شبهه: با توجه به این که در خیلی از جهات مرگ همانند خواب است آیا می توان گفت که عذاب آخرت هم همانند خوابهای آشفته است ؟
خدای بزرگ در سوره زمر آیه 42 می‌فرماید: (خداست که جانها را می‌گیرد در وقت مرگ آنها و نیز آن جانهایی را که در خواب رفته و مرگ آنها نرسیده است. پس آن جانهایی را که حکم مرگ را بر آنها جاری کرده در نزد خود نگاه می‌دارد و دیگر به بدن باز نمی‌گرداند ولیکن آن جانهایی را که در خواب رفته و هنوز مرگشان نرسیده آنها را رها نموده تا هنگام بیدار شدن به بدن برگردند و تا اجل مسمی و زمان معین در بدن باقی باشند و در این امر نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند). این آیه مبارکه صراحت دارد بر آنکه خواب و مرگ از جنس واحدند و یک حکم را دارند در حال مرگ و خواب خداوند جان را می‌گیرد لیکن آن کسی که اجلش رسیده است جانش را نگاه داشته و آن که اجلش نرسیده است جان را در موقع بیداری به او بر می‌گرداند،(ر.ک: معادشناسی، مرحوم علامه حسین طهرانی، ج 1، ص 153 و 154). و این همگونی و همانندی مرگ و خواب صرفا در این زمینه است که در هر دو قسم (توفی) یعنی به تمام معنی گرفتن و اخذ نمودن جان مطرح است. نه این که همانندی مرگ و خواب به معنای شباهت عذاب روح در قیامت (دوزخ) و در عالم خواب باشد. و لذا اگر جایی هماشارتی نسبت به عذاب قیامت و شباهت آن به اضطراب روح در عالم خواب شده باشد این از باب تشبیه و تمثیل است همانطور که برای کودکی که هیچ تصویری از جنگ و میدان رزم و قطع عضو و جراحت ندارد وقتی از شدت و سوزش گلوله و ترکش سؤال می‌کند می‌گوئیم همچونخاری که به پای انسان می‌رود و باعث درد و رنج او می‌شود یا همچون کارد و تیغ که دستمان را مجروح می‌کند با اینکه خود می‌دانیم که تفاوت ره از کجاست تا به کجا! و صرفا این تشبیه برای این است که کودک بیشتر از سوزش خار و تیغ را تجربه نکرده است. در اینجا برای اینکه به وجهی بسیار ضعیف به عذاب آخرت و اضطراب روح و جسم در دوزخ اشاره‌ای شود واقبه‌ای را که مرحوم علامه طهرانی از مرحوم آیت‌الله سید جمال الدین گلپایگانی نقل کرده را ذکر می‌نمائیم. با اینکه این واقعه عذاب برزخی است و شمه‌ای و قطره‌ایاز دریای عذاب دوزخ بحساب می‌آید. مرحوم آیت‌الله آقا سید جمال از علماء و مراجع تقلید عالیقدر نجف اشرف بودند و از شاگردان برجسته مرحوم آیت‌الله نائینی - مرحوم سید جمال گلپایگانی می‌فرمودند من در دوران جوانی که در اصفهان نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان درس اخلاق وسیر و سلوک می‌آموختیم به من دستور داده بودند که شبهای پنجشنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد اصفهان بروم و قدری در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم و مقداری هم عبادت نمایم و باز گردم. شبی بود از شبهای زمستان برف می‌آمد و هوا بسیار سرد بود من به تخت فولاد آمدم و دریکی از حجرات رفتم و خواستم دستمال غذایم را باز کرده مقداری غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم در این حال در مقبره را زدند تا جنازه‌ای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجابگذراند و شخص قاری که متصدّی مقبره بود مشغول تلاوت شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آنها رفتند و قاری مشغول تلاوت شد. من همینکه می‌خواستم مشغول خوردن غذا شوم دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب شدند چنان گرزهای آتشین بر سر او می‌زدندکه آتش به آسمان زبانه می‌کشید و فریادهایی از این مرده بر می‌خاست که گویی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می‌کرد نمی‌دانم اهل چه معصیتی بود، از حاکمان جائر و ظالم بود که اینطور مستحق عذاب بود یا نه؟ و ابدا قاری قرآن اطلاعی نداشت آرام بر سر جنازه نشسته و بهتلاوت اشتغال داشت. من از مشاهده این منظره از حال رفتم بدنم لرزید. و هر چه اشاره می‌کردم به صاحب مقبره که در را باز کن می‌خواهم بروم او نمی‌فهمید هر چه می‌خواستم بگویم زبانم قفل شده و حرکت نمی‌کرد بالاخره به او فهماندم در را باز کن می‌خواهم بروم. گفت: آقا هواسرد است برف روی زمین را پوشانیده در راه گرگ است ترا می‌درد. هر چه می‌خواستم به او بفهمانم که من طاقت ماندن ندارم او ادراک نمی‌کرد به ناچار خود را به در اطاق کشاندم در را باز کردم و خارج شدم و تا اصفهان را به سختی آمدم و چندین بار به زمین خوردم، آمدم در حجرهو یک هفته مریض بودم و مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان می‌آمدند به حجره و دلجویی می‌کردند به من دارو می‌دادند و بزور غذا را در حلقم فرو می‌بردند تا کم کم قدری قوّت گرفتم، (ر.ک: معادشناسی، مرحوم علامه طهرانی، ج 1، ص142 - 138). نکته دیگر: عذاب اخروی صرفا عذاب روحانی نیست بلکه شامل جسم نیز می‌گردد ما معتقدیم که معاد روحانی و جسمانی است. چرا که: انسان موجودی دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند و چنین نیست که یکی (مثلاً بعد جسمانی) جنبه عارضی و موقتی داشته باشد البته بعد روحانی انسان در مقایسه با ساحت جسمانی او از نوعی اصالت برخوردار است اما فرعیت بعد جسمانی لزوما به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست از این رو به بعضی عذابهای جسمانی و روحانیدوزخ اشاره می‌گردد. عذابهای جسمانی دوزخ 1. آتش سوزان: مهمترین بعد عذاب دوزخ سوزانندگی آتش آن است و عموم اسامی دوزخ (مانند جحیم، سعید و سقر) به نوعی اشاره به این بعد از عذاب دارند. بی‌تردید آتش دوزخ تفاوت‌هایی اساسی با آتش دنیوی دارد از اینرو در قرآن به نار کبری (آتش بزرگتر) شهرت یافته است، (سوره اعلی 13 - 11). 2. غذا و نوشیدنی ناگوار. بر اساس آیات متعدد قرآنی به دوزخیان غذاهایی بسیار ناگوار و نوشیدنی‌های تلخ و سوزان می‌خورانند که بر عذاب آنان می‌افزاید، (غاشیه 7 - 4). 3. لباس آتشین، لباس دوزخیان از جنس آتش‌سوزان است، (حج / 19). 4. بادهای کشنده و سایه‌های سوزان، (واقعه 44 - 41). 5. اسارت در غل و زنجیر، (غافر 72 - 71). عذاب‌های روحانی 1. حسرت بی‌پایان، اهل دوزخ پس از مشاهده تحقق وعده‌های الهی و آگاهی از فرجام نامبارک خویش و سرانجام نیکوی بهشتیان به حسرتی جانکاه دچار می‌شوند که هیچگاه از شکنجه آن رهایی نخواهد داشت از اینرو روز رستاخیز یوم الحسرة نام گرفته است،(مریم / 39). 2. غم و اندوه بیکران، از دیگر آلام روحانی دوزخیان غم و اندوهی است که هماره روح و جان آنان را می‌آزارد به گونه‌ای که تا ابد از شادی و شادمانی بی نصیب می‌شوند، (حج - 22). 3. رسوایی و ذلت بزرگ، از آنجا که احوال انسان‌ها در روز رستاخیز در معرض مشاهده فرشتگان و انبیاء دیگر انسانها قرار دارد محرومیت دوزخیان از بهشت و افکنده شدن آنان در دوزخ که با آشکار شدن باطن آنان و ظهور حقیقت اعمالشان همراه است رسوایی و خواریجبران‌ناپذیری به دنبال دارد که همواره روح و جان آنان را می‌آزارد، (آل‌عمران - 192). 