قرآن کریم در سوره هود، بعد از آن‌که در آیه پنجم آن از علم گسترده خداوند و احاطه او به اسرار نهان و آشکار انسان‌ها سخن به میان آورد، در آیه ششم برای تأکید بر آنچه گفته شد، به یکی از مصادیق روشن این علم گسترده پرداخته و می‌فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»؛ هیچ جنبنده‏‌ای در زمین نیست، مگر این‌که روزی او بر عهده خدا است. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می‌داند؛ همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است. این آیه به روشنی بیان می‌دارد که رزق و روزی تمام موجودات روی زمین بر عهده خدای متعال است، و او از قرارگاه آنها و محلّی که در آن هستند، آگاه است. کلمه «دابه» آن‌گونه که در لغت‌نامه‌ها آمده، به معنای آهسته راه رفتن است، و بیشتر در حشرات استعمال می‌شود.[1] اما در قرآن کریم در باره تمام جنبندگان اعمّ از انسان و حیوان و غیر آنها به کار رفته است؛ به دلیل آن‌که زمینه کلام، بیان وسعت علم خدای تعالی است؛ از این‌رو است که به دنبال آیه پنجم «أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»،[2] آمده است. واژه «مستقر» در اصل به معنای «قرارگاه» است؛ زیرا ریشه این لغت از ماده «قر» (بر وزن حر) به معنای «سرما» ی شدید است که انسان و موجودات زنده را خانه‌‏نشین می‌کند؛ به همین جهت به معنای سکون و توقف نیز آمده است.[3] «مستودع» و «ودیعه» از یک ماده است، و در لغت به معنای ترک نمودن و رها کردن چیزی است.[4] و از آن‌جا که امور ناپایدار رها می‌شوند، و به حالت اول باز می‌گردند، به هر امر ناپایدار، «مستودع» گفته می‌شود، ودیعه را نیز برای این‌که سرانجام باید محل خود را رها کند و به صاحب اصلی باز گردد ودیعه گفته‌‏اند.[5] یادآوری این نکته که رزق تمامی جنبنده‌‏ها بر عهده خدا بوده؛ برای این است که وسعت علم خدا و آگاهی‌‏اش را به همه حالات جنبندگان اثبات کند. این اقتضا دارد که جمله «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها» به منزله عطف تفسیری برای جمله «عَلَی اللهِ رِزْقُها» باشد. در نتیجه معنای آیه این می‌شود که تمام جنبنده‌‏‌هایی که در زمین هستند، رزقشان بر عهده خدای تعالی است، و هرگز بدون روزی نخواهند ماند. پس خدای تعالی دانا و با خبر از احوال آنها است، هرجا که باشند. اگر در قرارگاهی معین باشند؛ قرارگاهی که هرگز از آن خارج نمی‌شوند؛ مانند دریا برای ماهی، و صدف که در گوشه‌‌‏ای از ته دریا زندگی می‌‏کند، خدای تعالی رزقش را در همان دریا می‌دهد، و اگر قرارگاه معینی نداشته باشند و هرجا که باشند به عنوان موقت‌اند؛ مانند مرغان هوا و مسافران دور شده از وطن، و یا آن‌جا که هستند تا زمانی معین می‌باشند و پس از مدتی بیرون می‌آیند؛ مانند جنین در رحم مادر، خدای تعالی رزقشان را در همان‌جا می‌دهد. خلاصه این‌که خدای متعال از حال هر جنبنده‌‏ای که در پهنای زمین زندگی می‌کند آگاه است؛ یعنی در آن واحد ناظر احوال و برآورنده حاجت میلیاردها جنبنده است که در هوا، روی زمین، زیر زمین و در شکم مادران هستند. چگونه چنین نباشد با این‌که رزق آنها به عهده او است؟! روشن است که روزی وقتی به روزی خوار می‌رسد که روزی دهنده آگاه به نیاز او، و مطلع از محل زندگی‌اش باشد. چه محل زندگی موقت و چه محل زندگی دایمی. با توجه به آنچه بیان شد، روشن می‌شود که منظور از دو کلمه «مستقر» و «مستودع»، هم آن محلی است که موجودات فعلاً در آن زندگی می‌کنند، مادامی که در زمین است و زندگی دنیوی و زمینی را می‌گذراند در آن‌جا قرار دارد، و هم آن محل موقتی است که چند صباحی در آن قرار می‌گیرد، و سپس از آن‌جا مفارقت کرده به محلی دیگر منتقل می‌شود.