رابطه بدل جگونه رابطه بود؟
قرآن کریم در یکی از احکامش در ارتباط با ازدواج‌های پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُن»؛[1] بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست، و نمی‌توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدّل کنی [بعضی را طلاق دهی و همسر دیگری به جای او برگزینی‏] هر چند جمال آنها مورد توجّه تو واقع شود. در ارتباط با محتوای این آیه مفسران نظریات گوناگونی ارائه کرده‌اند که در این‌جا به چند قول اشاره می‌شود: 1. به نظر می‌رسد ظاهر تعبیر «مِنْ بَعْدُ» این است که بعد از این، ازدواج مجدد برای پیامبر حرام است. بنابر این «بعد» به معنای «بعد» زمانی است؛ یعنی بعد از این زمان دیگر همسری انتخاب مکن. همچنین نمی‌توانی بعضی از آنها را طلاق داده، و همسر دیگری به جای او برگزینی. به تعبیر دیگر، نه بر تعداد آنها بیفزای و نه افراد موجود را عوض کن.[2] 2. ظاهر آیه آن است که «من بعد» راجع به هفت قسمت از زنان است که به آن‌حضرت حلال شده بودند؛[3] یعنی بعد از اصناف هفت‌گانه که گفته شد، زنان دیگر بر تو حلال نیست.[4] 3. ممکن است منظور «من بعد الموجودات» باشد؛ یعنی ای پیامبر بعد از این زنان که تزویج کرده‌‏ای، زن دیگری بر تو حلال نیست. همچنین نمی‌توانی یکی از اینها را طلاق دهی و دیگری را جای آن بگیری، هر چند زیباتر هم باشد. بر اساس این نظر عدم حلیت در رابطه با تعداد است. به عبارت دیگر، بیش از این 9 نفر موجود، نمی‌توانی همسر دیگری اختیار کنی، مگر خریدن کنیزان.[5] 4. از امام صادق(ع) نقل شده است؛ مقصود از «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ»، محرمات در سوره نساء است؛ یعنی محرمات در آیه 23: «حرام است بر شما مادران شما، دخترانتان، خواهرانتان، عمه‌‏هایتان، خاله‌‏هایتان، دختران برادر، دختران خواهر، مادران رضاعی شما، خواهران رضاعی شما، مادرهای زن‌هایتان و دختر زنی که در خانه شما است از زنانی که با آنها آمیزش کرده‌‏اید و اگر با آنها آمیزش نکرده‌‏ای گرفتن دخترشان گناهی برای شما ندارد، و زن پسرانتان که از صلب خود شما است و این‌که بین دو خواهر را در یک وقت جمع نمایید». 5. بعضی گفته‌‌‏اند: یعنی بر تو زنان یهودی و نصرانی حلال نیست؛ یعنی زنان مسلمان را با زنان اهل کتاب تبدیل و تعویض نمایی؛ زیرا شایسته نیست که آنها مادران مؤمنان باشند، مگر آنچه را که از اهل کتاب به اسارت گرفته و مالک آن شده‌‏ای، پس حلال کرد برای او آنها را جاریه و کنیز خود قرار دهد(مانند ماریه و صفیه).[6] با توجه به آنچه گفته شد در فلسفه این حکم باید گفت؛ این محدودیت برای شخص پیامبر(ص) نقصی محسوب نمی‌شود، بلکه حکمی است که فلسفه بسیار حساب شده‌‏ای دارد؛ زیرا طبق شواهدی که از تواریخ استفاده می‌شود پیامبر اسلام(ص) از ناحیه افراد و قبایل مختلف تحت فشار بود که از آنها همسر بگیرد، و هر یک از قبایل مسلمان افتخار می‌کردند که زنی از آنها به همسری پیامبر درآید. حتی بعضی از زنان بدون هیچ‌گونه مهریه، حاضر بودند خود را به عنوان «هبه» در اختیار آن‌حضرت قرار دهند و بدون هیچ قید و شرط با او ازدواج کنند. البته پیوند زناشویی با این قبایل و اقوام تا حدی برای پیامبر(ص) و اهداف اجتماعی و سیاسی آن‌حضرت راهگشا بود، ولی طبیعی است اگر از حد بگذرد، خود مشکل آفرین می‌شود، و هر قوم و قبیله‌‏ای چنین انتظاری را دارد، و اگر پیامبر بخواهد به انتظارات آنها پاسخ گوید و زنانی را - هر چند به صورت عقد، و نه به صورت عروسی - در اختیار خود گیرد، دردسرهای فراوانی ایجاد می‌شود؛ لذا خداوند حکیم با یک قانون محکم جلوی این کار را گرفت و او را از هر گونه ازدواج مجدد و یا تبدیل زنان موجود نهی کرد. در این میان شاید افرادی بودند که برای رسیدن به مقصود خود به این بهانه متوسل می‌شدند که همسران تو غالباً بیوه هستند، و در میان آنها زنان مسنی یافت می‌شوند که هیچ بهره‌‏ای از جمال ندارند، شایسته است که با زنی صاحب جمال ازدواج کنی. قرآن بویژه روی این مسئله نیز تکیه و تاکید می‌کند که حتی اگر زنان صاحب جمالی نیز باشند، حق ازدواج با آنها نخواهی داشت. به علاوه حق‏‌شناسی ایجاب می‌کرد که بعد از وفاداری همسرانش با او و ترجیح دادن زندگی ساده معنوی پیامبر(ص) را بر هر چیز دیگر، خداوند برای حفظ مقام آنها چنین دستوری را به پیامبر بدهد. اما در مورد کنیز که مجاز به خرید آنها شده به دلیل آن است که مشکل و گرفتاری پیامبر(ص) از ناحیه زنان آزاد بود؛ لذا ضرورتی نداشت که این حکم در این مورد هم محدود شود، هر چند بر اساس گواهی تاریخ، پیامبر اسلام(ص) از این استثناء نیز استفاده نکرد.