اگر شهر جدید را به عنوان وطن برگزیده و یا کثیر السفر باشید، نمازتان کامل و روزه صحیح است. در غیر این صورت، اگر نتوانید قصد ماندن، در ده روز داشته باشید، نماز در آن شهر شکسته و روزه باطل است. نظر مراجع تقلید درباره تحقق وطن و کثیر السفر متفاوت بوده که شرح آن در ضمائم خواهد آمد. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1] حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): اگر قصد دارید به مدت هفت سال یا بیشتر در آنجا زندگی کنید بعد از حدود دو ماه یا کمتر که از سکونت شما در آنجا بگذرد آنجا وطن شما محسوب می‌شود و نماز تمام و روزه صحیح است؛ و در غیر این صورت نماز همسرتان تنها با قصد اقامت ده روز تمام است و الا شکسته است. ولی نماز خودتان در غیر از سفر اول و دوم تمام می‌باشد. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر تصمیم دارید حداقل یک سال و نیم بمانید و در ماه حداقل 22 شبانه روز آنجا هستید حکم وطن را دارد و اگر غیر از این است توضیح دهید تا حکم آن بیان شود. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): هر کدام از زوجین که شاغلند و ده روز در محل شغلی خود نمی‌مانند و در حال رفت و آمد می‌باشند و این رفت و آمد شغلی به قدر مسافت شرعی، سه ماه و بیشتر به طول می‌انجامد نماز و روزه او در غیر سفر اول تمام است و طرف دیگر اگر شاغل نباشد مسافر است هر چند زن باشد و اما در برگشت به وطن اگر شاغل مرد باشد نماز و روزه‌اش در وطن اصلی او تمام است مشروط به اینکه اعراض نکرده باشد ولی اگر زن باشد نماز و روزه زنی که بنا اطاعت از شوهر را دارد در وطن اصلی او تمام نیست. حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی): چنانچه رفت و آمد مذکور حداقل سه ماه یا بیشتر در سال استمرار داشته باشد به استثنای سفر اول در سائر سفرها، نمازتان کامل است. [1] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، صافی گلپایگانی و نوری همدانی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست.
همسر بنده شغلشان به شکلی است که به تازگی منتقل شدیم به شهری که وطن من و ایشان نیست. (کرمان) و معمولاً طوری هم هست که ما 10 روز توی شهر نمیمانیم و یا نمیدانیم که حتماً 10 روز هستیم یا نه؟ به دلیل اینکه شهر زرند (که در 80 کیلومتری کرمان است) محل زندگی پدر و مادر بنده است و ما معمولاً آخر هفته به آنجا میرویم. میخواستم ببینم تکلیف نماز و روزههای ایشان و من چیست؟
اگر شهر جدید را به عنوان وطن برگزیده و یا کثیر السفر باشید، نمازتان کامل و روزه صحیح است. در غیر این صورت، اگر نتوانید قصد ماندن، در ده روز داشته باشید، نماز در آن شهر شکسته و روزه باطل است.
نظر مراجع تقلید درباره تحقق وطن و کثیر السفر متفاوت بوده که شرح آن در ضمائم خواهد آمد.
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
اگر قصد دارید به مدت هفت سال یا بیشتر در آنجا زندگی کنید بعد از حدود دو ماه یا کمتر که از سکونت شما در آنجا بگذرد آنجا وطن شما محسوب میشود و نماز تمام و روزه صحیح است؛ و در غیر این صورت نماز همسرتان تنها با قصد اقامت ده روز تمام است و الا شکسته است. ولی نماز خودتان در غیر از سفر اول و دوم تمام میباشد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اگر تصمیم دارید حداقل یک سال و نیم بمانید و در ماه حداقل 22 شبانه روز آنجا هستید حکم وطن را دارد و اگر غیر از این است توضیح دهید تا حکم آن بیان شود.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
هر کدام از زوجین که شاغلند و ده روز در محل شغلی خود نمیمانند و در حال رفت و آمد میباشند و این رفت و آمد شغلی به قدر مسافت شرعی، سه ماه و بیشتر به طول میانجامد نماز و روزه او در غیر سفر اول تمام است و طرف دیگر اگر شاغل نباشد مسافر است هر چند زن باشد و اما در برگشت به وطن اگر شاغل مرد باشد نماز و روزهاش در وطن اصلی او تمام است مشروط به اینکه اعراض نکرده باشد ولی اگر زن باشد نماز و روزه زنی که بنا اطاعت از شوهر را دارد در وطن اصلی او تمام نیست.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی):
چنانچه رفت و آمد مذکور حداقل سه ماه یا بیشتر در سال استمرار داشته باشد به استثنای سفر اول در سائر سفرها، نمازتان کامل است. [1] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنهای، سیستانی، صافی گلپایگانی و نوری همدانی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست.
- [آیت الله خامنه ای] محل تولد من و همسرم شهر کاشمر است، ولی بعد از استخدام در یکی از ادارات دولتی، به نیشابور منتقل شدم، پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگی می کنند، در ابتدای رفتن به نیشابور، از وطن اصلی خود اعراض کردیم، ولی اکنون بعد از پانزده سال از این امر منصرف شده ایم، خواهشمندم به سؤالات زیر پاسخ فرمایید: 1 هنگامی که به خانه پدر و مادرمان می رویم و چند روز نزد آنها می مانیم، وظیفه من و همسرم راجع به نماز چیست؟ 2 فرزندان ما که در محل سکونت فعلی ما (نیشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسیده اند، هنگامی که به شهر پدری مان (کاشمر) رفته و چند روز نزد آنها می مانیم، چه وظیفه ای دارند؟
- [سایر] یا معین المتوکلین باسلام خدمت استاد مهربان (برای چندمین باراماامیدوار) 1-27ساله ام با مدرک کارشناسی ازخانواده ای مومن 2-همسرم30ساله ودیپلمه 3- دو سال است عقدیم(9سال سابقه آشنایی داشتیم-بیشتر تلفنی-خانواده ام ناراضی وموقعیتهای زیادی داشتم که--) 4-دو ماه بعد ازعقد بیکار شدوخانواده اش به روی خود نیاوردند(حتی درحد ضمانت وام و یکبار دلجویی از من وخانواده ام) 5-مادرش 58 ساله- بی منطق-مادیاتی- به طرز وحشتناکی ظاهر ساز-دروغگو-چند بار تظاهر به خودکشی نموده-مدام درحال مقایسه افراد-نسبت ناروا می دهد- وابسته به ماهواره– اغلب غذا نمی پزد- بارها به ما بددهنی نموده ومن وهمسرم با چشم گریان از خانه شان بیرون رفته ایم یا پشت سرمن به همسرم بد گویی می نمودیا پشت سر ایشان به من تا رابطه ما را به هم بزند که موفق نبود 6-انتظار دارند همه در موردشان بگویند که حرف ندارند وانتقاد از ایشان یعنی مرگ تدریجی(کل اقوامشان با آنها قطع رابطه نموده اند) 7-پدرش مادروهمسروفرزندان راکتک می زده وبارهاقصد طلاق داشتند (برادرانش با نماز وروزه بیگانه -بیکار-مادر وهمسرشان رامیزنندومغرورندوتندخو) 8-به مادرش محبت می کردم به خانواده اش احترام می گذاشتم اما قدر شناس نبودندوخود را گم کردند(ازرفتارشان دچارناراحتی قلبی وشب بیداری شدم اما بالا خره اعتراض کردم و7ماه است با آنها رابطه ندارم- مادرجاریم می گوید تاعقدی جداشوکه مادرش فاجعه است وپسرها بی حامی) 9-بیکاری همسرم بافروش طلاهایم وحمایت خانواده ام حل شداوازفساداخلاقی-سیگارواعتیاد متنفر-باصداقت بوده وهرروزتماس گرفته ابرازعلاقه می کند-همیشه مدافعم بوده توهین به من راتوهین به خود می داندواختلافاتمان راهیچ کجا مطرح نمی کنداما 10- به دلیل افسردگی در سربازی معافیت اعصاب دارد(خودش می گوید تمارض بوده) 11- به دنبال انتقادواصراربه جا بد جورعصبی می شود-زود جوش وکم صبراست(به علت خانه متشنج-شرایط کاری از صبح تا آخر شب ووراثت)-کارهایش محکم وباشتاب است-ظاهربین است-گاهی حس میکنم خیلی شبیه پدر ومادرش می شود (با اینکه از رفتارشان بیزار است) گرسنگی وکم خوابی تندخویش می کند- کاهل نمازاست وریاست طلب 12-وقتی ناراحتم به جای اینکه آرامم کندبارفتارهای نسنجیده آتشم را تندترمی کند همیشه ازمن انتظارلبخند دارد ولحن آرام ولی من هم آدمم 13-به خا طر بی حرمتی به من وپدرم متا سفانه چند باربه او سیلی زدم ودستش را به روی خودم باز کردم(آخرین بارخیلی بد- طوری که شکایت کردم وبه کلی از چشم خانواده ام افتاد) 14- اینبارهم مثل همیشه با گریه قول اصلاح دادو فرصت خواست تا به کلاس اخلاق عالمی رودکه نرفت (زیاد اشتباه میکند وزود پشیمان می شودکاش از اول خطا نمیکرد) 15-عاشق بعضی از رفتارهایش هستم و متنفر از بعضی دیگر-بعد از شکایت حق طلاق راگرفته ام-زیاد می گویم جدا می شوم برایش عادی شده می گوید به سلامت (چون هر بار با خواهش راضیم میکند) 16 -سه بار مشاوره رفته ایم ولی بعد از فوت ناشی از سرطان پدرش تندخوترشدومتاسفانه در حوزه دیانت وسیاست شبیه پدرش 17-هنوزخیلی بدهی داردونمیتوانیم زندگیمان راشروع کنیم 18- نمی توانم با خانواده بی دینش ارتباط داشته باشم (به خاطرسلامت روح وجسم هردویمان)ولی فامیل من اهل صله رحمندوعلت عدم حضورشان رامی پرسند 19- بزرگتری ندارد که حامی و راهنمایش باشد ومونس من 20- فاصله محل کارش تا منزل ما1ساعت است چون تک دخترم بایدخانه ام نزدیک مادرم باشد وشوهرم پذیرفته ولی با توجه به کم صبری ایشان مشکل ساز خواهد شد 21- از فرط استرس در این 2سال برای قبولی ارشد تمرکزی بر درس نداشتم 22-پدرم می گویند خودت تصمیم بگیر وبدان من در هر صورت حامی ات هستم با توجه به اینکه در دوران عقد این اتفاقات رخ داده و به این شناخت ها رسیده ام لطفا بفر مایید چاره ام چیست آیااین حالات شوهرم ممکن است به طور ارثی در اینده به فرزندان منتقل شود؟- یاعلی-