[6] البته مفسران معانی دیگری برای این دو واژه گفته‌‏اند؛ مانند: 1. منظور از مستقر و مستودع، اماکن جنبندگان در زندگی دنیایی و بعد از مرگ است،[7] 2. مراد از این دو کلمه صلب جنس نر و رحم جنس ماده است. [8] 3. مقصود از کلمه «مستقر» مسکن‌‏هایی است که بعد از تولد در زمین دارند، و «مستودع» محل قبل از استقرار در صلب، یا رحم و یا بیضه است.[9] 4. منظور از کلمه مستودع، مواد زمینی است که بالقوه بعدها جنبنده می‌شود.[10] 5. می‌توان گفت منظور از «مستقر» حیوانی است که به فعلیت رسیده و در این جهان به زندگی خود ادامه می‌دهد و منظور از «مستودع» حیوانی است که هنوز به فعلیت نرسیده است و به صورت قوّه و نطفه است و پا به عرصه وجود ننهاده است. خدا از هر دو نوع آنها آگاهی دارد و هر کدام از آنها هر نوع نیازی برای ادامه وجود داشته باشند، از جانب خدا تأمین می‌شود و همان روزی رسانی خدا است.[11] [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 306، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [2] . هود، 5. [3] . المفردات فی غریب القرآن، ص 662. [4] . همان، ص 861. [5] . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 17، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [6] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 148، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 10، ص 220- 221، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش. [7] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏5، ص 217، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [8] . فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ص ج 17، ص 319، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [9] . همان. [10] بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج ‏3، ص 128، بیروت، دار احیاء التراث العرب، 1418ق. [11] . جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏5، ص 173، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.
در آیه ششم سوره هود میفرماید: (یعلم مستقرها و مستودعها). اکثر اهل تفسیر، مستقر و مستودع را به معنای اسم مکان گرفتهاند. با توجه به اینکه این دو کلمه مصدر میمی هستند و اسم مفعول، آیا نمیتوان آنرا ناظر به دو نوع رزق پایدار و ناپایدار دانست؟
قرآن کریم در سوره هود، بعد از آنکه در آیه پنجم آن از علم گسترده خداوند و احاطه او به اسرار نهان و آشکار انسانها سخن به میان آورد، در آیه ششم برای تأکید بر آنچه گفته شد، به یکی از مصادیق روشن این علم گسترده پرداخته و میفرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»؛ هیچ جنبندهای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او بر عهده خدا است. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را میداند؛ همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است.
این آیه به روشنی بیان میدارد که رزق و روزی تمام موجودات روی زمین بر عهده خدای متعال است، و او از قرارگاه آنها و محلّی که در آن هستند، آگاه است.
کلمه «دابه» آنگونه که در لغتنامهها آمده، به معنای آهسته راه رفتن است، و بیشتر در حشرات استعمال میشود.[1] اما در قرآن کریم در باره تمام جنبندگان اعمّ از انسان و حیوان و غیر آنها به کار رفته است؛ به دلیل آنکه زمینه کلام، بیان وسعت علم خدای تعالی است؛ از اینرو است که به دنبال آیه پنجم «أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»،[2] آمده است.
واژه «مستقر» در اصل به معنای «قرارگاه» است؛ زیرا ریشه این لغت از ماده «قر» (بر وزن حر) به معنای «سرما» ی شدید است که انسان و موجودات زنده را خانهنشین میکند؛ به همین جهت به معنای سکون و توقف نیز آمده است.[3]
«مستودع» و «ودیعه» از یک ماده است، و در لغت به معنای ترک نمودن و رها کردن چیزی است.[4] و از آنجا که امور ناپایدار رها میشوند، و به حالت اول باز میگردند، به هر امر ناپایدار، «مستودع» گفته میشود، ودیعه را نیز برای اینکه سرانجام باید محل خود را رها کند و به صاحب اصلی باز گردد ودیعه گفتهاند.[5]
یادآوری این نکته که رزق تمامی جنبندهها بر عهده خدا بوده؛ برای این است که وسعت علم خدا و آگاهیاش را به همه حالات جنبندگان اثبات کند. این اقتضا دارد که جمله «وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها» به منزله عطف تفسیری برای جمله «عَلَی اللهِ رِزْقُها» باشد. در نتیجه معنای آیه این میشود که تمام جنبندههایی که در زمین هستند، رزقشان بر عهده خدای تعالی است، و هرگز بدون روزی نخواهند ماند. پس خدای تعالی دانا و با خبر از احوال آنها است، هرجا که باشند. اگر در قرارگاهی معین باشند؛ قرارگاهی که هرگز از آن خارج نمیشوند؛ مانند دریا برای ماهی، و صدف که در گوشهای از ته دریا زندگی میکند، خدای تعالی رزقش را در همان دریا میدهد، و اگر قرارگاه معینی نداشته باشند و هرجا که باشند به عنوان موقتاند؛ مانند مرغان هوا و مسافران دور شده از وطن، و یا آنجا که هستند تا زمانی معین میباشند و پس از مدتی بیرون میآیند؛ مانند جنین در رحم مادر، خدای تعالی رزقشان را در همانجا میدهد.
خلاصه اینکه خدای متعال از حال هر جنبندهای که در پهنای زمین زندگی میکند آگاه است؛ یعنی در آن واحد ناظر احوال و برآورنده حاجت میلیاردها جنبنده است که در هوا، روی زمین، زیر زمین و در شکم مادران هستند. چگونه چنین نباشد با اینکه رزق آنها به عهده او است؟! روشن است که روزی وقتی به روزی خوار میرسد که روزی دهنده آگاه به نیاز او، و مطلع از محل زندگیاش باشد. چه محل زندگی موقت و چه محل زندگی دایمی.
با توجه به آنچه بیان شد، روشن میشود که منظور از دو کلمه «مستقر» و «مستودع»، هم آن محلی است که موجودات فعلاً در آن زندگی میکنند، مادامی که در زمین است و زندگی دنیوی و زمینی را میگذراند در آنجا قرار دارد، و هم آن محل موقتی است که چند صباحی در آن قرار میگیرد، و سپس از آنجا مفارقت کرده به محلی دیگر منتقل میشود.[6]
البته مفسران معانی دیگری برای این دو واژه گفتهاند؛ مانند:
1. منظور از مستقر و مستودع، اماکن جنبندگان در زندگی دنیایی و بعد از مرگ است،[7]
2. مراد از این دو کلمه صلب جنس نر و رحم جنس ماده است. [8]
3. مقصود از کلمه «مستقر» مسکنهایی است که بعد از تولد در زمین دارند، و «مستودع» محل قبل از استقرار در صلب، یا رحم و یا بیضه است.[9]
4. منظور از کلمه مستودع، مواد زمینی است که بالقوه بعدها جنبنده میشود.[10]
5. میتوان گفت منظور از «مستقر» حیوانی است که به فعلیت رسیده و در این جهان به زندگی خود ادامه میدهد و منظور از «مستودع» حیوانی است که هنوز به فعلیت نرسیده است و به صورت قوّه و نطفه است و پا به عرصه وجود ننهاده است.
خدا از هر دو نوع آنها آگاهی دارد و هر کدام از آنها هر نوع نیازی برای ادامه وجود داشته باشند، از جانب خدا تأمین میشود و همان روزی رسانی خدا است.[11] [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 306، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [2] . هود، 5. [3] . المفردات فی غریب القرآن، ص 662. [4] . همان، ص 861. [5] . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 17، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [6] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 148، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 10، ص 220- 221، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش. [7] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 217، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [8] . فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ص ج 17، ص 319، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [9] . همان. [10] بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 3، ص 128، بیروت، دار احیاء التراث العرب، 1418ق. [11] . جعفری، یعقوب، کوثر، ج 5، ص 173، قم، هجرت، چاپ اول، 1376ش.