[7]   [1] . احزاب، 52. [2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 391، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [3] ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته‌‏ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده‌‏ای، و دختران عموی تو، و دختران عمّه‌‏ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله‌‏ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها برای تو حلال است) و هر گاه زن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و مهری برای خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد می‌تواند او را به همسری برگزیند، امّا چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است، نه دیگر مؤمنان ما می‌دانیم برای آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمی مقرّر داشته‌‏ایم (و مصلحت آنان چه حکمی را ایجاب می‌کند) این به دلیل آن است که مشکلی (در ادای رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونتری فراهم سازی) و خداوند آمرزنده و مهربان است. [4] . قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ‏8، ص 382، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش. [5] . همان. [6] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏8، ص 575، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [7] . ر. ک: تفسیر نمونه، ج‏ 17، ص 391- 392.
عنوان سوال:

رابطه بدل جگونه رابطه بود؟


پاسخ:

قرآن کریم در یکی از احکامش در ارتباط با ازدواج‌های پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُن»؛[1] بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست، و نمی‌توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدّل کنی [بعضی را طلاق دهی و همسر دیگری به جای او برگزینی‏] هر چند جمال آنها مورد توجّه تو واقع شود.
در ارتباط با محتوای این آیه مفسران نظریات گوناگونی ارائه کرده‌اند که در این‌جا به چند قول اشاره می‌شود:
1. به نظر می‌رسد ظاهر تعبیر «مِنْ بَعْدُ» این است که بعد از این، ازدواج مجدد برای پیامبر حرام است. بنابر این «بعد» به معنای «بعد» زمانی است؛ یعنی بعد از این زمان دیگر همسری انتخاب مکن. همچنین نمی‌توانی بعضی از آنها را طلاق داده، و همسر دیگری به جای او برگزینی. به تعبیر دیگر، نه بر تعداد آنها بیفزای و نه افراد موجود را عوض کن.[2]
2. ظاهر آیه آن است که «من بعد» راجع به هفت قسمت از زنان است که به آن‌حضرت حلال شده بودند؛[3] یعنی بعد از اصناف هفت‌گانه که گفته شد، زنان دیگر بر تو حلال نیست.[4]
3. ممکن است منظور «من بعد الموجودات» باشد؛ یعنی ای پیامبر بعد از این زنان که تزویج کرده‌‏ای، زن دیگری بر تو حلال نیست. همچنین نمی‌توانی یکی از اینها را طلاق دهی و دیگری را جای آن بگیری، هر چند زیباتر هم باشد. بر اساس این نظر عدم حلیت در رابطه با تعداد است. به عبارت دیگر، بیش از این 9 نفر موجود، نمی‌توانی همسر دیگری اختیار کنی، مگر خریدن کنیزان.[5]
4. از امام صادق(ع) نقل شده است؛ مقصود از «لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ»، محرمات در سوره نساء است؛ یعنی محرمات در آیه 23: «حرام است بر شما مادران شما، دخترانتان، خواهرانتان، عمه‌‏هایتان، خاله‌‏هایتان، دختران برادر، دختران خواهر، مادران رضاعی شما، خواهران رضاعی شما، مادرهای زن‌هایتان و دختر زنی که در خانه شما است از زنانی که با آنها آمیزش کرده‌‏اید و اگر با آنها آمیزش نکرده‌‏ای گرفتن دخترشان گناهی برای شما ندارد، و زن پسرانتان که از صلب خود شما است و این‌که بین دو خواهر را در یک وقت جمع نمایید».