4. محرومیت از رحمت الهی. بی تردید بزرگترین نعمت و عذاب معنوی دوزخیان محرومیت آنان از الطاف و عنایات ویژه حق تعالی است آنان نعمت بزرگ حضور در بارگاه قرب پروردگار و مشاهده جمال او را از کف می‌دهند و از لقای حق بی نصیب می‌مانند و مشمول بی‌مهری و غضب او می‌گردند و چه عذابی بالاتر و دردناکتر از این خواهد بود؟، (بقره - 174؛ مطففین - 15؛ ر.ک: آموزش کلام اسلامی 2، محمد سعیدی‌مهر، صفحات 333 تا 329 -256 - تفسیر نمونه ، ج 2 ، ص 228 ، ج 12، 301 ج، 14 ، ص 25، ج 18 ، ص 487، ج 11، ص 329، ج18، ص 21، ج 12، ص 152) نتیجه اینکه: اولاً مرگ و خواب صرفا در بخشی حاضر است و به هیچ وجه این شباهت همگونی عذاب را در باب خواب و دوزخ اثبات نمی‌کند. ثانیا انسان مادامی که در دنیا زندگی می‌کند با همین حواس ظاهر توان درک عذاب قیامت را ندارد. ثالثا شدت عذاب قیامت بهقدری است که بزرگان دین از خوف و هراس آن اشک می‌ریخته‌اند و زاری می‌کرده‌اند. رابعا اگر رنجش و اضطراب حاصل در خواب را بعد از مدتی فراموش می‌کنیم در باب عذاب اخروی هیچ‌گونه راحتی و آسایش و فراموشی در کار نیست. برای آگاهی بیشتر مطالعه آیات قرآن و خطبه‌های نهج‌البلاغه در باب معاد و تأمل در معنای آنها بسیار کارساز است. eporsesh.com
عنوان سوال:

شبهه: با توجه به این که در خیلی از جهات مرگ همانند خواب است آیا می توان گفت که عذاب آخرت هم همانند خوابهای آشفته است ؟


پاسخ:

خدای بزرگ در سوره زمر آیه 42 می‌فرماید: (خداست که جانها را می‌گیرد در وقت مرگ آنها و نیز آن جانهایی را که در خواب رفته و مرگ آنها نرسیده است. پس آن جانهایی را که حکم مرگ را بر آنها جاری کرده در نزد خود نگاه می‌دارد و دیگر به بدن باز نمی‌گرداند ولیکن آن جانهایی را که در خواب رفته و هنوز مرگشان نرسیده آنها را رها نموده تا هنگام بیدار شدن به بدن برگردند و تا اجل مسمی و زمان معین در بدن باقی باشند و در این امر نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند).
این آیه مبارکه صراحت دارد بر آنکه خواب و مرگ از جنس واحدند و یک حکم را دارند در حال مرگ و خواب خداوند جان را می‌گیرد لیکن آن کسی که اجلش رسیده است جانش را نگاه داشته و آن که اجلش نرسیده است جان را در موقع بیداری به او بر می‌گرداند،(ر.ک: معادشناسی، مرحوم علامه حسین طهرانی، ج 1، ص 153 و 154).
و این همگونی و همانندی مرگ و خواب صرفا در این زمینه است که در هر دو قسم (توفی) یعنی به تمام معنی گرفتن و اخذ نمودن جان مطرح است. نه این که همانندی مرگ و خواب به معنای شباهت عذاب روح در قیامت (دوزخ) و در عالم خواب باشد. و لذا اگر جایی هماشارتی نسبت به عذاب قیامت و شباهت آن به اضطراب روح در عالم خواب شده باشد این از باب تشبیه و تمثیل است همانطور که برای کودکی که هیچ تصویری از جنگ و میدان رزم و قطع عضو و جراحت ندارد وقتی از شدت و سوزش گلوله و ترکش سؤال می‌کند می‌گوئیم همچونخاری که به پای انسان می‌رود و باعث درد و رنج او می‌شود یا همچون کارد و تیغ که دستمان را مجروح می‌کند با اینکه خود می‌دانیم که تفاوت ره از کجاست تا به کجا! و صرفا این تشبیه برای این است که کودک بیشتر از سوزش خار و تیغ را تجربه نکرده است.
در اینجا برای اینکه به وجهی بسیار ضعیف به عذاب آخرت و اضطراب روح و جسم در دوزخ اشاره‌ای شود واقبه‌ای را که مرحوم علامه طهرانی از مرحوم آیت‌الله سید جمال الدین گلپایگانی نقل کرده را ذکر می‌نمائیم. با اینکه این واقعه عذاب برزخی است و شمه‌ای و قطره‌ایاز دریای عذاب دوزخ بحساب می‌آید.
مرحوم آیت‌الله آقا سید جمال از علماء و مراجع تقلید عالیقدر نجف اشرف بودند و از شاگردان برجسته مرحوم آیت‌الله نائینی - مرحوم سید جمال گلپایگانی می‌فرمودند من در دوران جوانی که در اصفهان نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان درس اخلاق وسیر و سلوک می‌آموختیم به من دستور داده بودند که شبهای پنجشنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد اصفهان بروم و قدری در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم و مقداری هم عبادت نمایم و باز گردم. شبی بود از شبهای زمستان برف می‌آمد و هوا بسیار سرد بود من به تخت فولاد آمدم و دریکی از حجرات رفتم و خواستم دستمال غذایم را باز کرده مقداری غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم در این حال در مقبره را زدند تا جنازه‌ای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجابگذراند و شخص قاری که متصدّی مقبره بود مشغول تلاوت شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آنها رفتند و قاری مشغول تلاوت شد. من همینکه می‌خواستم مشغول خوردن غذا شوم دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب شدند چنان گرزهای آتشین بر سر او می‌زدندکه آتش به آسمان زبانه می‌کشید و فریادهایی از این مرده بر می‌خاست که گویی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می‌کرد نمی‌دانم اهل چه معصیتی بود، از حاکمان جائر و ظالم بود که اینطور مستحق عذاب بود یا نه؟ و ابدا قاری قرآن اطلاعی نداشت آرام بر سر جنازه نشسته و بهتلاوت اشتغال داشت. من از مشاهده این منظره از حال رفتم بدنم لرزید. و هر چه اشاره می‌کردم به صاحب مقبره که در را باز کن می‌خواهم بروم او نمی‌فهمید هر چه می‌خواستم بگویم زبانم قفل شده و حرکت نمی‌کرد بالاخره به او فهماندم در را باز کن می‌خواهم بروم. گفت: آقا هواسرد است برف روی زمین را پوشانیده در راه گرگ است ترا می‌درد. هر چه می‌خواستم به او بفهمانم که من طاقت ماندن ندارم او ادراک نمی‌کرد به ناچار خود را به در اطاق کشاندم در را باز کردم و خارج شدم و تا اصفهان را به سختی آمدم و چندین بار به زمین خوردم، آمدم در حجرهو یک هفته مریض بودم و مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان می‌آمدند به حجره و دلجویی می‌کردند به من دارو می‌دادند و بزور غذا را در حلقم فرو می‌بردند تا کم کم قدری قوّت گرفتم، (ر.ک: معادشناسی، مرحوم علامه طهرانی، ج 1، ص142 - 138).
نکته دیگر: عذاب اخروی صرفا عذاب روحانی نیست بلکه شامل جسم نیز می‌گردد ما معتقدیم که معاد روحانی و جسمانی است. چرا که: انسان موجودی دو ساحتی است که از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده به گونه‌ای که هر دو در حقیقت او دخیل‌اند و چنین نیست که یکی (مثلاً بعد جسمانی) جنبه عارضی و موقتی داشته باشد البته بعد روحانی انسان در مقایسه با ساحت جسمانی او از نوعی اصالت برخوردار است اما فرعیت بعد جسمانی لزوما به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست از این رو به بعضی عذابهای جسمانی و روحانیدوزخ اشاره می‌گردد.
عذابهای جسمانی دوزخ
1. آتش سوزان: مهمترین بعد عذاب دوزخ سوزانندگی آتش آن است و عموم اسامی دوزخ (مانند جحیم، سعید و سقر) به نوعی اشاره به این بعد از عذاب دارند. بی‌تردید آتش دوزخ تفاوت‌هایی اساسی با آتش دنیوی دارد از اینرو در قرآن به نار کبری (آتش بزرگتر) شهرت یافته است، (سوره اعلی 13 - 11).
2. غذا و نوشیدنی ناگوار. بر اساس آیات متعدد قرآنی به دوزخیان غذاهایی بسیار ناگوار و نوشیدنی‌های تلخ و سوزان می‌خورانند که بر عذاب آنان می‌افزاید، (غاشیه 7 - 4).
3. لباس آتشین، لباس دوزخیان از جنس آتش‌سوزان است، (حج / 19).
4. بادهای کشنده و سایه‌های سوزان، (واقعه 44 - 41).
5. اسارت در غل و زنجیر، (غافر 72 - 71).
عذاب‌های روحانی
1. حسرت بی‌پایان، اهل دوزخ پس از مشاهده تحقق وعده‌های الهی و آگاهی از فرجام نامبارک خویش و سرانجام نیکوی بهشتیان به حسرتی جانکاه دچار می‌شوند که هیچگاه از شکنجه آن رهایی نخواهد داشت از اینرو روز رستاخیز یوم الحسرة نام گرفته است،(مریم / 39).
2. غم و اندوه بیکران، از دیگر آلام روحانی دوزخیان غم و اندوهی است که هماره روح و جان آنان را می‌آزارد به گونه‌ای که تا ابد از شادی و شادمانی بی نصیب می‌شوند، (حج - 22).
3. رسوایی و ذلت بزرگ، از آنجا که احوال انسان‌ها در روز رستاخیز در معرض مشاهده فرشتگان و انبیاء دیگر انسانها قرار دارد محرومیت دوزخیان از بهشت و افکنده شدن آنان در دوزخ که با آشکار شدن باطن آنان و ظهور حقیقت اعمالشان همراه است رسوایی و خواریجبران‌ناپذیری به دنبال دارد که همواره روح و جان آنان را می‌آزارد، (آل‌عمران - 192).
4. محرومیت از رحمت الهی. بی تردید بزرگترین نعمت و عذاب معنوی دوزخیان محرومیت آنان از الطاف و عنایات ویژه حق تعالی است آنان نعمت بزرگ حضور در بارگاه قرب پروردگار و مشاهده جمال او را از کف می‌دهند و از لقای حق بی نصیب می‌مانند و مشمول بی‌مهری و غضب او می‌گردند و چه عذابی بالاتر و دردناکتر از این خواهد بود؟، (بقره - 174؛ مطففین - 15؛ ر.ک: آموزش کلام اسلامی 2، محمد سعیدی‌مهر، صفحات 333 تا 329 -256 - تفسیر نمونه ، ج 2 ، ص 228 ، ج 12، 301 ج، 14 ، ص 25، ج 18 ، ص 487، ج 11، ص 329، ج18، ص 21، ج 12، ص 152)
نتیجه اینکه: اولاً مرگ و خواب صرفا در بخشی حاضر است و به هیچ وجه این شباهت همگونی عذاب را در باب خواب و دوزخ اثبات نمی‌کند. ثانیا انسان مادامی که در دنیا زندگی می‌کند با همین حواس ظاهر توان درک عذاب قیامت را ندارد. ثالثا شدت عذاب قیامت بهقدری است که بزرگان دین از خوف و هراس آن اشک می‌ریخته‌اند و زاری می‌کرده‌اند. رابعا اگر رنجش و اضطراب حاصل در خواب را بعد از مدتی فراموش می‌کنیم در باب عذاب اخروی هیچ‌گونه راحتی و آسایش و فراموشی در کار نیست.
برای آگاهی بیشتر مطالعه آیات قرآن و خطبه‌های نهج‌البلاغه در باب معاد و تأمل در معنای آنها بسیار کارساز است.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین