلی المحبوب فی أی جهة کان لا علی التعیین؛ و الملائکة المهیّمیّة ملائکة تجلّی لهم الحق (تعالی) فی جلال جماله فهاموا فیه (فهاجوا فیه- خ) و غابوا عن أنفسهم فلا یعرفون غیر الحق و غلب علی خلقیّتهم حقیّة التجلّی فاستغرقهم و أهلکم. ثم قد یتحقق ذلک و یظهر فی الکمّل کالخلیل علیه السّلام حتی تبرّأ عن أبیه و قومه و ذبح ابنه فی سبیل اللّه و خرج من جمیع ما له مع کثرته المشهورة؛ لذا نسب فی الفصوص حکمة التهیّم إلیه و مظاهرهم الأفراد الخارجون عن حکم القطب». حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج ‏5، ص 304، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1381ش.
آیا این درست است که عارفان کروبیین را مشاهده کردهاند؟ اگر درست است، در مورد آنان چه وصف کردهاند؟ لطفاً منبع این توصیفات عارفان را بگویید.
گروهی از اندیشمندان مسلمان برای ملائکه تقسیماتی بیان کردهاند؛ از جمله آن تقسیمات، تقسیم به ملائکه جبروتی و ملکوتی است. برای اطلاع بیشتر در این باره پاسخ 7990 را مطالعه کنید.
تقسیم دیگر ملائکه، تقسیم به ملائکه کروبیین و غیر کروبیین است. برخی از صاحبنظران در این زمینه چنین میگویند: نزد شیخ،[1] ملائکه آسمانی یعنی ملائکهای که عنوان نفسانی دارند؛ یعنی مدبر اجرای علوی و سفلیاند طبیعت عنصری دارند؛ زیرا همه آسمانها طبیعت عنصریاند، اما ملائکهای که فوق آسمانها هستند، طبیعت غیر عنصری دارند. این ملائکه، ملائکه مهیّمین و کروبیّین هستند.[2]
ایشان در بیان دیگری از ابن فناری در توصیف ملائکه کروبیین چنین نقل میکند: ملائکه کروبیین ملائکهای هستند که خداوند برای آنها در جمال جلال خود، یعنی در برترین و بالاترین زیبایی خود، تجلی کرده است؛ و آنها فانی در حق و غرق در تماشای آنحضرت هستند و به هیچ چیز دیگری شناخت ندارند و حتی هیچ توجهی به خود نیز ندارند.[3] [1] . ظاهراً منظور محی الدین عربی است. [2] . حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 349، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش. [3] . «و اعلم أنّ التهیّم شدّة الهیمان و عدم الانحیاز إلا إلی المحبوب فی أی جهة کان لا علی التعیین؛ و الملائکة المهیّمیّة ملائکة تجلّی لهم الحق (تعالی) فی جلال جماله فهاموا فیه (فهاجوا فیه- خ) و غابوا عن أنفسهم فلا یعرفون غیر الحق و غلب علی خلقیّتهم حقیّة التجلّی فاستغرقهم و أهلکم. ثم قد یتحقق ذلک و یظهر فی الکمّل کالخلیل علیه السّلام حتی تبرّأ عن أبیه و قومه و ذبح ابنه فی سبیل اللّه و خرج من جمیع ما له مع کثرته المشهورة؛ لذا نسب فی الفصوص حکمة التهیّم إلیه و مظاهرهم الأفراد الخارجون عن حکم القطب». حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج 5، ص 304، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1381ش.
- [امام خمینی] از منی تا مکّه تونل (راه مسقّف) درست کردهاند، در این صورت تکلیف حاجی چیست؟
- [سایر] آیا این درست است که؛ یزید به هر کدام از خواص اهل کوفه 30 هزار دینار داد و دینشان را خرید و آنان را برای جنگ با امام حسین ترغیب نمود؟ اگر درست است، منبع آنرا بنویسید.
- [سایر] من بیشتردنبال متن تحقیقی و تعریفی هستم که بشه شیعه رو به شکل درست به دیگران معرفی کرد،مثلابه غیرمسلمان،خواهشمندم اگه مطلبی برام قراردادید حتما با منبع باشه،باسپاس فراوان
- [سایر] آیا این جمله در هر شرایطی درست است؟ (امروز حفظ حکومت اسلامی از اهم واجبات است.) اگر جواب مثبت است چرا؟ و اگر منفی، باز هم چرا؟ (با معرفی منبع)
- [سایر] بسیار علاقه دارم که به حضور امام و محبوبم مشرّف شوم؛ آیا چلهها و ختمهایی که برای مشاهده و دیدار امام زمان(عج) در بعضی از کتابها نقل شده، درست است و میتوان از این طریق به محضر آن حضرت شتافت. در غیر این صورت از تشرّفات و دیدارهای کدام افراد صحیح و درست است و میتوان به داستان آنها باور داشت؟
- [سایر] بسیار علاقه دارم که به حضور امام و محبوبم مشرّف شوم؛ آیا چلهها و ختمهایی که برای مشاهده و دیدار امام زمان(عج) در بعضی از کتابها نقل شده، درست است و میتوان از این طریق به محضر آن حضرت شتافت. در غیر این صورت از تشرّفات و دیدارهای کدام افراد صحیح و درست است و میتوان به داستان آنها باور داشت؟
- [سایر] سلام من سوال من این است این جمله چقدر درست است مصلحت اندیشی عامل اصلی رشد فساد در ایران است با جواب به این سوال خیلیی به من کمک میکنید ممنون جواب های شما مستدل و با منبع است و خیلی به من کمک میکند علی یارتان
- [آیت الله خوئی] ملکی را چند نفر شریک به رضایت هم فروختند و پول، دست بعضی بود آنهایی که پول، دستشان بود رفتند زمینی خریدند به عنوان خودشان به پول مشخصی (همان پول)، آیا شریک بعد از اطلاع اگر بگوید من شریک شما در زمین هستم، آیا درست است؟ و اگر درست باشد، آن بعض احداث بنایی کردند، میتواند شریک، تخریب کند آن بنا را که بدون رضایت او بنا کردهاند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] در کندوی زنبور عسل جاشکری که در وسط شانههای عسل قرار دارد در آن فضله موش مشاهده میگردد در نتیجه آن شکر مایع موجود نجس میباشد و زنبورها آن شکر نجس را با عسل مخلوط میکنند و قسمتی را هم خود مصرف میکنند و هم چنین آب نجس را از بیرون به کندو برای درست کردن عسل میآورند حکم آن عسل چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] مشاهده شده که در برنامه های تصویری، عروسکی شبیه انسان درست می کنند، که در برنامه ها یا فیلمهایی که انسان واقعی در آن نقش دارد و تکلّم می کند، به عللی آن عروسک دارای تکلّم وارد می شود، و همراه انسانهای واقعی نقش ایفا می کند، و شبیه آنها تصمیم می گیرد، و تکلّم می نماید. ساختن چنین برنامه هایی چه حکمی دارد؟
- [آیت الله بروجردی] الکل صنعتی که برای رنگ کردن درب و میز و صندلی و مانند اینها به کار میبرند، اگر انسان نداند از چیزی که مست کننده و روان است درست کردهاند، پاک میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] الکل صنعتی که برای رنگ کردن در، میز، صندلی و مانند اینها به کار میرود، اگر انسان نداند که از مایع مست کننده درست کردهاند یا نه، پاک میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] پاک شدن چیز نجس با چند راه ثابت میشود: اول: این که خود انسان یقین یا اطمینان پیدا کند چیزی که نجس بوده، پاک شده است. دوم: این که دو نفر عادل خبر دهند که آن را تطهیر کردهاند و یا خبر از امری دهند که به واسطه آن امر، چیز نجس در نظر انسان پاک میشود، مثل این که خبر از ریزش باران بر روی چیز نجس بدهند. سوم: این که کسی که آن چیز نجس در دست او بوده، بگوید: (آن چیز را آب کشیدم یا آن چیز پاک شده) و لازم نیست که آن شخص عادل باشد، ولی نباید متهم به بیمبالاتی در مورد طهارت و نجاست باشد. چهارم: این که مسلمانی آن را آب بکشد، اگرچه معلوم نباشد که درست آب کشیده یا نه. پنجم: این که مسلمانی که آن چیز متعلّق به او بوده، با شرایطی که گفته شد، غایب شود.
- [آیت الله بروجردی] قسم چند شرط دارد:اوّل:کسی که قسم میخورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچّه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بیقصد قسم بخورد.دوم:کاری را که قسم میخورد انجام دهد باید حرام و مکروه نباشد و کاری که قسم میخورد ترک کند باید واجب و مستحب نباشد و اگر قسم بخورد که کار مباحی را به جا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نیز اگر قسم بخورد کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد.سوم:به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود، مانند خدا و الله و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند، ولی به قدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر میآید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است.چهارم:قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست، ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد، صحیح است.پنجم:عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود، قسم او به هم میخورد و همچنین است اگر عمل کردن به نذر به قدری مشقّت پیدا کند که نشود آن را تحمّل کرد.
- [آیت الله بهجت] قسم چند شرط دارد: 1 کسی که قسم میخورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچه، دیوانه، مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست، و همچنین است اگر در حال عصبانیت بدون قصد قسم بخورد. 2 کاری را که قسم میخورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد و کاری را که قسم میخورد ترک کند، باید واجب یا مستحب نباشد و قسم بر ترک امری که راجح است، هر چند دنیوی باشد، منعقد نمیشود، و متعلق قسم با رجحان بهطور قطع کفایت میکند، ولی انعقاد قسم در امر متساویالطرفین، یعنی مباح، مبنی بر احتیاط است. 3 به یکی از اسامی خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود؛ مانند (خدا) و (اللّه)، و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند، ولی بهقدری بر خدا اطلاق میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ذات مقدس حق در نظر میآید، مثل آنکه به (خالق) و (رازق) قسم بخورد، صحیح است. 4 قسم را به زبان بیاورد، و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند، صحیح نیست، ولی شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد، صحیح است. 5 عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد، و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن بوده، ولی بعداً تا آخر وقتی که برای قسم معین کرده عاجز شود، یا برایش مشقت داشته باشد، قسم او از وقتی که عاجز شده بههم میخورد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قسم چند شرط دارد: اوّل: کسی که قسم میخورد باید ممیّز و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن غیر ممیّز و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ولی اگر کسی که مجبورش کردهاند بعداً قسمی را که خورده اجازه دهد، صحیح خواهد شد و نیز اگر در حال عصبانی بودن بیقصد یا بیاختیار قسم بخورد صحیح نیست و قسم بچه ممیّز بدون اذن یا اجازه ولیّ صحیح نیست. دوم: کاری را که قسم میخورد انجام دهد باید واجب یا مستحبّ باشد و کاری را که قسم میخورد ترک کند باید واجب و مستحبّ نباشد، بنابراین اگر کاری انجام و ترک آن از هر جهتی یکسان باشد اگر ترک آن را قسم بخورد باید به قسم خود عمل نماید و اگر انجام آن را قسم بخورد لازم نیست انجام دهد. سوم: به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدّس او گفته نمیشود؛ مانند (خدا) و (اللَّه) و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ولی به قدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ذات مقدّس حقّ در نظر میآید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است و نیز اگر به قرینهای به خدای متعال قسم بخورد صحیح است و بنا بر احتیاط بیقرینه هم صحیح است. چهارم: قسمخوردن را به وسیلهای همچون گفتار یا نوشتار یا اشاره کردن انشاء کند و ظاهراً لازم نیست قسم را به زبان آورد ولی نام خداوند را باید به زبان آورد و نوشتن آن یا اشاره به آن کفایت نمیکند و آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد و به خداوند عالم اشاره کند صحیح است. پنجم: عملکردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود قسم او به هم میخورد و اگر عمل کردن به نذر با ضرر یا حرج (یعنی مشقّت زیادی که معمولاً آن را تحمّل نمیکنند) همراه باشد، مانع از صحّت قسم نیست، آری گاه تحمّل ضرر یا حرج از نظر شرع ناپسند است که در این صورت قسم به علّت دارا نبودن شرط دوم صحیح نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] قسم چند شرط دارد: اوّل - کسی که قسم میخورد باید بالغ وعاقل باشد و از روی قصد واختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه ودیوانه ومست و کسی که مجبورش کردهاند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانیبودن بیاختیار قسم بخورد. دوم - کاری را که قسم میخورد انجام دهد، باید حرام ومکروه نباشد وکاری را که قسم میخورد ترک کند، باید واجب ومستحبّ نباشد و اگر قسم بخورد که کار مباحی را بجا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد، و نیز اگر قسم بخورد که کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد. سوم - به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که بغیر ذات مقدّس او گفته نمیشود مانند خداوند وا& و نیز اگر باسمی قسم بخورد که بغیر خدا هم میگویند ولی به قدری بخدا گفته میشود که هروقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدّس حقّ در نظر میآید، مثل آن که بخالق ورازق قسم بخورد صحیح است بلکه قسم باسمی که انصراف بذات حقّ نداشته باشد ولی نیّت خدا را بکند مثل بصیر و سمیع به احتیاط واجب هم صحیح است. چهارم - قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد، صحیح است. پنجم - عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگرموقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود قسم او به هم میخورد و همچنین است اگر عمل کردن به قسم به قدری مشقّت پیدا میکند که نشود آن را تحمّل کرد.
- [آیت الله اردبیلی] سوگند صحیح دارای چند شرط است: اوّل:کسی که سوگند میخورد باید بالغ و عاقل باشد و اگر میخواهد راجع به مال خود قسم بخورد، باید سفیه نباشد اگرچه حاکم شرع هم او را از تصرّف در مالش منع نکرده باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچّه، دیوانه، مست =============================================================================== 1 (تَوْریه) آن است که دروغ را به گونهای ادا کند که قابل انطباق بر راست نیز باشد و در دل حرف راست را قصد نماید. و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانیّت بدون قصد سوگند بخورد. دوم:کاری که سوگند میخورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد و کاری که سوگند میخورد ترک کند، باید واجب و مستحب نباشد و اگر سوگند بخورد که کار مباحی را بجا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجام آن نباشد و نیز اگر سوگند بخورد کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر ازترک آن نباشد. سوم:به یکی از اسامی خداوند متعال سوگند بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود، مانند ( خدا ) و ( اللّه ) و نیز اگر به اسمی سوگند بخورد که به غیر خدا هم میگویند ولی به قدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدّس حق در نظر میآید مثل آن که به (خالق) و (رازق) سوگند بخورد صحیح است، بلکه اگر به لفظی سوگند بخورد که بدون قرینه، خدا را به نظر نیاورد ولی او خدا را قصد کند، بنابر احتیاط باید به آن سوگند عمل نماید. چهارم:سوگند را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلب خود آن را قصد کند، صحیح نیست، ولی آدم لال اگر با اشاره سوگند بخورد صحیح است. پنجم:عمل کردن به سوگند برای او ممکن باشد، اما اگر هنگامی که سوگند میخورد ممکن باشد و بعد تا آخر وقتی که برای سوگند معیّن کرده عاجز شود یا برای او مشقّت داشته باشد، سوگند او از وقتی که عاجز شده به هم میخورد.
- [آیت الله خوئی] قسم چند شرط دارد: (اول): کسی که قسم میخورد باید بالغ و عاقل باشد، و از روی قصد قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بیقصد قسم بخورد. (دوم): کاری را که برای انجام آن قسم میخورد، باید حرام یا مکروه نباشد و کاری را که قسم میخورد ترک کند، باید واجب و مستحب نباشد، و اگر قسم بخورد که کار مباحی را بهجا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد، و نیز اگر قسم بخورد کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن بهتر از ترکش نباشد. (سوم): به یکی از اسامی خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود، مثل (خدا) و (الله) و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم میگویند، ولی به قدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر میآید، مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد، صحیح است، بلکه احتیاط وجوبی در غیر این صورت هم عمل به قسم نماید. (چهارم): قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است. (پنجم): عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود از وقتی که عاجز میشود قسم او به هم میخورد و همچنین است اگر عمل کردن به نذر یا قسم یا عهدی به قدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد.
- [آیت الله سیستانی] قسَم چند شرط دارد : اول : کسی که قسَم میخورد باید بالغ و عاقل باشد ، و از روی قصد و اختیار قسَم بخورد ، پس قسَم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ، و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد یا بی اختیار قسَم بخورد . دوم : کاری را که برای آن قسَم میخورد باید حرام یا مکروه نباشد ، و کاری را که قسَم میخورد ترک کند ، باید واجب یا مستحب نباشد ، و اگر قسَم بخورد کار مباحی را بجا آورد یا ترک کند ، چنانچه آن فعل یا ترک از نظر عقلا رجحان داشته باشد ، یا برای شخص او مصلحتی دنیوی داشته باشد ، قسَمش صحیح است . سوم : به یکی از اسمهای خداوند عالم قسَم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود ، مانند خدا ، و اللّه ، یا خدا را به صفات و افعالی یاد کند که مخصوص اوست مثلاً بگوید : قسم به آن کسی که آسمانها و زمین را آفرید ، و نیز اگر به اسمی قسَم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ، ولی بقدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ، ذات مقدس حق در نظر میآید ، مثل آنکه به خالق و رازق قسَم بخورد ، صحیح است ، بلکه اگر به اسمی قسَم بخورد که فقط در مقام قسَم خوردن ذات حق از آن به نظر میآید ، مثل سمیع و بصیر باز هم قَسمش صحیح است . چهارم : قسَم را به زبان بیاورد ، ولی آدم لال اگر با اشاره قسَم بخورد صحیح است ، و کسی که قادر بر تکلم نیست ، اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد کند کافی است ، بلکه قادر بر تکلم نیز اگر بنویسد بنابر احتیاط واجب ، باید به آن عمل کند . پنجم : عمل کردن به قسَم برای او ممکن باشد ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن نباشد و بعداً ممکن شود ، کافی است ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود ، از وقتی که عاجز میشود قسَم او بهم میخورد ، و همچنین است اگر بقدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد ، و این عجز اگر به اختیار او باشد ، یا بدون اختیار ولی او در تأخیر از زمان قدرت عذری نداشته باشد ، گناه کرده و کفاره واجب است .