در سورة اعراف، با تعبیرات مختلف به مسئله آفرینش انسان از خاک و سجود فرشتگان و سرکشی شیطان و موضع گیری او در برابر انسان و ... بیان شده است. خداوند خطاب به انسان ها می فرماید: (ما شما را آفریدیم و سپس صورت بندی کردیم، بعد از آن به فرشتگان فرمان دادیم، برای آدم، جدّ نخستین شما سجده کنند.[1] همگی این فرمان را به جان و دل پذیرفتند و برای آدم سجده کردند. مگر ابلیس[2] که از سجده کنندگان[3] نبود. خداوند ابلیس را به خاطر سرکشی و طغیانگری مواخذه کرد و فرمود: چه چیز سبب شد که در برابر آدم سجده نکنی و فرمان مرا نادیده بگیری؟ او در پاسخ گفت: من از او بهترم. به دلیل اینکه مرا از آتش آفریده ای و او را از خاک و گل. سجده نکردن ابلیس نوعی سرکشی و تمرد آمیخته به اعتراض و انکار مقام پروردگار بود. به این معنا که فرمان خداوند برای سجده، برخلاف عدالت و حکمت بوده است. به همین سبب خداوند او را از آن مقام برجسته و مقرب درگاه الهی که در صفوف فرشتگان بود، تنزل داد و فرمود: (قال فاهبطوا منها) یعنی: تو حق نداری در این مقام و مرتبه، راه تکبر پیش گیری شما از افراد پست و ذلیل هستی. شیطان هنگامی که خود را طرد شده دید؛ طغیان و لجاجت را بیشتر کرد و به جای توبه و اعتراف به اشتباه، از خداوند تقاضا کرد تا پایان دنیا او را زنده بگذارد و خداوند نیز تقاضای او را قبول کرد. ابلیس عمر طولانی را برای جبران گذشته درخواست نکرد بلکه هدف خود را این گونه بیان می کند: (قال فبما اغویتنی لا قعدن لهم صراطک المستقیم؛ گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی! بر سر راه مستقیم (افراد صالح) کمین می کنم و آنها را از راه بدر می کنم). این بود خلاصه ای از آیات 11 الی 16 سورة اعراف. و روشن شد که تمام بدبختی های شیطان، مولود تکبر اوست. این خود برتربینی، سبب شدکه نه تنها بر آدم سجده نکند بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد.[4] در نهج البلاغه آمده است: پند و عبرت گیرید به آن چه خداوند با ابلیس رفتار کرد. در آن هنگام اعمال و عبادت طولانی ... به خاطر ساعتی تکبر ورزیدن بر باد داد.[5] امام صادق علیه السّلام می فرماید: ریشه های کفر و عصیان سه چیز است: حرص و تکبر و حسد. اما حرص، سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچی کند، و اما حسد سبب شد که یکی از فرزندان آدم دیگری را به قتل برساند.[6] در نتیجه می توان گفت: ابلیس به سبب مقایسه نادرست خلقت خود (که از آتش بود) و حضرت آدم علیه السّلام (که از خاک بود)، متکبر و مغرور شد و در پی جبران اشتباه و توبه برنیامد و تقاضای زنده بودن و گمراه ساختن صالحان نموده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج6، ص97. 2. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص28. 3. مجمع البیان، طبرسی، ج4و3، ص 617. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . اعراف/11. [2] . ابلیس در صف فرشتگان و یکی از مقرب درگاه الهی بود و جزء و جنس فرشته نبود. چون خلقت فرشته از نور است ولی خلقت ابلیس از آتش و از جنس جن است. [3] . سجده پرستش مخصوص خداوند است و در اینجا سجدة فرشتگان، به معنی خضوع و تواضع است. [4] . ر.ک؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج6، ص97113؛ طباطبایی. محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، بنیاد علمی و فکری علامه، ذیل آیه 11 الی 16 سوره اعراف. [5] . نهج البلاغه، خطبه 192. [6] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص219، باب اصول کفر.
قرآن شریف از زبان شیطان می گوید: «فبما اغویتنی» (اعراف/16) یعنی تو مرا فریب دادی. آیا حرف شیطان از روی غرور بوده یا دلیل دیگری دارد؟
در سورة اعراف، با تعبیرات مختلف به مسئله آفرینش انسان از خاک و سجود فرشتگان و سرکشی شیطان و موضع گیری او در برابر انسان و ... بیان شده است.
خداوند خطاب به انسان ها می فرماید: (ما شما را آفریدیم و سپس صورت بندی کردیم، بعد از آن به فرشتگان فرمان دادیم، برای آدم، جدّ نخستین شما سجده کنند.[1] همگی این فرمان را به جان و دل پذیرفتند و برای آدم سجده کردند. مگر ابلیس[2] که از سجده کنندگان[3] نبود. خداوند ابلیس را به خاطر سرکشی و طغیانگری مواخذه کرد و فرمود: چه چیز سبب شد که در برابر آدم سجده نکنی و فرمان مرا نادیده بگیری؟ او در پاسخ گفت: من از او بهترم. به دلیل اینکه مرا از آتش آفریده ای و او را از خاک و گل.
سجده نکردن ابلیس نوعی سرکشی و تمرد آمیخته به اعتراض و انکار مقام پروردگار بود. به این معنا که فرمان خداوند برای سجده، برخلاف عدالت و حکمت بوده است. به همین سبب خداوند او را از آن مقام برجسته و مقرب درگاه الهی که در صفوف فرشتگان بود، تنزل داد و فرمود: (قال فاهبطوا منها) یعنی: تو حق نداری در این مقام و مرتبه، راه تکبر پیش گیری شما از افراد پست و ذلیل هستی. شیطان هنگامی که خود را طرد شده دید؛ طغیان و لجاجت را بیشتر کرد و به جای توبه و اعتراف به اشتباه، از خداوند تقاضا کرد تا پایان دنیا او را زنده بگذارد و خداوند نیز تقاضای او را قبول کرد. ابلیس عمر طولانی را برای جبران گذشته درخواست نکرد بلکه هدف خود را این گونه بیان می کند: (قال فبما اغویتنی لا قعدن لهم صراطک المستقیم؛ گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی! بر سر راه مستقیم (افراد صالح) کمین می کنم و آنها را از راه بدر می کنم).
این بود خلاصه ای از آیات 11 الی 16 سورة اعراف. و روشن شد که تمام بدبختی های شیطان، مولود تکبر اوست. این خود برتربینی، سبب شدکه نه تنها بر آدم سجده نکند بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد.[4]
در نهج البلاغه آمده است: پند و عبرت گیرید به آن چه خداوند با ابلیس رفتار کرد. در آن هنگام اعمال و عبادت طولانی ... به خاطر ساعتی تکبر ورزیدن بر باد داد.[5]
امام صادق علیه السّلام می فرماید: ریشه های کفر و عصیان سه چیز است: حرص و تکبر و حسد.
اما حرص، سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد و اما تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچی کند، و اما حسد سبب شد که یکی از فرزندان آدم دیگری را به قتل برساند.[6]
در نتیجه می توان گفت: ابلیس به سبب مقایسه نادرست خلقت خود (که از آتش بود) و حضرت آدم علیه السّلام (که از خاک بود)، متکبر و مغرور شد و در پی جبران اشتباه و توبه برنیامد و تقاضای زنده بودن و گمراه ساختن صالحان نموده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج6، ص97.
2. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج8، ص28.
3. مجمع البیان، طبرسی، ج4و3، ص 617.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اعراف/11.
[2] . ابلیس در صف فرشتگان و یکی از مقرب درگاه الهی بود و جزء و جنس فرشته نبود. چون خلقت فرشته از نور است ولی خلقت ابلیس از آتش و از جنس جن است.
[3] . سجده پرستش مخصوص خداوند است و در اینجا سجدة فرشتگان، به معنی خضوع و تواضع است.
[4] . ر.ک؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج6، ص97113؛ طباطبایی. محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، بنیاد علمی و فکری علامه، ذیل آیه 11 الی 16 سوره اعراف.
[5] . نهج البلاغه، خطبه 192.
[6] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص219، باب اصول کفر.
- [سایر] با سلام. در آیه 16 سوره اعراف چرا شیطان به خدا می گوید :قال فبما أغویتنی لأقعدن لهم صراطک المستقیم ... سوال اینکه مگر خداوند کسی را گمراه می کند؟
- [سایر] حرف نفی «ما» در قرآن دارای چه معانی و کاربردهایی است؟
- [سایر] چرا خداوند با این که «احد» و «واحد» است در قرآن ضمیر جمع (ما) به خود نسبت می دهد؟
- [سایر] در بیان قرآن شریف: «انا اعطیناک الکوثر» [ما تو را کوثر دادیم] تفسیر این آیه چیست؟ آیا حضرت زهرا(س) یکی از مصادیق کوثر است یا حقیقت کوثر است؟
- [سایر] در مورد داستان حضرت لوط(ع) در قرآن میخوانیم: (ما خانواده او را نجات دادیم، به غیر از عجوزهای که عقب ماند) (سوره شعراء، آیه 170 - 171) و در آیه دیگری میفرماید: (اما ما او و خانوادهاش را حفظ کردیم، به غیر از همسرش را، او از کسانی بود که با دیگران در شهر ماند) (سوره اعراف، آیه 83)؛ آیا این دو آیه با هم تناقض دارند یا خدای تعالی احترام چندانی برای همسر حضرت لوط(ع) قائل نمیشود؟
- [سایر] فقهای شورای نگهبان چگونه صلاحیت رقبای خود را برای انتخابات خبرگان احراز میکنند؟ شرح یکی از شبهاتی که پس از ثبتنام اعضای شورای نگهبان در فضای مجازی به صورت گسترده مطرح شد، درباره تأیید صلاحیت اعضای خبرگان توسط شورای نگهبان است. در ادامه متن این شبهه آمده است: "تا این لحظه، به جز یک نفر (مهدی شب زنده دار)، پنج فقیه دیگر شورای نگهبان رسما نامزد مجلس خبرگان شدهاند. قانون فعلی منعی برای اینکار در نظر نگرفته اما همین قانون قید و بندها و تناقضهایی در خود دارد که فلسفه نظارت را زیر سوال میبرد. آقای رئیسجمهوری که تاکید زیادی بر قانون و اجرای آن در انتخابات دارد، بد نیست به نکات زیر توجه کند و مهیای اقدام لازم باشد. طبق تبصره 4 ماده 11 آییننامه اجرایی قانون انتخابات خبرگان، «چنانچه اعضای شورای نگهبان داوطلب نمایندگی مجلس خبرگان گردند نمیتوانند نسبت به انتخابات استانی که از آنجا داوطلب شدهاند نظارت و اتخاذ تصمیم نمایند.» خب! این ماده خیلی شفاف و صریح است. پس تا این لحظه: احمد جنتی که از تهران نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان تهران را ندارد. محمود هاشمی شاهرودی که از مشهد نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان خراسان رضوی را ندارد. محمد مومن که از قم نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان قم را ندارد. محمد رضا مدرسی یزدی که از تهران نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان تهران را ندارد. محمد یزدی هم که از تهران نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان تهران را ندارد. خب! پس تا اینجا سه نفر از فقهای شورای نگهبان نامزد استان تهران هستند و طبق قانون حق نظارت و اتخاذ تصمیم برای این استان را ندارد. دو نفر دیگر هم یکی به مشهد رفته و دیگری نامزد استان قم است. حالا در نظر داشته باشید که همین قانون (ماده 15 و 16) وظیفه تایید صلاحیتهای نامزدهای خبرگان را هم به «فقهای شورای نگهبان» سپرده است. یعنی شش عضو فقیه که تا اینجا پنج نفرشان خودشان نامزد هستند و طبق قانون هم محدودیت نظارتی و دخالت در سه استان تهران، قم و خراسان رضوی شامل حالشان میشود. حالا سوال اساسی این است که چگونه میتوان اطمینان حاصل کرد که در روند تایید صلاحیتها و نظارتها این محدودیتهای قانونی واقعا رعایت میشود! مثلا وقتی لیست اسامی نامزدهای استان تهران به شورای نگهبان میرسد و «فقهای شورا» باید بررسی را آغاز کنند، آقایان محمد یزدی و احمد جنتی و مدرسی یزدی چشم و دهانشان را میبندند و یا از اتاق بیرون میروند؟! که «دخالتی در اتخاذ تصمیم» نداشته باشند! شهروندان چگونه باید به این روند نظارت داشته باشند!؟"
- [سایر] باسلام، به خواستگاری دختری رفتم که متوجه شدم بخاطرجلب حمایت خانواده گفته یا این پسر یامن دیگر ازدواج نمی کنم (ازاین خانه میروم)، بعد از یک ماه از نامزدی ما وارددوره جدیدی از برخوردهای او شده ام، هنگامی که عصبانی میشود بسیارسنگین جواب مرا میدهد وهنگامی که اورا طبق اصطلاحی که به کاربرده: "نصیحت میکردم " به من درپیامک پاسخ داده: جایگاه خودت را بشناس ، من قرار است همسرتو باشم نه فرزندتو. پیش از چنین پاسخی به اوگفتم این حرف را فراموش کندوعذرخواهی کردم. احساس میکنم به زبان آوردن اشتباهات برایش مشکل است. او خودش میگوید میداند غرور دارد ونمی تواند ضمانتی بدهد که در آینده غرورش را ازبین ببرد و پیشتردرمکالماتش گفته بوداو درگذشته آدم غدی بوده است. او 27 سال سن دارد. میدانم من و خانواده ام برای او فرصتی عالی هستیم نسبت به دیگرخواستگارانش، اما به رویش نیاورده ام. ازاوخواستم چادرسرش کند و او پس از به خواب رفتن و یادآوری این موضوع که حاجت حسینی شدن را خودش در فاطمیه از خداخواسته است این مساله را پذیرفته. آیا مشاوران به صورت حضوری میتوانند نسبت به اصل بودن وقابل اطمینان بودن رفتار اوبمن اطمینان دهند یا خیر . دیشب پس از مکالمه تلفنی و پیامکی او نوشت: من و شما باهم تفاوت نداریم و ... اما بازامروز بیان میکند:من بین دوشخصیت احمد مانده ام. این احساس که طرف مقابل ما دوشخصیته است درهردوما وجوددارد من ازاین میترسم با آدمی روبرو شوم که مرا بازی دهد و ادای دختر خوب ، مهربان ، حرف گوش کن را دربیاورد ولی در عمل دختری مغرور و نامهربان باشد که تنها قصد داشته به من برسد. ضمن اینکه من با کاندید های دیگری روبرو هستم.
- [سایر] سلام.گفتین خلاصه بگیم.چشم. 1)انسان-دختر 2)26 ساله 3)کارمند نظام بانکی دولتی 4)دانشحوی رو هوای کارشناسی ارشد اقتصاد(واحد پایان نامه اخذ ولی ناتمام مانده) 5)خانواده3نفره.مادروپدرومن و داغ از دست دادن برادر بزرگترم-3ساله گذشته 6)ساکن تهران و از خانواده تقریبامتوسط رو به بالا. خصوصی-خصوصی خواهشا خصوصی و محرمانه 7)... 8) 9)خانواده ام مذهبی و خودم به خاطر ایجاد حریم چادری هستم.ولی خیلی مقید نیستم . به حجب و حیا در صحبت و رفتارونگاه معتقد وپایبندم .تلاوت قرآن رو واجب میدونموانجام میدم 10)از زمانی که معنای ازدواج رو فهمیدم(19-20سالگی) خواستگارجدی نداشتم .احتماعی بودمو اهل فعالیت های اجرایی و گروهی ... .البته هرکسی درسرراهم قرارگرفت بعد ازمدتی میفهمیدم که متعهد و متاهل است. 11)برادرم در29سالگی به علت بیماری ناشناس فوت شد.(زمستان86) 12)پول دارم.کاردارم وپدرومادرم به شدت بهم محبت میکنند. 13)هیچ هدف و انگیزه ای ندارم وووو 14)همه مرا به انرژتیک بودن میشناسن ولی راهی برای ابراز ندارم.پرازعشقم ولی کسی رو ندارم که بهش ابراز کنم. 15)اونقدر خالی ام{از انگیزه،وقت،ذوق ووووو} که تمام فعالیت های اجتماعی ام را لغو کرده ام.کوهنوردی،فرهنگسراوکلاس زبان وووو 16)نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن،تنهایی و بی حوصلگی به شدت حساسم کرده وحالوهوای گریه که تقریبا2سه ماهه روزمره ام شده خانواده ام رو کلافه کرده. 17)درسال جاری3خواستگار داشتم که هرسه درجلسه اول ودوم باخانواده کنسل شده.البته از طرف اونا. 18)حس پوچی و نداشتن آرزو وانگیزه تا حدی اعتقاداتم رو هم تحت تأثیر قرار داده 19)سوال اصلی :راه حل وتدبیر برای رهایی از این حالوهواوقرار گرفتن در مسیر درست-سرزنده بودن وشادابی حتی در عبادت-رهایی از حس افسردگی و ناامیدی 20)نا امیدم از ایجاد رابطه ای که به ازدواج ختم شود .تقریباهمه اطرافیانم هم درموردم اینگونه فکر میکنند.چه کار کنم؟ توروخداجوابموبدین .اساسی درموندم.درموندم و گمشدم.فکرنبودن بهتره تا ازبودن با هیچی ووووتوروبه خدا کمکم کنید.محتاج راهنماییتون
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.