5. بعضی گفته‌‌‏اند: یعنی بر تو زنان یهودی و نصرانی حلال نیست؛ یعنی زنان مسلمان را با زنان اهل کتاب تبدیل و تعویض نمایی؛ زیرا شایسته نیست که آنها مادران مؤمنان باشند، مگر آنچه را که از اهل کتاب به اسارت گرفته و مالک آن شده‌‏ای، پس حلال کرد برای او آنها را جاریه و کنیز خود قرار دهد(مانند ماریه و صفیه).[6]
با توجه به آنچه گفته شد در فلسفه این حکم باید گفت؛ این محدودیت برای شخص پیامبر(ص) نقصی محسوب نمی‌شود، بلکه حکمی است که فلسفه بسیار حساب شده‌‏ای دارد؛ زیرا طبق شواهدی که از تواریخ استفاده می‌شود پیامبر اسلام(ص) از ناحیه افراد و قبایل مختلف تحت فشار بود که از آنها همسر بگیرد، و هر یک از قبایل مسلمان افتخار می‌کردند که زنی از آنها به همسری پیامبر درآید. حتی بعضی از زنان بدون هیچ‌گونه مهریه، حاضر بودند خود را به عنوان «هبه» در اختیار آن‌حضرت قرار دهند و بدون هیچ قید و شرط با او ازدواج کنند.
البته پیوند زناشویی با این قبایل و اقوام تا حدی برای پیامبر(ص) و اهداف اجتماعی و سیاسی آن‌حضرت راهگشا بود، ولی طبیعی است اگر از حد بگذرد، خود مشکل آفرین می‌شود، و هر قوم و قبیله‌‏ای چنین انتظاری را دارد، و اگر پیامبر بخواهد به انتظارات آنها پاسخ گوید و زنانی را - هر چند به صورت عقد، و نه به صورت عروسی - در اختیار خود گیرد، دردسرهای فراوانی ایجاد می‌شود؛ لذا خداوند حکیم با یک قانون محکم جلوی این کار را گرفت و او را از هر گونه ازدواج مجدد و یا تبدیل زنان موجود نهی کرد.
در این میان شاید افرادی بودند که برای رسیدن به مقصود خود به این بهانه متوسل می‌شدند که همسران تو غالباً بیوه هستند، و در میان آنها زنان مسنی یافت می‌شوند که هیچ بهره‌‏ای از جمال ندارند، شایسته است که با زنی صاحب جمال ازدواج کنی. قرآن بویژه روی این مسئله نیز تکیه و تاکید می‌کند که حتی اگر زنان صاحب جمالی نیز باشند، حق ازدواج با آنها نخواهی داشت. به علاوه حق‏‌شناسی ایجاب می‌کرد که بعد از وفاداری همسرانش با او و ترجیح دادن زندگی ساده معنوی پیامبر(ص) را بر هر چیز دیگر، خداوند برای حفظ مقام آنها چنین دستوری را به پیامبر بدهد.
اما در مورد کنیز که مجاز به خرید آنها شده به دلیل آن است که مشکل و گرفتاری پیامبر(ص) از ناحیه زنان آزاد بود؛ لذا ضرورتی نداشت که این حکم در این مورد هم محدود شود، هر چند بر اساس گواهی تاریخ، پیامبر اسلام(ص) از این استثناء نیز استفاده نکرد.[7]   [1] . احزاب، 52. [2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 391، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [3] ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته‌‏ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده‌‏ای، و دختران عموی تو، و دختران عمّه‌‏ها، و دختران دایی تو، و دختران خاله‌‏ها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها برای تو حلال است) و هر گاه زن با ایمانی خود را به پیامبر ببخشد (و مهری برای خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد می‌تواند او را به همسری برگزیند، امّا چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است، نه دیگر مؤمنان ما می‌دانیم برای آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمی مقرّر داشته‌‏ایم (و مصلحت آنان چه حکمی را ایجاب می‌کند) این به دلیل آن است که مشکلی (در ادای رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونتری فراهم سازی) و خداوند آمرزنده و مهربان است. [4] . قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج ‏8، ص 382، تهران، بنیاد بعثت، چاپ سوم، 1377ش. [5] . همان. [6] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏8، ص 575، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [7] . ر. ک: تفسیر نمونه، ج‏ 17، ص 391- 392.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین