کسب آگاهی درباره‌ی زندگی پس از مرگ، منطقا از سه راه ممکن است و باید دید که در هر مورد، محدوده‌ی این آگاهی‌ها تا چه اندازه است. این راه‌ها عبارتند از: راه‌های نقلی، شهودی و عقلی؛ یعنی یا از طریق فرموده‌ی معصوم )ع( آگاه شویم، یا حقایقی را شهود کنیم و یا با استدلال عقلی به اثبات آن بپردازیم. به طور معمول وقتی سؤال می‌شود )به تنهایی...( مقصود مقدار شناختی است که با عقل یا شهود می‌توان بدان رسید و گرنه در مورد راه اول، دیگر این واژه معنا ندارد. پیش از آن که به سراغ میزان دسترسی عقل و شهود به حقایق عالم پس از مرگ برویم، تذکر این نکته ضروری است: وقتی می‌گوییم عقل و شهود بدین حقایق دسترسی پیدا کرده‌اند، اصلا بدین معنا نیست که اگر وحی نبود، باز هم این دو بی هیچ کم و کاستی می‌توانستند به این حقایق دسترسی یابند. در مورد عقل باید گفت که بسیاری از چیزهایی که در این مسیر کسب کرده،در واقع به الهام وحی بوده است؛ یعنی در آیات و روایات مطلبی هست که تأمل و دقت عقلی در آن، نکته‌هایی را برای فیلسوف آشکار کرده است؛ چنان که مثلا ملاصدرا در بسیاری از مباحث معاد به خصوص معاد جسمانی، استدلال‌ها و براهین خود را ملهم از کلمات معصومین )ع( می‌داند. در مورد شهود نیز باید گفت که آن هم به نحوی دیگر، مدیون دین است؛ یعنی این دین وحیانی بوده که راه درست تزکیه‌ی نفس برای رسیدن به شهودات برتر را پیش روی انسان باز کرده است. پس در هر دو مورد، وحی و دین، لااقل نقش غیر مستقیمی در کسب، چنین شناختی ایفا نموده‌اند. پس از این مقدمه، اکنون به سراغ پاسخ مطالب می‌رویم. درباره‌ی راه شهود گفته‌اند: )انسان در مرتبه‌ی نازله‌ی حیات خود که قرآن کریم از آن به الحیوةالدنیا تعبیر کرده، از آثار مخصوص به این مرتبه، و از علم و اراده‌ی مخصوص به آن برخوردار است و کسی که در این حد متوقف شود، از مراتب بالاتر حیات و آثار آن، محروم می‌شود؛ یعنی باصره و سامعه‌ی دنیوی از درک حقایق عالم برزخ و پس از مرگ عاجز است، اما اگر انسانی در این دنیا با طی مراتب سلوک، از مراتب بالاتری از حیات برخوردار شد، می‌تواند شاهد عوالم برزخی و خصوصیات آن‌ها، و شاهد اهل برزخ و حالات و منازل آن‌ها باشد. دیدنی‌های برزخی را ببیند و شنیدنی‌های برزخی را بشنود.( (محمد شجاعی، بازگشت به سوی خدا، ج 2، ص 205 - 209. ) و از این گونه انسان‌ها بارها در تاریخ یاد شده است. مثال معروفش، آن جوانی است که پیامبر اکرم )ص( هنگام نماز صبح او را در مسجد دید و پرسید: )در چه حالی؟( گفت: )در حال یقین(. فرمود: )علامتش چیست؟( وی ضمن برشمردن علائم این یقین، به این مطلب اشاره کرد که هم اکنون بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در جهنم می‌بینم. (اصول کافی، ج 2، باب حقیقة الایمان و الیقین، ص 53؛ به نقل از مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 177 – 179) نکته‌ای که در این جا باید ذکر شود، این است که نباید تصور کنیم عالم برزخ در زمانی بعد از این دنیا و عالم آخرت در زمانی بعد از عالم برزخ است؛ یعنی یکی تمام و بعد دومی آغاز می‌شود، بلکه چنان که علامه طباطبایی هم با توجه به آیات، احادیث و هم با استدلال عقلی نشان داده‌اند، عالم برزخ محیط بر عالم دنیا و عالم آخرت محیط بر عالم برزخ ()انسان از آغاز تا انجام(، علامه طباطبایی، ترجمه‌ی صادق لاریجانی، ص 106 - 108. ) است و چنین است که انسان در همین زندگیش، با اوج گرفتن و طی مراحل سلوک، می‌تواند عوالم بعدی را مشاهده کند، مانند سفر معراج پیامبر اکرم )ص(. پیامبر اسلام )ص( در معراج، بهشتیان را در نعیم و دوزخیان را در عذاب دید. بسیاری از این بهشتیان و دوزخیان، انسان‌هایی از امت او بودند که هنوز متولد نشده بودند و حال اگر قیامت در زمانی پس از زمان دنیا واقع می‌شد، چنین شهوداتی برای ایشان ممکن نبود. انسان با عروج معنوی و روحانی می‌تواند به مراتب مافوق دنیا؛ یعنی عوالم برزخ و قیامت راه پیدا کند که این مطلب را در پاسخ سؤالات بعد بیش‌تر توضیح خواهیم داد.در مورد راه عقل نیز راه باز است. به تعبیر استاد مطهری: )در تعالیم دین، اعتقاد به برخی از چیزها منفک از اعتقاد به پیامبر )ص( نیست، مثلا روزه‌ی ماه رمضان یا نمازهای یومیه. انسان نمی‌تواند بگوید من به پیامبر )ص( ایمان دارم، اما منکر روزه هستم؛ (البته منکر روزه غیر از کسی است که وجوب روزه را پذیرفته، اما روزه نمی‌گیرد. منکر روزه اساسا از اسلام خارج است، اما دومی مسلمان است ولو فاسق.)یعنی انسان نمی‌تواند پذیرش گفته‌های‌پیامبر )ص( و پذیرفتن روزه را از هم تفکیک کند، ولی خود اعتقاد به وجوب روزه، مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست؛ یعنی در هیچ جای قرآن وارد نشده است: )کسانی که به روزه ایمان می‌آورند.( اما در مورد قیامت و معاد، گذشته از این که مثل روزه از ضروریات اسلام است )یعنی نمی‌شود که کسی معتقد به پیامبر و در عین حال منکر معاد باشد(، اما علاوه بر آن، در تعبیرات قرآن ایمان به یوم آخر و قیامت آمده است؛ یعنی مسأله معاد به نحوی عرضه شده است که مردم همان گونه که به خدا اعتقاد و ایمان پیدا می‌کنند، به آخرت هم ایمان و اعتقاد پیدا کنند؛ یعنی همان طور که خداشناسی لازم است، معادشناسی هم لازم است. بر همین اساس علمای اسلام، معاد را جزو اصول دین قرار داده‌اند؛ یعنی مسأله‌ای است که خود قرآن از ما خواسته به طور کامل به آن ایمان داشته باشیم و لذا قرآن کریم بر قیامت استدلال می‌کند، اما بر روزه استدلال نمی‌کند.( (مرتضی مطهری، معاد، ص 13 - 15؛ با تلخیص. ضمنا خلاصه‌ی مهم‌ترین استدلال‌های قرآن بر معاد را نیز ایشان در کتاب حیات اخروی )جلد ششم از مجموعه‌ی )مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی(( ص 46 - 53، آورده است.) پس اجمالا معلوم شد که عقل راهی به سوی شناخت معاد دارد و می‌تواند آن را اثبات و درک کند که معاد لازمه‌ی عدل و حکمت الهی است، اما این بدان معنا نیست که عقل می‌تواند به تمام جزئیات معاد پی ببرد. استاد مطهری در ادامه‌ی بحث بالا توضیح می‌دهد: )این مطلب را نیز عرض کنم که مقصودم این نبود که مسأله معاد اساسا و به هیچ وجه تعبدی نیست و ما آن را صد در صد و مستقلا، مثل توحید، می‌توانیم دریابیم. اصلا معاد را پیامبران ارائه داده‌اند و علم و فلسفه دنبال آن چه پیامبران گفته‌اند، رفته است. به تعبیر ویلیام جیمز، ادیان نشانی داده‌اند و دیگران برای این که تحقیق کنند که آیا چنین چیزی هست‌یا نه؟ دنبالش رفته‌اند، بعد هم از طریق علمی و فلسفی بدان رسیده‌اند. اگر ادیان این نشانی را نداده بودند، شاید هرگز علم و فلسفه دنبال آن نمی‌رفت. ما هم اگر گفتیم که تحقیق در این جا مطلوب است، مقصودمان این نیست که هیچ جنبه‌ی تعبدی ندارد، بلکه مقصود آن است که قرآن مایل است که ما بتوانیم از روی معرفت، به معاد اعتقاد پیدا کنیم و راه تحقیق در این جا باز است.( (مرتضی مطهری، معاد، ص 30 – 31) در این زمینه، خوب است اشاره کنیم که صدرالمتألهین )در جلد نهم اسفار( و پس از وی، بسیاری از حکیمان مکتب او، به خصوص علامه طباطبایی در رساله‌ی )الانسان بعد الدنیا(، (از این رساله دو ترجمه به عمل آمده است توانسته‌اند با یاری از تعالیم قرآنی و روایی، مباحث معاد را در یک نظام منسجم عقلی تبیین کنند.
کسب آگاهی دربارهی زندگی پس از مرگ، منطقا از سه راه ممکن است و باید دید که در هر مورد، محدودهی این آگاهیها تا چه اندازه است. این راهها عبارتند از: راههای نقلی، شهودی و عقلی؛ یعنی یا از طریق فرمودهی معصوم )ع( آگاه شویم، یا حقایقی را شهود کنیم و یا با استدلال عقلی به اثبات آن بپردازیم. به طور معمول وقتی سؤال میشود )به تنهایی...( مقصود مقدار شناختی است که با عقل یا شهود میتوان بدان رسید و گرنه در مورد راه اول، دیگر این واژه معنا ندارد.
پیش از آن که به سراغ میزان دسترسی عقل و شهود به حقایق عالم پس از مرگ برویم، تذکر این نکته ضروری است: وقتی میگوییم عقل و شهود بدین حقایق دسترسی پیدا کردهاند، اصلا بدین معنا نیست که اگر وحی نبود، باز هم این دو بی هیچ کم و کاستی میتوانستند به این حقایق دسترسی یابند. در مورد عقل باید گفت که بسیاری از چیزهایی که در این مسیر کسب کرده،در واقع به الهام وحی بوده است؛ یعنی در آیات و روایات مطلبی هست که تأمل و دقت عقلی در آن، نکتههایی را برای فیلسوف آشکار کرده است؛ چنان که مثلا ملاصدرا در بسیاری از مباحث معاد به خصوص معاد جسمانی، استدلالها و براهین خود را ملهم از کلمات معصومین )ع( میداند. در مورد شهود نیز باید گفت که آن هم به نحوی دیگر، مدیون دین است؛ یعنی این دین وحیانی بوده که راه درست تزکیهی نفس برای رسیدن به شهودات برتر را پیش روی انسان باز کرده است. پس در هر دو مورد، وحی و دین، لااقل نقش غیر مستقیمی در کسب، چنین شناختی ایفا نمودهاند. پس از این مقدمه، اکنون به سراغ پاسخ مطالب میرویم.
دربارهی راه شهود گفتهاند: )انسان در مرتبهی نازلهی حیات خود که قرآن کریم از آن به الحیوةالدنیا تعبیر کرده، از آثار مخصوص به این مرتبه، و از علم و ارادهی مخصوص به آن برخوردار است و کسی که در این حد متوقف شود، از مراتب بالاتر حیات و آثار آن، محروم میشود؛ یعنی باصره و سامعهی دنیوی از درک حقایق عالم برزخ و پس از مرگ عاجز است، اما اگر انسانی در این دنیا با طی مراتب سلوک، از مراتب بالاتری از حیات برخوردار شد، میتواند شاهد عوالم برزخی و خصوصیات آنها، و شاهد اهل برزخ و حالات و منازل آنها باشد. دیدنیهای برزخی را ببیند و شنیدنیهای برزخی را بشنود.( (محمد شجاعی، بازگشت به سوی خدا، ج 2، ص 205 - 209. ) و از این گونه انسانها بارها در تاریخ یاد شده است. مثال معروفش، آن جوانی است که پیامبر اکرم )ص( هنگام نماز صبح او را در مسجد دید و پرسید: )در چه حالی؟(
گفت: )در حال یقین(.
فرمود: )علامتش چیست؟(
وی ضمن برشمردن علائم این یقین، به این مطلب اشاره کرد که هم اکنون بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در جهنم میبینم. (اصول کافی، ج 2، باب حقیقة الایمان و الیقین، ص 53؛ به نقل از مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 177 – 179)
نکتهای که در این جا باید ذکر شود، این است که نباید تصور کنیم عالم برزخ در زمانی بعد از این دنیا و عالم آخرت در زمانی بعد از عالم برزخ است؛ یعنی یکی تمام و بعد دومی آغاز میشود، بلکه چنان که علامه طباطبایی هم با توجه به آیات، احادیث و هم با استدلال عقلی نشان دادهاند، عالم برزخ محیط بر عالم دنیا و عالم آخرت محیط بر عالم برزخ ()انسان از آغاز تا انجام(، علامه طباطبایی، ترجمهی صادق لاریجانی، ص 106 - 108. ) است و چنین است که انسان در همین زندگیش، با اوج گرفتن و طی مراحل سلوک، میتواند عوالم بعدی را مشاهده کند، مانند سفر معراج پیامبر اکرم )ص(. پیامبر اسلام )ص( در معراج، بهشتیان را در نعیم و دوزخیان را در عذاب دید. بسیاری از این بهشتیان و دوزخیان، انسانهایی از امت او بودند که هنوز متولد نشده بودند و حال اگر قیامت در زمانی پس از زمان دنیا واقع میشد، چنین شهوداتی برای ایشان ممکن نبود. انسان با عروج معنوی و روحانی میتواند به مراتب مافوق دنیا؛ یعنی عوالم برزخ و قیامت راه پیدا کند که این مطلب را در پاسخ سؤالات بعد بیشتر توضیح خواهیم داد.در مورد راه عقل نیز راه باز است. به تعبیر استاد مطهری: )در تعالیم دین، اعتقاد به برخی از چیزها منفک از اعتقاد به پیامبر )ص( نیست، مثلا روزهی ماه رمضان یا نمازهای یومیه. انسان نمیتواند بگوید من به پیامبر )ص( ایمان دارم، اما منکر روزه هستم؛ (البته منکر روزه غیر از کسی است که وجوب روزه را پذیرفته، اما روزه نمیگیرد. منکر روزه اساسا از اسلام خارج است، اما دومی مسلمان است ولو فاسق.)یعنی انسان نمیتواند پذیرش گفتههایپیامبر )ص( و پذیرفتن روزه را از هم تفکیک کند، ولی خود اعتقاد به وجوب روزه، مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست؛ یعنی در هیچ جای قرآن وارد نشده است: )کسانی که به روزه ایمان میآورند.( اما در مورد قیامت و معاد، گذشته از این که مثل روزه از ضروریات اسلام است )یعنی نمیشود که کسی معتقد به پیامبر و در عین حال منکر معاد باشد(، اما علاوه بر آن، در تعبیرات قرآن ایمان به یوم آخر و قیامت آمده است؛ یعنی مسأله معاد به نحوی عرضه شده است که مردم همان گونه که به خدا اعتقاد و ایمان پیدا میکنند، به آخرت هم ایمان و اعتقاد پیدا کنند؛ یعنی همان طور که خداشناسی لازم است، معادشناسی هم لازم است. بر همین اساس علمای اسلام، معاد را جزو اصول دین قرار دادهاند؛ یعنی مسألهای است که خود قرآن از ما خواسته به طور کامل به آن ایمان داشته باشیم و لذا قرآن کریم بر قیامت استدلال میکند، اما بر روزه استدلال نمیکند.( (مرتضی مطهری، معاد، ص 13 - 15؛ با تلخیص. ضمنا خلاصهی مهمترین استدلالهای قرآن بر معاد را نیز ایشان در کتاب حیات اخروی )جلد ششم از مجموعهی )مقدمهای بر جهان بینی اسلامی(( ص 46 - 53، آورده است.)
پس اجمالا معلوم شد که عقل راهی به سوی شناخت معاد دارد و میتواند آن را اثبات و درک کند که معاد لازمهی عدل و حکمت الهی است، اما این بدان معنا نیست که عقل میتواند به تمام جزئیات معاد پی ببرد. استاد مطهری در ادامهی بحث بالا توضیح میدهد: )این مطلب را نیز عرض کنم که مقصودم این نبود که مسأله معاد اساسا و به هیچ وجه تعبدی نیست و ما آن را صد در صد و مستقلا، مثل توحید، میتوانیم دریابیم. اصلا معاد را پیامبران ارائه دادهاند و علم و فلسفه دنبال آن چه پیامبران گفتهاند، رفته است. به تعبیر ویلیام جیمز، ادیان نشانی دادهاند و دیگران برای این که تحقیق کنند که آیا چنین چیزی هستیا نه؟ دنبالش رفتهاند، بعد هم از طریق علمی و فلسفی بدان رسیدهاند. اگر ادیان این نشانی را نداده بودند، شاید هرگز علم و فلسفه دنبال آن نمیرفت. ما هم اگر گفتیم که تحقیق در این جا مطلوب است، مقصودمان این نیست که هیچ جنبهی تعبدی ندارد، بلکه مقصود آن است که قرآن مایل است که ما بتوانیم از روی معرفت، به معاد اعتقاد پیدا کنیم و راه تحقیق در این جا باز است.( (مرتضی مطهری، معاد، ص 30 – 31)
در این زمینه، خوب است اشاره کنیم که صدرالمتألهین )در جلد نهم اسفار( و پس از وی، بسیاری از حکیمان مکتب او، به خصوص علامه طباطبایی در رسالهی )الانسان بعد الدنیا(، (از این رساله دو ترجمه به عمل آمده است
توانستهاند با یاری از تعالیم قرآنی و روایی، مباحث معاد را در یک نظام منسجم عقلی تبیین کنند.
- [سایر] با سلام. به عقیده ابن سینا عقل برای دریافت امور کلی و عقلی به عقل فعال متصل میشود و عقل فعال خیر و مبرای از خطا است. آیا از نظر ایشان انسان امور شر و فاسد را از طریق عوالم بالا یا نفوس فلکی دریافت میکند؟ آیا در مسیر نزول معرفت به نفس انسان، نفوس فلکی میتوانند معارف را تغییر دهند؟ و نیز از نظر ایشان شیطان به کدام یک از عوالم تعلق دارد؟ و آیا شیطان متعلق به عالم نفوس فلکی است؟ و از طریق کدام قوه از قوای نفس قادر به انحراف نفس است؟ با تشکر
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا انسان میتواند یک کلیه خود را به بیمار کلیوی که در خطر مرگ است، قرار بدهد که به او پیوند شود و در فرض جواز آیا میتواند در قبال آن پول دریافت نماید؟
- [سایر] در کتاب های فلسفی و عرفانی و کتاب های مشابه در حین بحث از عوالم وجود و تقسیمات آن مثلا عالم لاهوت و جبروت و ملکوت، ملک و ناسوت یا تقسیم های دیگر مانند عالم عقل و عالم مثال، یا به زبان شرع؛ عالم آخرت و عالم برزخ و عالم دنیا و این گونه از تقسیمات. در حقیقت من معنای عالم آخرت و برزخ و دنیا را چون در آیات و روایات توضیح و تبین شده است را می فهم، اما اکنون دوست دارم بر طبق یک استدلال روشن و آسان و متین چگونگی تقسیم عوالم و استدلال بر وجود خارجی آنها را بدانم. به طور مثال چگونه ثابت می کنیم که اکنون عالم جبروتی وجود دارد و در همان حال برخی از خصوصیات را به آن عالم نسبت می دهیم. لذا از شما تقاضا دارم که دلیل بر وجود عالم لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت، عقل و مثال بیاوریدو بفرمائید که چرا در این عوالم منحصر شد و از کجا ویژگی های آن شناخته شد؟ و چگونه این عوالم با یکدیگر رابطه دارند و وسیله ارتباطی بین این عوالم چیست؟ مثلا مرگ وسیله انتقال از عالم دنیا به عالم برزخ است، آیا چنین انتقالی بین دیگر عوالم نیز وجود دارد؟ تقاضا دارم در استدلال خود از آیات وروایات نیز استفاده کنید.
- [سایر] با توجه به سخن امام علی (ع) در نهج البلاغه که زنان از نظر ایمان و عقل و بخت ناقص اند، آیا نماز و روزه به تنهایی می توانند معیاری برای سنجش ایمان باشند، در حالی که بسیاری از مردان نیز این دو را به جا نمی آورند! و اساسا ایمان، از نظر امام علی (ع) در این سخن یعنی چه؟ چرا که زنان قضای روزه های خود به جا می آورند و نخواندن نماز در مدت حیض دستور خداوند است. تعریف عقل در اسلام چیست و آیا شهادت دادن می تواند به تنهایی معیاری برای سنجش عقل زن و یک انسان باشد؟ و اگر منظور، احساسات زن باشد، آیا این مورد در باره قضاوت بر میزان عقل او منطقی است؟ در متن عربی این خطبه، کلمه نقص به کار رفته است. معانی مختلف و کاربردهای آن را ذکر کنید؟ اگر امام علی (ع) این سخن را به خاطر عایشه فرمودند؛ چرا در آن به همه زنان اشاره کرده اند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا انسان بالغ میتواند وصیّت کند که پس از مرگ اعضای بدنش را (مانند قلب و کلیه و ...) بدون اخذ وجهی به بیماران نیازمند داده، سپس او را دفن کند؟ آیا میتواند شرط کند که اعضا را بفروشند و در مواردی که وصیّت میکند خرج کنند؟
- [سایر] سلام علیکم. حجاب استغناء چیست؟ چه عواملی باعث میشوند که انسان احساس بینیازی از یادگیری و کسب معرفت کند و علمش را (کافی) بپندارد؟ چه عواملی سبب میشوند که انسان به دنبال یادگیری یک علم مفید نرود؟ راههای پیشگیری از مبتلا شدن به آنها چیست؟ راههای درمان چیست؟ واقعاً چگونه میتوانیم جهل و فقر خود را کاملاً درک کنیم تا از غرور و انواع توهمات نظیر آن، انشاء الله در امان بمانیم؟ اساساً چرا یک انسان دوست دارد که خودش را عالم و عقل کل بپندارد؟ بهترین انگیزهها برای یادگیری و مطالعه چیست؟ چه عواملی باعث بیانگیزه شدن نسبت به مطالعه و یادگیری میشود؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] چرا خدا با این که حق مطلق هست و همه چیز در حال ستایش اوست انسان که اشرف مخلوقات است حداقل باید دوران طفولیت را بگذراند تا با استفاده از سلولهای مغز به وجود خدا پی ببرد. خدا باید در ذهن دیوانه نیز درک شود چون جز خدا هیچ نیست و اگر عقل بگوید که دیوانه درک نکرده عاقل درک کرده از کجا بدانند که عاقل دیوانه ای با طرز تفکر دیگری نیست؟ کل قوانین عالم یکی است یعنی قوانین طبیعت و انسانی می بینیم که با هم یکی هستند ولی از چگونگی این دو اطلاع نداریم.
- [آیت الله خوئی] اگر بوده باشد بر شخصی قضا چندین سال نماز پنجگانه و این شخص چاق است در جسمش، به طوری که قدرت ندارد بر ادای تمام نمازها ایستاده از جهت سنگینی و خستگی، و اگر بخواهد تمامش را ایستاده بخواند کمتر میتواند قضا کند تا اینکه نشسته بخواند و میخواهد هر چه سریعتر از قضای نمازها خلاص شود چون انسان خبر از مرگش ندارد آیا جایز است برای او اینکه قضای نمازها را احیاناً نشسته و احیاناً ایستاده بخواند تا سریعتر خلاص شود از این دین واجب.
- [سایر] با سلام. 1. آیا برای عقل نظری و عملی انسان این امکان وجود دارد که زمانی به تمام مصالح دسترسی داشته باشد؟ اگر این امکان باشد برهان ضرورت نبوت عامه از اعتبار ساقط است. لطفاً دقت شود که صرف وجود چنین امکان عقلا باعث خدشه بر دلیل ضرورت نبوت عامه است که میگوید چون انسان به مصالح دسترسی ندارد ضرورت به نبی هست. افرادی این اشکال را پذیرفتهاند، لیکن فرمودهاند که برهان متقن ما بر ضرورت نبوت عامه، عدم امکان دسترسی انسان با ابزارهای خود به رابطه عمل دنیا با آخرت است. لیکن به نظر بنده در این استدلال هم میتوان خدشه کرد؛ چون رابطه عمل و جزا بدین صورت که ما عمل کنیم و جزایش در آخرت به ما برسد نیست، بلکه ما با عمل خود همین الآن پاداش میگیریم یا مجازات میشویم، لکن اگر کسی روح و ظرف وجودی خود را قوی کند حتی اگر ابتدائاً با گوش دادن به حرف انبیا میتواند رابطه عمل خود را با جزایش ببیند و خود تشخیص بدهد چه چیز خوب و چقدر تأثیر در آخرتش دارد، لذا مستغنی از نبی شود. رد یا اثبات امکان فهم مصالح نیاز به برهان دارد؛ لذا لطفاً به این راحتی از این سوال نگذرید. و به قید امکان توجه داشته باشید مثلاً اگر بگویید تا الآن بشر نتوانسته اشکال وارد نیست یا اگر بگویید عقل و... به حوزه محدودی دسترسی دارند اشکال وارد نیست؛ چون باید بتوانید قید امکان را رد کنید؛ یعنی هرچند الآن دسترسی کم باشد، ولی این امکان باشد که بتواند رشد کند و مصالح را ببیند مثل عقل معصوم. دقت شود لطفاً 2. سوال دوم اینکه ما؛ چرا نمیپذیریم که خدا ما را آفریده و در ما عقل و فطرتی قرار داده تا هرکس بدان و مطابق آن عمل کرد و عناد نورزید و به عبارتی به اندازه پاسخ به نعمتهای داده شده مستحق پاداش و جزا باشد. همانطور که در برخی توجیهات درون دینی از این مؤلفه مخصوصاً بحث در مستضعفین و... زیاد استفاده می شود. با این بیان هم دیگر نیاز به نبی نیست.
- [سایر] پیشینیان علم را به سه دسته تقسیم کرده اند: 1. حکمت اولی که در باره کلیات عالم و مسئله وجود بحث می کند. 2. حکمت وسطی که شامل ریاضیات می شود. 3. حکمت سفلی که شامل علوم تجربی و طبیعیات است. شاید این تقسیم بندی اشتباه نباشد، اما ارزش گذاری که بر علم در این تقسیم بندی صورت گرفته جای سؤال های فراوان دارد. اول این که چگونه علمی که اگر اباطیل و اضافات و مکررات آن کنار گذاشته شود، شاید حتی صد صفحه کتاب را پر نکند، برتر از علمی می شود که برای ثبت واقعیت های یک ذره کوچک در آن مثل اتم شاید هزاران صفحه نیز کافی نباشد؟ و چگونه بافته های ذهنی بعضی به اصطلاح متفکر، در برابر علوم مختلف در باره رموز و اسرار کائنات و آفریده های عظیم خداوند و قوانین حاکم بین آنها، از نظر اهمیت، در درجه بالاتری قرار می گیرد؟ به گونه ای که یکی از فضلا در کتابش گفته: اگر حکمت اولی را به انسان تشبیه کنیم حکمت سفلی مانند سنگ مثانه است در وجود آن انسان. یعنی یک شیء بی ارزش و حتی اضافی و مزاحم. جالب است خداوند که اینها را می آفرید از بی ارزش بودن آن خبر نداشت. آنچه در مورد علم بشر صدق می کند محدود بودن کلیت علم بشر است. تقسیم بندی در درجه بعد صورت می پذیرد. و تازه علم بشر در مورد اول یعنی حکمت اولی بسیار محدود تر است و تشکیل می شود از اطلاعاتی که عقل بر بدیهی بودن خداوند می رساند و خبرهایی که خود خدا در مورد عوالمی که انسان امکان خبر دار شدن از آنها را نداشت به پیامبران ابلاغ نموده. و اکثر گستره علم قابل درک بشر، مربوط به قوانین حاکم بر عالم و اشیای موجود در آن می شود. به علاوه آیا احتمال ندارد آنان که برای پاسخ به سؤالات بشر در مورد حکمت سفلی دچار توهم بافی و جواب هائی به کلی غلط شده اند (منظور فلاسفه یونان باستان است که اعتقاداتی که در ابتدای مبحث علم ذکر شد غالبا از افاضات آنان است)، در مورد حکمت اولی نیز دچار همان اشتباهات شده باشند و بشریت را در تاریکی جهلی عمیق فرو برده باشند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] موقعی انسان میتواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت داخل شده است، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.
- [آیت الله اردبیلی] انسان هنگامی میتواند مشغول نماز شود که یقین یا اطمینان کند وقت آن فرا رسیده است یا دو مرد عادل از داخل شدن وقت خبر دهند.
- [آیت الله بروجردی] موقعی انسان میتواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت داخل شده است، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.
- [آیت الله سیستانی] اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد ، انسان میتواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند ، بلکه اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند ، یا به جهت دیگر انسان نتواند طلب خود را بگیرد ، نیز میتواند طلبی را که از او دارد ، بابت زکات حساب کند .
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر فقیری بمیرد ومال او به اندازه قرضش نباشد، انسان میتواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاْ حساب کند و همچنین اگر مال او به اندازه قرضش باشد وورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر انسان نتواند قرض خود را بگیرد، میتواند طلبی را که از او دارد، بابت زکاْ حساب کند.
- [آیت الله مظاهری] انسان میتواند عضوی از اعضای خود، نظیر کلیه یا چشم و مانند اینها را در حال حیات بفروشد، چنانکه میتواند پول بگیرد و اجازه قطع عضوی از اعضای خود را پس از مرگ بدهد.
- [آیت الله سیستانی] موقعی انسان میتواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت داخل شده است ، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند ، بلکه به اذان و به خبر شخصی که مکلف بداند شدیداً مراعات دخول وقت را میکند چنانچه موجب اطمینان شود نیز میتوان اکتفا نمود .
- [آیت الله خوئی] موقعی انسان میتواند مشغول نماز شود: که یقین کند وقت داخل شده است، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند. بلکه باذان شخصی که وقتشناس و مورد اطمینان باشد یا به خبر دادن او به دخول وقت نیز میتوان اکتفا نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر فقیر بمیرد و مال او به اندازه قرضش نباشد، انسان میتواند طلبی را که از او دارد بابت زکات حساب کند، ولی اگر مال او به اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند، یا به جهت دیگر، انسان نتواند طلب خود را بگیرد، بنابر احتیاط واجب نباید طلبی را که از او دارد، بابت زکات حساب کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه می توان شناخت: اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند. سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.